ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

غرض من آن است که تاریخ پایه ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.
غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایده ای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید... و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه بنگرد، نه بدان چشم که افسانه است.
اما براستی ابوالفضل بیهقی به عنوان یکی از برجسته ترین تاریخ نگاران تمامی ادوار ایران درباره تاریخ چگونه می اندیشید؟ از منظر او، اهمیت و فایده تاریخ چه بود؟ به باور وی، رسالت تاریخ را در چه مواردی باید جستجو کرد؟ در این کوتاه سخن، بنابر آن است تا پاسخی روشن بدین پرسش ها و سوالاتی از این دست داده شود و بدین طریق از ذهن تاریخ نگر این تاریخ نگار پرآوازه، آگاهی بهتری یافت.
اول آبانماه روز ملی ادیب شیرین سخن ، تاریخ نگار منصف ،حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد. نویسنده: رضا حارث آبادی 09122042389 -09193060873
تلگرام Rezabeyhaghi@ اینستاگرام https://www.instagram.com/beyhaghi_news/

کلمات کلیدی

تاریخ بیهقی

ابوالفضل بیهقی

اول آبان روز ملی ابوالفضل بیهقی

تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید

روستای حارث آباد سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

رضا حارث آبادی

محمود دولت آبادی

روستای حارث آباد سبزوار

محمود دولت آبادی رمان نویس برجسته سبزواری

بیهقی

abolfazlbeyhaghi

abolfazl beihaghi

معلم شهید دکتر علی شریعتی

معلم شهید دکتر شریعتی

مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار

روستای حارث اباد سبزوار

حسین خسروجردی نویسنده معاصر تاریخ وادب فارسی

حسین خسروجردی نویسنده توانای معاصر سبزوار

حسین خسروجردی رمان نویس بزرگ سبزواری

اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار

اول آبان ماه روز ملی ادیب شیرین سخن

رضا حارث آبادی بیهقی

روستای حارث اباد شهرستان سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

دانشگاه حکیم سبزواری

تاریخ بیهقی‌ و تأثیر آن بر ادبیات امروز

تمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی

تاریخ نگار منصف

دکتر مهیار علوی مقدم

اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی

بایگانی

پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برومندی اسرارنامه» ثبت شده است

بیهقی در تاریخ نویسی مبتکر سبکی است که پیش از او سابقه نداشته


مهدی مقصودی مسئول سابق کمیسیون فرهنگی شورای شهر سبزوار و مدیرمسئول نشریه ستاره شرق درکانال تلگرامی خود از چند روز قبل به مناسبت نزدیک شدن به اول آبان روز بیهقی شروع به انتشار گزیده ای از مطالب مهمی کرده است که صاحب نظران و پژوهشگران ادبیات فارسی و تاریخ ایران در سالیان طولانی پیرامون ارزش ادبی و تاریخی کتاب تاریخ بیهقی اثر گرانسنگ ابوالفضل بیهقی نوشته اند.
 تا به اینجای کار مهدی مقصودی در میان کسانی که در گذشته یا در حال حاضر در سبزوار مسئولیت های فرهنگی داشته یا دارند، به صورتی جدی و محتوایی از چند روز قبل از فرا رسیدن مناسبت 1 آّبان به استقبال این روز رفته و گرامیداشت آن را آغاز کرده است.
در اینجا یکی از مطالب منتشر شده در کانال مدیرمسئول نشریه ستاره شرق را منتشر می کند:
 بیهقی در تاریخ‌نویسی مبتکر سبکی است که پیش از او نه در ایران و نه احتمالاً در نقاط دیگر سابقه نداشته است. البته تا دوران بیهقی کتب تاریخ معتبری مانند: تاریخ بلعمی و تاریخ سیستان و تاریخ گردیزی و تاریخ طبری (به عربی) و تاریخ ثعالبی (به عربی) و تاریخ یمینی عتبی (به عربی) و بسیار دیگر نوشته شده بود. ولی بیهقی تاریخ‌نویسی را به نوعی داستان نگاری موثق و مستند مبدل کرد، در نتیجه، به جای آنکه تفاله خشکیده‌ای از رویدادها به دست بدهد، زندگی را با همه زشتی و زیبایی و جوشش و جنبش عبرت‌انگیز آن در برابر چشم شما می‌گسترد و به هدفی که داشته، یعنی تبدیل تاریخ به نوزیستی حوادث و زمان‌ها و به اندرزنامه (و نه‌تنها کارنامه خشک پادشاهان و سالاران) دست می‌یابد.

