ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

غرض من آن است که تاریخ پایه ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.
غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایده ای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید... و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه بنگرد، نه بدان چشم که افسانه است.
اما براستی ابوالفضل بیهقی به عنوان یکی از برجسته ترین تاریخ نگاران تمامی ادوار ایران درباره تاریخ چگونه می اندیشید؟ از منظر او، اهمیت و فایده تاریخ چه بود؟ به باور وی، رسالت تاریخ را در چه مواردی باید جستجو کرد؟ در این کوتاه سخن، بنابر آن است تا پاسخی روشن بدین پرسش ها و سوالاتی از این دست داده شود و بدین طریق از ذهن تاریخ نگر این تاریخ نگار پرآوازه، آگاهی بهتری یافت.
اول آبانماه روز ملی ادیب شیرین سخن ، تاریخ نگار منصف ،حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد. نویسنده: رضا حارث آبادی 09122042389 -09193060873
تلگرام Rezabeyhaghi@ اینستاگرام https://www.instagram.com/beyhaghi_news/

کلمات کلیدی

تاریخ بیهقی

ابوالفضل بیهقی

اول آبان روز ملی ابوالفضل بیهقی

تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید

روستای حارث آباد سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

رضا حارث آبادی

محمود دولت آبادی

روستای حارث آباد سبزوار

محمود دولت آبادی رمان نویس برجسته سبزواری

بیهقی

abolfazlbeyhaghi

abolfazl beihaghi

معلم شهید دکتر علی شریعتی

معلم شهید دکتر شریعتی

مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار

روستای حارث اباد سبزوار

حسین خسروجردی نویسنده معاصر تاریخ وادب فارسی

حسین خسروجردی نویسنده توانای معاصر سبزوار

حسین خسروجردی رمان نویس بزرگ سبزواری

اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار

اول آبان ماه روز ملی ادیب شیرین سخن

رضا حارث آبادی بیهقی

روستای حارث اباد شهرستان سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

دانشگاه حکیم سبزواری

تاریخ بیهقی‌ و تأثیر آن بر ادبیات امروز

تمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی

تاریخ نگار منصف

دکتر مهیار علوی مقدم

اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی

بایگانی

پیوندها

۳۷۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی» ثبت شده است

درس اول :
یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف سرویس قدم می زدند یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم منشی می پره جلو و میگه: اول من، اول من! من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم! پوووف! منشی ناپدید میشه ... بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من، حالا من من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم ... پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!

نتیجه اخلاقی : همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه !

درس دوم :
یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش راهبه سوار میشه و راه میفتن چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه راهبه میگه: پدر روحانی، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار …! کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پای راهبه تماس میده …!راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!!!کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونهبعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی میرسی!!!

نتیجه اخلاقی : اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی !

درس سوم :
بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ۱۰۰۰ دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین! بعد از چند لحظه، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پیتر میده و میره …! زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و برگشت پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود پیتر گفت: خوبه… چیزی در مورد ۱۰۰۰ دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!

نتیجه اخلاقی : اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط میشه، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید !

درس چهارم :
من خیلی خوشحال بودم !
من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم. والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بودفقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی !سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت :اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….!من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم…!یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!!پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس رو بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم. به خانوادهء ما خوش اومدی !!!نتیجه اخلاقی : همیشه سعی کنید کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید شاید براتون شانس بیاره !

درس پنجم :
یه شب خانم خونه به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه!
صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنند یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه : ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونه ی اونا مونده! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونه اونا پیش اوناست !!!

نتیجه اخلاقی : یادتون باشه که مردها دوستهای بهتری برای همدیگه هستند !

درس ششم :
چهار تا دوست که ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کردنبعد از مدتی یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون :اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد.پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس و اونقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد !دومی: جالبه. پسر من هم مایه افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دوره خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده... پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمیترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد !!! سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تاسیس کرده و میلیونر شده. پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای ۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد!هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟!سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟! چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه!سه تای دیگه گفتند: اوه مایه خجالته چه افتضاحی !!!دوست چهارم گفت: نه! من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم... در ضمن زندگی بدی هم نداره.اتفاقا همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای ۳۰۰۰ متری هدیه گرفت !!!

نتیجه اخلاقی : هیچوقت به چیزی که کاملا در موردش مطمئن نیستی افتخار نکن !

درس هفتم :
توی اتاق رختکن کلوپ گلف، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن. مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن ...مرد: الو؟ صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟مرد: آره ! زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشکالی نداره اگه بخرمش؟ مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره! زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم... یکیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود ! مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری ! زن: عالیه. اوه یه چیز دیگه، اون خونه ای رو که قبلا میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی !!! زن: خیلی خوبه. بعدا می بینمت عزیزم. خداحافظ مرد: خداحافظ بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه ؟!

نتیجه اخلاقی : هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین !

درس هشتم :
یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن. وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشته کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنم! زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد !حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه.مرد چند لحظه فکر کرد و گفت:این خیلی رمانتیکه ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد بنابراین خیلی متاسفم عزیزم آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که ۳۰ سال از من کوچیکتر باشه زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه.فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد !!!

نتیجه اخلاقی : مردها ممکنه زرنگ و بدجنس باشند، ولی فرشته ها زن هستند !

درس نهم :
یه مرد ۸۰ ساله میره برای چکاپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسهنظرت چیه دکتر؟!دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل! همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!!! پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا منظور منم همین بود !!!

نتیجه اخلاقی : هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجه کار خودته ادعا نداشته نباش !

درس دهم :
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد!مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد.پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.پسرک گفت: "اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم"."برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم".مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد ...

نتیجه اخلاقی : خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند. اما بعضی اوقات زمانی که وقت نداریم به ندای قلبمان گوش کنیم، او مجبور می شود بگونه ای عمل کند که شاید به مزاقمان خوش نیاید ... در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۲:۴۳
رضا حارث ابادی

