دردلی باخدا
دوشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۳۳ ق.ظ
اینک که در کلامم لرزشی است اینک که با چشمانی گریان به نزدت آمده ام
اینک که با وجودی مهربان پا به درگاه مهربانه ات نهاده ام مرا در یاب.
بار الها تو چطور می بخشی کسانی را که نزد من بخششی ندارند
بار الها تو چطور با این همه گناهم باز به سوی خود می خوانی مرا.
خدای من کوچکتر از آنم که از تو چیزی خواهان باشم فقط از تو می خواهم ای بزرگ خداوند
مهربان و بخشنده مرا رها مکن. در شرایطی که از کسی رنجور و دلخورم تو به من معنی
گذشت کردن را بیاموز . در شرایط دشوار و سخت زندگی ام به من کمک کن راهم را گم نکنم
به من چطور زیستن را یاد ده . به من مهربانی کردن را حتی اگه نسبت به من نا مهربانی شود یاد ده .
به من یاد ده که این دنیا فانی و نابود شدنی است به من یاد ده خوب باشم
به من شرینی خوب بودن را در نگاه معصومانه یک کودک نشان ده .
و آری در شرایط خوشی ام به من بیشتر سپاسگزاری کردن از درگاهت را اطایم کن.
تو ای مهربانترین مهربانا
۹۱/۰۵/۰۲