ملاحسین واعظ کاشفی
ادب ، تاریخ ، دانش و هنر سبزوار در قرن دهم هجری قمری و ناموران آن
کاشفی سبزواری :
کمال الدین حسین بن علی بیهقی کاشفی سبزواری ، مشهور به «ملاحسین کاشفی» یا «ملاحسین واعظ» (820ـ910 هجری قمری) از جمله مولفان پرکار و واعظان معروف قرن نهم و دهه آغازین قرن دهم است . وسعت اطلاعات و توانایی وافرش در تألیف و تصنیف ، وی را در شمار نویسندگان پر نام و پرآوزه فارسی درآورده است .
به نوشته دکتر صفا : «ولادتش در واسطه نیمه قرن نهم در سبزوار قصبه بیهق اتفاق افتاد و ... چون بانگی خوش و بیانی دلپذیر و اطلاعاتی بسیار داشت ، مواعظش محل قبول همگان بود ... از سبزوار به نیشابور و از آنجا به مشهد در (860 هجری قمری) و سپس برای زیارت مزار خواجه سعدالدین کاشغری که از کبار مشایخ نقشبندی بوده به هرات رفت و در آنجا با مولانا جامی ملاقات کرد و در همان شهر به وعظ و تذکیر و تصنیف ادامه داد و با رجال و شاهزادگان آشنایی و مجالست یافت و چون نوبت پادشاهی به سلطانحسین میرزای بایقرا رسید بر مرتبت بسیار یافت و به ترغیب و تشویق او تصانیف بسیار پرداخت ... تا به سال 910 هجری قمری برابر با 1504 میلادی در گذشت . درباره اعتقاد او ، از زمان حیاتش ، اختلاف بود ، چنانکه در پاره یی نواحی به رقض و در پاره یی دیگر ، به تسنن اشتهار داشت و چون فرزندش فخرالدین علی ، به تصرح ، او را پیرو طریقت نقشبندیان که همه از اهل سنت بوده اند ، دانسته ، مسلم می شود که متمایل به تسنن بوده و از جانبی دیگر ولایت و تربیت اولیه اش در شهر سبزوار که از مراکز قدیم شیعیان اثنی عشریست و هم تألیف کتاب جالب ، جامع و شیوای (روضه الشهداء) بستگی او را بخ مذهب تشیع نشان می دهد . بهر حال او مردی بود عالم و آزاده و شاعر و نویسنده و واعظی راهنما و پاکیزه سیرت ، و نه گرفتار پنجه ، تعصب . »
شخصیت و مراتب علمی او را ، امیر علیشیر نوایی ، در صفحه 93 (تذکره مجالس النفائس) چنین مینویسد : مولانا حسین ، کاشفی متخلص می کند و از ولایت سبزوار است و مدت بیست سالست که در شهر هرات ، ساکن و بغایت ذوفنون و پرکار ، و کم فنی باشد که او را در آن دخلی نباشد . (این مطلع ازوست) :
سبز خطا ، زمشک تر ، بر سمن مزن سنبل تاب داد را ، و نسترن مزن
نوشته ها را گزیده و برای شما خواننده خوب بیاوریم :
در کتاب ( تاریخ علمای خراسان ) آمده است : «هنگامی که مرحوم ملاحسین کاشفی از هرات به سبزوار وارد شد چون متهم به تسنن بود ، هنگامی که برفراز منبر قرار گرفت و مردم را به پند و اندرز سرگرم داشت ، پیرمردی که از محبان اهل بیت عصمت بود ، از جا برخاسته ، تکیه بر عصای خود داده ، منتظر بود که از وی سوالی کند تا حقیقت اعتقاد نامبرده ، بر وی مشکوف شود ، تصادفا سخن کاشفی بدینجا رسید که جبرئیل دوازده هزار مرتبه بر پیغمبر اکرم (ص) نازل شد و پیرمرد از استماع این سخن وقت را غنیمت دانسته ، پرسید بگو بدانم جبرئیل چند مرتبه بر امیرالمونین علی (ع) نازل گردید ، کاشفی که از مردم کار دیده ، جهان گشته و از بدگمانی سبزواریها ، دباره خودش با خبر بود ، بلادرنگ متوجه شد ، که پیرمرد برای آزمایش عقیده ، او چنین سوالی می کند ، وی متحیر ماند ، اگر در پاسخ پیرمرد بگوید جبرئیل بر او نازل نشده ، سبزواریها که فدائیان علی (ع) اند ، او را سنی دانسته و پیرمرد عصا را بر سر او خواهد شکست ، آخرالامر گفت : جبرئیل بیست و چهار هزار مرتبه بر آن حضرت نازل شده ، پیرمرد سوال کرد ، برای مدعای خود دلیلی هم داری ، یا برای خوشایند من چنین جوابی دادی ؟ گفت از روی دلیل چنین سخن گفته و دلیل من آن است که پیغمبر (ص) فرمود : انا مدینه العلم و علی بابها : ( که من شهر علمم , علیم در است ) و ( درست این سخن قول پیغمبر است ) .
بنابراین هرگاه جبرئیل دوازده هزار مرتبه به مدینه وارد شده باشد ، باید که بیست و چهار هزار مرتبه در رفت و آمد ، بر آن حضرت که باب مدینه است وارد شده باشد ، مردم از حسن مجادله او تعجب کرده و با او پس از این به خوبی برگزار نمودند . »
نوشتار را کسی که دربار و ری ذوق هنر کاشفی ، نقش اساسی را داشته و هم ، جلیس و مونس او بوده ، یعنی از امیر علیشیر نوایی می خوانیم ، آنجا که نویسد : « وی از رقض ایشان عاری است و از مذهب باطل ایشان بری ، ولیکن از تهمت ، بری نیست و مولانا کاشفی چنانکه همه کس را معلوم است واعظی در غایت خوبی است و در عالم ، از بنی آدم واعظی ، به خوبی او نبوده و نیست و در مجلس وعظ او هر چند فسیح و گشاده باشد ، از کثرت جمعیت مردمان ، جای اکثر نیست و از کثرت مزاحمت خلق ، بیم هلاکت بعضی مردمان بوده و کثرت ازدحام ایشان جهت این است که آواز و انشای وی در غایت حسن و لطافت بوده و به حقیقت مغنی حضرت داوود علیه السلام در او تجلی نموده و در امت محمد (ص) کسی که صفت داوودی بر کمال داشته باشد غیر او نبوده است و ...
از بحث درباره ی مذهب کاشفی در می گذریم و از آثار و تألیفات و تصنیفات ارزنده اش یاد می کنیم :
1.اختیارات
2.اخلاق محسنی
3.اسرار قاسمی
4.انوار سهیلی
5.بدایع الافکار فی صنایع الاشعار
6.تحفه الصلوه
7.تحفه العلیه
8.جامع الستین
9.جواهر التفسیر ، لتحفه الامیر (عروس)
10.رساله العلویه
11.رسالهء حاتمیه
12.رساله دراوراد ادعیه
13.رساله در علم اعداد
14.روضه الشهدا
15.فتوت نامهء سلطانی
16.لباب معنوی فی انتخاب مثنوی (لب لباب)
17.مختصر الجواهر
18.مخزن الانشا
19.مراصد الاسنی فی اسما الحسنی
20.مواهب علیه یا تفسیر حسینی