مشکلات کارخانه کمپوست سبزوار برای مردم روستای حارث آباد

 اهالی روستای حارث آباد و بخش روداب و ششتمد سبزوار اعتقاد دارند از زمان انتقال زباله های شهر سبزوار به محل دفن جدید آن واقع در 15 کیلومتری جنوب روستای حارث آباد ،خودروهای حمل زباله با حمل غیر اصولی موجب پخش زباله ها به اطراف شده به طور که جنگل واقع در مسیر به شکل بسیار زننده ای با زباله ها آرایش شده است و مشکلاتی را برای مردم ایجاد کرده اند.
آنها همچنین با اشاره به انبار کردن بخشی از زباله های سبزوار در محل کارخانه کمپوست ( واقع در حاشیه رودخانه کال شور و نزدیکی روستای حارث آباد این شهرستان )پیش از راه اندازی آن، از بوی تعفن زباله و پخش شدن زباله ها به اطراف گلایه مند هستند. و این بوی بد به شدت ازار دهنده می باشد با توجه به عبور حدود 10 دستگاه خودرو سنگین حمل زباله در شبانه روز از مسیر این روستا، و حمل غیر اصولی زباله ها و نپوشاندن و یا پوشش ناقص روی برخی ماشین ها موجب ریختن زباله های تر و خشک و پخش آن به اطراف و ایجاد معضل زیست محیطی در منطقه شده است.و نارضایتی شدید شماری از مردم این روستا و نیز تردد کنندگان از محور حاشیه حارث آباد که سبزوار را به بخش روداب و سایر روستاهای منتهی در این مسیر متصل می کند البته  این مشکل برها توسط اهالی به مسوولان ذیربط از جمله بخشداری ، شهرداری و منعکس شده  اما تاکنون نتیجه ای در برنداشته است.وی همچنین  انبار کردن بخشی از زباله ها در کارخانه کمپوست انجام می شود که البته حدود شش سال قبل طی توافقی با شهرداری و با حضور معاون اداره کل محیط زیست استان قرار شد تا زمان راه اندازی این کارخانه به صورت کاملا استاندراد هیچ زباله ای آنجا دپو نشود.ولی پراکنده شدن زباله های این محل و نیز دود ناشی از آتش زدن زباله در حوالی محل دفن آنها و البته دود ناشی از کورهای اجر پزی نیز از دیگر مشکلات ایجاد شده برای اهالی روستای حارث آباد می باشد
از دیگر معظلات این مشکل می توان به ریختن زباله های در حال حمل از برخی خودروهای حمل زباله و برخورد آن با بعضی خودروها و موتور سیکلت های در حال عبور را از مشکلات ناشی از حمل غیر اصولی زباله ها عنوان کرد و خواستار رسیدگی به آن شد.
البته گاهی شاهد مشکلاتی برای موتور سواران دراثر رد شدن از روی زباله های پرت شده وسط جاده و گاها استفاده دام های اهالی از این زباله ها را از مشکلات ناشی از رعایت نشدن حمل اصولی زباله ها را نیز شاهد هستیم . منظره زشت ناشی از پخش شدن زباله در اطراف جاده ای که روزانه محل تردد چندین دستگاه خودرو است شایسته این مسیر نیست .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۳۲
رضا حارث ابادی
آیا زمان آن نرسیده است که مسولان فکری به حال این محور پر تردد و حادثه خیز بردارند؟
با توجه به این که محور سبزوار به حارث اباد که همان جاده اصلی بخش و شهر روداب  و همچنین مسیر تردد بخشی از روستا های ششتمد از جمله کیذور و پل ارتباطی بخش مرکزی با شهر ششتمدمی باشد و همچنین در مسیر جاده قدیم بردسکن و بیش از 50 روستا ی واقع در کوهستان کومیش می باشد این جاده روزانه محل تردد مردم از بیش از 100  پارچه آبادی و چند روستای بزرگ بخش مرکزی و تردد روزانه حدود ۳۰۰ بونکر سیمان است پس از گذشت 40 سال از زمان ساخت آن جاده هنوز همان جاده روستایی قدیمی است.البته به این ماشین های بیش از 1000 دستگاه کامیون موجود و در حال تردد روستاهای حارث آباد و فسنقر و حتی بر آباد را نیز که مرکز کامیون داران شهرستان می باشد را اضافه کنید
در این چند سال متاسفانه به علت کم عرض بودن جاده ، نامناسب بودن آسفالت و تردد زیاد، چندین و چند قربانی به خود گرفته است ! به راستی مسول این همه کم کاری ها کیست ؟ چه کسی حاضر است حداقل کسب رضایتی از خانواده های داغدیده ای که جوانان و اعضای خانواده خود را در این محور از دست داده اند بنماید و پاسخگو باشد؟.
البته در مواقعی زیادی از سال و مخصوصا در تعطیلات آخر هفته و ایامی همچون سیزده بدر و تابستان  که مردم به روستاها و امکان تفریح روستاهای مجاور واقع در مسیر این جاده تردد می کنند شاهد ترافیک فوق العاده سنگینی نیز در این مسیر می باشیم

نمایندگان مجلس! فرماندار شهرستان ! شورای شهر سبزوار! بخشدار مرکزی! بخشدار روداب! اداره راه سبزوار ! شهردای سبزوار! و ...... همه و همه مسولند و صد البته متعهد وپیگیر امیدورایم به خاطر خدا هم شده فکری به حال این محور کنید و بعد از سال های انتظار مشکل این مسیر با تعریض و دو بانده شدن آن حل و یکی از آرزو های چندین سال مردم این منطقه بر اورده شود

چنین باشد انشاالله

این محور (حارث آباد - سبزوار ) هر سال به طور متوسط بیش از 100 مورد تصادف  وحشتناک را به خود می بیند. به طور مثال در سال 86 به علت برخورد دو دستگاه سواری در این محور 10 نفر از اهالی محترم روستا های فسنقر و بر آباد قربانی این مسیر شدند .

آیا زمان آن نرسیده است که مسولان  فکری به حال این محور پر تردد و حادثه خیز بردارند؟ حتما در حال فکرند ؟ انشا الله بودجه می رسد .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۲:۵۹
رضا حارث ابادی

ضمن تبریک پیشاپیش روز زن خدمت تمامی مادران گرامی و دختران و خواهران عزیز مطلب ذیل را برای این روز از معلم شهید دکتر علی شریعتی آورده ام

زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

و این، رنج است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۱۴
رضا حارث ابادی

بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود...

بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود...

ماخداراباخود،سردعوابردیم،وقسم هاخودیم!

مابه هم بدکردیم،مابه هم بدگفتیم...

ماحقیقتهارازیرپا له کردیم...

وچقدرحظ بردیم،که زرنگی کردیم...

روی هرحادثه ای حرفی ازعشق زدیم...

ازشمامی پرسم،ماکه راگول زدیم؟؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۲:۴۸
رضا حارث ابادی

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست. فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ، طلا و غذا نیست .

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند . فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند.

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .

فقر ، همه جا سر میکشد. فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست . فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است .

(معلم شهید،دکتر علی شریعتی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۴:۱۳
رضا حارث ابادی
رنج جانکاهی ست گنج بودن و مجهول ماندن !؟ گنج بودن و در ویرانه ها فراموش

 ماندن !؟ رنج بزرگی ست علم بودن و عالم نداشتن !؟ علم بودن و عالم نیافتن !

 زیبا بودن و نادیده ماندن ! فریاد بودن و ناشنیده ماندن ! نور بودن و روشن نکردن !

 آتش بودن و گرم نساختن ! عشق بودن و دلی نیافتن ! روح بودن و کالبدی نبودن

 ! چشمه بودن و تشنه ای ندیدن ! پیام بودن و پیامبر بودن و کسی نداشتن !

 مثنوی بودن و خواننده ای ندیدن ! چنگ بودن و پنجه نوازنده ای نبودن ...

چه بگویم ؟
 
خدا بودن و انسان نداشتن !!!
 