 ابوالفضل بیهقی و جامعه غزنوی / احسان طبری / صفحه 23 - انتشارات فردوس چاپ اول 1394 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۷:۴۷
رضا حارث ابادی

گفتگو با حسین خسروجردی‌ نویسنده رمان «از مزرعه بیا پدر» / شخصیتی با مطالعه، با اخلاق و بی حاشیه

گفتگو با حسین خسروجردی‌ نویسنده رمان از مزرعه بیا پدر  شخصیتی با مطالعه با اخلاق و بی حاشیه
 نویسندۀ «کلیدر» بزرگ است، اما من راه خود را می‌روم
کورش خراسانی- بامطالعه، بااخلاق و بی‌حاشیه، سه ویژگی‌ای که در آشنایی و همکلام‌شدن با حسین خسروجردی احیاناً خیلی زود به آن پی می‌برید. خسروجردیِ ۶٣ساله را داستان‌نویس‌های پیش‌کسوت شهر بیشتر می‌شناسند، اما با‌وجود حضور کم‌رنگش در محافل داستانی امروز مشهد بین جوان‌ترها نیز ناشناخته نیست. «ماه‌گل»، «جهانبانان»، «به نسیم عطر تو می‌آیم»، «تگرگ تاتار» و «یار»، آثار داستانی بلندی هستند که در‌طول بیش از سه دهه نوشتن از او به بازار کتاب آمده و به‌تازگی نیز «از مزرعه بیا پدر»، کتاب جدیدش، منتشر شده است، کتابی که بهانه‌ای شد تا به‌سراغ او برویم و گفتگویی مفصل را رقم بزنیم. آنچه در ادامه می‌خوانید چکیده‌ای است از آن همکلامی. 
«از مزرعه بیا پدر» تازه‌ترین کتابی است که از شما به بازار آمده. کمی‌ دربارۀ آن بگویید.
من سه سال روی این رمان کار کرده‌ام، رمانی دربارۀ شیارهای تشنه و مزرعه‌ای که در زیر آسمان نیلی بیکران فراموش شده است. مکان وقوع آن ابتدا سبزوار و سپس نواحی مشکان و رباط‌جز تا تهران است. «از مزرعه بیا پدر» برشی است از یکی از مهم‌ترین دوره‌های تحول سیاسی ایران، یعنی دهۀ سی خورشیدی که مردمان ما در یک گُسست و مقطعی تاریخی از روستا به شهرهای بزرگ مهاجرت می‌کنند تا در نظام نوظهور سرمایه‌داری موقعیت و کار دگر‌شده‌ای را رقم بزنند.
خراسان زمینه‌ای است که بخش درخوری از داستان‌های شما در آن می‌گذرد. آیا این را باید برخاسته از اصالت سبزواری و سکونت شما در مشهد بدانیم؟
مکان و منطقۀ رمان‌ها و داستان‌های من فضایی است خودبوده و آشنا که ادبیات به آن دامن می‌زند و می‌آفریند و با شخصیت‌های خودش مرتبط می‌شود. این ارتباط دامنه‌ای از حس و جوشش انسانی دارد که این حس دیگر برآمده از ادبیات و جوشش عمومی‌ همۀ مردمان این سرزمین است، حسی که به جغرافیا وسعت می‌بخشد و فراتر از آن می‌نگرد. رمانی هم که هم‌اکنون آن را در‌دست نوشتن دارم شخصیت‌های مهمش، همه، اهل مشهد و این شهر و دیار هستند که سفر و غربت را در جغرافیای سردسیر شمالِ جهان از سر وامی‌کنند. 
آقای خسروجردی! یکی از نقدهایی که دربارۀ داستان‌های شما مطرح شده تأثیرپذیری از آثار نویسندۀ نامدار خراسانی، محمود دولت‌آبادی، است. خودتان قبول دارید که، برای‌نمونه، نثرتان همچون رمان «کلیدر» به شاعرانگی می‌زند و یا حتی حماسی است؟ و، اگر پاسخ مثبت است، آیا تأثیر یادشده آگاهانه و عامدانه است یا ریشه در جای دیگری دارد؟
بی‌گمان دولت‌آبادی نویسندۀ مقتدر و والایی است که او را همشهری و جانِ شیفته و برتر رمان‌نویسی ایران می‌شناسم و به ایشان همواره احترام گذاشته‌ام و می‌گذارم، اما در امر خلاقیت و جویش و پویش نوشتن رمان این جان و سلوک و گذرگاه تجربه و معرفت‌یابی و شخصیت خلاق فرد است که ویژگی و روش و سبک و سیاق نوشتن او را به‌وجود می‌آورد و بی‌هیچ تعارفی کسی که نتواند مستقل از عهدۀ کار در ذهنیت و خلق بدایع و آفرینش برآید بی‌گمان کارش تمام شده است. برخی از رمان‌های من گاهی، به‌دلیل موضوع