ابوالفضل بیهقی و نیکیِ نوشتن در گفتگو با استاد حسین خسروجردی
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۰۰ ق.ظ
ابوالفضل بیهقی و نیکیِ نوشتن / در گفتگو با استاد حسین خسروجردی نویسنده توانمند خراسانی به مناسبت روز بیهقی
استاد حسین خسروجردی از نویسندگان توانمند و پرتلاش سبزواری است که شوق نوشتن و لذت درک و بهره مندی از گنجینه پربار زبان و ادبیات فارسی وجود وی را آکنده است.
وی که افتخار همشهری بودن با خواجه ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی را دارد ، در روزهای منتهی به اول آبان ماه که در میان اهالی ادبیات فارسی به روز بزرگداشت بیهقی معروف شده است ، طی انجام مصاحبه ای ، نظر خود را در رابطه با این ادیب و مورخ مشهور ایرانی و کتاب گرانسنگ تاریخ بیهقی چنین اظهار داشته است:
پُرسش : شناخت ابوالفضل بیهقی از چه دیدگاهی اهمیت دارد؟ خسروجردی : بیهقی دُرّاجِ نفسِ غالب انسانی خردمند و شیفته است و تاجدارِ ادبیات جاندار و گرانبارِ ماست . اگر او را مُقتدایِ تاریخ نویسی و معلم نثرِ گرم و بیتابِ فارسیِ دَری بدانیم و شکوه فریادِ دردمندش را از لابلای اوراقِ زرد رنگ و مُندرس شدۀ او بشنویم ، چیزی جز حقیقت و حقانیت و شکوهِ انسانِ راستین و آرزومند نخواهیم یافت . آرزوهایی که یکسره به باد می رود و بیهقی در گوشۀ عُزلتِ خود ، دروگرِ طوفانهایِ جفا ، خدعه و نیرنگِ دربارِ سلطان مسعود است و طرفه آنکه او از خاکسترِ عداوت ها و کینه ها یِ ثقیل می تواند طیفی از رنگهایِ مُنقّشِ متنوع وگسترده و افکاری خوش بیافریند . در پگاهِ نگاهِ ابولفضل بیهقی ، از هیمۀ خاکستر ، تا عروج انسان های بزرگ،هیچ راهی نیست
چرا پرداختن به همایش بیهقی ضرورت دارد ؟
زیرا که این ، یک نیاز و خواستۀ بجا و شخصیتی ست . تبینِ شانِ ادبیات است تا انسان به لیاقت و ارزشهایِ درونی خودش پی ببرد و آن را کشف کند ، بیهقی دُرّ بی همتایی ست که در خودش نمونه هایِ درخشان و توانمندی از کشف و سیر و سلوک و براوردِ انسانی دارد و این برکنار از ارزشهایِ فنی – ادبی ِ اوست که خوشبختانه اساتید فن آن را دریافته اند و ضرورتِ بازتابِ آن را میان علاقه مندان ، گوشزد کرده اند تاریخ بیهقی یک محک ، یک معیار ادبی و تاریخی از روزگاری ست که منتقدانی از قبیل مریلین والدمن ، استاد کرسی تاری دانشگاه شیگاگو ، دورانِ او را قرن بیهقی نام نهاده اند و از اینرو می نماید که برگزاری اینگونه بزرگداشتها ، راهِ شناخت بیهقی را تسهیل و هموار می کند .
تاریخ بیهقی در زمینه ی پژوهش هایِ علمی و ادبی چه جایگاهی دارد ؟
خوشبختانه در نیم قرن ِ اخیر پژوهندگان ما با فرا گرفتن اسلوب های تحقیقی و تحلیل علمی متون ، توانسته اند در امر پژوهش و ارزیابی نقد و تفسیر متون فارسی گام های موثر و ارزنده ای را بردارند که از آن میان می توان به مرحوم دکتر غنی و دکتر فیاض اشاره کرد که با وسعتِ معلومات و قدرت تحلیلی خود توانسته اند ، متنِ منثورِ تاریخ بیهقی را بکاوند و این کتاب شگفت را به درک و نظرِ معاصرین ما بنشانند و مقام تاریخی آن را با اسلوبِ علمیِ خودشان معلوم کنند . در همین کنکاش ها و ارزیابی هایِ محققانه بود که معلوم شد تاریخ بیهقی به راستی جایگاه بلندی را در میان متون نثر کلاسیک ما دارد و در دوره بندی تاریخ غزنویان ، نیم رُخ اجتماعی زمانۀ خودش را به خوبی نشان بدهد و گذشته از آن ، با توان ادبی و تلازم آن با توصیفات و تشبیهات و تمثیل و همچنین با سادگی و ایجازها ، می توان آن را یک نثر متحول شده دانست .