دکتر علی شریعتی / کتاب انسان بی خود / صفحه 405
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۴:۰۳
رضا حارث ابادی

عکسی از پسر عزیزم محمدصدرا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۲:۴۹
رضا حارث ابادی

 گفتن ونوشتن از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)کار آسانی نیست, ورود به این وادی جسارتی میطلبد که از هر کسی برنمی آید....گزیده ای از کتاب فاطمه ,فاطمه است ...به قلم دکنر علی شریعتی را برای دوستداران حضرت فاطمه(س)...  اینک لحظه وداع با علی (ع)چه دشوار است اکنون علی باید در دنیا بماند تا سی سال دیگر!آرام وسبکبار بربستر خفت روبه قبله کرد ودر انتظار ماند.الحظه ای گذشت ولحظاتی...ناگهان از خانه شیون برخاست.پلکهایش را فروبست وچشمهایش را به روی محبوبش-که در انتظار بود –گشود.وعلی تنها ماند با کودکانش.از علی خواسته بود تا اورا شب دفن کند.گورش را کسی نشناسد وچنین کرد.اما کسی نمیداند که چگونه؟وهنوز نمیداند کجا؟در خانه اش ؟یا در بقیع ؟معلوم نیست.وکجای بقیع ؟معلوم نیست.آنچه معلوم است رنج علی است امشب برگور فاطمه.مدینه در دهان شب فرورفته است.مسلمانان همه خفته اند.سکوت مرموز شب گوش به گفتگوی آرام علی دارد.وعلی که سخت تنها مانده است هم در شهر هم در خانه.بی پیغمبر بی فاطمه...ساعت هاست...شب –خاموش وسنگین –زمزمه درد اورا گوش میدهد.بقیع آرام وخوشبخت ومدینه بی وفا وبدبخت سکوت کرده اند.قبرهای بیدار وخانه های خفته می شنوندنسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی برمیآید از سرگور فاطمه به خانه خاموش پیغمبر میبرد.برتو از من ودخترت –که در جوارت فرود آمد وبه شتاب به تو پیوست سلام ای رسول خدا-از سرگذشت عزیز تو- ای رسول خدا –شکیبایی من کاست اما در پی سهمگینی فراق توو سختی مصیبت تو مرا اکنون جای شکیب هست.من تورا در شکافته گورت خواباندم ودر میانه حلقوم وسینه من جان دادی (ان لله وانا الیه راجعون)اما اندوه من ابدی ست واما شبم بی خواب تا آنگاه خدا خانه ای را که تو در آن  نشیمن داری برایم برگزیند برهردوی شما سلام .سلام وداع کننده ای که نه خشمگین است نه ملول. لحظه ای سکوت نمود خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد .گویی با هر یک از کلمات که ازعمق جانش کنده می شد –قطعه ای از هستی اش را از دست داده است.در مانده وبیچاره برجامانده است نمیدانست چه کند؟ بماند ؟یا باز گردد؟چگونه فاطمه را اینجا تنها بگذارد.چگونه تنها به خانه برگردد؟شهر با هزاران توطئه وخیانت وبی شرمی انتظار اورا میکشد.درد چندان سهمگین است که روح توانای اورا بیچاره کرده است...نمیتواند تصمیم بگیردتردید جانش را آزار میدهد ..برود یا بماند؟؟احساس میکند که از هر دوکار عاجز است به فاطمه توضیح میدهد   اگر از پیش تو بروم نه از آن رواست که از ماندن نزد تو ملول گشته ام واگر همین جا ماندم نه از آن رواست که به وعده ای که خدا به مردم صبور داده است بدگمان شده ام.آنگاه برخاست وبه خانه پیامبر روکرد گویی میخواست به او بگوید که این (ودیعه ی عزیزی )را که به من سپرده ای اکنون به سوی تو باز میگردانم.سخنش را بشنو ازاو بخواه ..به اصرار بخواه تا برایت همه چیز را بگویدتا آنچه را که پس از تو دید یکایک برشمارد فاطمه این چنین زیست و این چنین مرد وپس از مرگش زندگی دیگری در تاریخ آغاز کرد.نمی دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ خواستم از (بوسوئه تقلید کنم خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی ا (مریم)سخن می گفت. گفت : هزار هفتصد سال است که همه سخنوان عالم درباره مریم داد سخن داده اند ...ومن خواستم با چنین شیوها ی از فاطمه بگویم .باز درماندم:

 خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است

 دیدم فاطمه نیست

 خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است

 دیدم که فاطمه نیست

 خواستم بگویم فاطمه همسر علی است

 دیدم که فاطمه نیست

 خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است

 باز دیدم که فاطمه نیست

 نه این ها همه هست واین همه فاطمه نیست.

 فاطمه ,فاطمه است...

 ( از کتاب فاطمه فاطمه است ..نوشته دکتر علی شریعتی) 

گزیده ای از کتاب فاطمه فاطمه است دکتر شریعتی

این زن سوم، زنی است، که می خواهد انتخاب کند. زنی است که نه چهره موروثی را می پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی پست ترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را. هر دو را آگاه است و هردو را می هم داند.آنکه به نام سنت تحمیل می شد و در جریان آن به وراثت می رسید، مربوط به اسلام نیست؛ مربوط به سنت های دوره ی پدرسالاری است و حتی دوره ی بردگی و آنکه امروز از غرب می آید، نه علم است، نه بشریت است، نه ازادی است، نه انسانیت است، و نه مبتنی بر حرمت زن است، مبتنی بر حیله های پست قدرت های پست انحرافی و تخدیر کننده ی بورژوازی است. می خواهد در این میانه انتخاب کند؛ چه چیز را؟ ان کدام تصویر است؟نه تصویر زن ارتجاعی سنتی، نه تصویر زن مدرن تحمیلی، بلکه تصویر زن مسلمان است. برای این که تصویر این چهره سوم را بفهمد، خوشبختانه هم مواد در دست ماست و هم تاریخ، و هم بهتر از مواد و مجسم تر از تاریخ و معین تر و محسوس تر از مباحث علمی و فقهی، تصویر عینی شخصیت های نمونه ای که به نام امام، به نام اسوه، به نام سرمشق در تاریخ ما وجود دارند و بالاخص در فرهنگ شیعی، همه در یک خانواده، در یک اتاق 3×4 جمعند؛ خانواده ای که هرکدامشان سرمشقند:حسن بودن در صلح،حسین بودن در جهاد و شهادت، زینب بودن در سنگین ترین رسالت اجتماعی عدالت و حق، فاطمه بودن در زن، و علی بودن در همه چیز!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۴:۴۸
رضا حارث ابادی

خطرناک ترین دشمن سلامتی آقایان چیست؟

شکی نیست که چاقی برای سلامتی بد است. زیادی چربی بدن میزان کلسترول بد (LDL) و نیز تری‌گلیسریدها را بالا می‌برد و در عین حال باعث کاهش میزان کلسترول خوب (HDL) می‌شود.چاقی توانایی پاسخ‌دهی بدن به انسولین را مختل می‌کند و میزان قند و انسولین خون را بالا می‌برد...زیان‌های چاقی اما محدود به این موارد نیست؛ چاقی با افزایش خطر حمله قلبی، سکته مغزی، فشار خون بالا، دیابت، سنگ صفراوی، سرطان، آرتروز، قطع تنفس حین خواب از نوع انسدادی،‌ کبد چرب و افسردگی به سلامتی آسیب می‌رساند.در مجموع چاقی یک قاتل تمام‌عیار است.چاقی به یکسان زنان و مردان را دچار می‌کند. اما ممکن است از دانستن این موضوع تعجب کنید که مردان به طور خاص در معرض عوارض چاقی هستند چرا که چاقی تأثیر زیان‌بار اختصاصی بر هورمون‌های مردانه،‌ فعالیت جنسی مردان و سلامت پروستات در آن‌ها دارد.

