اهمیت و جایگاه تاریخ بیهقی در تاریخ و ادب فارسی
تاریخ بیهقی، ادبیات را برای بسط تاریخ به خدمت گرفته است
کتاب تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی یکی از آثار شاخص و تراز اول نثر فارسی است. او روشی دقیق و سبکی زنده و جامع در تاریخنگاری برگزیده است که پیشینیان فاقدش بودند. تاریخ بیهقی متنی «تاریخی ـ ادبی» است که تاریخی حماسی و پر اوج و نشیب را با قلمی زیبا و زبانی باشکوه و پرنیانی روایت کرده و بنایی چنان بزرگ افراشته است که ذکر آن تا دنیا باقی خواهد ماند. درسگفتارهایی دربارهی بیهقی باحضور دکتر غلامعلی حدادعادل و دکتر محمدجعفر یاحقی دربارهی «اهمیت و جایگاه تاریخ بیهقی در تاریخ و ادب فارسی» سخن گفتند.
بیهقیپژوهی در روزگار ما تاریخی صد ساله دارد
دکتر غلامعلی حدادعادل، رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: بیهقیپژوهی در روزگار ما تاریخی صد ساله دارد. بزرگانی سراغ بیهقی رفتهاند، همانند «محمدتقی بهار» که به اعتبار یادی که مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی از او میکند، آفاق زیبایی از نثر بیهقی را به روی شاگردانش گشود. به همین گونه باید از دکتر فیاض یاد کنیم که زحمات بسیاری برای «تاریخ بیهقی» کشید و نیز دکتر غلامحسین یوسفی که دو مقالهی او دربارهی بیهقی، در کتابهای «دیداری با اهل قلم» و «برگهایی در آغوش باد»، مناسب است که در یک رسالهی مستقل چاپ بشود. من بیهقی را از نگاه کلان میبینم. هزارسال پیش دبیری از دستگاه غزنویان، حوادث سیاسی و اجتماعی و جنگهای روزگارش را در سی جلد و پنجاه هزار ورق به رشتهی تحریر درآورده است. این کمیت کار اوست که البته یک ششم آن باقی مانده است. در تاریخی که او نوشته است، چند خصوصیت وجود دارد که باید به آن توجه داشت. یکی خودآگاهی او نسبت به داشتن روش در تاریخنگاری است. بیهقی یک کار روشمند کرده است. دیگر، اهتمام بیهقی به ثبت واقعیات به صورت دقیق است. ما با خیلی از حقایق تاریخی از راه «تاریخ بیهقی» آشنا میشویم. اگر بیهقی نبود به آن حقایق دست نمییافتیم. این مرد، یادداشتهای روزانه مینوشته و از بسیاری از نامهها یک نسخه برای خودش نگه میداشته است. بدین گونه مجموعه اسناد عظیمی را بهعنوان ماده خام تاریخ فراهم آورده و در روزگار پیری و پختگی به صورت تاریخ درآورده است.
فایدهی اجتماعی و سیاسی تاریخ بیهقی، یک جنبه دیگر اهمیت آن است. بُعد سوم زبان شیرین، پخته، پرورده، دقیق و روشن بیهقی است. کاری که بیهقی در نثر فارسی کرده است کاملا قابل مقایسه است با کار فردوسی در شاهنامه. هر دو کتاب، هزارسال عمر دارند. فردوسی بیشتر به قبل از اسلام توجه داشته و بیهقی، در مقام بیان تاریخی، به روزگار خودش. فردوسی به شعر چنین کاری کرده است و بیهقی به نثر. هر دو کتاب، دو ستون ادبیات ما به شمار میروند. بیهقی همت و انگیزهای شبیه به فردوسی داشته است. همانطور که فردوسی میگوید: «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی/ بناهای آباد گردد خراب/ ز تابیدن و گردش آفتاب/ پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند» بیهقی هم شبیه به همین را بر زبان میآورد و مینویسد: «غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم. چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند». میبینیم که همت، همتِ فردوسیوار است. بیهقی در بحث از روش تاریخنگاری میگوید: «بیشتر مردم عامه آنانند که باطل ممتنع را دوست دارند». او حرف خود را از حرف عوام جدا میکند. بنده تصور میکنم که تاریخ بیهقی سندی روشن است که دال بر عظمت و اصالت و قدمت فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ماست. ما میتوانیم بگوییم ملتی هستیم که هزار سال پیش به درجهای از فرهیختگی رسیده بودیم که یک دبیر در دستگاه حکومتی، پنجاه سال یادداشت گردآورده و تاریخش را به زبانی نوشته است که اگر هم برای مردم درس ناخوانده بخوانیم، آن زبان را میفهمد. ما میتوانیم بگوییم که چنین سندی داریم. اگر این اتفاق برای هر ملت دیگری افتاده باشد، جا دارد نسبت به آن ملت هم ادای احترام کنیم.
