ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی

ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی

غرض من آن است که تاریخ پایه ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.
غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایده ای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید... و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه بنگرد، نه بدان چشم که افسانه است.
اما براستی ابوالفضل بیهقی به عنوان یکی از برجسته ترین تاریخ نگاران تمامی ادوار ایران درباره تاریخ چگونه می اندیشید؟ از منظر او، اهمیت و فایده تاریخ چه بود؟ به باور وی، رسالت تاریخ را در چه مواردی باید جستجو کرد؟ در این کوتاه سخن، بنابر آن است تا پاسخی روشن بدین پرسش ها و سوالاتی از این دست داده شود و بدین طریق از ذهن تاریخ نگر این تاریخ نگار پرآوازه، آگاهی بهتری یافت.
اول آبانماه روز ملی ادیب شیرین سخن ، تاریخ نگار منصف ،حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد. نویسنده: رضا حارث آبادی 09122042389 -09193060873
تلگرام Rezabeyhaghi@ اینستاگرام https://www.instagram.com/beyhaghinews/

کلمات کلیدی

تاریخ بیهقی

ابوالفضل بیهقی

اول آبان روز ملی ابوالفضل بیهقی

تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید

روستای حارث آباد سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

رضا حارث آبادی

محمود دولت آبادی

محمود دولت آبادی رمان نویس برجسته سبزواری

روستای حارث آباد سبزوار

بیهقی

abolfazlbeyhaghi

abolfazl beihaghi

معلم شهید دکتر علی شریعتی

معلم شهید دکتر شریعتی

مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار

روستای حارث اباد سبزوار

حسین خسروجردی نویسنده معاصر تاریخ وادب فارسی

حسین خسروجردی نویسنده توانای معاصر سبزوار

حسین خسروجردی رمان نویس بزرگ سبزواری

اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار

اول آبان ماه روز ملی ادیب شیرین سخن

تمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی

تاریخ نگار منصف

تاریخ بیهقی‌ و تأثیر آن بر ادبیات امروز

روستای حارث اباد شهرستان سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی

سبزوار

مجله اینترنتی اسرارنامه

دکتر مهیار علوی مقدم

بایگانی

پیوندها

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه حکیم سبزواری» ثبت شده است

«سیزدهمین همایش بین المللی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و بازشناخت پیوند نثر فارسی و هویت ملی» 
به مناسبت اول آبان، روزملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی( پدر نثر فارسی): 
اول آبان ۱۴۰۲
دانشگاه حکیم سبزواری

سیزدهمین همایش بین المللی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۲ ، ۰۶:۴۵
رضا حارث ابادی

برگزاری گسترده یازدهمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی با حضور بیهقی پژوهانی از ایران، افغانستان، پاکستان و اقلیم کردستان عراق در “ماه بیهقی” ( از آغاز تا پایان آبان ۱۴۰۰)

 

یازدهمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و همزمان با تصویب روز ملی ابوالفضل بیهقی (پدر نثر فارسی) در تقویم ملی کشور در سطح گسترده ای و با برگزاری ده نشست علمی-پژوهشی در ماه بیهقی (از اول آبان تا پایان آبان )۱۴۰۰ برگزار خواهد شد.

 این مطلب را دکتر مهیار علوی مقدم دبیر همایش به اطلاع رساند و افزود صبح روز اول آبان پس از به صدا درآمدن «زنگ بیهقی» به صورت نمادین در مدارس منتخب سبزوار، آیین افتتاحیه همایش در تالار بین المللی بیهقی دانشگاه حکیم سبزواری، به دلیل همه‌گیری کرونا به صورت محدود و با حضور شماری از مسئولین کشوری و ارائه سخنرانی گزارش توسط ایشان برپا خواهد شد و در آن از «دیبای روشنایی» (مجموعه چکیده مقالات یازدهمین همایش ملی بزرگداشت بیهقی) و تارنمای علمی-پژوهشی تاریخ بیهقی، رونمایی خواهد شد.

 دکتر مهیار علوی مقدم افزود در فضای مجازی در ماه بیهقی، در شباهنگام شنبه ها و چهارشنبه های آبان ۱۴۰۰، ده نشست علمی -پژوهشی با عنوان هایی مانند تاریخ بیهقی در فراسوی مرزها، اندیشه های سیاسی در تاریخ بیهقی، جنبه‌های زیباشناسی و ظرفیت های هنری تاریخ بیهقی، کارکردهای تاریخ بیهقی و متون کهن در جهان معاصر، مطالعات حقوقی تاریخ بیهقی، تاریخ بیهقی در دیگر سرزمین ها، رویکردهای نوین در تحلیل تاریخ بیهقی، تاریخ و تاریخ نگاری در تاریخ بیهقی، مطالعات نقد ادبی و میان‌رشته‌ای تاریخ بیهقی و گزارش محافل و انجمن‌های بیهقی خوانی برگزار خواهد شد و در این نشست ها به بیهقی پژوهانی از ایران، افغانستان، پاکستان و اقلیم کردستان عراق سخنرانی خواهند کرد. «بیهقی خوانی» یکی از برنامه‌هایی است که در تمام این ده نشست، ارائه خواهد شد و در نشست پایانی، شماری از دست اندرکاران انجمن‌ها و محفل های بیهقی خوانی از سراسر کشور به معرفی انجمن بیهقی خود خواهند پرداخت.

 دبیر همایش افزود دانشگاه حکیم سبزواری به مانند سال‌های گذشته برگزار کننده اصلی بخش علمی و پژوهشی همایش است و انجمن ترویج زبان و ادبیات ایران (شعبه خراسان)، انجمن علمی استادان زبان و ادبیات فارسی، مرکز فرهنگی و بین‌المللی شهرکتاب، بنیاد فرهنگی زنده یاد دکتر علوی مقدم و نیز سازمان‌ها و نهادهایی مانند معاونت استانداری و فرمانداری ویژه شهرستان سبزوار، شهرداری و شورای اسلامی شهر سبزوار، اداره فرهنگ و ارشاد سبزوار و اداره آموزش و پرورش سبزوار در برگزاری این همایش نقش دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۷:۴۷
رضا حارث ابادی

یازدهمین همایش ملی ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی به مناسبت اول آبانماه روز ملی ابوالفضل بیهقی از اول آبانماه 1400 تا اول آذرماه 1400 و به مدت یک ماه به همت دانشکده زبان وادبیات فارسی #دانشگاه_حکیم_سبزواری برگزار می گردد 

ایمیل جهت ارسال مقالات beyhaghi1400@yahoo.com 

راهنمای ارسال مقالات در لینک ذیل

برنامه های یازدهمین همایش ملی ابوالفضل بیهقی در آبانماه 1400 

h

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۰ ، ۰۸:۱۹
رضا حارث ابادی

دیدگاه‌های سیاسی ابوالفضل بیهقی

با آنکه در سده‌های نخستین اسلامی، کار تاریخ‌نویسی بیشتر معطوف وقایع‌نگاری بود، اما رفته‌رفته در ایران پس از اسلام تاریخ‌نویسی با بعضی از شاخه‌های معرفتی دیگر پیوستگی و همانندی‌هایی یافت، چرا که از قرن

دیدگاه‌های سیاسی ابوالفضل بیهقی

 

 

نویسنده: رویا محمدی پرفکر (1)

 

مقدمه

با آنکه در سده‌های نخستین اسلامی، کار تاریخ‌نویسی بیشتر معطوف وقایع‌نگاری بود، اما رفته‌رفته در ایران پس از اسلام تاریخ‌نویسی با بعضی از شاخه‌های معرفتی دیگر پیوستگی و همانندی‌هایی یافت، چرا که از قرن چهارم به بعد شمار زیادی از ادیبان، فلاسفه و فقها، که خود در کوران حوادث زمانه حضور داشتند و از نزدیک، تحولات و رخدادهای محیط زندگی خود را مشاهده می‌کردند، ناگزیر ضمن نقد و تردید در روش مورخان پیشین، خود نیز به دلیل ذهن مشغولی به سوانح احوال و رخدادهای محیط و زمانه، به جمع مورخان افزوده شدند. (2) این تحول نگرش از جمله می‌توانست به گونه‌ای دگرگونی در منطق و روش معرفتی و موضوع شناختی اهل دانش زمانه منجر شود و سیاقی متفاوت در نگاه و نظر آنان در مطالعه پدیدارها فراهم سازد. از جمله آثاری که به اقتضا و ایجاب درگیری زندگی و ذهن و زبان نگارنده آن، با ویژگی‌هایی از این سنخ به رشته تحریر درآمد، تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی است که سالیانی از عمر خود را صاحب دیوان رسالت مسعود غزنوی بود و زمانی چشمگیر در کنار بونصر مشکان و بوسهل زوزنی (3) داشت و از نزدیک به مشاهده و معاینه اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانه پرداخت. افکار و آراء بیهقی از جمله اندیشه‌های سیاسی او در کتاب معروفش تاریخ بیهقی مضبوط است. بیهقی ‌که خود دبیر و دیوانسالار دستگاه قدرت و دربار غزنوی تلقی می‌شد، با نهاد قدرت و عناصر سیاست زمانه آشنا و با مناسبات جاری قدرت حاکم در ارتباط تنگاتنگ بود. البته منطق واقع‌گرای بیهقی، سرمایه نادری بود که به او این امکان کم مانند را بخشید تا در کنار این ملازمت و مباشرت حرفه‌ای، بینشی متفاوت از همگنان از شناخت قدرت و سیاست فراهم کند و از این مجرا آموخته‌های این قرابت و مکانات را در کتاب خود مضبوط نماید. سبک نگارش بیهقی چنان بوده که گرچه اندیشه‌های خود را مستقیم ابراز نمی‌داشته، اما به یاری صناعات ادبی چون: کنایه، ایجاز، تلویح و تلمیح، در قالب نکته‌ها و مثال‌ها به توصیف شرایط موجود و از جمله جور و جفای زمانه پرداخته و شگفتا که به لطف همین زبان نگارش، پادشاهان را مورد نقد قرار داده است.
با آنکه کتاب تاریخ بیهقی بارها از منظر مطالعات ادبی و رویکردهای متفاوت تاریخ‌نگاری مورد بررسی قرار گرفته است، اما اثر و اندیشه‌های او در زمینه سیاست، چندان واکاوی نشده است یا حداقل چنان نمایانده نیست که بتوان دسترسی مجملی بدان‌ها یافت. از این رو، در این مقاله کوشش شده که با بازخوانی مهم‌ترین اثر بیهقی (تاریخ بیهقی) و بازنمایی تحولات عصر وی، تصویر و تعبیر او را از موضوعاتی چون: سیاست، ضرورت حکومت، بایسته‌های شاهی، نقد دستگاه قدرت حاکم و دربار پادشاه و نقش مردم در مناسبات قدرت را مورد مطالعه و بازگویی متفاوت از رویه گذشته پژوهی آثار موجود، بررسی و تحلیل نماییم.
در این مقاله مبتنی بر رویکرد توصیف و تحلیل تاریخی فکر و بر پایه مطالعه منابع کتابخانه‌ای، به روشی مقتضی ایجاز به بازخوانی اجمالی ایده و اندیشه‌های سیاسی بیهقی می‌پردازیم. گفتنی است که گرچه در این میان، مهم‌ترین منبع مورد استفاده نوشتار، کتاب تاریخ بیهقی است، اما از منابع دیگری چون تاریخ بیهقی اثر علی بن زیاد بیهقی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات از محمد سدیدالدین عوفی، و پیرامون تاریخ بیهقی از سعید نفیسی، زمانه، زندگی و کارنامه بیهقی از والد مریلین و دیگر کتاب مناسب پردازش محتوای مقاله، بهره مقتضی برده‌ایم.
با توجه به آثار و ادبیات تاریخی و پژوهشی که درباره بیهفی در دست است، سؤالی که می‌توان در مسیر ضرورت و هدف اصلی این مقاله بیان کرد، این است که: آیا ابوالفضل بیهقی را می‌توان در زمره اندیشمندان سیاسی دانست و یا رگه‌های روشنی از لوازم تفکر سیاسی در آثار و افکار او جست؟ در راستای پاسخ به این پرسش، سازمان مقاله در سه فراز در ترکیب مباحثی چون: درآمدی تاریخی بر زندگی و زمانه، رویکرد روشی بیهقی به فلسفه تاریخ و رویکرد نگارش مسائل سیاسی اجتماعی در ادبیات بیهقی، و در ادامه بررسی اندیشه سیاست در نگاه و نوشتار بیهقی، تنظیم گردیده است.

شرح حال

1. زندگی

ابوالفضل محمد بن حسین کاتب بیهقی، در سال 385 ق در ده حارث‌آباد بیهقی (سبزوار قدیم) به دنیا آمد. (4) او از خانواده و دودمانی نژاده بود. پدرش حسین بیهقی از خواجه‌گان دربار به شمار می‌آمد و با بزرگان نشست و برخاست داشت. چنان که بیهقی بعدها به مصاحبت و دوستی پدرش با خواجه ابوالفرج عالی بن مظفر، که شغل اشراف سلطان فرخزاد بن ناصرالدین را دارد، اشاره کرده است. (5) بیهقی سال‌های نخستین زندگی را در بیهق و سپس در نیشابور، به کسب دانش پرداخت. پس از مدتی، با عزیمت به غزنین در حدود سال 412 ق جذب کار دیوانی گردید. شایستگی و استعداد وی، عاملی بود که به دستیاری خواجه ابونصر مشکان، صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی (6) برگزیده شود. رابطه بسیار نزدیک و اعتمادآمیز بین این دو منجر به ارتباط جداناشدنی وی تا واپسین لحظات عمر خواجه گردید. استاد نیز او را چنان گرامی می‌داشت که اسرار دستگاه غزنویان را با او در میان می‌گذارد و این خود به اندوخته شدن سرمایه گرانبهایی از دانسته‌های منحصر به فرد برای بیهقی مبدل گردید و بعدها به همین اعتبار توانست رویدادهایی را که خود شاهد و ناظر آن نبود، از قول استاد در کتاب تاریخ بیهقی نقل نماید.
بیهقی به سال 412 ق به خدمت دیوان و دربار خاندان سبکتکین (7) درآمد. او پس از خدمت در دستگاه سلطان محمود غزنوی، و ادامه آن در دوران کوتاه پادشاهی امیر محمد (پسر سلطان محمود)، نظاره‌گر اوج گیری قدرت امیر مسعود بود. گویی از قِبلَ این تماشای عبرت‌انگیز است که بیهقی تاریخ خویش را همچون روزشمار زندگی سلطان غزنوی (سلطان مسعود) نگاشته است. البته بیهقی پس از آن نیز شاهد بر تخت نشستن مودود (فرزند سلطان مسعود) و عبدالرشید (پسر سلطان محمود) نیز بوده است. (8) بیهقی در زمان سلطنت عزالدوله عبدالرشید (به سال 440 ق) چندی صاحب دیوان انشا گردید. دیری نپایید که به تهمت حاسدان معزول شد. در سال 443 که طغرل بر عبدالرشید خروج کرد و او را به قتل رساند، بیهقی با جمعی از درباریان زندانی شد و یک سال در زندان ماند. در سال 444 ق، با دگرگونی اوضاع کشور، بیهقی نیز از زندان رهایی یافت و اما از آن پس بود که کُنج عافیت گُزید و گوشه‌نشینی اختیار کرد. (9) بیهقی از سال 448 ق تا 451 ق یعنی اندکی پس از درگذشت فرخزاد بن مسعود و آغاز پادشاهی سلطان ابراهیم بن مسعود، به تألیف تایخ بیهقی پرداخت. به گفته ابوالحسن بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی، بیهقی، پس از 85 سال گذر روزگاری پرحادثه، سرانجام به سال 470 ق درگذشت. (10)
ابوالفضل بیهقی، کاتب و دیوانسالار عهد غزنوی، در زمره قشری از طبقات اجتماعی دوران خود است که در طول تاریخ ایران بخش باسواد جامعه محسوب می‌شدند و آنها را اهل قلم می‌نامیدند. گروه درس آموختگان دربار قدرت شاهی که سنن تمدن، فرهنگ، آداب و آیین و از همه مهم‌تر تجربه و شیوه کشورداری ایرانی را نیک می‌دانستند، و از جمله با ثبت و ضبط آموخته‌ها و تجارب و احوال و سوانح زمانه، نقشی مؤثر در انتقال میراث فرهنگ و آیین ایرانی و اسلامی از دوره و سلسله‌ای به عهد و سلسله‌ای دیگر ایفا می‌نمودند. بیهقی چندی صاحب دیوان رسالت غزنوی بود. دیوان رسالت، دستگاه انجام امور مکاتبات شاهی بود. از این رو، صاحب دیوان رسالت، علاوه بر مقام علمی و ادبی، می‌بایست دارای تجربه کافی و کفایت و امانت هم می‌بود تا در حل و عقد امور اداری و حکومتی در نماند و راه صواب در حل معضلات را بنماید. در اکثر موارد که وزیر با شاه به خلوت می‌نشست و در مهمات ملک رایزنی و مشورت داشت، شخص ثالثی که در این خلوت حضور می‌یافت، صاحب دیوان رسالت بود. این مقام، تقریباً اولین کسی بود که از مفادنامه‌هایی که از اطراف و اکناف به صورت معما و رمز به دربار می‌رسید، آگاه می‌گردید، که گاه جز شاه و او، کسی از محتویات بعضی مکاتبات، مطلع نمی‌گردید. از آنجا که صاحب دیوان رسالت، محرم اسرار سلطان محسوب می‌شد، بایسته بود که شخصیتی دانا، مدبر، کاردان و باتجربه در امور مملکتی باشد. (11) بیهقی سالیانی کارگزار این نقش خطیر بود که افزون بر شأن و جایگاه رسمی، مکانتی اجتماعی و علمی هم برای وی فراهم می‌ساخت. ضمن آن که او، خود از ظرفیت‌های فردی و خانوادگی چشمگیری برخوردار بود و جمع این محاسن می‌توانست شرایطی کم مانند برای توفیق او در امر نگارش مستند و دقیق شرح حال پدیدارها و از جمله حوادث سیاست فراهم آورد.