آیا من اضافه وزن دارم؟

برانداز کردن خودتان در آینه ممکن است پاسخ را به شما بدهد، اما برای این که بدانید آیا وزنتان شما را در معرض عوارضی که ذکر شد، قرار می‌دهد، یا نه به ارزیابی دقیق‌تری نیاز دارید.در حال حاضر بهترین روش ارزیابی وزن شاخص توده بدنی (BMI) است. برای محاسبه BMI باید وزنتان را بر حسب کیلوگرم بر مجذور یا توان دوی قدتان بر حسب متر تقسیم کنید.BMIبه شما تخمین معقولی از چربی کل بدن می‌دهد. BMI میان 25 و 30 شما را در رده افراد دارای اضافه وزن قرار می‌دهد و BMI 30 یا بالاتر بیانگر چاق بودن شماست. اما BMI چیزی درباره توزیع چربی در بدن نمی‌گوید. دانشمندان می‌گویند با اینکه هیچ زیادی چربی‌ای در بدن خوب نیست، چربی شکمی زیان‌بارتر است.بنابراین برای اینکه بتوانید متوجه شوید در معرض خطر هستید یا نه، کافی است به سادگی دور کمرتان را در سطح ناف اندازه بگیرید. برای آقایان خطر از دور کمر 92 سانتی‌متر شروع به افزایش می‌کند و در دور کمر 5/101 سانتی‌متر و بالاتر به اوج خود می‌رسد.

چاقی و تستوسترون

تستوسترون، هورمون جنسی مردانه اصلی است. این هورمون مسوول کلفت شدن صدا، حجیم شدن عضلات و استخوان‌های مستحکم که شاخص جنس مذکر است، رشد اندام‌های تناسلی مردانه، تولید اسپرم و ایجاد میل جنسی و الگوی معمول رشد ریش در مردان است. این هورمونپس از تبدیل شدن به دی‌هیدروتستوسترون، باعث رشد پروستات می‌شود که نشانه کمتر خوشایند مردانگی در سنین بالاتر است. میزان‌های تستوسترون در سنین بلوغ شروع به افزایش می‌کند و در ابتدای بزرگسالی به اوج خود می‌رسد و بعد از چند سال پایدار بودن از اوائلمیانسالی شروع به کاهش تدریجی می‌کند. از آنجایی که کاهش میزان تستوسترون، تنها به اندازه یک درصد در سال است، در اغلب مردان سالمند میزان طبیعی تستوسترون حفظ می‌شود. اما هر چیزی که سرعت این کاهش را شتاب بخشد، می‌تواند برخی از مردان را به کمبود تستوسترون دچار کند.

سنگ‌های کلیوی باعث درد جسمی بسیار شدیدی می‌شوند. سنگ‌های کلیوی مردان را 2 برابر زنان مبتلا می‌کنند و چاقی خطر ابتلا به آن‌ها را می‌افزاید

چاقی میزان تستوسترون را کاهش می‌دهد. برای مثال یک بررسی در سال 2007 روی 1667 مرد در سنین 40 ساله و بالاتر نشان داد که به ازای هر یک دهم افزایش در میزان BMI دو درصد میزان تستوسترون کاهش پیدا می‌کند.یک بررسی دیگر در سال 2008 روی 1862 مرد در سنین 30 ساله و بالاتر نشان داد که دور کمر ارتباطی حتی قوی‌تر نسبت به BMI با کاهش تستوسترون دارد. 10 سانتی‌متر افزایش دور کمر احتمال کاهش تستوسترون در مردان را تا 75 درصد افزایش می‌داد؛ در حالی که در مقایسه 10 سال افزایش سن تنها 36 درصد میزان تستوسترون را کاهش می‌داد. در مجموع اندازه دور کمر قوی‌ترین عامل منفرد پیش‌بینی کننده بروز علائم کمبود تستوسترون بود و بالاخره یک پژوهش در استرالیا نشان داد که تقریباً از هر 7 مرد چاق، یکی ممکن است از درمان جایگزینی با تستوسترون سود ببرند که چهار برابر میزان سودبخشی این هورمون در مردان غیرچاق است.

باروری و تولیدمثل

چاقی نه تنها فعالیت جنسی مرد را دچار اختلال می‌کند،‌ بلکه ممکن است باروری او را هم دچار اشکال کند. یک بررسی در آمریکا نشان داد میان چاقی و کاهش شمار اسپرم‌ها و کاهش حرکت آن‌ها رابطه وجود دارد. دانشمندان آلمانی یافته‌های مشابهی را در مردان بین سنین 20 و 30 گزارش کرده‌اند.بررسی‌های متعدد نشان داده‌اند که افزایش چربی بدن مرد خطر ابتلای اوبه سرطان پروستات را افزایش می‌دهد. همچنین چاقی احتمال گسترش زودرس سرطان پروستات به فراتر از این غده را افزایش می‌دهد،‌ احتمال عود پس از درمان را نیز بالا می‌برد

سنگ‌های کلیوی

سنگ‌های کلیوی باعث درد جسمی بسیار شدیدی می‌شوند. سنگ‌های کلیوی مردان را 2 برابر زنان مبتلا می‌کنند و چاقی خطر ابتلا به آن‌ها را می‌افزاید. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که افراد دچار اضافه وزن مقدار بیشتری کلسیم و سایر مواد شیمیایی به درون ادرارشان ترشح می‌شود و این مواد تشکیل سنگ می‌دهند.

بزرگی خوش‌خیم پروستات

بزرگی خوش‌خیم پروستات با افزایش سن در مردان شایع‌تر می‌شود اما در مردانی که شکم می‌آورند، شیوع بیشتری پیدا می‌کند. بررسی‌ها در آمریکا و چین با استفاده از سونوگرافی و MRI نشان داده‌اند که مردانی که شکم‌های بزرگ‌تری دارند، دارای پروستات‌های بزرگ‌تری هم هستند.

میزان آنتی‌ژن اختصاصی پروستات

غده پروستات به خاطر معماها و تناقض‌های علمی آن مشهور است. در این مورد هم یک معمای دیگر وجود دارد. اندازه‌گیری آنتی‌ژن اختصاصی پروستات (PSA) در خون به عنوان آزمایشی ابتدایی برای کشف زودرس موارد سرطان پروستات به کار می‌رود. میزان PSA در بزرگی خوش‌خیم پروستات نیز در خون بالا می‌رود، اما در مقابل چاقی با این که باعث بزرگ شدن پروستات می‌شود، میزان PSA را در خون کاهش می‌دهد. علت این است که چاقی باعث افزایش حجم خون می‌شود و PSA درون این حجم اضافه، رقیق‌تر می‌شود.

سرطان پروستات

از آنجایی که چاقی میزان PSA را در خون کاهش می‌دهد ممکن است استفاده از این اندازه‌گیری شناسایی زودرس سرطان پروستات را دچار مشکل کند. به غیر از این، چاقی اثرات نابه‌جایی بر زیست‌شناسی غده پروستات دارد.بررسی‌های متعدد نشان داده‌اند که افزایش چربی بدن مرد خطر ابتلای او به سرطان پروستات را افزایش می‌دهد. همچنین چاقی احتمال گسترش زودرس سرطان پروستات به فراتر از این غده را افزایش می‌دهد،‌ احتمال عود پس از درمان را نیز بالا می‌برد. به علاوه چاقی احتمال بی‌اختیاری ادراری پس از برداشتن پروستات با جراحی را افزایش می‌دهد.

