ابوالفضل بیهقی و جامعه غزنوی-احسان طبری
اما گویا در آن سالها اجازه چاپ نیافته و این اواخر در سال 1380 توسط انتشارات حزب توده منتشر شده است.عنوان کار عبارت است ابوالفضل بیهقی و جامعه غزنوی به قلم احسان طبری که از زاویه مهم دیگری یعنی زاویه رویدادهای اجتماعی به کتاب بیهقی نگریسته و انصافا دقتهای خوبی در این زمینه مهم کرده است.
در زبانهای روسی و انگلیسی و نیز در عربی هم کارهایی درباره بیهقی شده است.
یحیی الخشاب دانشمند مصری به اتفاق صادق نشأت کتابی در سال 1956 با مقدمهای مفصل به عربی ترجمه کرده است با عنوان تاریخ بیهقی، ترجمه روسی آن هم با مقدمه و توضیحات و ضمائم در سال 1962 به قلم ا.ک.ارندس (Arends) در مسکو چاپ شده است.بخشهایی از آن سالها پیش به انگلیسی ترجمه شده و اخیرا هم جایی خواندم که آقای باسورث متن کامل آن را به انگلیسی ترجمه میکند.
آقای باسورث در کتاب غزنویان خود هم که به سال 1963 منتشر شده بحثی به این کتاب اختصاص داده که در ترجمههای انوشه میتوان دید.ایشان مقالات و پژوهشهای دیگری هم در مورد بیهقی دارند، کما اینکه سخنرانی وی هم در مراسم اهدای جایزه موقوفات دکتر افشار-که در مهر ماه 1380 به ایشان تعلق گرفت-نیز در مورد«معرفی متن بیهقی و مشکلات ترجمه آن»بوده است.
در سال 1951 اس.اچ برنی در ایندو ایرانیکا مقالهای با عنوان«ابوالفضل بیهقی»منتشر کرده است.مرحوم مینوی هم مقالهای درباره بیهقی نوشته که در مجموعه مقالاتی در انگلستان چاپ شده است.بعدها بار تولد مدخل«بیهقی» دایرة المعارف اسلام را نوشت که موجود است و نیز مقالاتی به آلمانی که در نشریات اروپایی به چاپ رسیده است.شادروان دکتر غلامحسین یوسفی هم مدخل«ابوالفضل بیهقی»را در دانشنامه ایرانیکا با دقت و وسواس خاص خود نوشت که ترجمه فارسی آن در کتاب فرهنگ و تاریخ وی به چاپ رسیده است.از کتابهای مستقل که درباره بیهقی و تاریخش نوشته شده میتوان به اثر خانم والدمن یعنی Toward a theory of Historical Narative که خانم منصوره اتحادیه به نام زمانه، زندگی و کارنامه بیهقی به فارسی ترجمه کرده است، اشاره کرد.
اخیرا هم به کتاب دیگری برخوردم از خانم جولی اسکات میثمی به نام Persian Historiography to the end of the twentieth century که در سال 1999 در ادینبورگ انگلستان چاپ شد و در یکی از مجامع علمی آن کشور هم به عنوان پژوهش برتر معرفی گردید.سی صفحه از این کتاب به شیوه تاریخ نگاری بیهقی و اثر سترگ او تاریخ مسعودی اختصاص دارد.و بالاخره یک مقاله دقیق دیگر در مورد تاریخ بیهقی از خانم سهیلا امیر سلیمانی با عنوان Truths and Lies:lrony and lntrigue in the tarikh-i-Bayhaqi که در مجله lranian Studies در سال 1999 به چاپ رسیده است. با این همه به نظر من حق بیهقی در ایران و جز آن گزارده نشده است و کتاب به همان غربتی گرفتار است که در تاریخ بوده است، غیر از آن کنگره عظیم بزرگداشت بیهقی که از 18 تا 25 اردیبهشت 1349 در دانشگاه مشهد برگزار شد و حاصل آن در یادنامه بیهقی منتشر گردید، کار شایسته و آبرومند دیگری در مورد بیهقی نشده است.چند کتابی هم که هست، حق آن بزرگمرد نیست و بیش از این میطلبد که به این کتاب پرداخته شود.چرا پرداخته شود؟جواب در واقع میتواند به فلسفه وجودی همین نشست باز گردد.یعنی نیاز مخاطبان عصر ما. مخاطبان عصر ما بی تردید به بیهقی نیاز دارند