2. شرایط سیاسی اجتماعی

سده‌های چهارم و پنجم قمری، اهمیتی محوری و فوق‌العاده در تاریخ ایران دارد. بسیاری از ستارگان آسمان ادب و اندیشه از جمله فرخی، منوچهری، خیام، ابوریحان بیرونی، بوعلی سینا، ناصرخسرو، خواجه عبدالله انصاری، ابوحامد غزالی، عنصرالمعالی کیکاووس و خواجه نظام الملک در این دوران می‌زیستند. (12) بسیاری از ره‌آوردهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و معنوی جریان‌های آن در زمینه‌های علوم، فلسفه، زبان، ادبیات، آداب و رسوم پایدار، مدنیت اجتماعی و خلقیات، به تاریخ کنونی انتقال یافته است. همچنین رونق دایره المعارف نویسی، شاهنامه‌سرایی، پدید آمدن «زبان فرس جدید»، و رسیدن جامعه و تمدن ایرانی به منازل بلندی از تعادل پرورش هنر، علوم و ادبیات از جمله توفیقات تاریخی این دوران است. آن چنان که می‌توان گفت در دوره سامانی ما ناظر یک رستاخیز فرهنگی- تمدنی در ایران هستیم. در این دوران تعصبات مذهبی و قومی ناچیز است. با وصف حاکمیت دینی، فضای فکری باز و غیرمتعصبانه است و شاهد حکمفرمایی صلح، امنیت و سیاست‌های غیرتجاوز کارانه و غیرتوسعه‌طلبانه هستیم. (13)
اما با سقوط یکباره حکومت شاهان ایرانی سلسله سامانی به سبب شورش غلامان ترک زرخرید آنان، شاهد بر باد رفتن آن همه شکوه و افتخار هستیم. تشکیل دولت نورسیده و نیرومند اما مستبد و غریبه آل افراسیاب در ماوراءالنهر، منجر به نابودی عظمت فرهنگی سامانیان و قربانی شدن فرزانگان و عاقبت اندیشان ایرانی به سبب کینه‌ها و بیگانه‌جویی‌ها شد. فرصت‌یابی مجدد خلافت عربی در دستگاه نورسیدگان ترک و جهانجویی این نسل نورسیده برای از میان برداشتن بقایای خاندان‌های ایرانی تبار و فرهنگ مداری چون سامانیان، صفاریان و بوئیان؛ از جمله موجبات مهجوری فرهنگ و نگرش ایرانی را فراهم ساخت. از آن پس، صفحه‌ای جدید در صحن سیاست و فرهنگ و خلقیات حاکم گشوده می‌شود که با ناخوشایندی‌های فراوانی توأم است. از جمله این ناگواری‌ها می‌توان به سیطره و تسری خلقیاتی چون درنده خویی، گماشتن جاسوسان بر یکدیگر و بر مردم، بیمناکی، بی‌اتکایی، بدبینی و هم قدمی با فرهنگی متزلزل و بدفرجام اشاره نمود که در نتیجه آن «پدر از پسر بیمناک و پسر از پدر بد دل و ناخشنود است». (14)
به پیامد این رخداد انحطاط‌آمیز، ایران از اوج آزادگی، شکوه و خردگرایی دوره سامانی به یکباره در نشیب بندگی، بینوایی و جهل و تعصب کور دوره غزنوی قرار می‌گیرد. این دوران پراضطراب، حامل پیامدها و تجربه‌های ناگواری برای تاریخ ایران بود، رواج تزلزل و تزویر در ارکان فرهنگی و دینی، وفور توطئه‌های سیاسی و اجتماعی، بی‌بنیادی فکر و اندیشه و افول افکار و عقاید در دامن ذهنیت ناامنی و ناسپاسی است. و اما، ابوالفضل بیهقی پرورش یافته چنین زمانه ناامن، بی‌ثبات و بحرانی است.

3. آثار

به روایت علی بن زیاد بیهقی و سدیدالدین عوفی، چندین کتاب از بیهقی بر جای مانده است؛ کتاب مقامات بونصر مشکان که شامل مجموعه‌ای از حکایات و اسناد و حاوی تصویری از زندگی، خلقیات و دانش و درایت بونصر است. گرچه نسخه جامعی از این کتاب در دست نیست. اما قطعات بسیاری از آن در دیگر متون اسلامی نقل، جمع آوری و به چاپ رسیده است. (15) کتاب دیگر زینت الکتاب نام دارد که موضوع آن شرح وظایف دیوانخانه است. این رساله، که رساله‌ای درباره هنر دبیری است، در بین رسائل قرون میانه اسلامی، مکتبی فرعی محسوب می‌گردد. از این اثر هیچ نشانه‌ای در دست نیست. (16)
اما مهم‌ترین اثر بیهقی، کتاب تاریخ بیهقی است، که از امهات کتب تاریخ ادب فارسی نیز به شمار می‌رود. این کتاب، بخشی است از مجموعه مفصلی که از آن با عنوان‌هایی چون: جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتکین، تاریخ آل محمود یا تاریخ آل سبکتکین، تاریخ یمینی، مقامات محمودی و تاریخ مسعودی یاد شده است. (17) موضوع تاریخ بیهقی، شرح رویدادهای 42 سال پادشاهی غزنویان است که در مجموعه‌ای در سی فصل (جلد) تدوین شده است. (18) با وصف آنکه از علی بن زید بیهقی نقل است که این سی مجلد را در کتابخانه سرخس و کتابخانه مدرسه خاتون مهد عراقی در نیشابور، به چشم خود دیده است، اما امروزه از این اثر بزرگ، فقط شش جلد (از جلد پنجم تا جلد دهم) بر جای مانده است که مطالب آن تا مجلد چهارم همان مباحث تاریخ ناصری و یمینی است و مجلدهای بعدی شرح وقایع سال‌های 432 تا 451 ق را شامل می‌شود. (19)
تاریخ بیهقی آیینه روزگار غزنویان و بخش‌های شرقی ایران در آن زمانه است. این کتاب را می‌توان اثری عمومی دانست. مباحث این اثر سترگ در حوزه تاریخ‌نگاری، داستان نویسی، اندیشه، ادبیات و شیوه نگارش فارسی است و دارای نگاهی خردمندانه به هستی و اتفاقات آن است. کتاب تاریخ بیهقی، شاهنامه نثر فارسی خوانده می‌شود، که هم حاکی پند و اندرز و عبرت و هم مایه مباهات و افتخار و شایستگی زبان فارسی در حوزه نگارش و پژوهش است. این کتاب در واقع، نوعی تاریخ اجتماعی است که از ساخت دربار تا شایعات سیاسی، از اصطلاحات رزمی و بزمی تا راه و رسم رمزنویسی و جاسوس گماری، از کم و کیف نظرخواهی پنهانی شاهان از مردم تا نحوه سودجویی آنان و از نامه‌ها و اسناد رسمی تا آیین عروسی و عزا را در بردارد. شیوه نگارش این کتاب در قیاس با مورخان هم عصر بیهقی، که بیشتر تذکره شاهی می‌نگاشتند تا تاریخ اجتماعی، بی‌بدیل بوده است.

اندیشه سیاسی

مبانی فکری و روشی

به گواهی تاریخ بیهقی، می‌توان دریافت که شاکله بینش تاریخ‌نگاری نویسنده آن، متأثر از مذهب اهل سنت و آمیخته به نوعی تقدیرباوری اشعری است. این تقدیرگرایی، هسته اصلی فلسفه تاریخ بیهقی را تشکیل می‌دهد. در اندیشه دین باور و شریعت‌مدار بیهقی هرچه بر سر انسان می‌رود، ارادت خداوند است. سیطره اندیشه اشعری‌گری بر نگاه و ذهن و قلم او، چنان سنگین است که گاهی وی کنش‌های انسان‌ها و جنب و جوش‌های اجتماعی و سیاسی را تابعی از اراده آنها نمی‌داند، بر پایه همین نگرش است که او نخستین عامل ظهور غزنویان را خواست و تقدیر الهی و حکمتی ایزدی و مصلحتی عام برای مردم می‌داند. (20) نفوذ اندیشه دینی در ذهن و زبان او باعث شده تا فلسفه تاریخ را با مفاهیم دین مدارانه‌ای نظیر «بودن»، «تقدیر»، «قضا» و «مقدر» همراه سازد و اصل را بر تقدیرگرایی نهد. (21) از آنجا که به اعتقاد بیهقی کنش نوشتن هم مانند دیگر اعمال انسان، در قیامت مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد، فحوای کتاب تاریخ بیهقی، در پیوند تنگاتنگ با آخرت‌گرایی او قرار گرفته است و این امر راهبردهای نوشتاری کتاب را تحت تأثیر گذارده است. از این رو بیهقی به نحوی به حدس و گمانه‌زنی درباره درون شخصیت‌ها و قهرمان‌های تاریخی روی خوش نشان نمی‌دهد. و پرهیز وی از پرداختن به ضمیر و درون افراد، او را به سمت عینی‌گرایی و توصیف جنبه‌‌های بیرونی و عینی شخصیت‌ها سوق می‌دهد. بیهقی با چنین بینشی به معالجه اخلاق ملوک و پادشاهان می‌پردازد. (22)

1. سبک و منطق تاریخ‌نگاری

روش تاریخ‌نگاری بیهقی سخت بدیع است و می‌توان آن را یکی از جالب‌ترین و دقیق‌ترین راویان تاریخ ایران دانست. به همین سبب، کتاب او را از لحاظ دقت در امانت، صحیح‌ترین تواریخ فارسی به شمار آورده‌اند. بیهقی، گزارشگر حقیقت است، اما به روایت و تجربه تاریخی خودش، کتاب او نوعی حدیث نفس شخصیت تاریخی اوست، به نحوی که محدودیت‌های ملازم شخصیتش، در متن روایات او از حقیقت راه یافته است. البته گاهی زبان پر از ابهام و پرده‌پوشی و دوگانه گویی او بر روایتش از حقیقت سایه افکنده است. او از جمله کسانی است که معنای تاریخ را دریافته بود و قصدش نه تدوین داستان جنگ‌ها و فتوحات و قصه تاریخ، بلکه تصویر آگاهانه و از روی صدق و بیطرفی حوادث بود. او در این کار شروط لازم در تاریخ‌نگاری از جمله دقت، اطلاع، امانت‌داری، نقد منابع و اسناد و دیدگاه بی‌طرفانه نسبت به وقایع و احوال را به کار بسته است.
بیهقی‌در تاریخ‌نگاری، به شیوه‌ای علمی و روشمند عمل می‌کرده است. او سالیان سال بر پایه اسناد و مدارک معتبر، به تألیف و نگارش پرداخت. بسیاری از وقایع را یا به چشم خود دیده و یا از ثقات و متون معتبر شنیده و خوانده بود. بیهقی در جمع آوری منابع کتاب خود، دقت فراوان داشته و شرایط مورخ و اقسام منابع تاریخ و صحت آن منابع را بدین نحو بیان می‌دارد:
«اخبار گذشته را دو قسم گویند و سه دیگر نشناسند. یا از کسی باید شنید و یا از کتابی باید خواند و شرط آن است که گوینده باید ثقه و راستگو باشد و نیز خرد گواهی دهد که آن جز درست است...» (23)
و در جایی دیگر می‌گوید:
«من که این تاریخ را پیش گرفته‌ام التزام بدین قدر بکرده‌ام تا آنچه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه». (24)
او در نوشتن تاریخ، اغراض شخصی را دخالت نداده است، چنانکه می‌گوید: «در تاریخی که می‌کنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد». (25)

2. سبک و رویکرد ادبی

تاریخ بیهقی، افزون بر آن که از حیث شیوه‌ و آیین تحقیق و تاریخ‌نگاری، درخور توجهی خاص است، از منظر هنر نویسندگی نیز دارای اهمیتی شایان است. ویژگی‌های صرفی و نحوی نثر تاریخ بیهقی از بهترین نمونه‌های نثر فارسی و اوج بلاغت این زبان و ادبیات آن شمرده می‌شود. برای مخاطب نکته سنج نثر کتاب بیهقی حاکی از تسلط نویسنده چیره‌دست آن، بر زبان فارسی و عربی است. اهمیت و جلوه ادبی تاریخ بیهقی چنان است که برخی بیهقی را نه تنها مورخی بلندپایه بلکه نویسنده‌ای بزرگ و باریک‌بین نیز می‌دانند، که به یاری این قریحه پویا، با هنرمندی تمام فضای هر رخداد را در نمای تصویری جذاب به رخ مخاطب می‌کشد. (26) وی در ظرافت توصیف وقایع و در بیان شیوای صحنه‌ها و حوادث، همچون فردوسی و ناصرخسرو از مهارتی خاصی برخوردار است. بیهقی، در حادثه اعدام حسنک وزیر فضای حاکم بر نیشابوریان را آنچنان دقیق و زیبا مجسم می‌کند که خواننده امروزین، ناخودآگاه خود را در آن زمان و مکان می‌یابد و به روشنی حال و وضع میزان و محبوبیت حسنک در بین مردم را درک می‌کند.
مورخان، زبان‌شناسان و حتی منتقدان بیهقی از غنای واژگان، سلاست بیان و زیبایی ترکیب‌هایش سخن فراوان گفته‌اند. (27) ملک الشعرای بهار در سبک‌شناسی خود مختصات نثر بیهقی را برشمرده و در عین حال سیاهه‌ای از واژگانی را که برای اولین بار، از طریق تاریخ بیهقی به زبان فارسی وارد شده است، ارائه می‌دهد. (28) غلامحسین یوسفی، «آهنگ و طنین خاص» نثر بیهقی را چنین می‌ستاید:
«هر ایرانی فارسی‌دان در کلام بیهقی موسیقی پرتأثیری حس می‌کند... نثر وی زنده و پرتحرک و به اقتضای مقام؛ حرکت و وقار یا اوج و فرودی آشکار دارد... همه جا موسیقی کلام با اندیشه و معنی سازگاری درخشان دارد». (29)
در هر صفحه از تاریخ بیهقی، نمونه‌های زیبایی از این همخوانی و سازگاری سبک و اندیشه را می‌توان سراغ گرفت. در مرگ استادش بونصر مشکان، سبکی اندوه‌زده دارد و با نثری محزون گویی قلم را می‌گریاند، همان طور که در وصف حسنک وزیر سبکی حماسی تراژیک دارد. (30) نثر او نثری زنده، پرتحرک، پویا و دلنشین است و همین امر در خواننده کششی ایجاد می‌کند که تا کتاب یا داستانی را به طور کامل نخوانده از دست نگذارد، چرا که در واقع هنر نویسندگی به کمال رسیده بیهقی، عامل تولید این همه جذبه برای توجه به آثار اوست.