 چرا اضافه وزن؟

گرچه ممکن است آن قدر افراد دچار اضافه وزن در جامعه فراوان باشند که فکر کنید اضافه وزن چیزی عادی است، اما اضافه وزن طبیعی نیست. در واقع یکی از عواملی که باعث شده است دیابت، فشار خون بالا، سکته مغزی، حمله قلبی و آرتروز این همه شایع باشد، چاقی است و مردان چاق با مصیبت‌های بیشتری مواجه هستند، گرچه کاهش وزن کار مشکلی است، اما امکان‌پذیر است. راه‌حلی فوری برای چاقی وجود ندارد، اما راه حل‌های تدریجی وجود دارند:‌ تنظیم رژیم غذایی‌تان برای این که کالری کمتری دریافت کنید و ورزش کردن برای آنکه کالری بیشتری بسوزانید. راه مردانه برای کاهش وزن همین است و زمان شروع آن هم همین الآن است. وقتی موضوع بهبود سلامتتان مطرح است، درنگ نکنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۵۴
رضا حارث ابادی

جنگل حارث آباد مهمترین قربانی تهیه ذغال جهت کباب و قلیان برای فروش ؟

مسئولان: خشکسالی بیشترین صدمه را به جنگل های تاغ حارث آباد وارد کرده است و البته بی تدبیری مسئولین محترم شهرستان

آب و هوای خشک و نیمه خشک در خراسان رضوی باعث شده است معدود جنگل های موجود با پوشش گیاهی ویژه این مناطق اهمیت فوق العاده زیادی داشته باشد. یکی از این عرصه ها جنگل های تاغ حارث آباد است که جزو بزرگ ترین عرصه های جنگلی استان قرار دارد اما متأسفانه روند تخریب جنگل های حارث آباد در جنوب سبزوار، به گونه ای است که شاید تا چند سال دیگر اثری از آن باقی نماند. یک کارشناس اداره حفاظت محیط زیست استان درباره ویژگی های این جنگل ها به خراسان می گوید: این جنگل ها یکی از مهم ترین زیستگاه های استان است که به طور کاملا آشکاری در معرض نابودی و دگرگونی است. وی معتقد است این جنگل ها سال ها سرزنده و شاداب بوده و یکی از زیبایی های طبیعی استان و جنوب سبزوار به شمار می آمده است، این در حالی است که مدیرکل اداره منابع طبیعی خراسان رضوی این نوع نگاه به منطقه حارث آباد را چندان قبول ندارد و کمبود اعتبارات را نیز به عنوان مشکل احیای آن متذکر می شود.جنگل های طبیعی تاغ در حاشیه منطقه بیابانی شهرستان سبزوار، هر بیننده ای را به شگفتی و تحسین وا می دارد. به این دلیل که شرایط طبیعی این منطقه، چنان سخت و خشن است که حضور درختانی بعضا پرشاخ و برگ و تنومند تاغ که توانسته اند در مقابل عوامل نامساعد طبیعی پایدار بمانند و به حیات خود ادامه دهند، خارج از تصور است. گویا گرمای سوزان منطقه، خشکی و کم آبی، فرسایش و ضربات خرد کننده شن و هم چنین، سرمای سخت زمستان و دخالت های بی رویه بشر، هیچ کدام توانایی در هم کوبیدن، تسلیم و ریشه  کن کردن تاغ را نداشته اند زیرا این کویر است که در برابر تاغ سر فرود آورده و در مهار و کنترل آن است، اما چرا با وجود این همه مقاومت و سرسختی این پوشش گیاهی، کویر هم چنان در حال پیشروی است و به نظر می رسد جنگل های تاغ در حال انهدام و نابودی است؟

 عامل تخریب جنگل های تاغ

یک کارشناس محیط زیست معتقد است دلیل روند تخریب جنگل های تاغ، تاخت و تاز انسان در عرصه طبیعت است که به طور مستقیم و غیرمستقیم، جنگل های تاغ را طی سال ها مورد بهره برداری ویرانگرانه خود قرار می دهد. «مهندس امیر حسین برآهویی» می افزاید: تجاوزهای مداوم و بی وقفه به تاغ زارهای «دست کاشت»، در دهه های اخیر، با افزایش مکانیزاسیون کشاورزی رشدی چند برابر یافته است. علاوه بر این، رشد توسعه جوامع روستایی و شهری نیز باعث روند فزاینده و رو به رشد انهدام و نابودی درخت تاغ بوده است.

وقتی تخریب تاغ زارها شتاب می گیرد

یک کارشناس محیط زیست نیز در گفت و گو با خراسان معتقد است متأسفانه نابودی این جنگل ها هم اکنون چنان شتابی به خود گرفته است که به نظر نمی رسد با ادامه این روند، طی چند سال آینده دیگر اثری از آن باقی بماند. «منیژه رامون» می افزاید: این در حالی است که تاکنون کمتر نهادی اقدامی جدی و موثر، برای جلوگیری از این فاجعه بزرگ و حفظ این جنگل ها انجام داده است.رامون تأکید می کند: به نظر می رسد در فاجعه نابودی این جنگل ها، دو عامل انسانی و طبیعی نیز دست به دست هم داده است. یعنی هم چرای همیشگی دام در میان درختان و هم قطع درختان توسط مردم برای مصارف گوناگون (عمدتا تهیه زغال)، از جمله عوامل موثر و مهم در تخریب این جنگل هاست.

سوال ؟ چه شخص یا سازمانی مجوز قطع درختان و تهیه ذغال را در سال های گذشته صادر نموده بود ؟ امیدوارم دوست عزیزم جناب مهندس وظیفه دار در این خصوص پاسخگو باشند

وی با اشاره به خطرات خشکسالی های اخیر به خراسان می گوید: خشکسالی های چند سال اخیر و حفر تعداد فراوانی سوراخ توسط موش های معروف به «موش دو پا» در زیر و اطراف ریشه این درختان، موجب از بین رفتن ریشه درختان و تبخیر شدید آب موجود در اطراف ریشه و درون خاک زیر درختان شده است، این موضوع روند نابودی این جنگل ها را به شدت تسهیل می کند. این کارشناس محیط زیست می افزاید: به نظر می رسد یکی از ضروری ترین کارها برای نجات این منطقه، کنترل جمعیت موش ها و از بین بردن سوراخ های ایجاد شده در زیر و کنار ریشه درختان، ممانعت از قطع درختان توسط مردم و جلوگیری از ورود دام ها به داخل این منطقه جنگلی است. وی متذکر می شود این منطقه، زیستگاه حدود ۱۲ گونه خزنده است که با توجه به روند تخریبی کنونی، امید اندکی به آینده حیات آن ها وجود دارد.