و محتوایشان، زبان و بیانی حماسی یا عاشقانه می‌گیرند و این به‌دلیل خصوصیت ضروری تناسب میان موضوع و بیان موضوع است. و دیگر آنکه ژرفای احساسات باید ریشه در فهم و ارزش احساسات داشته باشد، وگرنه راه به عمق نمی‌برند و به‌تعبیر ابوالفضل بیهقی «پیاده‌گونه» خواهند بود. از‌سویی باید اشاره‌ای هم به موقعیت‌های تاریخی و اجتماعی و ادبیات خراسان داشته باشیم و زبان خراسانی و متون گران‌سنگ کلاسیک نظم و نثر آن و از‌جمله «تاریخ بیهقی» یا «تذکرة‌الاولیا»ی عطار یا «اسرارالتوحید» و «سفرنامۀ» ناصرخسرو و مهم‌تر از همه «شاهنامۀ» فردوسی و ده‌ها متن اررزشمند دیگر که به تخیل و ذخیرۀ واژگانی و ذوق نویسنده قدرت سازنده و مؤثری می‌بخشد. برای‌نمونه رمان «تگرگ تاتار» که رمانی تاریخی و حماسی است آوردگاه زبان فخیمی‌ است که بی زمینه و ذخیرۀ زبانی و تلاش معرفتی امکان حضور جدی نمی‌یابد.
شخصیت‌ها و مقاطع تاریخی نقشی پررنگ در آثار شما دارند، چنان‌که اواخر قاجار و دورۀ پهلویِ اول پس‌زمینۀ رمان «یار» را می‌سازند یا ماجرای «تگرگ تاتار» به اواخر عصر مغول و شکل‌گیری سربه‌داران برمی‌گردد و «به نسیم عطر تو می‌آیم» در حاشیۀ جنگ جهانی دوم می‌گذرد. از دلیل علاقۀتان به تاریخ و نگارش داستان تاریخی بگویید. 
شاید یکی از دلایل این علاقه این باشد که از سکوی گذشته بهتر می‌توان آینده را دید؛ در زلالی و صافیِ دور‌شدن از وقایع بهتر و روشن‌تر می‌توان حقایق و ناملایمات را دید و قضاوت کرد. البته این پیشنهاد توماس مان، نویسندۀ آلمانی، است که -البته نقل به مضمون- می‌گفت: «برای نوشتن رمان بگذارید مدتی از وقوع رویدادها بگذرد؛ این‌گونه ما را برای رسیدن به دست‌نیافته‌ها بیشتر کمک می‌کند. همان‌طور‌که می‌دانید شاهکارهای رمان همه این‌گونه بوده‌اند، مثل «جنگ و صلح» تولستوی، مصداق سخن توماس مان.
هر شش کتاب چاپ‌شدۀ شما داستان بلند و رمان است. آیا تجربۀ نوشتن داستان کوتاه هم دارید؟ 
بله. من داستان کوتاه هم نوشته‌ام، ولی هنوز به‌صرافت چاپ آن نیفتاده‌ام. درواقع ابتدا با داستان‌های کوتاه شروع کرده‌ام و به‌مرور داستان‌هایم گویا ظرفیت بیشتری می‌طلبید و تجربه‌ها و تمایل و پنداشتم و آشنایی بیشتر با ظرایف و پهنایِ کار رمان مرا به‌سراغ آن برد. این یک نیاز و کشش عاطفی و برآوردی از احساس و توانایی و ضرورتی به‌نام شرایط خود و زمان بود.
در پایان مایلم به اطلاعات گسترده‌ای اشاره کنم که گاه در داستان‌های شما بروز پیدا می‌کند، از تاریخ تا ادبیات و از هنر موسیقی و نقاشی تا فلسفه که اوج آن را در رمان «یار» می‌خوانیم. کمی‌ در‌این‌باره صحبت کنید. 
همه‌چیز از دل مناسبت‌ها و ضرورت‌ها و موضوع رمان به‌پا می‌خیزد و با تطابق ضرورت موضوع با بیان موضوع پیش می‌رود. هر نویسنده‌ای به‌شیوۀ خودش به‌نوعی شناخت می‌رسد که بتواند بنویسد و این توانش وقتی که با یادگیری خلاق و از‌جمله با فلسفه یا موسیقی و گسترۀ هنر عجین می‌شود خواهی‌نخواهی به‌ثمر می‌نشیند. افزون‌بر‌این، زندگی هنرمندانه و آن ذهنیت رنگین و یادگیری خلاق طبعاً محدودیت‌ها و روزمرگی‌ها و بطالت‌ها را می‌زداید و کار نوشتن را آسان‌تر می‌سازد. بزرگی می‌گوید: «آموزش ما باید نامنحصر باشد. از اینشتین در‌بارۀ کرات همان‌قدر باید بیاموزیم که از ژان-ژاک روسو دربارۀ آموزش؛ از هومر آن‌چنان بیاموزیم که حافظ در‌بارۀ عشق می‌آموزد. ما همۀ عالم را می‌خواهیم که در میدان کار خودمان به‌دردمان بخورد ‌و زنده‌زیستن و با طراوت‌زندگی‌کردن یعنی همین.».