سیاست و حکومت

پیشینه کار دیوانی بیهقی، او را با سیاست مأنوس ساخته بود. او با عنوان کارگزار و کاتب دربار با زیر و بم سیاست آن دوران آشنایی یافته بود. وی در مقام مشاهده‌گر نزدیک حوادث، نظاره‌گر صحنه بازی قدرت زمانه خویش بود، با تصاویری واقعی از جنگ‌ها، کشمکش‌ها و یا تضاد و همگرایی منافع خاندان‌ها و گروه‌های سیاسی (پدریان و پسریان)، که تحت حکایاتی چون حسنک وزیر، توطئه قتل آلتونتاش خوارزمشاه، مرگ مشکوک بونصر مشکان و ... موضوع نقل و روایت او از جریانات سیاسی عصر خویش قرار گرفته‌اند. ورود و حضور بیهقی در دستگاه قدرت و امارت غزنویان، ضمن آن که مایه تسلط او بر فنون و مراتب امور کارگزاری دیوانی گشته بود، به مرور او را در کسوت مطلعی اهل تأمل در مهمات امور کشورداری قرار داد و به دلیل سالیان پرتلاطم مناسبات قدرت دربار غزنوی، انباشتی از آگاهی و تجربه انباشته فهم عملی سیاست برای وی فراهم نظر شد. بیهقی به اعتبار این دست آویز حرفه‌ای و مقتضیات کارکردی آن در ایفای نقش دیوانی دربار قدرت، خود به مرحله‌ای از اعتبار نظر در معانی و مؤلفه‌های سیاسی زمانه دست یافته بود و می‌شود او را صاحب خبری اهل ژرف بینی دانست که در محیط سیاست زمانه در لوای ایفای نقش محول دیوان داری دولت غزنوی به مدد سالیان دراز همجواری با حکومتیان و دربار به مراتبی از فهم و نظر سیاسی رسیده بود. از جمله موضوعاتی که بررسی آنها در آثار بیهقی، شاید بتواند پرتویی بر منظر و اندیشه او در امر سیاست بیندازد، مراتبی از توجه او به مسئله سیاست و حکمرانی است که در ادامه نوشتار به اجمال مورد بازنمایی قرار می‌گیرند.

1. مسئله سیاست

بیهقی به واسطه دانش وسیع‌اش در تاریخ (31) و اشتغال در بطن دستگاه حکومت غزنوی (در مقام صاحب دیوان رسالت) و آگاهی‌اش از امور مملکت داری، کارگزاری سیاست‌آشنا بود. وی با درکی واقع‌گرایانه از مؤلفه فرمانروایی سیاست را عبارت از به کاربردن عقل و تدبیر از سوی پادشاه برای رهبری کشمکش‌های داخلی و خارجی می‌داند. می‌توان چنین گفت که در نظر نکته سنج بیهقی، سیاست یا همان امر اداره خردمندانه و تدبیرآمیز کار ملک، روش عمل و شیوه حکمرانی پادشاه در تمشیت مهمات حکومت از امور لشگری گرفته تا اداره امور کشوری مملکت است. سیاست توان و تدبیر حاکم برای گردش بایسته امور است که در این معنا قدرت و ساز و برگ، صرفاً اسباب مملکت داری محسوب می‌شوند. او چنان سیاست را امری توأم تدبیر و خرداندیشی عملی پادشاه می‌داند که در توصیف بی‌تدبیری امرا می‌گوید: «گرد عالم گشتن چه سود؟ پادشاه ضابط باید». (32)

2. ضرورت حکومت و تمثیل خیمه

بیهقی، سیاست را از بایسته‌های پادشاهی، و امنیت و آرامش جامعه را در ضرورت وجود یک حکمران می‌داند. او جامعه فاقد حکمران را ناامن و بی‌ثبات تشخیص می‌بیند. وی صحت و سلامت کشور و مردم را در دستان پرتوان حاکم می‌داند، تا آنجا که از منظر او حاکم بی‌کفایت مردم و کشور را به تباهی می‌راند. او برای تبیین این مفروض از تمثیلی ساده و در عین حال فلسفی استفاده می‌کند:
«مثل سلطان و مردمان چون خیمه محکم به یک ستون است برداشته و طناب‌های آن بازکشیده و به میخ‌های محکم نگه داشتند. خیمه سلطانی ملک است و ستون پادشاه و طناب و میخ‌ها رعیت، پس چون نگاه کرده آید اصل ستون است و خیمه بدان به پای است هر گه که او سست شد و بیفتاد نه خیمه ماند و نه طناب و نه میخ». (33)
شاید بشود این تمثیل‌گویی بیهقی را نشانه‌ای برای پی بردن به بن مایه‌های ذهنی او دانست، که در قالب آن افکار و پندار خود را به گونه‌ای محتاطانه به قلم می‌آورد و پندار آرمانی را به کردار واقعی نزدیک می‌کند. شاید هم به دلیل ملاحظات سیاسی امنیتی حاکم بر اجتماع روزگار خویش است که نمی‌تواند باورهای خود را عریان نماید و به ناگزیر، نظراتش را با این گونه تشابهات به مخاطب عرضه می‌نماید. به هر حال، وی در توجیه حقانیت حکومت غیرمذهبی حاکم، با تشبیه آن به خیمه، با اندیشه‌گرانی چون ابن مقفع و فردوسی همسو و هم عقیده می‌شود که عصاره‌ی آن چیزی جز احیای اندیشه‌های ایرانشهری و شاه آرمانی نیست. بیهقی در تمثیل خیمه، با معرفی شخصیت قدیمی و ایرانی پادشاه ساسانی، وی را فرمانروایی ایدئال تصویر کرده و سپس می‌گوید: «نیاز به پادشاهی نیرومند از بدیهیات است».
از سویی، بیهقی شاهی را مستلزم برخورداری از الزاماتی می‌داند که می‌شود از آن با عنوان بایسته‌های شاهی سخن به میان آورد.

حاکم و سلطان

1. بایسته‌های شاهی

بیهقی برای مقام شاهی الزامات و ضروریاتی قائل بود. در این زمینه یکی از موضوعات قابل توجه در نوشته‌هایش این است که به مانند فلاسفه‌ای چون افلاطون ارتباط و تناظر میان قوای جسمی و روحی انسان را به آحاد و طبقات اجتماعی نیز تعمیم و تسری می‌دهد و بر پایه چنین موضعی با عطف توجه به ساختار مناسبات قدرت سیاسی و اجتماعی، چنین تحلیل می‌کند؛ در بدن انسان سه نیرو قابل تشخیص است:
1. خرد و سخن و قوه‌ای که در خدمت آن است.
2. نیروی خشم، کینه توزی و دفاع از خویشتن.
3. نیروی شهوت و میل.
بیهقی مراتب این سه نیرو را در مناسبت میان پادشاه و سپاه و رعیت، چنین مقایسه می‌کند:
«پس باید دانست نیکوتر که نفس گوینده پادشاه است (خرد و سخن و قوه‌ای که در خدمت آن است) متولی قاهر و غالب، باید که او را عدلی و سیاستی باشد، سخت تمام و قوی، نه چنانکه ناچیز کند و مهربانی به ضعف ماند و سپس خشم لشکر این پادشاه است که بدین سان خلل‌ها را دریابد و ثغور را استوار کند و دشمنان را برماند و رعیت را نگاه دارد، باید که لشکر ساخته باشد و با ساختگی او را فرمان بر دارد و نفس آرزوی رعیت این پادشاه است، باید که از پادشاه و لشکر بترسند، ترسیدنی تمام و طاعت دارد». (34)
بیهقی رفتار سلطان را به سنجش می‌گیرد و با ظرافت و احتیاط اما آشکارا، از خودرایی و خودکامگی او انتقاد می‌کند و اسباب انحطاط سیاسی و نظامی را بی‌تدبیری پادشاه و ظلم و بی‌عدالتی می‌داند. او پادشاه مشروع را پادشاهی می‌داند که دارای بایسته‌هایی چون خرد، شجاعت و عدل باشد.

1.1. خرد و شجاعت

از منظر بیهقی خردمند کسی است که میان خوبی و بدی تفاوت قائل گردد. (35) او همنشینی با خردمندان را می‌ستاید. (36) و پادشاهان را از این همنشینی و مصاحبت بی‌نیاز نمی‌داند و معتقد است پادشاهان از آن روی که ابزار قدرت را در اختیار دارند از همه مردم در مصاحبت با خردمندان حاجت‌مندترند. (37) به باور بیهقی، گرچه ضرورت حکومت‌های مقتدر لازمه امنیت و آرامش جامعه است، اما به فراخور شجاعت، پادشاه می‌بایست از خرد نیز بی‌بهره نباشد، تا تواند حکومت مقتدر خود را حفظ نماید. اهمیت خرد در نظر بیهقی تا جایی است که او بی‌خردی را عامل مهم سقوط دولت غزنوی می‌شمرد و اهمال شاهان غزنوی خاصه مسعود را در جنگ‌های بی‌فایده و سفرهای بی‌حاصل و همچنین بی‌توجهی به نصایح مشاورانش را مورد نقد قرار می‌دهد. او از یک سو، شجاعت مسعود را در داستان‌هایی که موفق در فتح سرزمین‌هایی چون اصفهان، ری، قلعه‌ هانسی و ... می‌ستاید، اما از طرفی دیگر، خلاء خرد در وجود او و به تبع آن عدم کاربست آن در اداره امور کشور را مورد نقد قرار می‌دهد. (38)
در واقع مهم این است که پادشاه باید به عاقبت امور که جزء معقولات است نظر افکند و نه صرفاً به وضع حال، که فقط محسوسات را در بر می‌گیرد. از این روی کسی صاحب عقل می‌نماید که معقولات را در نظر گرفته و امور را گرداننده باشد. (39) با توجه به این نگرش بیهقی به نقش عقل در تدبیر و تمشیت امور ملک، نمایان است که در اندیشه او کاربرد عقلانیت در نهاد پادشاهی امری متقدم بر تصمیمات روزمره و اقدامات هر از گاه است که بجای دوراندیشی و فراست نظر بر امور محسوس و گذرا تکیه می‌سازد. در نظر بیهقی، پادشاهی بی‌خرد و تدبیر ره بجایی نمی‌برد الا در انداختن ملک و مردم در تنگنای مقتضیات پرمخاطره هر از گاه پیش آمدنی.

1.2. عدل و دادگری

بیهقی عدالت را غایت آرمانی سیاست می‌داند. در دیدگاه او باور به نظام سیاسی آرمانی و برداشت عقلانی از عدالت، زمینه نظری را برای نقد رفتار سیاسی حاکمان فراهم می‌نماید. «... این میزانی است که نیکو کردار و بدکردار را بدان سنجند و پیدا شوند». (40)
وی معتقد است تنها باید از پادشاه عادل پیروی کرد و شورش بر پادشاهی که به زور به قدرت رسیده، جایز است. در واقع هر آنچه در مقابل ظلم قرار گیرد از منظر او به عدل و دادگری تعبیر می‌گردد، بیهقی به دادگری و عدل سلطان در موقعیت‌های مختلف اشاره می‌نماید و با تیزبینی فوق‌العاده خود، جریان این منش نیک سلطان را زیر نظر دارد و با مشاهده سیر نزولی آن و تبلور بی‌عدالتی‌های او پرده از ظلم برمی‌دارد و او را مورد نکوهش قرار می‌دهد. به توصیف بیهقی آنان ابتدا به تصفیه حساب‌های گروهی پرداختند و محیط ناامنی در حکومت ایجاد نمودند تا کسی از فردای خود مطمئن نباشد آن گاه که قدرت در دست خودشان قرار گرفت، ستم را آغاز کردند و پایه‌های حکومت را سست و آسیب‌پذیر ساختند بعد خود نیز در دامی که برای دیگران ساخته بودند گرفتار آمدند و حکومت خود را بر باد دادند.

1.3. نقد قدرت شاه و کارگزاران حکومتی

بیهقی از نادر تاریخ‌نگاران دوران ایرانی است که طی تاریخ‌نگاری، حکومت و کارگزاران را مورد نقد قرار می‌دهد به ویژه رفتار سلطان را با ظرافت، بررسی و نظرات خود را بیان می‌دارد. او در عین فرمانبرداری و ثنای حکام، آنان را مورد انتقاد نیز قرار می‌دهد. روایت او در ظاهر ثنای سلاطین اما در کنار این تسلیم ظاهری روایتی انتقادی است که از کاستی‌های قدرت حاکم چشم نمی‌پوشد و آنها را گاه به زبان اشارت و ایجاز و زمانی به تلویح و تلمیح مورد نکوهش قرار می‌دهد. در حقیقت، او ضمن باور به اندیشه نظام سیاسی آرمانی، زمینه نظری نقد رفتار سیاسی را فراهم می‌آورد. او با رعایت طبع خودکامه پادشاهان، زشتی و کاستی عمل سیاسی آنها را گوشزد می‌کند. از این روی جدی‌ترین انتقادات خود را از پادشاهان قدرتمند اما خشونت‌طلب زمانه از زبان سایرین خصوصاً از زبان زنان دانا، باز می‌گوید. وی بر این منوال در داستان اعدام حسنک وزیر می‌نویسد:
«بزرگا مردا که این پسرم بود که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان». (41)
استفاده از سخنان زنان دانا در نوشته‌های بیهقی را می‌توان شکل دیگری از تقیه تلقی نماییم. تقیه در نوشته‌های او هم به منظور استتار احساساتش و هم تشویق خوانندگان به این که مطلب را از زوایایی مختلف در نظر بگیرند، به چشم می‌خورد. در ارتباط با داستان حسنک، او عطف و ارجاع به بزرگمهر، وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی، به تلویح و گاه تصریح به حکومت مسعود انتقاد دارد. این داستانی است که با دیگر حکایات کتاب شباهت چندانی ندارد. جای داستان در کتاب عجیب به نظر می‌آید، پس از یک رشته توصیف طولانی از سقوط و مرگ رسواکننده بزرگان روایت می‌شود، که در بیشتر موارد شاه را، سبب‌ساز آن مرگ‌ها می‌داند. هر چند در آن صریحاً از قتل غیرعادلانه یکی از رعایا توسط شاه سخن می‌گوید. قهرمان داستان یک مصلح مذهبی و زاهد جلوه داده شده تا شاید قتل او را غیرعادلانه‌تر بنماید. (42) سرانجام داستان به قتل بزرگمهر می‌انجامد و بیهقی با قاطعیت می‌گوید: برای این کار «وی به بهشت رفت و کسری به دوزخ». یعنی مسعود چون مشاور با خردی را از خود رانده و در اعدامی غیرعادلانه دست داشته است، به جهنم خواهد رفت. (43) بیهقی، در این روایت‌گری انتقادی، به هر دو صورت نامشروع بودن حکومت سلطان وقت را بیان می‌دارد و عدم مشروعیت پادشاه را به سبب خلاء دو بایسته خرد و عدالت، به نمایش می‌گذارد.

2. ناشایسته‌های فرمانروایی

به روایت و نظر بیهقی، پادشاهی را نباید‌هایی است که با وجود آن کار کشورداری به بیراهه نافرجامی ره می‌برد:

2.1. استبداد و بحران مشروعیت سلطان

از منظر بیهقی، پادشاهان غزنوی فاعل قدرت‌اند و رعیت و بندگان و پیروان، مقهور این قدرت. این رابطه نامتقارن در عرف سیاسی به سلطه تعبیر می‌شود که دارنده آن تحمل نظر مخالف را نداشته و بیهقی در رویارویی با چنین سلطه‌ای تذکر می‌دهد: «چاکران و بندگان را زبان نگاه باید داشت». (44)
بیهقی ساخت قدرت مطلقه حاکم را از جمله عوامل اصلی غلطیدن شاه به منطق خودرایی و استبداد در نظر و عمل می‌داند. به نظر بیهقی وقتی پادشاه قدرتش مطلقه است، تحمل شنیدن سخن مخالف و استدلالی متفاوت را ندارد: «... ملوک هر چه خواهند گویند، و با ایشان حجت گفتن روی ندارد به هیچ حال» (45) بیهقی در این باره از زبان استادش بونصر مشکان در وصف امیر مسعود نقل می‌کند: «و این خداوند ما، همه هنر است و مردی، اما استبدادی عظیم دارد که هنرها را می‌بپوشد» (46) سیاست استبدادی و خودکامه پادشاهان غزنوی را باید در چارچوب نگرش نادرست و خودخواهانه آنان به مردم و مشاورانشان نظاره‌گر بود. آنان در امر سیاست بی‌تدبیرانه و بدون توجه به مشاورت وزرا، تنها به اطاعت بی‌چون و چرای افراد اعم از درباری و غیردرباری می‌اندیشیدند و به رأی و نظر دیگران وقعی نمی‌نهادند. تا آنجا که هرگاه کسی در بلندی به برابری حکام غزنوی می‌رسید، به ناچار می‌بایست زندگی را وداع می‌گفت. در روایت ظریف و شنیدنی حسنک وزیر، بیهقی حسنک را بر مرکب می‌نشاند، مانند امیر مسعود که بر مرکب است، اما مرکب حسنک زرین نبوده بلکه چوبین و ملکش نیز جهانی دیگر است، زیرا وی رویاروی امیر مسعود قرار گرفته است. از این جهت سیاست مطلقه امیرمسعود شامل حال وزیر می‌گردد. (47) باید گفت که اندیشه استبدادی شاهان غزنوی ریشه در فرهنگ دربار دارد. آنجا که محمود حتی به فرزند خود که جانشین پادشاه است، مستبدانه و تحقیرآمیز می‌نگرد و فرزندش را از زمره زیردستان خود می‌داند. اما تبعات چنین نگرشی چه خواهد بود، غیر از اینکه مسعود وقتی به جای پدر می‌نشیند درست همان رفتاری را در پیش گیرد که پدر با او داشته است.
بیهقی از سویی با هوشمندی تصویری بحرانی از مبنای مشروعیت و اقتدار ساخت قدرتِ سلطان حاکم در مناسبت با مسئله خلافت برملا می‌کند. ولی معتقد است پادشاه پس از رسیدن به قدرت، می‌کوشد خود را به تأیید مرکز خلافت برساند و از این مجرا به حفظ ظاهر پادشاهی خود که از عقل و خرد بهره‌ای نبرده است، بپردازد.
بیهقی با ابراز ناخشنودی خود نسبت به سرسپردگی غزنویان به خلافت، این سرسپردگی و مطاوعت پادشاه وقت (مسعود) را ضمن آن که عاملی برای مشروعیت بخشی به حکومت وی قلمداد می‌کرد؛ ابزاری می‌دانست که مذهب را برای پیشبرد اهداف به خدمت او می‌گرفت و با استفاده از حربه مذهب و گرفتن تأیید خلفای عباسی، مشروعیت لازم را برای طراحی خدعه و نیرنگ علیه مخالفانش کسب می‌نمود تا بتواند با خیالی آسوده آنها را به بی‌دینی متهم نماید و به ظاهر «از ‌بهر خلفای عباسی» قرمطی بجوید. (48) وی، همان طور که برای جانشینی پدر به توطئه علیه پدر و برادر (ولیعهد) متوسل شده بود، بدین واسطه می‌توانست به زندگی مخالفانش پایان دهد.