 پیشینه جنگل های تاغ در استان

از دهه ۱۳۴۰ روند ایجاد جنگل های «دست کاشت» در استان با اعتبارات بسیار زیادی شروع شد. در حال حاضر استان خراسان رضوی نیز با داشتن بیش از ۳۵۰ هزار هکتار جنگل طبیعی و بیابانی با پوشش های گیاهی مختلف از میان ۲ میلیون هکتار در کل کشور (که بیشترین سطح را نسبت به مناطق دیگر در بر می گیرد) بستر مناسبی برای رشد و توسعه کشاورزی، صنعت و خدمات فراهم کرده است. به همین سبب حفظ و حراست از این میراث گران بها باید مورد توجه جدی مسئولان شهری و منطقه ای باشد. مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان رضوی در این باره به گزارشگر ما می گوید: مسئله قابل ذکر، مقاومت حیرت آور تاغ در برابر نامساعدترین شرایط بوم شناختی (خشکسالی، هجوم آفات و...) است. «مهندس حسن تقوایی» ادامه می دهد: به عبارت دیگر می توان تاغ را در شرایط آب و هوایی به شدت کویری (زیر ۵۰ میلی متر باران) برای بازسازی و احیا با موفقیت به کار گرفت. وی تأکید می کند: تاغ با ایجاد شبکه وسیعی از سیستم ریشه ای قادر است علاوه بر جلوگیری از فرسایش و حرکت شن های روان، رطوبت مورد نیاز خود را از خاک جذب کند و به حیات خود ادامه دهد. مدیر کل منابع طبیعی استان معتقد است تاغ نه تنها مهارکننده خشک ترین و شدیدترین کویرهاست، بلکه قادر است به عنوان جنگل های «دست کاشت» برای مردم منطقه بستر تولید فراهم کند و همانند جنگل های گرمسیری و بارانی شمال، به منظور رفع نیازهای چوبی استان پاسخگوی متقاضیان باشد. تقوایی تصریح می  کند: سرشاخه های تاغ یکی از علوفه های مورد علاقه شتر است. از این رو بستر بسیار مناسبی برای توسعه پرورش شتر فراهم می کند. هم چنین در فصل زمستان شاخه، برگ و بذر تاغ می تواند یکی از منابع اصلی تأمین کننده غذای گوسفندان باشد.

طرح احیای تاغ های مسن

هر چند برخی کارشناسان محیط زیست معتقدند خشکسالی های اخیر و بی توجهی مسئولان ذی ربط، در روند رو به شتاب نابودی جنگل های منطقه حارث آباد بی تأثیر نیست؛ اما مدیرکل منابع طبیعی استان با رد صریح این نظریه به خراسان می گوید: شهرستان سبزوار با وسعت یک میلیون و ۴۱۸ هزار و ۴۶۸ هکتار، دارای شرایط آب و هوای بیابانی است. وی می افزاید: به دلیل وسعت زیاد و بحرانی بودن شرایط منطقه و خشکسالی های گذشته های دور و خسارات ناشی از توفان های ماسه به مناطق مسکونی و تأسیسات زیربنایی، شاهد نخستین فعالیت های تثبیت ماسه های روان و بیابان زدایی در سطح کشور و منطقه حارث آباد هستیم.«مهندس حسن تقوایی» تأکید می کند: پس از مطالعات ابتدایی با وارد کردن مقداری بذر از روسیه (شوروی سابق) در سطح ۱۰۰ هکتار از طریق نهال کاری، این پروژه سال ۱۳۴۴ آغاز شد و تحقق پیدا کرد. وی ادامه می دهد: با در نظر گرفتن پدیده «بیابان زایی» به عنوان سومین چالش قرن ۲۱ در جهان و تعامل سازمان متبوع با سازمان جنگل ها و مراتع و آبخیزداری کشور، اداره کل منابع طبیعی و اداره منابع طبیعی شهرستان سبزوار طرح هایی در زمینه تاغ زارها مطالعه و اجرا شد. وی تأکید می کند: از جمله طرح های نهایی شده در این زمینه که به تصویب کمیته فنی نیز رسیده است؛ طرح های ملی شناسایی کانون های بحرانی فرسایش بادی، برنامه اقدام ملی بیابان زدایی، شناسایی رخساره های بیابانی و طرح های استانی شامل طرح مدیریت منابع طبیعی و بیابان زدایی حاشیه کال شور سبزوار، طرح اجرایی کانون های بحرانی فرسایش بادی، طرح مدیریت پرورشی تاغ زارهای مسن و قدیمی در مناطق کلاته میرعلی- دولت آباد، چشام و ایزی است که فعالیت های اجرایی از طریق بذرکاری و نهال کاری بالغ بر ۵۰ هزار هکتار با گونه های مختلف و متنوع در محدوده شهرستان سبزوار احیا و تبدیل به جنگل های بیابانی شده و خطرات ناشی از توفان های ماسه و شن را تا حد زیادی کاسته است.

تاغ زارها یکی از عوامل بیابان زدایی

روزی ما قدر این نعمت را می داین که شاید مجبور شویم مثل عراق برای مقابله با ریزگردها میلیاردها تومان هزینه کنیم اما از هزینه کردن و درمان این منابع عزیز که با تلاش فراوان در طی سال ها بوجود امده است کوتاهی می کنیم . 

رئیس اداره بیابان و تثبیت شن نیز در تکمیل سخنان مهندس تقوایی به خراسان می گوید: خشکسالی های اخیر و کم شدن بعضی گونه های حیوانی از جمله مارها یا تخریب زمین توسط موش ها، در چرخه طبیعت یک اتفاق طبیعی است. همه این موارد دست به دست هم می دهند تا شرایط را بحرانی و یا از بروز آن جلوگیری کنند. وی با اشاره به تخریب های انسانی می گوید: این تخریب ها از طرف سازمان حفاظت  منابع طبیعی رصدشده و بابت هر تخریبی که توسط دامداران یا کشاورزان صورت گیرد، جریمه ای با توجه به هزینه های نگهداری در سال های گذشته از جمله هزینه نگهداری نهال ها در سردخانه و حقوق محیط بانان در نظر گرفته شده است. «محمدحسن شریعتی» مشکل اصلی وضعیت کنونی را کمبود اعتبارات می داند و به گزارشگر خراسان می گوید: در سال جاری نیز با وجود اعتبارات کمی که به این بخش تخصیص یافت، اداره کل منابع طبیعی هم چون همیشه به وظایف خود پای بند بوده است. وی معتقد است انجام امور ملی نیاز به اعتبارات کلان ملی دارد و ما بدون اعتبار، درهیچ ارگان یا سازمانی توانایی اجرای طرح های تصویب شده را نداریم. هرچند تاکنون نیز از وظایف خود عدول نکرده ایم. مهندس شریعتی می گوید: بر اساس مطالعات مربوط به طرح شناسایی کانون بحران، شهرستان سبزوار دارای کانون بحرانی به وسعت ۷۱ هزارو۱۱۲ هکتار است و مساحت اراضی تحت تاثیر نیز ۴۸۶ هزارو ۴۲۴ هکتار است. به لحاظ این که طول عمر توده های تاغ قدیمی در برخی مناطق از قبیل حارث آباد بالغ بر ۴۵ سال است و به سن «دیرزیستی» نیز رسیده است، عواملی از جمله خشکسالی های مستمر، افت آب های زیرزمینی، ازدیاد پایه ها از طریق ریزش بذرهای تاغ، حمله ملخ کوهان دار تاغ و فشار بیش از حد به تاغ زارهای حاشیه روستاها نیز مزید بر علت شده است. این موارد مسئولان و کارشناسان منابع طبیعی را برآن داشته است از طریق بیابان زدایی، هرس سرشاخه های تاغ و قطع پایه های آلوده به آفات و بیماری های گیاهی و هم چنین وارد نکردن گونه های مقاوم به خشکی، شوری، درجات حرارت و...، با خشکیدگی تاغ زارها مقابله و این مشکل را تا حدودی مدیریت کنند.

