ابوالفضل بیهقی جوانمردی راستین به قلم دکتر فاطمه نعنا فروش
امروز در تارنمای استادم خواندم که اول آبان روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی است . هرچند این روز در تقویم ثبت نشده است ، تعلق خاطرم به این تاریخ نگار راستین و مورخ ادیب باعث شد که نتوانم از کنار این روز و این یاد کرد خاص بی تفاوت بگذرم . البته بنیان این علاقه شاید به همان اولین روزهای تحصیل در رشته ی ادبیات و خواندن تاریخ بیهقی در مکتب استادم دکتر مدرس زاده گذاشته شد . از آن پس هرگاه تاریخ بیهقی را خوانده ام بانگ صدای استاد که با شور و حرارتی وصف ناپذیر از بیهقی می گفت و این مرد جهان دیده و سرد و گرم روزگار شنیده را وصف می نمود در گوشم طنین انداز می شود . و به قول دکتر یوسفی که توفیق خواندن و درک تاریخ بیهقی را مرهون استادش بهار میداند ، من نیزلطف بیهقی خوانی و فهم بیهقی را مدیون استاد سخنور و سخن شناس خود می دانم .
بیهقی از ابر مردانی است که در کنار ستارگان تابناک دیگر در قرن پنجم اسلامی درخشید و ایران را با نور علم و دانش و منش بی نظیر خود نورانی کرد . وی مجموعه ای از خصلتهای نیک انسانی را که در وجود خود پرورانده بود در کتابش که روزنامه واره ای راستین از تاریخ غزنویان بود بازتاب داد .
تاریخ بیهقی هم تصنیفی است در تاریخ مثل هزاران کتاب تاریخی دیگر ولی پرسش این است که این مرد سالخورده و جهان دیده چه گفته است و چگونه نوشته است که بعد از گذشت سالها هنوز کسی در تاریخ نگاری این گونه مثال زدنی نشده است در واقع هرکه در تاریخ قلم رانده و می راند سرانجام سخنش به تعصبی و تزیدی می کشد که بیهقی سخت از آن پرهیز می نمود . این اوج هنر وی است که توانسته تاریخی بنگارد که هیچ خواننده ای تاکنون وی را طعنی نزده است و نگفته است شرم باد این پیر را .
همه می دانیم و شنیده ایم که تاریخ کتاب عبرت و درس آموزی از تجربه های گذشتگان است و به راستی تاریخ بیهقی نمونه ی اعلای این تعریف از تاریخ است . کتاب او کتاب تأمل و تدبر است . وقایع و کسان از گذرگاه اندیشه ی او می گذرند به داوری گذاشته می شوند و آنگاه به قرار گاه ابدی تاریخ رهنمون می گردند .
تاریخ بیهقی با داشتن حکایات و داستانهای تاریخی که خود آنها را درس عبرت برای همگان می داند همراه با حقیقت پژوهی و حقیقت نمایی او و نیز هنر نویسندگی وی به صورت رمانی گیرا و دلچسب جلوه می کند که البته خصائل نیک و ستوده ی نویسنده نیز در رقم زدن این موفقیت بی تاثیر نیست . بیهقی با هرکه با وی نیکی کرد حق شناسی کرد ، و هرجا ناگزیر به باز نمایی عیبی شد از آنجا که خوی تاریخ نگاریش بود و سکوت را مغایر با وجدان تاریخ نویس خود می دانست با ظرافت و همراه با احساس و ابراز تاسف به بیان آن پرداخت ،قناعت پیشه نمود و از پیش کسوتانش احترام گرفت . از حرص و آز دوری کرد و با کاردانی و وظیفه شناسی بی حدش موجبات احترام و توجه اطرافیانش را به سوی خود فراهم کرد .
احترامی که بیهقی از استادش بونصر مشکان می گیرد مثال زدنی است و نشان از سیرت نیک و اخلاق حق شناسانه ی اوست . ( که البته این روز ها کمتر پیدا می شود ) پیداست که نعمت و برکت وجود استاد را خوب درک کرده ، هر چه از او در امر دبیری آموخته به کار بسته و با علاقه و ارادتی خاص خود را به فتراک سخنان و آموخته های وی بسته است . او را دربسیاری ازابواب یگانه ی روزگار می شناسد و با محبتی فرزندانه از او سخن می گوید . سخن در باب بیهقی بسیار است و در حوصله ی این مقال نمی گنجد ، اما کاش این تاریخ عبرت انگیز را ایرانیان بیشتر بخوانند و پند های نهان آن را آویزه ی گوش سازند .
منبع : http://fnanaforoush.blogfa.com/
دانشجوی دوره دکتری زبان وادبیات فارسی