2.2. نفوذ بدگویان

در نظر بیهقی، تأثیرپذیری بدون تعقل یکی از ناشایست‌های شاه غزنوی است که وی از آن به بدی یاد می‌کند. به روایت او همواره عده‌ای در اطراف سلطان در پی برانگیختن او برای تسلای کینه‌های شخصی خویش بودند. از این رو، دربار مملو از حسادت‌ها و غرض‌ورزی‌هایی بود که آثار آن گریبان‌گیر همگان می‌شد. تا آنجا که حتی سلطان که خود به این خصلت خویش واقف بود، تحت تأثیر بدگویان به وزیرش احمد عبدالصمد بدگمان می‌شود. وی پس از این سوءظن می‌گوید: «گوش ما از وی پر کرده‌اند و هنوز می‌کنند». (49) بسیاری دیگر از این دست امور رفته (همچون حسادت محمودیان به سپهسالار غازی (50)، بردار کشیدن حسنک وزیر، (51) امتناع شاه از رفتن به مرو، (52) شکست سالار بگتغدی در جنگ با سلجوقیان، (53) و غیره) همه حاکی از بی‌خردی و بی‌تدبیری سلطان وقت است وگرنه چگونه مرد با تدبیر می‌تواند امور مملکت را تحت تأثیر زبان بدگویان متغیر سازد.

2.3. نیرنگ کارگزاران حکومتی

در روایت بیهقی، فضای دربار غزنویان آکنده از سوء تدبیرها و خودخواهی‌های سیاسی است که مصلحت عامه را نادیده می‌گیرند. همه بر هم مکر می‌کنند و نیرنگ می‌سازند. همه در پی برانداختن یکدیگر و بر شدن به نردبان قدرت‌اند. نمونه بارز آن داستان حسنک وزیر است که گویای نوعی تسویه حساب داخلی و انتقام کشی به شمار می‌رود و مراتب قدرت قلم بدخواهی، فرصت طلبی و تفاخر دروغین بوسهل زوزنی را با ظرافتی تمام بیان می‌دارد. بیهقی کارگزارانی را که برای تحکیم قدرت خود در دربار و حفظ منافع مادی، با تلقین اندیشه‌های بیمارگونه و ایجاد سوء ظن در پادشاه او را به کارهای نادرست و جنگ‌های خانمان برانداز و عزل‌های بی‌هنگام وامی‌دارند، مورد نکوهش قرار می‌دهد. (54)

2.4. مال دوستی و تجمل‎گرایی

در نگاه بیهقی، علاقه وافر سلطان به ثروت اندوزی و گردآوری اموال برای وی از جمله خصائل ناشایست محسوب می‌گردد، چرا که برای تأمین این خواسته پادشاه، شاهد مصادره‌ی اموال و وضع خراج‌های سنگین به بهانه‌های مختلف از سوی دربار غزنوی هستیم، امری که منجر به افزایش فشار اقتصادی بر مردم و در نهایت ایجاد ناآرامی و شورش در سرزمین‌های تحت حکومت می‌شد. (55) این جنبه انتقادی نگاه بیهقی، گرچه متوجه خصائل فردی سلطان است، اما با ظرافت نظری سیاسی و امنیتی ویژه او به مناسبات قدرت و اجتماع آمیخته است که در افق آن میل فردی پادشاه را عاملی برای توسعه بحرانی اجتماعی می‌داند که پیامدهای نهفته آن در ایجاد نارضایتی عمومی منجر به تهدید ارکان قدرت حاکم می‌شود.
از سویی، چنان که پیداست سلطان مسعود در خوشگذرانی و تجمل‌پرستی زیاده‌روی نموده و در این راستا به نصایح مشاورانش گوش نسپرده و دست از شادی و طرب نکشیده و سرانجام این خوشگذرانی و تجمل پرستی به جایی می‌رسد که «ابر زرپاش سستی گرفته بود و کم باریدی و مناقشه‌ها می‌رفت و عمر به پایان آمده بود». (56) بار سنگین تجمل پرستی و خوشگذرانی شاهان غزنوی همواره بر دوش خزانه کشور و عامه مردم بوده است. (57)ساختن و مرمت قصرهای مختلف، بساط شراب و شکار نیز از این جمله‌اند و چه زیبا و شنیدنی علامه قطب‌الدین شیرازی می‌گوید:
«هر که را بزرگی و سیادت و پادشاهی و امارت یابد، او را ترک تنعم دنیا بباید کرد... و تا کاهلی بیش کند و تنعم بیش طلبد، ضعف و قصور بیش بیند». (58)

2.5. جایگاه مردم در سیاست

هر چند بیهقی برخلاف اکثر مورخان که سهم بیشتر تاریخ را به پادشاهان و امیران و به طور کلی، به اربابان قدرت اختصاص داده‌اند، گوشه چشمی هم به مردم عادی داشته است و مردمی که برون از سیاست‌اند را گاهی به آوردگاه تاریخ می‌کشاند و رأی نهایی اینان را ملاک تشخیص نیکی و بدی دولتمردان می‌داند (به عنوان نمونه در داستان حسنک وزیر، (59) بیهقی برای اثبات حقانیت وی، او را در میان توده‌ی مردم نیشابور به تصویر می‌کشد و نشانی از محبوبت او و اندیشه‌هایش را در بین مردم به نمایش می‌گذارد، و او را به قضاوت مردم، بری از گناه معرفی می‌نماید)، اما در حقیقت، توده‌ی مردم در تاریخ بیهقی بی‌چهره‌اند. آنان رعایایی‌اند که سیاست بزرگان در موردشان اعمال می‌شود.
در روایت بیهقی، در این دوره مردم به سه طبقه تقسیم می‌شدند: 1. امرا، اعیان و اشراف، که متصدی مشاغل وزارت، حکومت، و ریاست سپاهیان و معاف از مالیات بودند، 2. ارباب حرف و تجارت و ملاکین کل، که گرچه تا اندازه‌ای در آسایش و رفاه به سر می‌بردند، اما برای حفظ جان و اموال خود متوسل به پرداخت مالیات گزاف می‌شدند و 3. عامه روستاییان، که از جمیع امتیازات محروم بودند و هر ساله عده‌ای از آنان برای شرکت در جنگ انتخاب می‌شدند که جز غذا و به دست آوردن غنائم جنگی، نصیبی دیگر نداشتند. (60)
با این طبقه بندی و توصیف از جایگاه و نقش عامه مردمان در آن دوره، می‌توان به نقش حاشیه‌ای مردم در سیاست دوره غزنوی پی برد. رعایای بی‌جا و جلوه‌ای که مطیع پادشاهان‌اند. منزلت خفته آنان در نزد ارباب قدرت، صرف توجهی است که به منافع آنها در گاه نیازهایی چون مخارج حکومت و مصالح جنگی می‌شود. بدین ترتیب، خواست و هدف سلطان دریافت وفاداری مردم مناطق نسبت به خود است و گاه از این روی، هنگامی که به شهری وارد می‌شود، والیان را گوشزد می‌کند که با مردم به نیکو رفتار نمایند. (61) وگرنه چگونه است چنین پادشاهی با چنین روحیات و تدبیری، دستور غارت شهرهای فتح شده را به سربازانش می‌دهد. (62) و یا بدون توجه به اوضاع اقتصادی مردم شهرها، بدان‌ها مالیات‌های سنگین می‌بندد. (63) از چه روست که به دستور او در گرگان دزد گوسپندی به دروازه شهر آویخته می‌شود (64) اما در مقابل قحطی نیشابوریان و ولایات اطراف، تصمیم فروش غله انبارهای دربار را در سر دارد (65) و یا در جایی دیگر به سال 396 ق مردمی که در مقابل حمله دشمن مقابله نموده‌اند، مورد عتاب سلطان قرار می‌گیرند و خطاب به آنها گفته می‌شود که محق نیستند در برابر دشمن مقاومت نمایند و می‌بایست در کناری ایستاده و ببینند هر پادشاه قدرتمندتر است او را رعیت باشند.
چنان که در فقرات بالا می‌بینیم شیوه تاریخ‌نگاری سیاسی بیهقی، برغم نیم توجهی که او به اهمیت اذهان جمعی دارد، گواهی بر بی‌نقشی مردم زمانه و حضور حکومت‌های مستبد و خودکامه در حقیقت ساختار سیاسی است به گونه‌ای که افراد عادی همواره در حاشیه قرار گرفته و آنها را نقشی جز بی‌نقشی در ساختن تاریخ متصور نیست.

جمع بندی

بیهقی در زمانه پرآشوب، ناامن و بحران‌زده غزنویان چندی دیوانسالار دربار آنان بود و آثاری چون مقامات بونصر مشکان، زینت الکتاب و تاریخ بیهقی را به رشته تحریر درآورد گرچه اثر متأخر، در سی مجلد نگاشته شده بود، اما از آن همه، تنها شش جلد در دست است. کتاب تاریخ بیهقی، حاصل تجربه زیسته مؤلف از عصر خویش است، که با روشی علمی و دقتی فراوان، اسناد و شواهد را جمع آوری و به نگارش چنین اثر تاریخی، ادبی، سیاسی و اجتماعی بس سترگ رسانده است.
مطالعه تاریخ بیهقی حاکی از آن است که فهم او از زمانه، به دور از هر عنصر خیالبافی و مبتنی بر مشاهده دقیق محاسبات قدرت و ادراک نزدیک روحیه کارگزاران دربار، در جریان حوادث جاری شکل گرفته است و او در این چارچوب به واقع‌نمایی تاریخ عصر خویش پرداخته است. او نقدهای خود را در قالب تمثیل و به زبان ایجاز، تلویح و تلمیح، بیان می‌دارد. بنابراین، به رغم این تصور که نمی‌توان در نگاشته‌هایش فکر سیاسی یافت، از آنجا که او درگیر حوادث و سوانح عصر غزنویان و دربار بود، این امکان را یافت که در قالب منطق تاریخ نگرانه، البته نه به صراحت، اندیشه و برداشت‌های سیاسی خود را برملا نماید. از این رو نشان‌ها و دلالت‌های اندیشه سیاسی او را (البته به یاری فن روایت‌گری ماهرانه و قلم آمیخته به رمز و رازش) می‌توان در لابه‌لای نگاشته‌های وی مشاهده نمود. بینش او آمیزه‌ای از تفکرات دینی، سیاسی و دیوانی است. از جمله، او با تعمیم اقتضای بینش دینی قضا و قدری خود به تفکر سیاسی و دیوانیش، فرمانبری ناشی از ترس را، توصیه می‌نماید و با در نظر گرفتن این مهم، نظرات خود را در قالب تشابهات بیان می‌دارد. او سیاست را چگونکی رهبری کشمکش‌ها و برخورد منافع گروه‌های درگیر سیاست در جامعه می‌بیند و سیاست خشونت‌طلبانه دربار را که با ابزاری چون خدعه و نیرنگ همراه است، عاملی برای انحطاط حکومت معرفی می‌نماید. بیهقی، ضمن تأکید بر اصل ضرورت حکومت، وجود آن را برای امنیت و آرامش جامعه لازم می‌داند. بیهقی با آن که معتقد است که پادشاهی را صفاتی چون خرد، شجاعت، و عدل بایسته است اما به استناد نقدی که به وضعیت حاکم دارد، بر این نظر است که بایسته‌های مذکور در فضای حکومت‌های استبدادی زمانه قابل رؤیت نیستند بلکه این ناشایسته‌های حکومت و اصحاب قدرت حاکم است که خلاء آنها را اشغال نموده است. از همین منظر است که ناگواری‌هایی چون ظلم، بی‌تدبیری، دهن بینی، مال- دوستی، تجمل پرستی و خوشگذرانی را، که در حقیقت مانع تبلور بایسته‌های حاکم است، نقد و نکوهش می‌کند! او وجود این رذائل را موجبی برای سوء استفاده اطرافیان از شاه و تبدیل او به ابزار حصول مطامع فرصت طلبانه آنان می‌داند. با وجود وصف بیهقی از ساختار استبدای قدرت و حوزه بسته مناسبات آن در اجتماع می‌توان به جایگاه مردم در چنین وضعیت تاریخی پی برد: «سیاهی لشکرانی کمرنگ و به حاشیه رانده شده».
در پایان و برای ارائه استنباطی از مسئله اندیشه سیاست در آرا و آثار بیهقی، گرچه او را فیلسوف سیاسی نمی‌دانند (شاید بدین دلیل که فلسفه سیاسی اغلب به شیوه‌ای انتزاعی با مبانی و مفاهیم و غایات حکومت و ابزارهای مناسب دستیابی به آن و مالاً با بهترین شکل حکومت ممکن سروکار دارد)، اما با وصفی که در مقام و محتوای اندیشه سیاسی، که به رغم علائق کم و بیش مشابه‌اش با فلسفه سیاسی بیان می‌شود که خصلتی عملگرایانه‌تر داشته و اقبالی به علائق انتزاعی‌تر فلسفه سیاسی از جمله بحث از دلائل و ضرورت و مبانی تکوین حکومت نمی‌نماید، می‌شود با نسبتی از تسامح، بیهقی را در زمره‌ی اندیشمندان ذهن مشغول سیاست قرار داد. تأکید پیوسته او بر اخلاق‌گرایی دولتمردان و انذار به پرهیز از خدعه و نیرنگ، اهتمام به اهمیت و نقش شاه و بایستگی‌های صفات او و نگاه ایجابی شاه آرمانی در کلام وی را می‌توان شاهدی بر وجود مبناهایی اجمالی از ظرفیت‌های اندیشه‌پردازی سیاسی در نوشتارهای روایی و ادبی و اخلاقی بیهقی دانست.