اداره منابع طبیعی سبزوار: کوتاهی نکرده ایم ؟

رئیس اداره منابع طبیعی سبزوار نیز معتقد است اداره منابع طبیعی برای حفظ، حراست، نگهداری و مراقبت از این عرصه ها کوتاهی نکرده و تلاش خود را در این زمینه و در حد توان خود انجام داده است. «مسعود وظیفه دار» به گزارشگر ما می گوید: خشکسالی های اخیر ناشی از عامل طبیعی و تغییرات اقلیمی است. اما آن چه بیش از همه جنگل های تاغ را تهدید می کند، هجوم آفت ملخ  کوهان دار است که خوشبختانه با اقدام به موقع در سال جاری، نسبت به سال گذشته در این خصوص آسیب دیدگی کمتری داشتیم. این مقام مسئول ادامه می دهد: ۴۸۶ هزارو۴۲۴ هکتار یعنی ۳۴ درصد از مساحت شهرستان سبزوار، جزو مناطق تحت تاثیر فرسایش بادی است. مهندس وظیفه دار مساحت شهرستان سبزوار را با احتساب شهرستان تازه تاسیس خوشاب، یک میلیون و ۴۳۲ هزارو۸۰۳ هکتار برآورد می کند و می گوید: بر اساس مطالعات طرح شناسایی کانون های بحرانی و مناطق تحت تاثیر فرسایش بادی در خراسان رضوی، مساحت تنها کانون بحران فرسایش بادی شهرستان سبزوار به نام «محمدآباد بادقوس داورزن» ۷۱ هزارو۱۱۲ هکتار است. این مقام مسئول، اعتبارات مصوب سال ۸۹ این شهرستان را برای اجرای طرح های بیابان زدایی یک میلیارد و ۵۷۰ میلیون ریال عنوان می کند و می افزاید: با توجه به سطح وسیع بیابان ها در این شهرستان، این اداره با توجه به اعتبار ابلاغی در هر سال آمادگی اجرای پروژه های اصلاحی و احیایی را دارد.

مهتمرین کوتاهی استفاده از محیط بان بعضا بی تعصبی است که اصلا قدر و منزلت این منابع ر ا درک نمی کنند که البته من خود چند بار این موضوع را برای شما تشریح کردم

خشکسالی و مشکل تخصیص اعتبارات

با توجه به خشکسالی های پی درپی که در استان به وقوع پیوسته است، اکنون وضعیت بسیار حادی برای عرصه های طبیعی و ملی استان به وجود آمده و خسارات زیادی به این عرصه ها وارد شده است. مهندس تقوایی به بحث کمبود اعتبار اشاره می کند و می گوید: قبلا هر ساله از سوی استانداری اعتبارات مناسبی برای احیا و نگهداری منابع طبیعی و جبران خسارت های خشکسالی تامین می شد که این موضوع نیز به نگاه مثبت استانداری به مقوله آب و خاک و تاثیر آن در زندگی عمومی و عرصه های طبیعی بستگی داشته است. وی اظهار می دارد: در سال مالی ۸۹-۸۸ بیش از ۷ میلیارد تومان اعتبار به اداره کل منابع طبیعی، برای جبران خسارت های خشکسالی اختصاص داده شد، اما در سال مالی ۹۰-۸۹ اتفاق دیگری رخ داد.تصمیم گیری درباره اعتبارات خشکسالی به جای تعیین و تخصیص در هر استان، در دولت انجام شد.مدیر کل منابع طبیعی خراسان رضوی یادآور می شود: بر همین اساس به آبخیزداری که تاثیر به سزایی در مهار پدیده خشکسالی دارد بی توجهی شد و فعالیت های عمرانی بیشتر مدنظر قرار گرفت. مهندس تقوایی می افزاید: بر همین اساس در سال های گذشته تنها 2.5 میلیارد تومان اعتبار به اداره کل منابع طبیعی خراسان رضوی، برای مقابله با اثرات خشکسالی اختصاص داده شد. زمان اختصاص اعتبارات خشکسالی نیز مناسب نبود مثلا تاکنون با گذشت ۶ ماه از سال جاری هنوز رقم اعتبارات این اداره به مااعلام نشده است.

پشت هر تخریب جنگل سیل ویرانگری در کمین ایستاده است

برای پی گیری بیشترموضوع به سراغ یکی از کارشناسان سازمان جنگل ها و مراتع می رویم. وی که حاضر نیست نامش فاش شود به خراسان می گوید: شاید عنوان این مطالب از سوی کارشناسان محیط زیست در شرایطی که اکنون اختلاف نظرهایی بر سر ادغام این دو سازمان درگیر موضوع وجود دارد، به نفع هیچ یک از آن ها نباشد اما با این وجود بهتر است بدانیم پشت هر تخریب جنگل، سیلی در کمین است و با نابودی جنگل، سیل به راه می افتد. وی می افزاید: پس از این همه سیل خانمان برانداز در کشور و استان امیدواریم مردم درک کرده باشند، جنگل سپر بلای ماست. اگر در هرجا درختی است، باید حفظ شود و اگر نیست، باید با کاشت انبوه درخت، جنگل مصنوعی به وجود آورد. این کارشناس محیط زیست تاکید می کند: بلایای طبیعی و حفاظت از محیط زیست، دومقوله اساسی و مهم برای جامعه بشری است که با یکدیگر ارتباطی تنگاتنگ دارند. تخریب محیط زیست به عنوان اصلی ترین مولفه پدیدآمدن بلایای طبیعی شناخته شده است. وی ادامه می دهد: بلایای طبیعی، بخشی از واقعیت های گریزناپذیر حیات انسان ها در جوامع بشری است. این استاد دانشگاه تصریح می کند: بر پایه آمار سازمان ملل متحد، بلایای طبیعی در هر سال بیش از ۱۰۰ هزار نفر از مردم جهان را به کام مرگ می کشد و حدود ۳۰۰ میلیارد دلار خسارت مالی بر جای می گذارد. بیشتر بلایای طبیعی، خود به خود نتایج نامطلوبی ندارد، آن چه این پدیده را به فاجعه تبدیل می کند، ساخت وسازهای غیرمجاز و بدون استاندارد، انفجار جمعیت، بهره برداری بی رویه از منابع طبیعی، تخریب زمین، قطع درختان و از میان رفتن جنگل ها و نبود ابزار پیشگیرانه برای مقابله با این پدیده هاست.