منبع: 

روزنامه شهرآرا - کورش خراسانی

مجله اینترنتی اسرار نامه - برومندی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۰۸:۰۴
رضا حارث ابادی

طنز در کلام بیهقی، در آستانه اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی



بیهقی را پیش از هرچیز با کتاب «تاریخ بیهقی» می‌شناسند که اثری است با محوریت دوران پادشاهی غزنویان. به این مناسبت، یادداشتی می‌خوانیم از خانم رؤیا رسولی که طنز را در این اثر مورد بررسی قرار داده است. این مطلب را با یکدیگر می‌خوانیم:

شاید نام ابولفضل بیهقی در ذهن مخاطب، فردی عبوس و جدی را تداعی کند و همچنین نام تاریخ بیهقی،کتابی خالی از هرگونه نشاط و طنز را یادآور شود. بی‌تردید چنین تصویری با توجه به شخصیت تلخ‌مزاج بیهقی و تاریخی بودن کتاب او چندان دور از ذهن نیست؛ زیرا کتاب تاریخی ذاتاً نمی‌تواند جنبۀ طنز و شوخی داشته باشد.
با همۀ این تفاسیر، تاریخ بیهقی کتابی ادبی قلمداد می‌شود و طنز نیز در ادبیات فارسی یکی از شگردهای ادبی برای برقراری ارتباط مؤثر با خواننده است؛ بیهقی نیز در اثرش از بیشتر شگردهای ادبی همچنین طنز برای تأثیر‌گذاری بیشتر استفاده کرده است. طنز نوعی از ادبیات است که مسائل جامعه را به تصویر می‌کشد و یک شیوۀ بیان غیرمستقیم در جهت رساندن مقصود است؛ بنابراین بهترین شیوه برای سخن‌گویی در دربار غزنوی می‌باشد و به بیهقی کمک می‌کند تا افکار خود را غیرمستقیم، بدون آنکه به شخص خاصی بربخورد، بیان کند.
در فرهنگ‌های ادبی طنز معنی «فسوس کردن»، «طعنه»، «سخریه»، «برکسی خندیدن»، «لقب کردن»، «عیب کردن»، «سخن به رموز گفتن» و... معنی شده است. اگر طنز را با معانی فوق بشناسیم، باید صراحتاً اعتراف کنیم که این شگرد ادبی در تاریخ بیهقی به معنای واقعی خود نمود یافته است.
سخن طنزآمیز در ادبیات فارسی سخنی است انتقادی و روایتگرانه که جامعه و شخصیت‌های آن دوران را با زبانی منتقدانه به تصویر می‌کشد. طنزنویس علاوه بر ترسیم چهرۀ جامعه، هدف والاتر و مسئولیت مهم‌تری نیز دارد؛ آن هم نشان دادن ذات پنهان زمانۀ خویش است. با این تفاسیر، ابوالفضل بیهقی طنزپردازی حرفه‌ای است که ماهرانه رویدادها و تصاویر آشکار و پنهان زمان خویش را به تصویر کشیده است.
طنز در بیهقی با فکاهی‌نویسی، لطیفه‌گویی‌های پیشین و گفتار هزل‌آمیز کاملاً متفاوت است. منظور از طنز در تاریخ بیهقی طعنه‌زنی، القاب طنزآمیز، تمسخر و مزاح است. بیهقی استادانه به مزاح و تمسخر اشخاص و موقعیت‌ها پرداخته است. او در برخی داستان‌ها راوی صحنه‌های خنده‌دار شده است و در برخی برای دوری از اتهام و افترا در قالب شخصیت‌های داستان، زبان به طعنه زدن و مسخره کردن گشوده است. اما در کلام و قلم خشک بیهقی به‌تنهایی نمی‌توان مزاح را یافت. مزاح در کلام بیهقی انعکاس صحنه‌ها و وقایعی است که او دیده است و برگرفته از رفتار و طبع شادمانۀ دربار غزنوی است؛ وگرنه مزاح در قلم او جایگاهی ندارد و قلمش همچنان جدی است. زمینة مزاح در تاریخ بیهقی به ‌اندازة طعنه و طنز فراهم نیست. با این حال، گوشه و کنار مزاح‌هایی شاهانه و جز آن به ‌چشم می‌خورد.