پی‌نوشت‌ها:

1- مدرس دانشگاه پیام نور پرند
با سپاس از آقای دکتر ماشاالله یوسفی که بدون راهنمایی و مساعدت ایشان این نوشتار به سر منزل مقصود ره نمی‌یافت.
2- حمید عنایت، نهادها اندیشه‌های سیاسی در ایران اسلام، تهران: روزنه، 1377، ص95.
3- بونصر مشکان ادیب بزرگ و رئیس دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی بوده است. این ادیب خوشنام سی سال در دیوانخانه جهد نموده است بیهقی در جای‌جای کتاب خود از روشن رایی و کاردانی بونصر مشکان در کار دیوانی یاد می‌کند. پس از مرگ بونصر مشکان، سلطان مسعود، بوسهل زوزنی را به ریاست دیوان رسالت می‌گمارد که شیوه کار و رفتارش خلاف بونصر مشکان بوده و به گفته بیهقی «مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارت و زعارتی در طبع وی موکد شده- و لاتبدیل لخلق الله- و با آن شرارت دلسوزی نداشت». برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خلیل خطیب رهبر، تهران: مهتاب- آبفام، چ12، 1388، ج1، صص226، 14، 12 و 73.
4- ر.ک.، عباس پرویز، تاریخ دیالمه و غزنویان، تهران: بی‌نا، 1336، صص463-464.
5- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، پیشین، ج1، ص288.
6- ر. ک.، حسن انوری، اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی، تهران: سخن، 1373، صص160-163.
7- سرسلسله غزنویان سبکتکین نام داشت که دارای 6 پسر به نام‌های اسمعیل، نصر، محمود، حسین، حسن و فیروز، بود؛ فرزند ارشد او محمود نام داشت. در این باره رجوع کنید به: عباس پرویز، پیشین، ص176.
8- ر.ک.، جعفر حمیدی، تاریخ نگاران، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1372، صص89 الی91.
9- ر.ک.، خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، پیشین، ج1، ص163؛ سدیدالدین محمد عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، جعفر شعار، تهران: علمی- فرهنگی، ج5، 1382.
10- ر.ک.، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، احمد بهمنیار، تهران: اسلامیه، 1385، ص178.
11- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به:
حسن انوری، پیشین؛ زهره موسوی، «شخصیت‌ها و گروه‌های حاکم در عصر غزنویان»، کیهان فرهنگی، 1378، سال16، بهمن، ص55-56.
12- ر. ک.، عباس میلانی، «تاریخ در تاریخ بیهقی»، ایران‌شناسی، ش4، 1372.
13- ر. ک.، جواد هروی، تاریخ سامانیان عصر طلایی ایران بعد از اسلام، تهران: امیرکبیر، 1380، ص 119.
14- ر.ک.، ادموند باسورث کلیفورد، تاریخ غزنویان، حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1362.
15- سعید نفیسی، در پیرامون تاریخ بیهقی، تهران: فروغی، 1342، ص94.
16- ابوالحسن علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، پیشین، ص5.
17- سعید نفیسی، پیشین؛ مریلین والدمن، زمانه، زندگی و کارنامه بیهقی، منصوره اتحادیه، تهران: تاریخ ایران، 1375، ص72-73.
18- ابوالحسن علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهقی، پیشین، ص20.
19- همان.
20- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، پیشین، ج1، ص151.
21- محمد تقی دانش پژوه، «بیهقی فیلسوف»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1386، صص153-158.
22- اسماعیل حسن زاده، «هویت ایرانی در تاریخ‌نگاری بیهقی و جوینی»، مطالعات ملی، ش1، 1382، ص71.
23- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهق، پیشین، ج3، ص1099.
24- همان، ص1100.
25- همان، ج1، ص226.
26- غلامحسین یوسفی، «هنر نویسندگی بیهقی»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1374، ص67.
27- عباس میلانی، پیشین، ص29.
28- محمد تقی بهار، سبک‌شناسی، تهران: امیرکبیر، ج2، 1355.
29- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: غلامحسین یوسفی، پیشین، صص813-814؛ غلامحسین یوسفی، یادداشت‌هایی در زمینه فرهنگ و تاریخ، تهران: سخن1371؛ غلامحسین یوسفی، روان‌های روشن، تهران: یزدان، 1363.
30- محمد شفیعی، «در ارتباط با تراژدی‌های تاریخ بیهقی»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1381، صص299 الی 312.
31- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: محمد علی اسلامی ندوشن، «جهان بینی ابوالفضل بیهقی»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، صص8-9؛ ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس، ج1، چ12، 1374، صص607-617.
32- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، پیشین، ج1، ص150.
33- مریلین والدمن، پیشین، ص58.
34- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، پیشین، ج1، ص155.
35- همان، ص156.
36 همان، ص154.
37- همان، ص159.
38- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر، تاریخ بیهقی، به تصحیح: علی اکبر فیاض، به اهتمام: محمد جعفر یاحقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، چ4، 1383، صص114-142.
39- محمد بن مسعود قطب الدین شیرازی، دره التاج، محمد مشکوه، تهران: حکمت، 1365، ص182.
40- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خلیل خطیب رهبر، پیشین، ج1، ص153.
41- S.H. Hodivala, studies in Indo musluim History, Acritical commeptary on Elliot and Da History of india as told by its own Historians Bombay: 1939.
42- مریلین والدمن، پیشین.
43-سعید نفیسی، پیشین، ص34.
44- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خلیل خطیب رهبر، پیشین، ج1، ص227.
45- همان، ج3، صص947-994.
46- همان، صص711 و 701؛ به نقل از: عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران؛ کشمکش با قدرتها، تهران: امیرکبیر، 1368، ص248.
47- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خلیل خطیب رهبر، پیشین، ج1، ص226.
48- ر.ک.، همان، ج1، ص227؛ امین روشن، «قدرت و کیاست در تاریخ بیهقی»، حافظ ، ش30، 1385، ص69.
49- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، پیشین، ص623؛ به نقل از: پرتو سادات یزدانی، نظام حکومتی در آیینه تاریخ بیهقی، کرج: جام گل،1385.
50- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، همان، ج1، ص229.
51- همان، ج1، صص226-229.
52- همان، ج2، ص691.
53- همان، ج2، ص707.
54- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: عبدالحسین زرین‌کوب، پیشین، ص248؛ پرتو سادات یزدانی، پیشین، ص101.
55- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، پیشین، صص597-598، 82 و 17؛ به نقل از: پرتو سادات یزدانی، پیشین.
56- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، همان، ص790.
57- همان؛ به نقل از پرتو سادات یزدانی، پیشین.
58- قطب‌الدین شیرازی، پیشین، صص184-185.
59- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، پیشین، ج1، ص226.
60- ر. ک.، عباس پرویز، پیشین، ص317؛ ا.آ. گرانتوسکی و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، کیخسرو کشاورزی، تهران: مروارید، 1385.
61- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، پیشین، ج1، ص33، 32، 21؛ به نقل از پرتو سادات یزدانی، پیشین.
62- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، همان، ص290؛ به نقل از: پرتو سادات یزدانی، پیشین؛ بیهقی، در توصیف شهر آمل قبل از ورود لشکر مسعود بدانجا می‌نویسد: «شهر دیدم که همه دکانها در گشاه و مردم شادکام و پس از این بگویم که حال چون شد و بدآموزان چه باز نمودند تا بهشت آمل دوزخی شد». همان، ج2، ص679.
63- خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، همان، ج2، ص679؛ به نقل از: پرتو سادات یزدانی، پیشین.
64-خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، همان، ج2، ص673.
65- همان، ج3، ص937؛ به نقل از: پرتو سادات یزدانی، پیشین.

منابع تحقیق :
اسلامی ندوشن، محمد علی، «جهان بینی ابوالفضل بیهقی»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد؛ دانشگاه فردوسی، 1374.
انوری، حسن، اصطلاحات دیوانی دوره‌ی غزنوی و سلجوقی، تهران: سخن، 1373.
باسورث کلیفورد، ادموند، تاریخ غزنویان، حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1362.
بشیریه، حسین، تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیست، تهران: نی، 1380.
بهار، محمد تقی، سبک شناسی، تهران: امیرکبیر، 1355.
بیهقی، ابوالحسن علی بن زید، تاریخ بیهق، به کوشش: احمد بهمنیار، تهران: اسلامیه، 1385.
بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به تصحیح: علی اکبر فیاض، به اهتمام: جعفر یاحقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1383.
بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به کوشش: خطیب رهبر، تهران: مهتاب/ آلفام، 1388.
پرویز، عباس، تاریخ دیالمه و غزنویان، تهران: بی‌نا، 1336.
حسن زاد‌ه، اسماعیلی، «هویت ایرانی در تاریخ‌نگاری بیهقی و جوینی»، مطالعات ملی: ش1، 1382.
حمیدی، جعفر، تاریخ نگاران، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1372.‌
دانش پژوه، محمدتقی، «بیهقی فیلسوف»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1386.
روشن، امین، «قدرت و کیاست در تاریخ بیهقی»، حافظ، ش30، 1385.
زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران؛ کشمکش با قدرت‌ها، تهران: امیرکبیر، 1368.
شفیعی، محمد، «در ارتباط با تراژدی‌های تاریخ بیهقی»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1386.
صادقی، سعید، سیر اندیشه سیاسی در غرب، تهران: پیام نور، 1386.
صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوسی، 1374.
عنایت، حمید، نهادها و اندیشه‌های سیاسی در ایران و اسلام، تهران: روزنه، 1377.
عوفی، سدید الدین محمد، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، گردآورنده: جعفر شعار، تهران: علمی و فرهنگی، 1382.
قطب الدین شیرازی، محمد بن مسعود، دره التاج، محمد مشکوه، تهران: حکمت، 1365.
گرانتوسکی، ا. آ و دیگران، تاریخ ایران از زمان باستان تا به امروز، تهران: مروارید، 1385.
موسوی، زهره، «شخصیت‌ها و گروههای حاکم در عصر غزنویان»، کیهان فرهنگی: ش160، 1378.
میلانی، عباس، «تاریخ در تاریخ بیهقی»، ایران شناسی، ش4، 1374.
نفیسی، سعید، در پیرامون تاریخ بیهقی، تهران: فروغی، 1342.
والدمن، مریلین، زمانه، زندگی و کارنامه بیهقی، منصوره اتحادیه، تهران: تاریخ ایران، 1375.
هروی، جواد، تاریخ سامانیان عصر طلایی ایران بعد از اسلام، تهران: امیرکبیر، 1380.
یزدانی، پرتو سادات، نظام حکومتی در آیینه تاریخ بیهقی، کرج: جام گل، 1385.
یوسفی غلامحسین، «هنر نویسندگی بیهقی»، یادنامه ابوالفضل بیهقی، مشهد: دانشگاه فردوسی، 1374.
یوسفی، غلامحسین، روانهای روشن، تهران: یزدان، 1363.
یوسفی، غلامحسین، یادداشت‌هایی در زمینه فرهنگ و تاریخ، تهران، سخن، 1371.
H. Hodivala, S.H., studies in Indo musluim History, Acritical commeptary on Elliot and Dawsons History of india as told by its own Historians, Bombay, 1939,
منبع مقاله :
علیخانی، علی اکبر؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان؛ جلد دوم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.

 

منبعhttps://rasekhoon.net

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۴۲
رضا حارث ابادی

چرایی انتخاب تاریخ بیهقی به عنوان کتاب سال 1389

چرایی انتخاب «تاریخ بیهقی» به عنوان کتاب سال 1389 در نشستی با حضور دکتر یاحقی، مهدی سیدی و دکتر راشد محصل

 دکتر یاحقی در دیباچه «تاریخ بیهقی» تصحیح دکتر فیاض در مطلبی با عنوان «دمی با ابوالفضل بیهقی» این چنین از او یاد می کند: «خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی دبیر، مولف تاریخ بیهقی به سال ۳۸۵ هجری قمری در روستای «حارث آباد» بیهق ولادت یافت. حارث آباد در دو فرسنگی جنوب شهر سبزوار قرار دارد، تکیه داده به کوه و افتاده در بیابانی کویر مانند با حدود یکصد و پنجاه خانوار جمعیت؛ بی هیچ باغ و درخت و سرسبزی و کشت و برزی، مگر سبزی جنگل مصنوعی «گز»ی که برای مقابله با توفان شن در حد فاصل حارث آباد تا رودخانه «کال شور» ایجاد شده است... وی ابتدا در سبزوار و بعد از آن مدتی را در نیشابور به تحصیل گذرانده تا این که در ادب سرآمد شده و در ۲۷ سالگی به خدمت دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی، به ریاست بونصر مشکان در آمده است... یکی از سوال های مهم درباره تاریخ بیهقی که تنها بخش میانی آن به دست ما رسیده، این است که محدوده تاریخی این اثر گرانقدر چه سال هایی از حکومت غزنویان را دربر می گرفته است؟ آن چه تاکنون با نام «تاریخ بیهقی» بر جای مانده با برگ هایی از مجلد پنجم آغاز و به مجلد دهم ختم می شودو محدوده وقایع آن عبارت است از شرح حوادث بعد از مرگ سلطان محمود (۴۲۱)، فرار سلطان مسعود به هند (۴۳۲) به اضافه «باب خوارزم» از زمان سلطنت محمود. از سخن مولف نیک پیداست که از او پیش و پس از قسمت موجود، بخش های دیگری هم داشته است. در نگاه نخست آغاز و انجام کار به درستی معلوم نمی شود اما با اندکی دقت می توان یقین کرد که سال ۴۰۹ هجری قمری ابتدای تاریخ بیهقی و پایانش اندکی پیش از درگذشت مولف یعنی زمان سلطنت ابراهیم بن مسعود (۴۵۱ تا ۴۹۲) بوده است...

«سخنی نگویم تا خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را» و این جان کلام مردی است که امروز اثر سترگ و گرانسنگ او گنجینه ای از تاریخ و فرهنگ و ادب فارسی به شمار می آید. او که صداقت و راستی را اساس کار خود قرار داده تا قلمش به خطا نرود. مردی که از سرزمین ادب خیز و ادب پرور خراسان برخاست تا در شمار بزرگانی چون فردوسی، مولانا، رودکی، خیام، عطار، خواجه نصیر و صدها بزرگ دیگر نامی به بلندای تاریخ داشته باشد و در هماره روزگاران او و شاهکار بی بدیلش زبانزد صاحبان خرد و قلم باشد.

«تاریخ بیهقی» اثری ماندگار و جاودان سالیانی است که ذهن و جان بسیاری را به خود مشغول داشته است. چه آن هایی که به سحر کلام او مجذوب می شوند تا از نثر دلنشین اش حظی برگیرند و چه استادانی که سال ها عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش و تصحیح این اثر ارزشمند کرده اند. تاریخ بیهقی از جمله تک آفرینش های ادبی و تاریخی است که با تمام اهمیت ادبی، تاریخی و زبانی که دارد، هنوز هم نیازمند توجه و پژوهش است.

این کتاب از جهات مختلف جای بررسی های بسیار دارد که یکی از آن ها ابعاد داستانی است. تاریخ بیهقی بنا بر تعاریف امروزی داستان نویسی که روایت گری، شخصیت پردازی، فضاسازی، لحن، مکالمه (دیالوگ) و زاویه دید را مبانی قصه نویسی می داند، منطبق است. به طوری که عناصر داستانی به خوبی در بافت داستان ها شکل گرفته و جانمایی شده است.

«تاریخ بیهقی» جدای از تمام زمینه های پژوهشی که دارد، همواره نیازمند تصحیحی جامع و کامل بوده و هست. در طول دهه های گذشته مصححان فاضلی دست به تصحیح این اثر زده اند اما آخرین و جامع ترین آن متعلق است به دکتر محمدجعفر یاحقی و استاد مهدی سیدی که با تلاشی محققانه، تصحیحی قابل اعتنا را به چاپ رسانده اند. در ارزش و اهمیت این چاپ همین بس که در سال ۸۹ به عنوان کتاب فصل، کتاب برتر جشنواره فارابی، اثر برگزیده انجمن استادان سبزوار و سرانجام کتاب سال در بخش ادبیات، شناخته شد. افتخاری که نه تنها نصیب آقایان دکتر یاحقی و سیدی شد که موجب سربلندی خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد هم شد و نشان از ظرفیت علمی این بوم و بر دارد. شایسته دیدیم به پاس قدردانی از این افتخار علمی در نشستی با دکتر یاحقی، استاد سیدی و نیز دکتر راشد محصل که به قول خودشان دورادور دستی در این کار داشتند، ساعتی به گفت وگو بنشینیم و ابعاد مختلف این تصحیح را بازکاویم و از ویژگی های این چاپ بیشتر آگاه شویم.

نشست ما با آقایان در منزل دکتر یاحقی انجام شد. قراری که تقریبا سروقت تعیین شده آغاز شد و نزدیک به ۲ ساعت طول کشید. در لابه لای گفت وگویمان، البته حرف ها و گلایه هایی مطرح شد. تاسف برانگیزترین آن این بود که چرا در مشهد هنوز خیابانی شایستگی نام بیهقی را نیافته است و این کوتاهی را شهرداری چگونه و کی می خواهد جبران کند.

بی گمان چنین چاپ و تصحیح عالمانه با پیشینه ای همراه بوده است که شنیدن و دانستن آن خالی از لطف نیست از این رو ترجیح دادم در دیباچه گفت وگویمان از دغدغه هایی بپرسم که دکتر یاحقی را به جایی رساند که تصحیح «تاریخ بیهقی» او شایستگی دریافت جایزه نخست کتاب سال را یافت.