بیهقی همانند فردوسی از سرنوشت افراد درس میگیرد
سپس دکتر محمدجعفر یاحقی، مصحح شاهنامه گفت: یک بخش از «تاریخ بیهقی» که کمتر به آن توجه شده، بعد از فروگیری «علی قریب» است. ۵-۶ فروگیری مشخص در «تاریخ بیهقی» هست. حتی «بوسهل زوزنی» هم که باعث فروگیری «حسنک» شد، خود گرفتار آمد و او را هم فرو گرفتند. علی قریب یکی از چهرههای برجستهی سیاسی حکومت غزنویان است. لقب «قریب» که به او دادهاند، به استناد نزدیکی او به دربار غزنویان بوده است. بعد هم که سلطان محمود فوت کرد، زمامدار و همه کاره بود. او بود که «امیر محمد» را به تخت نشاند و پس از آمدن «مسعود»، محمد را فرو گرفت و نامهی «حشم تکینآباد» را نوشت. علی قریب با آنکه میدانست او را میگیرند، با شهامت آمد و سرانجام او را هم گرفتند. بیهقی پس از نقل این وقایع، جملهای دارد که بخشی دیگر از چهرهی او را روشن میکند. بیهقی نیز همانند فردوسی که از سرنوشت افراد درس میگیرد، مینویسد: «این است حال علی و روزگارش و قومش که به پایان آمد و احمق کسی باشد که دل در این گیتی فریفتگار بندد و نعمت و جاه و ولایت او را به هیچ چیز شمرد.» بیهقی تالی فردوسی است. کافی است که کتاب «لغت نامه» دهخدا را بگشایید و مدخلهای لغوی آن را بنگرید تا دریابید که اولین شاهد به نظم از شاهنامهی فردوسی است و اولین شاهد به نثر از «تاریخ بیهقی» است. پیداست که دهخدا به دقت شاهنامه و «تاریخ بیهقی» را خوانده و فیشبرداری کرده است. ما «تاریخ بیهقی» را که مرحوم ادیب چاپ کرده و شادروان دهخدا آن را علامتگذاری کرده است، داریم. همین شاهدهایی که از «تاریخ بیهقی» در لغت نامهی دهخدا آمده است، نشان میدهد که بیهقی بیشترین تاثیر را در نثر فارسی داشته است. هم پیش و هم پس از «تاریخ بیهقی» کتابهای تاریخی داریم. آنچه پیش از «تاریخ بیهقی» نوشته شده، دو یا سه نمونه بیشتر نیست. هیچ کدام هم اهمیت کتاب بیهقی را ندارند. یکی «تاریخ بلعمی» است که ترجمهی «تاریخ طبری» است. دیگری «تاریخ گردیزی» است که وقایع را بسیار مختصر آورده و هیچ پیرایه و نگارش ویژهای ندارد. بنابراین مهجور است و تنها تاریخنگاران متخصص به آن مراجعه میکنند. یکی هم «تاریخ سیستان» است که یک بخش آن قبل از «تاریخ بیهقی» و بخش دیگر آن ۳۰۰ سال پس از «تاریخ بیهقی» نوشته شده است. بخش اول «تاریخ سیستان» البته اطلاعات ذیقیمتی دارد اما لطف و ادبیت «تاریخ بیهقی» را پیدا نکرده است.
