تاریخ بیهقی ادبیات را برای بسط تاریخ به خدمت گرفته است
تاریخ بیهقی، ادبیات را برای بسط تاریخ به خدمت گرفته است
کتاب تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی یکی از آثار شاخص و تراز اول نثر فارسی است. او روشی دقیق و سبکی زنده و جامع در تاریخنگاری برگزیده است که پیشینیان فاقدش بودند. تاریخ بیهقی متنی «تاریخی ـ ادبی» است که تاریخی حماسی و پر اوج و نشیب را با قلمی زیبا و زبانی باشکوه و پرنیانی روایت کرده و بنایی چنان بزرگ افراشته است که ذکر آن تا دنیا باقی خواهد ماند.
بیهقی از مهمترین نثرنویسان زبان فارسی است. تاریخی که او نوشته است، ویژگیهای متعددی دارد. نخست آنکه اولین کتابی است که میان تاریخ و ادبیات پیوند برقرار کرده است. از این جهت، شیوهی تاریخنگاری او منحصر به فرد است. ارزشهای ادبی در «تاریخ بیهقی» هست که هنوز کشف نشده است. کتاب او الگویی برای کسانی شده است که خواستهاند در این ژانر اثری بیافرینند. از سوی دیگر، «تاریخ بیهقی» به دلیل استفاده از گونهای محاورهی فارسی و تبدیل آن به نوشتار ادبی، اهمیت دارد. ضمن آنکه اعتدال او، فارسی نویسش را پسندیده ساخته است. بیهقی توانسته است که گزارشهای خشک تاریخی را به شکل هنری در اختیار خواننده بگذارد.
هزارسال پیش دبیری از دستگاه غزنویان، حوادث سیاسی و اجتماعی و جنگهای روزگارش را در سی جلد و پنجاه هزار ورق به رشتهی تحریر درآورده است. این کمیت کار اوست که البته یک ششم آن باقی مانده است. در تاریخی که او نوشته است، چند خصوصیت وجود دارد که باید به آن توجه داشت
یکی خودآگاهی او نسبت به داشتن روش در تاریخنگاری است. بیهقی یک کار روشمند کرده است. دیگر، اهتمام بیهقی به ثبت واقعیات به صورت دقیق است. ما با خیلی از حقایق تاریخی از راه «تاریخ بیهقی» آشنا میشویم. اگر بیهقی نبود به آن حقایق دست نمییافتیم. این مرد، یادداشتهای روزانه مینوشته و از بسیاری از نامهها یک نسخه برای خودش نگه میداشته است. بدین گونه مجموعه اسناد عظیمی را بهعنوان ماده خام تاریخ فراهم آورده و در روزگار پیری و پختگی به صورت تاریخ درآورده است.
فایده اجتماعی و سیاسی تاریخ بیهقی، یک جنبه دیگر اهمیت آن است
بُعد سوم زبان شیرین، پخته، پرورده، دقیق و روشن بیهقی است. کاری که بیهقی در نثر فارسی کرده است کاملا قابل مقایسه است با کار فردوسی در شاهنامه. هر دو کتاب، هزارسال عمر دارند. فردوسی بیشتر به قبل از اسلام توجه داشته و بیهقی، در مقام بیان تاریخی، به روزگار خودش. فردوسی به شعر چنین کاری کرده است و بیهقی به نثر. هر دو کتاب، دو ستون ادبیات ما به شمار میروند. بیهقی همت و انگیزهای شبیه به فردوسی داشته است. همانطور که فردوسی میگوید: «بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی/ بناهای آباد گردد خراب/ ز تابیدن و گردش آفتاب/ پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند» بیهقی هم شبیه به همین را بر زبان میآورد و مینویسد: «غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم. چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند». میبینیم که همت، همتِ فردوسیوار است. بیهقی در بحث از روش تاریخنگاری میگوید: «بیشتر مردم عامه آنانند که باطل ممتنع را دوست دارند». او حرف خود را از حرف عوام جدا میکند. بنده تصور میکنم که تاریخ بیهقی سندی روشن است که دال بر عظمت و اصالت و قدمت فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ماست. ما میتوانیم بگوییم ملتی هستیم که هزار سال پیش به درجهای از فرهیختگی رسیده بودیم که یک دبیر در دستگاه حکومتی، پنجاه سال یادداشت گردآورده و تاریخش را به زبانی نوشته است که اگر هم برای مردم درس ناخوانده بخوانیم، آن زبان را میفهمد. ما میتوانیم بگوییم که چنین سندی داریم. اگر این اتفاق برای هر ملت دیگری افتاده باشد، جا دارد نسبت به آن ملت هم ادای احترام کنیم.