داستان «سیل غزنین» برایم خیلی جذاب بود

یاحقی: ارتباط من با تاریخ بیهقی برمی گردد به دوران دبیرستان. یعنی از همان دوران یک علاقه ای نسبت به بیهقی در من بود. یادم می آید چاپ دکتر فیاض و غنی را با زحمت می خواندم به ویژه داستان سیل غزنین که برایم خیلی جذاب بود. بعدها که به دانشگاه رفتم با زنده یاد دکتر احمدعلی رجایی آشنا شدم که او هم علاقه خاصی به تاریخ بیهقی داشت و همیشه در بحث ها و گفت وگوها از بیهقی مثال می آورد. در سال دوم دانشکده با ایشان داستان حسنک را خواندم که به صورت جزوه کوچکی با نظارت دکتر صفا و دکتر خانلری چاپ شده بود. آن سال ها قطعاتی از متون ادب فارسی با عنوان «شاهکارهای ادب فارسی» چاپ شده بود که به کار دانشجویان و دیگر علاقه مندان می آمد. هنوز لحن حماسی و خراسانی شادروان دکتر رجایی را فراموش نمی کنم که به خوبی بیهقی می خواند و توضیح می داد. در همان سال ها -در شهریور ۴۹- یکی از بهترین و مهم ترین کنگره ها مربوط به شخصیت های ادبی برگزار شد که آن هم کنگره بزرگداشت ابوالفضل بیهقی بود. ظاهرا پژوهش های مهم درباره بیهقی از همین کنگره آغاز شد و به تعبیری نتیجه همین کنگره بود یاحقی: بله، این کنگره خیلی تاثیرگذار بود البته کسانی مثل مرحوم دکتر فیاض با مرحوم دکتر قاسم غنی از دهه ۱۰ تا ۲۰ مشغول تصحیح تاریخ بیهقی بودند اما پس از چاپ «فیاض- غنی» در سال ۱۳۲۴، ضرورت چاپ تصحیح بهتری از تاریخ بیهقی مطرح بود.بنابراین سهم مرحوم دکتر فیاض در تصحیح تاریخ بیهقی سهمی غیرقابل انکار است و هم چنان باید به کار این مرد بزرگ ادای دین کرد. یاحقی: دقیقا، زنده یاد فیاض با تصحیح دقیق تری و آماده کردن یادداشت هایش سعی کرد آن را به کنگره بیهقی برساند که این اتفاق نیفتاد. به هر حال دانشگاه مشهد که از حضور بزرگانی چون دکتر فیاض و دکتر یوسفی بهره مند بود، کنگره بزرگداشت بیهقی را تدارک دید که هنوز هم به عظمت آن کنگره، همایش دیگری در مشهد به یاد ندارم. در این کنگره از پاکستان، افغانستان، هندوستان، کانادا، ژاپن، انگلستان، آلمان و آمریکا مهمانانی حضور یافتند و افراد صاحب نامی چون مجتبی مینوی، زریاب خویی، زرین کوب، باستانی پاریزی، محیط طباطبایی، دانش پژوه و خطیب رهبر نیز از ایران به آن کنگره آمده بودند. در آن سال من دانشجوی چهارم ادبیات بودم و علاقه و انگیزه من به بیهقی و تاریخ بیهقی از آن زمان بیشتر شد. نکته تاسف برانگیز پس از این کنگره درگذشت دکتر فیاض بود که در شهریور ۵۰ ایشان فوت کرد آن هم در حالی که نه یادنامه بیهقی منتشر شده بود و نه تاریخ بیهقی چاپ جدید ایشان. اگرچه چند ماه پس از فوت دکتر فیاض، هم یادنامه و هم تاریخ بیهقی منتشر شد اما یادداشت های استاد فیاض ناتمام ماند. تعلیقات باقی مانده از ایشان هم فقط حدود ۲۲ صفحه است و تاسف بیشتر این است که موفق نشد حتی مقدمه ای بر آن بنویسد. به همین دلیل مقاله ای که استاد فیاض در کنگره خواند به جای مقدمه چاپ شد. این کتاب فقط دو فهرست داشت، فهرست اعلام تاریخی و جغرافیایی که آن ها را هم تعدادی از دانشجویان با نظارت دکتر متینی استخراج کردند. چند سال بعد که تصمیم گرفته شد کتاب تجدید چاپ شود، آن زمان من در کارشناسی ارشد تحصیل می کردم در سال ۵۵ به دکتر متینی پیشنهاد کردم که برای «تاریخ بیهقی دکتر فیاض» یک فهرست لغات هم اضافه شود ایشان هم از من خواست این کار را انجام دهم. چندین ماه طول کشید تا این که موفق شدم فهرست لغاتی در حدود ۵۰- ۴۰ صفحه تهیه کنم که در چاپ دوم یعنی ۱۳۵۶ با نام من در آخر تاریخ بیهقی اضافه شد. این نسخه یکی، دوبار دیگر هم تجدیدچاپ شد. از دهه ۷۰ با آقای سیدی آشنا شدم. پس از آشنایی با ایشان ما انتشار کتاب «پاژ» را آغاز کردیم. جالب این که اولین مقاله ایشان با عنوان «مویی به ریسمان» درباره تاریخ غزنوی با استناد به تاریخ بیهقی در همین کتاب پاژ منتشر شد. از این زمان به بعد احساس کردیم بیش از این نیاز است به تاریخ بیهقی بپردازیم و اولین بار «دیبای خسروانی» را در سال ۷۲ منتشر کردیم که اکنون چاپ نهم آن به بازار آمده است. دهه ۷۰ دهه پرکاری برای ما بود که هم به تاریخ بیهقی پرداختیم و هم شاهنامه.

اگر چاپ دکتر فیاض کامل می شد...

تاریخ بیهقی تاکنون چند چاپ داشته است؟

یاحقی: تاریخ بیهقی تاکنون ۵ بار چاپ شده است. اولین بار در کلکته چاپ شد که یک دانشمند انگلیسی با توجه به نسخه هایی که در دست داشته چاپ کرده و نایاب است و در ایران فقط یک نسخه در کتابخانه وزیری یزد وجود دارد. این کتاب چند دهه بعد در ۱۳۰۷ قمری رونویسی و به عنوان چاپ ادیب در ایران منتشر شد. این چاپ براساس نسخه های نامشخصی نوشته شده است و بیشتر تصحیح ذوقی بوده است. مدتها چاپ بیهقی در ایران همین نسخه بود تا این که در ۱۳۱۹ یعنی حتی قبل از دکتر فیاض جلد اول چاپ سعید نفیسی به بازار آمد. این چاپ بر مبنای چاپ ادیب و چاپ هند بود. یکی، دونسخه خطی هم خودش نوشته که چندان قابل اعتنا نیست. در ۱۳۲۴ چاپ فیاض درآمد که چهارمین چاپ تاریخ بیهقی بود. بنابراین فیاض در فاصله ۱۳۲۴ تا ۱۳۵۰ که چاپ دوم فیاض درآمد، تمام تلاش خود را مصروف بیهقی کرد. مرحوم فیاض از چند نسخه استفاده کرد که خیلی ارجاع نمی دهد. البته اگر چاپ فیاض کامل می شد و همراه با مقدمه و تعلیقات کامل می بود، قطعا کار خوبی می شد.

در دهه ۷۰ که من معاون پژوهشی دانشگاه فردوسی بودم یادنامه بیهقی و همین چاپ مرحوم فیاض را در دانشگاه فردوسی تجدید چاپ کردم و مقدمه ای بر آن ها نوشتم. این هم مرحله ای از ادامه کار بود. در سال ۸۲ با حروف چینی دوباره با کمک آقای سیدی و دیگر دوستان تغییراتی در آن دادیم که در سال ۸۳ منتشر شد. اما باز هم احساس کردیم هنوز می توان چاپ های بهتر و کامل تری از بیهقی ارائه داد. جلسه بیهقی خوانی هم که در قطب علمی تشکیل می شود شاید ادامه این دغدغه بود

سیدی: دقیقا، این جلسه های بیهقی خوانی که احتمالا بی سابقه است در کنار شاهنامه خوانی و مثنوی خوانی در قطب علمی فردوسی شناسی دانشکده ادبیات تشکیل شد و از قضا چون برای ادامه کارهای پژوهشی تاریخ بیهقی نیاز به کمک دانشجویان داشتیم، از دل همین جلسه بیهقی خوانی دانشجویانی مستعد و علاقه مند پیدا شدند که دستمان را گرفتند. از اردیبهشت ۸۳ این جلسه ها شکل گرفت و هنوز هم ادامه دارد. در واقع از اردیبهشت ۸۳ و روزهای دوشنبه که جلسه بیهقی خوانی بود، کار جدی ما شروع شد و به این کتابی رسید که کتاب سال ۸۹ شناخته شد. از همان روزهای اول به فکر تصحیح با این کیفیت افتاده بودید؟

یاحقی: نه اول بنا داشتیم شرح ناتمام دکتر فیاض را کامل کنیم. البته قبل از این هم به فکر بودیم. یعنی می خواستیم شبیه «دیبای خسروانی» شرح مفصل تری بر تاریخ بیهقی چاپ فیاض بدهیم. البته در این فاصله تصحیح جدید از چاپ دکتر فیاض را در اسفند ۸۳ رونمایی کردیم که شما هم حضور داشتید.

از دانشجویان فارسی زبان و غیرایرانی هم کمک گرفته اید؟

سیدی: اتفاقا در همین جلسه بیهقی خوانی افرادی از کشورهای افغانستان، تاجیکستان و پاکستان حاضر می شدند که خیلی وقت ها در پیدا کردن معنای واژه ها و اعلام به ما کمک می  کردند.

پس چه شد که به فکر تصحیح کامل افتادید.

سیدی: از بهار ۸۴ به فکر تصحیح افتادیم و از خرداد این سال به طور جدی کار شروع شد و تا زمستان ۸۸ ادامه یافت که در این بین ما نسخه های متعددی را از گوشه و کنار به دست آوردیم که بیش از ۲۰ نسخه چاپی و خطی بود. یعنی ۱۶ نسخه خطی به دست آوردیم که چاپ دکتر فیاض نداشت، چاپی هم ۷ نسخه داشتیم.

شاید پرسشی که بتوان از دکتر راشد پرسید این باشد که به نظر شما که کمی دورتر با این مجموعه همکاری داشته اید و هم از بیرون می توانید نگاهی به این کتاب داشته باشید، چه چیزهایی «تاریخ بیهقی» را کتاب سال کرد؟

راشد محصل: من اولا تاکید کنم که همان طور که گفتید دورادور در خدمت دوستان بوده ام و متاسفم که به طور مستقیم در تصحیح دستی نداشته ام به همین دلیل وظیفه دارم که در ابتدای سخن تبریکی به آقایان یاحقی و سیدی بگویم که این تحقیق ارزشمند به عنوان کتاب سال شناخته شد. ضمن این که امتیازاتی در این اثر می بینم که نمی توان نادیده گرفت و حق این است که هنوز بزرگداشت های دیگری برای این اثر ارزشمند در نظر گرفته شود تا به شایستگی از این اثر و تلاشی که شده تقدیر شود. این اثر یک تابوی بزرگی را شکست، چون آخرین چاپ بیهقی متعلق به دکتر فیاض بود که همه فکر می کردند این کار آخرین تصحیح شایسته بیهقی است ولی تلاش دوستان ثابت کرد که تصحیح دکتر فیاض با تمام اهمیت و ارزشی که دارد، نقایصی داشت.

چون به دلایلی مثل فضلی که استاد داشت براساس نسخه های موجود، گاهی اجتهاد می کرد. با چاپ و تصحیح این کتاب ثابت شد که نه تنها تاریخ بیهقی بلکه هر اثر دیگری می تواند بارها تصحیح شود. چاپ اخیر امتیازات دیگری هم دارد. یکی از این امتیازها این بود که نسخه های مختلفی در دست آقایان بوده است.دوم این که بسیاری از این نسخه ها راهگشای مشکلاتی است که در تاریخ بیهقی به آن برمی خوریم.البته قطعا آقای دکتر یاحقی و همکاران شان می دانند که چه بسا هنوز نیاز به تجدیدنظر در چاپ های بعدی باشد و این در کار تصحیح یک قانون است.

تاریخ بیهقی یک ابتکار است

آقای دکتر راشد! به نظر شما چرا در قیاس با مثلا سعدی پژوهی یا فردوسی و حافظ پژوهی، بیهقی پژوهی ضعیف است و کارنامه بیهقی پژوهی راضی کننده نیست؟

راشد: ببینید، من فکر می کنم بیهقی پژوهی حتی واجب تر از سعدی پژوهی است.

چون آثار سعدی هم عامه پسند است هم خاصه پسند.ضمن این که آثار امثال سعدی ادبی است اما تاریخ بیهقی هم ادبی است هم تاریخی. در بخش ادبی، تاریخ بیهقی یک ابتکار است. ما پیش و پس از سعدی نمونه های زیادی داریم اما چه اثری داریم که با نثر بیهقی قابل مقایسه باشد بنابراین بیهقی پژوهی هم ضرورت دارد و هم باید جمعی باشد، یکی از امتیازات این اثر اخیر همین جمعی بودن است و قطعا در چاپ های بعدی بازهم از این تفکر جمعی بهره می برند.

دوست دارم بدانم آیا آقایان دکتر یاحقی و سیدی خودشان هم به ضرورت نگاه مجدد به این چاپ پی برده و نیازی احساس کرده اند؟

یاحقی: طبیعی است که هر کاری نیاز به تکامل دارد. همان طور که تاکنون روند تکاملی را طی کرده بازهم احساس می کنم به عنوان یک مصحح دیگر و ناقد، تغییراتی را ضروری می بینیم که نمونه هایی از آن را در همین نسخه ای که در دست داریم می توانید ببینید.(که نمونه هایی از تغییرات را به عنوان شاهد مثال نشانمان می دهند). چاپی که الان داریم، چاپ سوم این کار است و قطعا در چاپ چهارم تغییراتی را خواهیم داشت. ضمنا بنا داریم در یک حرکت دیگر تاریخ بیهقی را در یک جلد منتشر کنیم منهای نسخه بدل ها و فقط با توضیحات فشرده ای که به کار دانشجویان و پژوهشگران عادی بیاید. یک مطلب را با قطعیت عرض کنیم که در این چاپ متن تاریخ بیهقی بدون غلط است و نقطه گذاری ها با دقت دیده شده است.

فرزندان بیهقی

چند بار در گوشه و کنار و نشست ها شنیده ایم که تاریخ بیهقی چند فرزند هم داشته است. بد نیست یادی هم از این فرزندان بشود. به خصوص «روضه های رضوانی» که نثر بیهقی را به شعر نو تبدیل کرده و چاپ کرده اید؟

یاحقی: من دوست دارم به ترتیب به این فرزندان اشاره کنم. بعد از چاپ اصلی ما خلاصه تاریخ بیهقی را داشتیم با عنوان «دیبای زربفت» که جزو گزیده ادبیات فارسی و برای تدریس در دوره کارشناسی بود. این اولین فرزند تاریخ بیهقی بود.دومین آن همین «روضه های رضوانی» است که نثر بیهقی را به شعر نو در آورده ایم. چاپ این کتاب تاریخچه ای دارد که بد نیست بیان کنم. همیشه می شنیدیم که شاعرانی مثل شاملو از تاریخ بیهقی الهام گرفته اند و یا افرادی مثل دولت آبادی بسیار تحت تاثیر بیهقی بوده اند. در دهه ۶۰ به رضا افضلی که خودش هم شاعر است پیشنهاد کردم که بخش های آهنگین تاریخ بیهقی را درآورد. ولی من همواره در ذهنم بود که این کار را به طور جدی دنبال کنم در سال ۸۳ یا ۸۴ در شب های ادبیاتی که در شیراز برگزار می شد من درباره تاریخ بیهقی صحبت کردم و همان جا نوید دادم که روزی اشعار نویی با استناد به متن بیهقی منتشر خواهم کرد.این «روضه های رضوانی» در واقع مجموعه ای از کلمات و جملات آهنگین بیهقی است که به شعر نو و شعر سپید نزدیک است و ما بدون این که چیزی اضافه کنیم فقط تقطیع شده این عبارت را آورده ایم.به تعبیر دیگر «روضه های رضوانی» بخش های ذوقی تاریخ بیهقی است که روح شعری دارد.

استاد راشد! به یاد دارم شما در سال گذشته که به مناسبت روز بیهقی در همایش میان فصلی فرهنگسرای فردوسی صحبت می کردید به بیهقی و فردوسی و تاثیری که بیهقی از فردوسی داشته اشاره کردید، اگر ممکن است توضیح بیشتری داشته باشید.

راشد: من فکر می کنم فردوسی هم در زمان خودش و هم بعد از فوتش آدم شناخته شده ای بوده است بنابراین بیهقی حتما به شاهنامه نظر داشته است.ولی چون در دستگاه غزنوی کسی جرات نداشته است نام فردوسی را بیاورد، کسانی مثل بیهقی این علاقه را پنهان می کردند. ضمن این که خردورزی مهم ترین شاخصه شباهت این دو بزرگوار است.