- «وقتی بونعیم ندیم در مجلس مسعود، دست غلام محبوب او نوشتگین را فشرد، امیر بدید و به ‌غیرتش برخورد، ابتدا او را گوشمالی داد؛ اما پس از مدتی وی را بخشید و به ‌مجلس خود خواند.» بیهقی روایت می‌کند: «گاه از گاهی شنودم که امیر در شراب بونعیم را گفتی: سوی نوشتگین نگری؟ و وی جواب دادی که: از آن یک نگریستن بس نیک نیامدم تا دیگر نگرم و امیر بخندیدی».
 - «و بند جیحون از هر جانبی گشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به ‌طمع غارت خراسان؛ چنان که در نامه‌ای خواندم از آموی که پیرزنی را دیدند یک‌دست و یک‌چشم و یک‌پای در دست، پرسیدند از وی که: چرا آمدی؟ گفت: شنودم که گنج‌های خراسان از زیر زمین بیرون می‌کنند، من نیز بیامدم تا لختی ببرم! و امیر از این اخبار بخندیدی؛ اما کسانی که غور کار می‌دانستند، بر ایشان این سخن صعب بود».
 بیهقی در مثال فوق با تأکید بر عبارت «کسانی که غور کار می‌دانستند»، تلخی طنز را در کام خواننده بیشتر می‌کند. این روش یکی از ویژگی‌های طنز در ادبیات فارسی است که در پایان مزاح را به لبخند تلخی می‌کشاند. طنز در ادبیات همراه با تلخی است که شیرینی درک و فهم موضوعی در آن نهفته است.
همان‌طور که گفتیم، طنز در بیهقی علاوه بر مزاح، تمسخر را نیز در برمی‌گیرد. در ادبیات فارسی تمسخر یکی از عیب‌های بزرگ طنزپردازان است؛ یک طنزنویس خوب می‌خنداند، اما هیچ‌گاه خنده‌اش به تمسخر نمی‌آمیزد. پس بیهقی طنزپرداز خوبی نیست؛ زیرا او با لقب‌های طنزآمیز به مسخره کردن دیگران پرداخته است.
- «گاوان طوس: در مورد مردم طوس که از گذشته‌ها شایع بوده.»، «ترک ابله: در مورد طغرل عضدی»، «کیایی فراخ‌شلوار: در مورد افراد لشکری ری.»
- مردک شیرازی بناگوش آگنده: قاضی شیراز: «آن مردک شیرازی بناگوش آگنده چنان خواهد که سالاران بر فرمان او باشند.» قلم بیهقی در نگارش زبان بدن برای روایتگری بسیار قوی است. او در برخی موارد از زبان بدن برای به سخره گرفتن دیگران بهره جسته است. مصداق آن این است که در عکس‌العمل خردمندان در برابر لاف و گزاف‌های بوسهل آورده است:
-«خردمندان دانستندی که چنان است و سری می‌جنبانید و پوشیده خنده می‌زدندی که وی گزاف‌گوی است».
 او در توصیف صحنۀ مذکور از ترکیب کنایی «خنده زدن» که به معنی «مسخره کردن» است، استفاده می‌کند نه «خنده کردن» با قید «پوشیده» بر این تمسخر تأکید می‌کند.
همان‌طور که ذکر شد، بیهقی برای بی‌تقصیر نشان دادن خود و در امان ماندن در دربار غزنوی، طعنه‌ها و تمسخرهای خود را از زبان شخصیت‌های داستان و به طور غیرمستقیم بیان می‌کند. در مثال زیر، گوینده می‌توانسته است خود وی باشد. او سخن دردناک و زهرآگین را از دل خود اما به‌‌ظاهر از زبان غیر، طرح می‌کند. در مورد ابوالقاسم رازی که برای برادر سلطان، امیر نصرـ والی خراسان ـ کنیزک می‌آورد و صله و عنایت‌نامه می‌گرفت: «و از پدر شنودم که قاضی بوالهثیم پوشیده گفت ـ و وی مردی فراخ‌مزاح بودـ : ای بوالقاسم، یاددار: قوّادی به ‌از قاضی‌گری».