«تاریخ بیهقی» اولین تاریخی است که ادبیات را برای بسط تاریخ به خدمت گرفته است و این دو را با هم آمیخته است. بیهقی هم از لحاظ استخدام زبان ادبی در نثر خود اهمیت دارد و هم در استخدام عناصر ادبی. بسیاری از سخنان او به صورت ضرابالمثل درآمده است و وارد کتابی همانند «امثال و حکم» دهخدا شده است. نثر بیهقی به شیوهای است کهگاه وزن و آهنگ و لطافت شعری پیدا کرده است. میتوان این بخشها را شعرِ نو تلقی کرد. ما آن بخشها را جداگانه چاپ کردهایم و نام آن را «دفتر شعرهای آزاد بیهقی» گذاشتهایم. بیهقی در به کارگیری عناصر ادبی از دیگران، بسیار موفق بوده است. از اینکه او برخی از شعرهای خوب رودکی را در تاریخ خود آورده است، مدیون او هستیم. بیهقی بهترین و نابترین اندیشههای ادبی ما را گرفته و به استخدام نثر خود درآورده است. بهکارگیری اشعار عربی هم نمونهی دیگری از کار اوست. بیهقی برخوردار از دانش ادبیت زمان بوده و بسیاری از اشعار عربی را در ذهن داشته است. یکی از دشواریهای تصحیح «تاریخ بیهقی» همین اشعار عربی است که در کتاب خود آورده است. مثلهای عربی بسیاری هم آورده. از این جهت نثر بیهقی فاخر و شاخص است. «ابن فندق» میگوید که «تاریخ بیهقی» سی مجلد بوده و هر کدام را در کتابخانهای دیده است. این تنها خبری است که به سی مجلد بودن «تاریخ بیهقی» اشاره کرده است. متاسفانه بسیاری از بخشهای «تاریخ بیهقی» از بین رفته است. دشمنان غزنویان با «تاریخ بیهقی» موافق نبودند. در سال ۵۴۶ قمری غوریان انتقام سختی از غزنویان گرفتند و ۷ شبانه روز شهر غزنین را در آتش سوزاندند. احتمال میدهیم که در این رویداد، مجلداتی از «تاریخ بیهقی» از بین رفته باشد. آنچه از این کتاب به دست ما رسیده، یک ششم کل «تاریخ بیهقی» است اما حدس میزنیم که قسمت باقیمانده، بهترین بخش «تاریخ بیهقی» است. آنچه در متن کنونی موجود است، از بخش پایانی مجلد پنجم آغاز میشود و تا آخر مجلد دهم، به اضافهی «باب خوارزم»، ادامه پیدا میکند. بیهقی باب خوارزم را از ابوریحان بیرونی گرفته است. مجلدات باقیمانده شامل بخش عمدهای از زمان سلطان محمود و همهی حکومت مسعود است.
شیوهی تاریخنگاری بیهقی منحصر به فرد است
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب نیز در ابتدای جلسه گفت: بیهقی از مهمترین نثرنویسان زبان فارسی است. تاریخی که او نوشته است، ویژگیهای متعددی دارد. نخست آنکه اولین کتابی است که میان تاریخ و ادبیات پیوند برقرار کرده است. از این جهت، شیوهی تاریخنگاری او منحصر به فرد است. ارزشهای ادبی در «تاریخ بیهقی» هست که هنوز کشف نشده است. کتاب او الگویی برای کسانی شده است که خواستهاند در این ژانر اثری بیافرینند. از سوی دیگر، «تاریخ بیهقی» به دلیل استفاده از گونهای محاورهی فارسی و تبدیل آن به نوشتار ادبی، اهمیت دارد. ضمن آنکه اعتدال او، فارسی نویسش را پسندیده ساخته است. بیهقی توانسته است که گزارشهای خشک تاریخی را به شکل هنری در اختیار خواننده بگذارد.