سیدی: من توضیحی بدهم که بحث دقیق تر بررسی شده باشد. ما قطعا حرفمان این نیست که تاریخ بیهقی با شاهنامه همبری می کند چون بیهقی یک دوره کوتاهی از تاریخ غزنوی را بیان می کند ولی شاهنامه گستره تاریخ ایران را. آن چه شباهت این دو را بیان می کند خدمتی است که این دو به زبان فارسی کرده اند و دایره واژگانی آن هاست. در واقع فضل و تقدم فردوسی و بیهقی در دایره واژگانی که به ادبیات تقدیم کرده اند می باشد.

یاحقی: من هم تاکید و تایید می کنم که زبان بیهقی از زبان های استوار ادبیات و زبان فارسی است. اگر به کتاب های قبل از بیهقی مثل تاریخ بلعمی ، ترجمه تفسیر طبری، متون علمی مثل حدودالعالم، الابنیه و امثال آن نگاه کنیم می بینیم دایره واژگان آن ها بسیار محدود است.مخصوصا ترکیبات بیهقی قابل توجه است که ویژه خود اوست. گاهی ترکیبات و واژه هایی از زبان مردم گرفته و به آن ها حیات بخشیده است همانند کاری که فردوسی در شاهنامه انجام داده است.ما نسخه ای که مرحوم دهخدا از تاریخ بیهقی داشته به دست آوردیم و متوجه شدیم هرکجا که دهخدا خواسته است شاهد شعری بیاورد از اول سراغ شاهنامه رفته و هرجا خواسته شاهد نثری بیاورد اول سراغ تاریخ بیهقی رفته است. اما نکته مهم این است که برخی لغات که به عنوان شاهد مثال در لغت نامه دهخدا و حتی معین و سخن آمده است، باید اصلاح شود چون براساس چاپ ادیب بوده است. البته در اواخر لغت نامه دهخدا گاهی از چاپ دوم دکتر فیاض استفاده کرده است. مواردی هم هست که به دلیل بدخوانی وارد لغت نامه شده است که در چاپ ما تصحیح شده و صورت درست آن آمده است. البته هیچ مشکلی متوجه مرحوم دهخدا نیست چون او عین متن ادیب را می خوانده است.ما در چاپ خودمان مواردی را استخراج کرده ایم تحت عنوان «نویافته ها»

اشاره ای به مجموعه مقالاتی که تاکنون درباره تاریخ بیهقی چاپ شده است نکردید.

یاحقی: بله، خوب بود یادآوری کردید. شاید بتوان گفت یکی از فرزندان تاریخ بیهقی همین مجموعه مقاله هایی است که منتشر خواهیم کرد. یکی از آن ها حتما مقاله ای خواهد بود که به همین نویافته ها و واژه ها و ترکیبات جدیدی اشاره می کند که مادر چاپ خودمان به آن رسیده ایم.

تاریخ بیهقی را جز یک خراسانی نمی تواند تصحیح کند

ظاهرا هم سفرهایی به چند کشور اطراف یعنی حوزه خراسان بزرگ و تاریخی داشته اید و هم با پژوهشگرانی از دیگر فارسی زبانان در تماس بوده اید ، این مراودات چقدر در این تصحیح دخالت داشت؟

سیدی: ابتدا عرض کنم که جالب است بدانید تاریخ بیهقی را باید به گویش تاجیکی بخوانید تا خوب بفهمید. اما در پاسخ به شما باید بگویم ما بیش از همه از جغرافیای تاریخی منطقه بهره بردیم. من با قاطعیت عرض می کنم که تاریخ بیهقی را جز یک خراسانی نمی تواند تصحیح کند، آن هم کسی که به جغرافیای خراسان بزرگ آشنا باشد یعنی پهنه وسیعی شامل تمام افغانستان، تمام پاکستان،نیمی از ازبکستان، تمام تاجیکستان و نیمی از ایران جزو قلمرو بیهقی بوده اند. ۴۰۰ اسم جغرافیایی در بیهقی آمده است ، ما تمام این ها را شناسایی کرده ایم در سال ۷۴ که به ماوراءالنهر رفتیم نقطه به نقطه مناطقی که بیهقی اشاره می کند را گشتیم و پیدا کردیم.

آقای دکتر یاحقی!به طور مشخص به ویژگی های چاپ اخیر بکنید که موفق شد کتاب سال ۸۹ در حوزه ادبیات شود

یاحقی:چاپی که کتاب سال شد در ۲ جلد منتشر شد. جلد اول آن شامل متن تاریخ بیهقی همراه با حواشی و نسخه بدل ها و توضیحاتی راجع به تصحیح است.این کتاب یک مقدمه ۱۵۶ صفحه ای دارد که به قول یکی از دوستان مطلب ناگفته ای از بیهقی نیست که در آن نیامده باشد. در این مقدمه به خیلی مسائل اشاره شده است همچون: شرح حال، نسخه های تاریخ بیهقی، اظهارنظر دیگران، ترجمه ها، حتی نسخه هایی که ما ندیدیم ولی سراغش را گرفته ایم.ما ۴۸ نسخه از تاریخ بیهقی را شناسایی کرده ایم که برخی از آن ها را ندیدیم ولی در مقدمه به آن اشاره شده است. بنابراین در این مقدمه تقریبا همه چیز درباره بیهقی و تاریخ او نوشته شده است. البته هنوز هم معتقدیم آن چه نوشته ایم فقط به اختصار است و بازهم نکات زیاد دیگری هست که می توان به آن ها پرداخت. در پایان این کتاب  ۴ نقشه داریم که اعلام جغرافیایی از آن جمله است و خیلی از آن ها یا امروز تغییر کرده یا در چاپ های قبلی جور دیگری نوشته شده است.ما این نقشه ها را فقط مخصوص تاریخ بیهقی رسم کرده ایم.در این نقشه ها هم اسامی و اعلام مشخص است، هم فاصله مکان ها درج شده و موقعیت آن ها دقیقا آمده است. شما وقتی تاریخ بیهقی را می خوانید برای پیدا کردن نام اعلام تاریخی و جغرافیایی آن می توانید به این نقشه ها مراجعه و دقیقا موقعیت آن ها را پیدا کنید.نقشه طبیعی این مناطق را هم رسم کرده ایم و در اختیار خوانندگان قرار دارد. بنابراین این ۴ نقشه امتیاز بزرگی برای کتاب است. در چاپ جدید قرار است تصویری هم اضافه شود یکی از دانشجویان براساس پژوهشی که انجام داده، توانسته است تصویری از بیهقی را ترسیم کند که به چاپ بعد می افزاییم. از این ها که بگذریم به اصل متن بیهقی می رسیم.

در جلد اول ۲ فهرست اعلام تاریخی و جغرافیایی گذاشته ایم که بسیار به کار محققان می آید.

علاوه بر این یک فهرست دیگری هم داریم که کار خواننده را ساده می کند تا وقتی می خواهد هرکدام از داستان ها و داستانک های تاریخ بیهقی را پیدا کنید به راحتی قابل دسترس باشد. چون خیلی از داستان های کوچک و نکات تاریخی در بیهقی وجود دارد که در دل متن است و پیدا کردن آن به سادگی ممکن نیست این فهرست این مشکل را حل کرده است. بنابراین جلد اول با این کیفیت ارائه شده است.اما جلد دوم کلا کار خود ماست که بیش از ۱۰۰۰ صفحه دارد. در این جلد ۳ نوع تعلیقات داریم، یکی تعلیقات عام که دشواری های متن، شعرهای عربی، آیات، احادیث و عبارت های پیچیده را با شواهد زیاد بازکرده ایم که در بیش از ۴۰۰ صفحه آمده است.تعلیقات بعد، تاریخی است که شامل تمام اشخاص، دودمان ها و اقوام به ترتیب الفبا می شود حدود ۷۰۰ نفر در این اعلام آمده که از برخی از آن ها فقط در تاریخ بیهقی نام برده شده است. بعد تعلیقات جغرافیایی است که بسیار اهمیت دارد چون در چاپ های قبلی خیلی به آن توجه نشده و حتی دکتر فیاض هم از کنار آن گذشته است و خودش گفته بود که کاری دشوار و سخت به نظر می رسد.تعلیقات جغرافیایی هم به ترتیب الفبایی و بیش از ۴۰۰ نمونه را شامل می شود. این ها همه براساس منابع دست اول ذکر شده و کاملا مستند و تاریخی است.

فهرست های دیگری هم دارد، بد نیست به آن ها اشاره کنید

یاحقی:بله، علاوه بر این ۳ فهرست، ۱۴ فهرست دیگر هم داریم که یکی از آن ها راهنمای تعلیقات است. فهرست لغات و ترکیبات هم از بخش های مهم کتاب است که فعلا بیش از ۱۳۰ صفحه است ولی در چاپ بعدی به ۱۵۰ صفحه خواهد رسید. شما در چاپ های قبلی این فهرست ها را پیدا نمی کنید مگر در چاپ قبلی تاریخ بیهقی خود من که البته آن هم کامل نیست.

در این فهرست های چهارده گانه ، لباس ها و پوشیدنی ها ، خوراکی ها، مدنی ها و حتی فهرست ناسزاها و طعنه ها ، اشعار و امثال و حکم کتابنامه آمده است.

تاریخ بیهقی برای شعر فارسی یک گنجینه است

نکته دیگری که نباید فراموش کرد در خصوص اشعار عربی تاریخ بیهقی است. من معتقدم تاریخ بیهقی برای شعر فارسی یک گنجینه است. چون بسیاری از شاعرانی که قبل از بیهقی بوده اند، اشعارشان منحصرا در بیهقی آمده است یعنی این که مثلا ۳۲ شعر از رودکی در تاریخ بیهقی داریم که در هیچ منبع دیگری پیدا نمی شود و از این کتاب به کتاب های دیگر راه پیدا کرده است.بنابراین ضبط تاریخ بیهقی مبنای چاپ های دیوان رودکی است. ما این ها را در چاپ جدید تصحیح کرده ایم و به صورت یک مقاله با عنوان «صورت نوین ابیات رودکی در تاریخ بیهقی» آورده ایم. ده ها شاعر دیگر هم هستند که منحصرا شعرشان در تاریخ بیهقی آمده است که «اسکافی» یکی از آن هاست که در چاپ های قبلی اشعارش با کلی غلط همراه بوده است ما در این کتاب 4 قصیده «اسکافی» را که در بیهقی آمده سعی کردیم با صورت صحیح ارائه کنیم.از معضلات همیشگی تاریخ بیهقی اشعار عربی آن بوده است. حتی ادیب که خود عربی دان بوده است در ارائه صورت صحیح این اشعار درمانده است.

نسخه اول تاریخ بیهقی در هند پیدا شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۸ ، ۱۳:۰۱
رضا حارث ابادی

💠همایش علمی بزرگداشت بیهقی در سه بخش به میزبانی دانشگاه حکیم سبزواری برگزار می شود 

🔹به مناسبت اول آبان روز بزگداشت بیهقی، هشتمین همایش بزرگداشت ابوالفضل بیهقی با همکاری نهادهای مختلف شهرستان در سبزوار در حالی برگزار می شود که دانشگاه حکیم سبزواری همچون دوره های قبل متولی برگزاری بخش علمی این همایش خواهد بود.

🔹مدیر دفتر ریاست و روابط عمومی دانشگاه حکیم سبزواری  با اشاره به اینکه هدف از برگزاری بخش علمی همایش آشنایی با تحقیقات جدید در حوزه مطالعات مربوط به تاریخ بیهقی، واکاوی جنبه های مختلف تاریخ بیهقی و تشویق و ترغیب پژوهشگران و دانشجویان به گسترش و تعمیق تحقیقات علمی در حوزه تاریخ، ادبیات و نثر بیهقی است، بیان کرد: امسال برنامه های همایش علمی بزرگداشت بیهقی شامل سه بخش خواهد بود و علاوه بر سخنرانی و میزگرد علمی و پژوهشی شاهد رونمایی از یک طرح با موضوع تاریخ نگاران سبزوار و یک کتاب در گستره ی تاریخ بیهقی خواهیم بود.

🔹دکتر علی تسنیمی گفت: بخش نخست همایش علمی شامل سخنرانی های علمی است و سخنرانان این بخش دکترعبدالرضا مدرس زاده ادیب و بیهقی پژوه و استاد دانشگاه کاشان و دکترعلی یحیایی عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری خواهند بود.

🔹وی افزود: بخش دوم برنامه میزگردی پژوهشی با عنوان "تاریخ و ادبیات در گستره ی تاریخ بیهقی" است که با حضور اساتید و صاحبنظران کشوری و شهرستان برگزار می شود.

🔹مدیر دفتر ریاست و روابط عمومی دانشگاه حکیم سبزواری  ادامه داد: در بخش سوم همایش علمی  بزرگداشت بیهقی رونمایی از اثر پژوهشی تازه تالیف دکتر مدرس زاده با عنوان " آویزه های بیهقی" را خواهیم داشت و در ادامه طرح پژوهشی"اندیش نامه تاریخ نگاران سبزوار" که به پیشنهاد دکتر علیرضا اشتری تفرشی استادیار گروه تاریخ دانشگاه حکیم سبزواری ارائه شده  و قرار است به صورت دایره المعارف تخصصی تاریخ نگاری فارسی با همکاری جمعی از برجسته ترین پژوهشگران حوزه ی تاریخ نگاران فارسی تالیف و نشر یابد، رونمایی خواهد شد.

🔹 مدیر دفتر ریاست و روابط عمومی دانشگاه حکیم سبزواری با اشاره به اینکه مخاطبان این  همایش  استادان و اعضای هیات علمی، دانشجویان و دوستداران این ادیب مورخ می باشند، عنوان داشت: بخش علمی همایش بزرگداشت بیهقی اول آبان ساعت ۹/۳۰ در تالار دانشکده نفت و پتروشیمی دانشگاه حکیم سبزواری برگزار می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۳:۲۶
رضا حارث ابادی

برگزاری میزگرد علمی تنها برنامه دانشگاه حکیم سبزواری برای بزرگداشت ابوالفضل بیهقی

برگزاری میزگرد علمی تنها برنامه دانشگاه حکیم سبزواری برای بزرگداشت ابوالفضل بیهقی

 
مدیر دفتر ریاست و روابط عمومی دانشگاه حکیم سبزواری گفت: تنها برنامه دانشگاه حکیم سبزواری در روز اول آبان و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی برگزاری سخنرانی و میزگرد علمی است.
 
دکتر علی تسنیمی در گفتگو با مجله اینترنتی اسرارنامه افزود: برای دعوت از مهمانانی که قرار است در این مراسم به سخنرانی بپردازند دعوت نامه ارسال شده است اما هنوز حضور مهمانان قطعی نشده است.
 
دکتر تسنیمی شروع مراسم دانشگاه حکیم سبزواری را در روز اول آّبان و ساعت 9:30 عنوان کرد و ادامه داد: سایر جزئیات مراسم و همچنین مکان برگزاری سخنرانی در روز چهارشنبه اعلام خواهد شد.
 