طنز او فی‌البداهه و برگرفته از رفتارها و حوادثی است که پیرامونش اتفاق می‌افتد و همچون طنز در ادبیات فارسی هدف والایی را دنبال می‌کند. در مثال زیر او غیرمستقیم و بدون خطاب قرار دادن شخص خاصی، افرادی که جایگاه خود را بزرگ جلوه دادند را به باد تمسخر می‌گیرد: 
- «و هستند در روزگار ما عظامیان با اسب و استام و جامه‌های گرانمایه و غاشیه و جناغ که چون به سخن گفتن و هنر رسند، چون خر بر یخ بمانند و حالت و سخنشان آن باشد که گویند بابا چنین بود و چنین کرد و طرفه آن که افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و بطر ایشان در رنج اند و الله ولی الکفایه».
این مثال ویژگی دیگر طنز ادبی را یادآور می‌شود و آن هم آموزنده و تعلیمی بودن آن است. در ادبیات، طنزنویس معلمی است که به مخاطب درس اخلاق می‌دهد. طنزها و تمسخرهای بیهقی در بعضی موارد انسان‌مدارانه است، مثل مسخره کردن نوخاستگانی چون سوری و حرص و جاه‌طلبی بی‌حدوحصرشان:
- و ندانم این نوخاستگان درین دنیا چه بینند که فراخیزند و مشتی حطام گردکنند وزبهر آن خون ریزند و منازعت کنند و آنگاه آن را آسان فروگذارند و با حسرت بروند. ایزد، عزّ و ذکره، بیداری کرامت کناد بمنّه و کرمه».
طنزنویس در ادبیات فارسی متعهد است که تصویر درستی از حقیقت ارائه دهد و تاریخ بیهقی نیز سراسر تصویر جامعۀ اطراف ابوالفضل بیهقی است. او وظیفۀ خود را در به تصویر کشیدن حقایق اطرافش به‌درستی انجام داده است و از جامعه و اطرافش همراه با نیشخند و مضحکه انتقاد کرده است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد مزاح و تمسخر بیهقی به فرد خاصی اشاره ندارد و دایرۀ وسیعی از جامعه را به سخره می‌گیرد. بیهقی حماقت انسان را در عدم درک واقعیت‌های این دنیای فانی به مسخره گرفته و چون معلمی به کل انسان‌ها درس اخلاق می‌دهد:
- «و سخت عجب است کار گروهی از فرزندان آدم (ع) که یکدیگر را برخیره می‌کشند و می‌خورند از بهر حطام عاریت را و آنگاه خود می‌گذارند و می‌روند، تنها به زیر زمین با وبال بسیار و در این چه فایده است یا کدام خردمند این اختیار کند».
همان‌طور که ذکر شد، طنز بیهقی اندیشمند و حاکی از فهم و ادراک آموزنده است. او درسراسر اثرش هیچگاه نیت گفتن طنز و مزاح و تمسخر را نداشته، بلکه فی‌البداهه و تحت تأثیر حوادث، واقعیت باطنی مسأله‌ای را طنزآلود و تمسخرآمیز مطرح می‌کند. بنابراین شناخت بیهقی به عنوان مردی عبوس و جدی و به دور از طنازی، برداشتی اشتباه است؛ بلکه باید ذکر کرد از آنجا که نوع طنز بیهقی برای هر کسی قابل فهم و درک نیست، افراد عادی او را فردی عبوس و جدی و تاریخش را به دور از طنز می‌دانند.  
نویسنده: رویا رسولی 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۰۷:۴۹
رضا حارث ابادی