هنر نویسندگی بیهقی از چه جنبه هایی است
هنرِ بیهقی را باید تفهیمِ وقایعی دانست که همچون یک چشمۀ زُلال و خوشگوار ، ما را شاد نوشِ آرزو ها، رنج ها و نیازها و هنرها و زیبندگیِ زندگی می کند و چهرۀ کریه نکبت بارِ ستم و دنائت و مرارت آدمیانی را می نماید که به قولِ خودِ بیهقی، ادبارِ روزگارند و هنر برزگ آنست که همۀ این وقایع ، در طیفِ رنگینِ زبانِ هنری ، بما نمایانده می شوند. در زبانی که شبیه یک کارنوالِ بزرگ و دیدنی که پر از تشبیه و استعاره و نماد و تمثیل و کنایه و ایجاز ِ سخن است و با زیبایی تمام به باز کردن ِ غنچه هایِ احوال و انکارِ روزگار می پردازد .
آیا می شود تاریخ بیهقی را از جنبه های هنری و زیباشناسی موردِ نقد و تحلیل قرار داد ؟اگر هنر، پروازِ دلخواه و اوج گرفتگیِ بالِ نیرویی باشد که بتواند بامدادِ پگاه را به ما بنماید و در طیفِ رنگارنگش بتواند زندگی را عبور دهد و آن را فرایند نماید ، تاریخ بیهقی لاجرم به چنین اوج و فرایندی رسیده است . آیا تصویر مقاومت و متانت و استواری و شانِ حسنک وزیر به جز این است ؟ آیا پایانِ کارِ مسعود و تصویر فضاحت و خزلانِ او چنین رنگ و نمایی را نمی رساند ؟ آیا بیان فرو گرفتن ها و قبض و بند کردن محتشمین و سرهنگانِ سلطان در چنین جایگاهی نیسست؟ اوج ها و فرود ها و بیانِ کرانه های عمرِ گلباری چون بو نصر مشکان از مسیر چنین زیبایی شناسیی می گذرد و به ظرافت و دقتِ هنری آراسته است . حتی بیان یک صفت جهیزیۀ دختر باکالیجار از چنین زیبایی و هنری خبر می دهد : دختر تختی داشت ، گقتی بوستانی بود . در جملۀ جهیزِ این دختر آورده بودند . زمینه آن تخته های سیمین در هم بافته و ساخته و بر آن سی درختِ زرّین ، مرتب کرده و برگهای درختان پیروزه بود با زُمرّد و بارِ آن ، انواعِ یواقیت !چنان که امیر اندر آن بدید و آن را سخت بپسندید . و گرد بر گردِ آن درختان ، بیست نرگسدان نهاده و همه ی سپر غم هایِ آن ، از زَر و سیم ساخته و بسیار انواع جواهر و گرد بر گردِ این نرگسدان ها یِ سیم ، طبقِ زرین نهاده ، همه پُر عنبر و شمامه های کافور . این یک صفتِ جهیز بود و دیگر چیزها بر این ، قیاس می باید کرد ( تاریخ بیهقی جعفر مدرس صادقی . صفحۀ 310)
آیا می شود تاریخ بیهقی را از جنبه های هنری و زیباشناسی موردِ نقد و تحلیل قرار داد ؟اگر هنر، پروازِ دلخواه و اوج گرفتگیِ بالِ نیرویی باشد که بتواند بامدادِ پگاه را به ما بنماید و در طیفِ رنگارنگش بتواند زندگی را عبور دهد و آن را فرایند نماید ، تاریخ بیهقی لاجرم به چنین اوج و فرایندی رسیده است . آیا تصویر مقاومت و متانت و استواری و شانِ حسنک وزیر به جز این است ؟ آیا پایانِ کارِ مسعود و تصویر فضاحت و خزلانِ او چنین رنگ و نمایی را نمی رساند ؟ آیا بیان فرو گرفتن ها و قبض و بند کردن محتشمین و سرهنگانِ سلطان در چنین جایگاهی نیسست؟ اوج ها و فرود ها و بیانِ کرانه های عمرِ گلباری چون بو نصر مشکان از مسیر چنین زیبایی شناسیی می گذرد و به ظرافت و دقتِ هنری آراسته است . حتی بیان یک صفت جهیزیۀ دختر باکالیجار از چنین زیبایی و هنری خبر می دهد : دختر تختی داشت ، گقتی بوستانی بود . در جملۀ جهیزِ این دختر آورده بودند . زمینه آن تخته های سیمین در هم بافته و ساخته و بر آن سی درختِ زرّین ، مرتب کرده و برگهای درختان پیروزه بود با زُمرّد و بارِ آن ، انواعِ یواقیت !چنان که امیر اندر آن بدید و آن را سخت بپسندید . و گرد بر گردِ آن درختان ، بیست نرگسدان نهاده و همه ی سپر غم هایِ آن ، از زَر و سیم ساخته و بسیار انواع جواهر و گرد بر گردِ این نرگسدان ها یِ سیم ، طبقِ زرین نهاده ، همه پُر عنبر و شمامه های کافور . این یک صفتِ جهیز بود و دیگر چیزها بر این ، قیاس می باید کرد ( تاریخ بیهقی جعفر مدرس صادقی . صفحۀ 310)
تاریخ بیهقی چه تاثیری در روندِ نثر فارسی داشته است ؟
اگر درست است که به گفتۀ برخی از محققینی مانند مریلین والدمن ، قرنی را که بیهقی در آن می زیسته قرن بیهقی نام نهاده اند از این رو تاثیر گذاری بیهقی امری بدیهی و قابل قبول می نماید . بخصوص وقتی که ابن فندق در تاریخ بیهق ، خبر از سی مجلّد تاریخ بیهقی را می دهد که در کتابخانه نیشابور و سرخس و بغداد ، وی به چشمِ خود دیده است . فزون بر این ، امثله و پندهای فراوانی در طولِ ازمنه و قرنها فراهم شده که امروز در جهار جلدِ امثال و حکم ، بخش مهمی را به تاریخ بیهقی اختصاص می دهند . حتی بعد از این همه قرنی که از روزگارانِ بیهقی می گذرد باز هم می تواند بسیاری از نکاتِ خویش را به نویسنده ه های دوران ما ، منتقل کند و زمینه ساز نثرِ کلیدرهای باشکوه شود .
داستان پردازیِ تاریخ بیهقی در نثر کلاسیک فارسی از چه جا یگاهی بر خوردار است ؟یکی از عمده و پایه ای ترین عناصر داستان به زبان باز می گردد و زبان ، در پیوند تاریخ بیهقی چنان صیقل خورده و متبلور شده است که گاه تا حدّ اعجاز و شاهکار نثر ادبی به پیش می رود . عمده ترین مضا مینِ بیهقی در داستا ن های اجتماعی – فلسفی و اخلاقی چنان اوج می گیرد که فضای داستانیِ او را به یک درام جدی و دردناک مبدل می کند و نثر در بیانِ کنش ها و واکنش ها ی شخصیت های داستان نیز ، منحصر بفرد و زنگدار تبدیل می گردد و از این رو ، جوهرۀ ناب و اعلای نثرِ خود بوده هی را پدید می آورد که شایستۀ هرگونه تحسین است . نثر فاخر و ضرباهنگِ تاریخ بیهقی در روزگاری که هنوز جنگها و خشونتها پایان نیافته اند و زبری روزگار کاملا محسوس و صریح است و دروازه ها و باروهای بلندِ قصه ها و شهرها را در بر گرفته و نعرۀ مردان جنگی ، پژواکِ دایمی دارد. اینها همه در پیدایی نثری مطنتن و فاخر و استوار دخالتِ تام دارد و در غنای نثر کلاسیک ، کمک شاینده ای می نماید . زاویۀ دیدِ داستانیِ بیهقی اما همیشه در جستجویِ دلمایه و گرمایِ تپندۀ زندگی یکسره می سوزد ودر اوجِ خوشوقتی ها و خاکسترهای مذلت ، پرواز را میسّر می گرداند
منبع : خانه فرهنگ دانشجو سبزوار http://www.sabzevarfarhang.com
۹۲/۰۸/۰۵