وی اظهار داشت: برنامه های اصلی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی با شورای شهر است و تنها  بخش علمی این مراسم به دانشگاه حکیم سپرده شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۵:۵۱
رضا حارث ابادی
وجه ادبی تاریخ بیهقی
تاریخ بیهقی از دو چشمة جوشان ادب و ادب فارسی سیراب و سرشار شده است: داستان، که خود نوعی ادبی است، و نثر، که خود نوعی هنر کلام است آراسته به موازین فصاحت و بلاغت و صنایع لفظی و معنوی. به بیانی تاریخ بیهقی حتی اگر از یکی از این دو چشمه آب خورده بود هم اثرادبی در شمار می آمد.
گام اول بیهقی در ورود به عرصة نویسندگی و نگارش اثر ادبی با ورود به عرصه دبیری و کتابت برداشته شده است و ممارست همراه با وسواس بسیار در دبیری و کاتبی دیوان و دربار قدرت از او نگارنده ای چیره ساخته بود که می توانست به تعبیری در مدت 3 سال اثری ماندگار و محکم در 30 جلد پدید آورد. پس از قتل عبدالرشید – همانکه دستور حبس بیهقی را صادر کرده بود – در 444، بیهقی که دیگر به روزگار پیری و فرسودگی رسیده و در زندگی خود و پیرامونیان خویش فراز و نشیبهای بسیار دیده بود، زمان را برای گردآوری و تنظیم یادداشتهایی خود مناسب یافته و از سال 448 هـ.ق به تألیف تاریخ پر اززش خود پرداخت. وی قطعاً در این نگارش پرحجم و پرسرعت و دقیق یادداشتهایی را که در طول حدود 30 سال پیوند با دربار و امر کتابت و دبیری فراهم آورده بود مورد استفاده قرار داد و اینگونه بود که توانست به سال 451 این اثر را به انجام رساند، اندکی پس از درگذشت فرخزاد بن مسعود و آغاز پادشاهی سلطان ابراهیم بن مسعود (جلوس 451، ف 492). 
بیهقی در زمانی سرآمد اقران از نویسندگان شده بود که دبیر چهل و شش ساله جوان دانسته می شده. پیشتر به اشاره آمد که پس از درگذشت بونصر مشکان (431 هـ.ق) سلطان مسعود، بیهقی را برای جانشینی استاد از هر جهت شایسته ولی «سخت جوان» دانسته، هنگامی که وی چهل و شش ساله بوده است. از این رو بوسهل زوزنی سالخورده را جایگزین آن آزادمرد کرد و بیهقی را بر شغل پیشین نگاه داشت.حال آنکه بیهقی در نیشابور مرکز فرهنگی آن روزگار به تحصیل پرداخته بود و در 412 در حالی که بیش از 27 سال نداشت به دیوان رسالت محمود غزنوی (حک: 421 – 387) راه یافته بود. وی ابتدا شاگرد ابونصر مشکان بود. پس از نوزده سال به نیابت ابونصر به دبیری سلطان محمود و سپس به دبیری دیوان محمد بن محمود (حک: شعبان – شوال 421 و چند ماه در سال 432) و سلطان مسعود (حک: 432 – 421) و سپس سلطان مودود (حک: 441 – 432) و بالاخره فرخزاد بن مسعود (حک: 451 – 444) برگزیده شد
این دبیر چیره در ادب عرب نیز دستی داشت. پس از آنکه خواجه احمد حسن میمندی وزیر محمود غزنوی زبان دیوانی را ‌ از پارسی به تازی برگردانید، ابوالفضل بیهقی رساله ای گرد آورد شامل لغات تازی که باید دبیران به جای واژه های پارسی در نوشته های خود به کار برند.علی بن زید بیهقی (ابن فندق) همشهری بیهقی، ضمن نقل اندرزهایی اخلاقی از بیهقی چهار بیت عربی از او نقل می کند که دو بیت از آنها دربارة دورة زندان او در حبس قلعه در عهد طغرل است.
اما در جایگاه تاریخ بیهقی میان ادب و تاریخ در نگاه نخست چنین می نماید که بیهقی در اثر خود به تاریخ گراییده است؛ به ویژه اگر – همچون رضا براهنی – معتقد باشیم مورخ قاضی روحیات قهرمانها و مشاهیر تاریخی نیست بلکه گزارش کننده و علت جوی همة حوادث منجمله حوادثی است که بر سر آنها آمده است و تاریخ برونگراست، و قصه با چیزهایی سر و کار دارد که در تاریخ کمتر به زبان می آیند. قصه با طبیعت درونی انسان سر و کار دارد و فقط وجود انسان بر آن حکومت می کند. اعمال ظاهری و کلّی انسان متعلق تاریخ و افکار و احساسات درونی او متعلق به قلمرو قصه است
براهنی با چنین نگاهی نتیجه می گیرد: « نویسندة تاریخ بیهقی از احساس حسنک حرفی بر زبان نمی راند فقط ظواهر و کلیات و محیط و تضادهای امر را می دهد و می گذرد.»و نگارنده که قصه حسنک را – ولو حکایتی تاریخی در آن گزارده شده باشد - در بیان دیگر پژوهندگان نیز به درستی جلوة توانایی بیهقی در پرداخت داستانی به وقایع تاریخی یافته است قول براهنی را محل تأمل می دانددر این قصه، در میکائیل ننگریستنِ حسنک و هیچ جواب ندادن (ص 232) شرارت و زعارت مؤکد شده در طبع بوسهل (ص 222) پوشیده خنده زدن خردمندان بر بوسهل (همان)، عاقبت نگری بونصر مشکان (همان) حلیم و کریم بودن امیر (ص 224) تا دیر اندیشیدن خواجه احمد حسن (ص 225) و فراوان مصادیق دیگر نشان تعریف درونگرایانه و روانکاوانه شخصیتها در حکایات و قصه های تاریخی بیهقی استبلکه می پندارد تصویرهای درونکاوانه بیهقی از شخصیتها تا بدانجا دقیق است که مستغنی از هر منبع دیگر می توان نمایة توصیفی جامع و دقیق از اشخاص مذکور در تاریخ بیهقی مستند به عبارات این تاریخ و حکایات و قصه های آن فراهم آورد. براهنی خود نیز جای دیگری پذیرفته است که ماجرای بردار کردن حسنک « از لحاظهایی بی شباهت به قصه نیست."
جمال میر صادقی، یک نوع قصه را قصه هایی ] می داند [ که جنبه تاریخی دارد و اغلب در ضمن وقایع کتابهای تاریخی آمده است، مثل قصه های «تاریخ بیهق»، تألیف علی بن زید بیهقی و «عقد العلی للموقف الاعلی» تألیف افضل کرمانی و قصه های «تاریخ بیهقی» تألیف ابوالفضل محمد بیهقی از جمله قصه حسنک وزیراگر چه این نوع آثار یک نوع واقعه تاریخی است اما به علت چربیدن جنبة آفرینش داستانی آنها بر واقعیت تاریخی شان، پهلو به قصه می‌زند نه تاریخ.» به نظر میرصادقی، واقعة تاریخی قبلاً اتفاق افتاده است و تاریخ نویس آن را عیناً گزارش می کند. به عبارت دیگر جنبة کلّی و عینی واقعه همیشه مورد نظر تاریخ نویس است اما واقعة داستانی بر خلاف واقعة تاریخی زادة ذهن نویسنده است. وی در تبیین وجه تمایز قصه و تاریخ دیدگاهی مشابه براهنی دارد، اما با قائل شدن به «واقعة داستانی»، متفاوت از براهنی دربارة قصه حسنک و قصه های نظیر آن اظهار نظر می کند: «ممکن است نویسنده یک واقعة تاریخی را موضوع داستان خود قرار دهد، اما در پرداخت و خلق دوبارة آن، خلاقیت ذهن او دخالت داشته است و نویسنده واقعه را با تمام ویژگیهای داستانی بازآفریده است. قصه‌های حسنک وزیر و قصه های نظیرآن که در کتابهای تاریخی و گاهی در تفسیرها آمده است از چنین کیفیتی برخوردار است".
البته براهنی نیز که جایی با اشاره به وظیفه دانی و وظیفه گرایی بیهقی، وی را مورخ دانسته است در مواردی از جمله بیان حالت روحی امیر مسعود پس از شکست، پناه بردن او به شراب، قدرت و ظرفیت جسمانی مسعود در برابر دیگران و به نماز برخاستن او پس از میخوارگی«که جزء به جزء توصیف و بیان گردیده اند و شخصیت امیرمسعود را با عینیت تمام در برابر ما می گذارند» به چیرگی بیهقی در پرداخت داستانی تاریخ اشاره می کند: «طوری که اگر بیهقی نام امیرمسعود را بر می داشت و بجایش نامی غیرتاریخی می گذاشت و از درباریان مسعود نامی نمی برد و فقط می گفت «آنهایی که با مسعود شراب می خوردند» با صحنة یک قصة امروزی رو به رو می گشتیم.» به گفته براهنی پرداخت داستانی این حوادث در تاریخ بیهقی طوری است که «شخصیت موقعیت روحی و جسمانی خود را در برابر ما به روشنی می گشاید و ما در می یابیم که با یک شخصیت واقعی سر و کار داریم نه کسی که در ابهام افسانه و تاریخ از چشم ما نهان شده است.» براهنی دست کم می پذیرد که تاریخ بیهقی را باید تاریخی دانست که «در بعضی جاها تا حدّی جنبه داستانی هم دارد."
شاخصه دیگری که جایگاه تاریخ بیهقی را در عداد برترین آثار ادبی تحکیم می کند نژاد بی و فاخر آن است که حاصل کاربرد ادبی زبان است. «شاعر و نویسنده ای که در قلمرو کاربرد ادبی زبان گام بر می دارد از شگردها و تمهیداتی یاری می گیرد تا در پهنه بیکران هستی و زمان حضور یابد. برای چنین آفریننده ای جهان هستی عینیت و هویتی دوباره می یابد. جستن کاربرد ادبی زبان در حوزة شعر کار دشواری نیست چرا که شاعران، ساحران و امیران کلام اند، الشعراء امراء الکلام. شعر بی هیچ تردیدی کارکرد ابتدائاً ادبی دارد، برخلاف نثر که کارکردی ابتدائاً غیرادبی دارد. گویا در حوزة شعر ادبیت و ادبیات بیشتری می توان یافت تا در حوزه نثر. همواره ادبی بودن نثر به نزدیک بودن آن به قلمرو شعر و زبان شعر سنجیده شده است.از این رو میدان نثر در تاریخ ادبیات ایران برای بهره مند شدن از گوهر ادب محدود شده و توانایی‌های نثر مستقل از شعر برای ادبی بودن ودر حوزة کاربرد ادبی زبان نامکشوف مانده است. ] اینگونه است که[ حتی در متن های ادبی مانند تاریخ بیهقی، کشف المحجوب، کلیله و دمنه و مرزبان نامه، گرداگرد «شاعرانگی» آنها دور می زنیم و براین اساس عده ای مثلاً تاریخ بیهقی را شعر منثور می دانند".
این در حالی است که نثر به موازات شعر یکی از دو مجلای کلّی ادب فارسی شمرده می شود و تاریخ بیهقی را با نثر محکم، فاخر و بسیار زیبای آن می توان از قلل منثور ادب فارسی شمرد. لذا به رغم آنکه به نوشتة مریلین والدمن "بندرت اتفاق می افتد که از یک متن تاریخی ایرانی متعلق به قرن 11 میلادی ] و پنجم هجری [ پیوسته تعریف شود و آن را جالب توجه، شگفت آور و حتی گاه پرهیجان بخوانند، لیکن می توان تاریخ بیهقی را چنین متنی دانست".

برگرفته از سایت: دانشگاه حکیم سبزواری     
تلخیص:مهسا کیخسروی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۰۸:۱۹
رضا حارث ابادی

هفتمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی


(به مناسبت  اول آبان,روز ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی)



  بخش مردمی :روستای حارث آباد در محل یادمان بیهقی (زادگاه ابوالفضل بیهقی):ساعت15/30 تا 17

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۸
رضا حارث ابادی

ضرورت راه اندازی دبیرخانه دائمی اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار / مسئولان بلاتکلیفی را کنار بگذارند

در حالی که 5 سال از برگزاری مستمر مراسم اول آبان روزنثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار می گذرد و حداقل مسئولان حوزه فرهنگی شهرستان می دانند که این مناسبت را باید جدی بگیرند، اما متاسفانه امسال در کمتر از 10 روز باقی مانده به این مناسبت، همچنان بلاتکلیفی در میان ادارات و مسئولان مربوطه مشاهده می شود، موضوعی که ضرورت راه اندازی دبیرخانه جامع و دائمی بزرگداشت اول آبان را در سبزوار به ذهن ها متبادر می کند. 


 اگرچه وعده های ثبت روز اول آبان به عنوان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در متن تقویم ملی کشور هنوز به سرانجام نرسیده و نمایندگان و سایر مسئولان عالی اجرایی شهرستان و استان خراسان رضوی که باید پیگیری این مهم را انجام می دادند، نتوانسته اند در این زمینه کاری از پیش ببرند، اما حداقل از سال 91 هر سال در سبزوار شاهد برپایی مراسمی برای این مناسبت بوده ایم، اما پیگیری های خبرنگار اسرارنامه نشان می دهد، مسئولان فرهنگی شهرستان امسال هنوز نتوانسته اند هماهنگی لازم را در این زمینه بین خود به وجود آورند.
 
درهمین راستا چند روز قبل مسعود پسندیده عضو شورای شهر سبزوار طی مصاحبه ای با اسرارنامه گفته بود، امسال شورا از برگزاری همایش در روز اول آبان منصرف شده و به جای آن تصمیم دارد زنگ بیهقی را در همه مدارس سبزواربه صدا در آورد و برنامه های خود را با همکاری آموزش و پرورش به فرهنگ سازی در سطح مدارس و رده سنی کودکان و نوجوانان معطوف کند و دانشگاه حکیم سبزواری نیز به صورت مستقل همایشی علمی را در سطح دانشگاه برگزار می کند. 
 
علی رغم این اظهارات رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر سبزوار، پیگیری خبرنگار اسرارنامه حکایت از آن دارد که ادارات میراث فرهنگی و فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار نیز تمایل دارند طبق وظیفه ی ذاتیشان در مناسبت اول آبان سهمی داشته باشند اما تماس های خبرنگار اسرارنامه با مسئولان این ادارات حاکی از قطعی نشدن تصمیمات و برنامه هایشان تا بدین لحظه است.
 
البته اگر فقط قرار به برگزاری یک مراسم خیلی ساده باشد، شاید در دو سه روز نیز بتوان با دعوت از یک یا دو استاد بیهقی پژوه از دیگر شهرهای کشور و گرفتن یک سالن و دعوت پیامکی از دبیران، اساتید و دانشجویان رشته ادبیات فارسی مدارس و دانشگاه ها و همچنین با دعوت از شماری از اصحاب فرهنگ و هنر شهرستان، چنین برنامه ای را هماهنگ کرد، اما مسئله اینجاست که انتظار می رود با روز اول آبان به عنوان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در شهر زادگاهش، آن هم بعد از چند سال برگزاری مداوم برخورد حرفه ای تری صورت بگیرد. به هرحال با توجه به اهمیت ابوالفضل بیهقی به عنوان یک ادیب برجسته و پدر نثر فارسی و راوی صادق و معتبر بخش های مهمی از تاریخ ایران و ضرورت نگاه ملی به روزی که برای بزرگداشت وی در نظر گرفته شده است، پیشنهاد وجود دبیرخانه دائمی بزرگداشت اول آبان در سبزوار پیشنهاد دور از ذهن و سنگینی نیست.
 
چنانچه دبیرخانه دائمی اول آبان به صورت جامع و با حضور نمایندگانی ازهمه دستگاه های شهرستان در سبزوار راه اندازی شود، علاوه بر اینکه در طول سال برای برگزاری هرچه بهتر مراسم  ابوالفضل بیهقی تدبیر و برنامه ریزی می شود، برای پیگیری و به ثمر رساندن نتایج و پیشنهادات همایش های قبلی نیز تلاش مستمری صورت می گیرد.
 
به طور مثال در آبان 94 مراسم بزرگداشت بیهقی با حضور هادی مرزبان هنرمند و کارگردان پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران برگزار شد و او در آن مراسم به این نکته اشاره کرد که از روی تاریخ بیهقی می توان بیش از 50 نمایشنامه ی زیبا خلق کرد، یا غلامعلی حدادعادل که در سال 93 میهمان سبزوار بود، قول داد پیگیر ثبت اول آبان در تقویم کشور باشد، همچنین میهمانان دیگری نظیر مهدی سیدی و محمد جعفر یاحقی یا شخصیت هایی نظیر این ها در سال های مختلفی که برای اول آبان در سبزوار حضور یافته اند، پیشنهاداتی برای دایر کردن جلسات ثابت بیهقی خوانی و تحقیق و پژوهش درباره تاریخ بیهقی مطرح کرده اند که بعضی از این موارد یا به طور کل فراموش شده و یا عملا پیگیری خاصی رویشان صورت نگرفته است. در این شرایط وجود دبیرخانه دائمی اول آبان در سبزوار به برگزاری هرچه بهتر برنامه های مربوط به این روز و تحقق اهداف و پیشنهادات آن یاری موثری خواهد رساند.
 
گفتنی است، نخستین همایش بزرگداشت بیهقی در سبزوار،  سال 86 در سطح ملی و به صورت کاملا علمی ، توسط دانشگاه حکیم سبزواری (تربیت معلم سبزوار سابق) برگزار شد و از همان زمان اساتید و متخصصان ادبیات که از دانشگاه های سراسر کشور در این مراسم حضور یافته بودند بر لزوم ثبت روزی به نام بیهقی و نثر فارسی در متن تقویم کشور و نیز برگزاری سالانه همایش بیهقی در زادگاهش سبزوار تآکید کردند، اما بعد از آن تا سال 91 در برگزاری دومین همایش بزرگداشت بیهقی 5 سال تاخیر افتاد تا اینکه اداره فرهنگی ورزشی شهرداری که در آن زمان تحت مدیریت مهدی مقصودی بود، برای به جریان انداختن برگزاری سالانه همایش بزرگداشت بیهقی پا به میدان گذاشت و آن سال تا کنون 5 سال متوالی مراسم مربوط به این روز در سبزوار برگزار شده است.
 
برگزاری هرچه با کیفیت تر مراسم سالانه و ثبت اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی در متن تقویم کشور، در حال حاضر یکی از مهمترین مطالبات فرهنگ دوستان و اهالی ادبیات فارسی و نیز مردم فرهیخه سبزوار و خراسان است.
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۳:۰۹
رضا حارث ابادی