نابودی جنگل های تاغ و تهدید حیات بزرگ ترین سوسمار ایران در استان

نگرش نادرست انسان به «بزغاله مار» (بزرگ ترین سوسمار ایران) و تغییر زیستگاه ها، از جمله عواملی است که حیات این جانور نادر و بی آزار را در استان، با تهدید جدی مواجه کرده است. یک کارشناس محیط زیست با بیان این مطلب به خراسان می گوید: به جرات می توان ادعا کرد «بزغاله مار» یکی از خزندگانی است که بیش از همه جانوران استان، به دلیل محو تدریجی جنگل های تاغ در معرض نابودی است. احتمالا بزرگ ترین عامل نابودی آن نیز انسان است؛ متاسفانه طی سال های گذشته نگرش به شدت منفی و تنفرانگیز در مورد این جانور مفید، موجب به خطر افتادن حیات آن شده است. این در حالی است که این نگرش به کلی دور از حقیقت است. «منیژه رامون» به خراسان می گوید: «بزغاله مار» جانوری بی آزار و موش گیر قهار بیابانی است که زمانی در استان خراسان رضوی به فراوانی یافت می شد اما اکنون به جانوری منزوی و بسیار کمیاب تبدیل شده است. وی با اشاره به خشکسالی های اخیر تصریح کرد: از یک سو خشکسالی های چند سال اخیر و از سوی دیگر کاسته شدن شدید جمعیت مارها که یکی از منابع غذایی این جانور به شمار می آید در کاهش جمعیت این جانور نقش اساسی دارد. رامون به گزارشگر ما می گوید: «بزغاله مار» جانوری بی آزار و یکی از حلقه های مهم زنجیره های اکولوژیکی مناطق بیابانی استان خراسان رضوی است که نسل آن رو به نابودی است و بی تردید این موضوع فاجعه ای بزرگ برای محیط زیست استان محسوب می شود. وی خاطرنشان می سازد: وضعیت رو به انقراض نسل «بزغاله مار» بسیار اسفناک است. این جانور تنها به خاطر جثه بزرگ و فعالیت در روز به خوبی در معرض دید مردم قرار دارد، اما مردم عموما به خاطر ظاهر این جانور آن را موجودی ناخوشایند و منحوس می دانند و در نابودی آن درنگ نمی کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۱۶
رضا حارث ابادی

ده درس جالب از زندگی انیشتین     

اول قوانین را یاد بگیرید بعد بازی کنید "اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد".

۱- کنجکاوی را دنبال کنید

"من هیچ استعداد خاصی ندارم .فقط عاشق کنجکاوی هستم "چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید ؟ من کنجکاو هستم. مثلا پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد .به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام . شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید ؟پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.
۲ -پشتکار گرانبها است

"من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی می گذارم"تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند.مانند تمبر پستی باشید ؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید .با پشتکار می توانید به مقصد برسید.
۳ - تمرکز بر حال

"انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است ."پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر دو اسب سوار شوی .من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز .یاد بگیرید که در حال باشید.تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام می دهید

۴ - تخیل قدرتمند است

"تخیل همه چیز است .می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود .تخیلی به مراتب از دانش مهم تر است "یا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید ؟ تخیل از دانش مهم تر است ! تخیل شما پیش نمایش آینده شما است .نشانه واقعی هوش دانش نیست ، تخیل است.آیا شما هر روز ماهیچه های تخیلتان را تمرین می دهید ؟اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند.
۵ - اشتباه کردن

"کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد "هرگز از اشتباه کردن نترسید .اشتباه شکست نیست .اشتباهات شما را بهتر،زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید . قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید .من این را قبل گفته ام و اکنون هم می گویم ، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را سه برابر کنید .
۶ - زندگی در لحظه

" من هیچ موقع در مورد آینده فکر نمی کنم ،خودش بزودی خواهد آمد"تنها راه درست آینده شما این است که در "همین لحظه" باشید .شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض کنید .،بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است، که شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دارید .این تنها زمانی است که اهمیت دارد ، این تنها زمانی است که وجود دارد .

۷ - خلق ارزش

" سعی نکنید موفق شوید ، بلکه سعی کنید با ارزش شوید "وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید،وقت خود را صرف ایجاد ارزش کنید .اگر شما با ارزش باشید ،موفقیت را جذب می کنید.استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید ، بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد .تلاش کنید تا با ارزش شوید و موفقیت شما را تعقیب خواهد کرد .
۸ - انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید

"دیوانگی : انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن "شما نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید ،به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید، و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید.برای اینکه زندگی تان تغیر کند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.
۹ - دانش از تجربه می آید

"اطلاعات به معنای دانش نیست . تنها منبع دانش تجربه است "دانش از تجربه می آید . شما می توانید درباره انجام یک کار بحث کنید ، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این کار به شما می دهد .شما باید این کار را تجربه کنید تا از آن آگاهی پیدا کنید .تکلیف چیست ؟ دنبال کسب تجربه باشید !وقت خودتون رو صرف یادگرفتن اطلاعات اضافی نکنید .دست بکار شوید و دنبال کسب تجربه باشید .

۱۰ - اول قوانین را یاد بگیرید بعد بهتر بازی کنید

"اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد"دو گام هست که شما باید انجام بدهید .اولین گام این است که شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید ،این یک امر حیاتی است.گام دوم این که شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید .اگر شما بتوانید ایندوگام را انجام دهید موفقیت از آن شما می شود .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۱:۵۵
رضا حارث ابادی

به نام خداوند بخشنده مهربان

بت پرستى در شکلهاى مختلف
در اینجا توجه به این حقیقت لازم است که قرار دادن شریک براى خدا تنها، منحصر به ساختن بتهاى سنگى و چوبى و یا از آن فراتر، انسانى همچون مسیح (علیه السلام ) را یکى از خدایان سه گانه دانستن ، نیست بلکه معنى وسیعى دارد صورتهاى مخفیتر و پنهان تر را نیز شامل مى شود بطور کلى هر چه را در ردیف خدا در زندگى مؤ ثر دانستن یک نوع شرک است .
ابن عباس در اینجا تعبیر جالبى دارد مى گوید: الانداد هو الشرک اخفى من دبیب النمل على صفاة سوداء فى ظلمة اللیل ، و هو ان یقول و الله و حیاتک یا فلان و حیاتى ! ... و یقول لو لا کلبة هذا لاتانا اللصوص البارحة ! ... و قول الرجل لصاحبه ما شاء الله و شئت ... هذا کله به شرک :

 تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه :124

((انداد، همان شرک است که گاهى پنهان تر است از حرکت مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریک ، از جمله اینکه انسان بگوید: به خدا سوگند به جان تو سوگند، به جان خودم سوگند ... (یعنى خدا و جان خود و جان دوستش را در یک ردیف قرار بدهد) و بگوید این سگ اگر دیشب نبود دزدان آمده بودند! (پس نجات دهنده ما از دزدان این سگ است ) یا به دوستش بگوید: هر چه خدا بخواهد و تو بخواهى ، همه اینها بوئى از شرک مى دهد)).
و در حدیثى مى خوانیم که مردى در برابر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) همین جمله را گفت : ما شاء الله و شئت (هر چه خدا بخواهد و تو بخواهى ) پیامبر فرمود: اجعلتنى لله ندا: مرا شریک خدا و همردیف او قرار دادى ))؟!.
در تعبیرات عامیانه روزمره نیز بسیار مى گویند: ((اول خدا، دوم تو))! باید قبول کرد که این گونه تعبیرات نیز مناسب یک انسان موحد کامل نیست .
در روایتى در تفسیر آیه 106 سوره یوسف و ما یؤ من اکثرهم بالله الا و هم مشرکون از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: (این اشاره به شرک خفى است ) مانند اینکه انسان به دیگرى بگوید: اگر تو نبودى من نابود شده بودم یا زندگانیم بر باد مى رفت )).
توضیح بیشتر را در این زمینه ذیل آیه 106 سوره یوسف به بعد مى خوانید.

تفسیر نمونه ، جلد1، صفحه :125

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۰۲
رضا حارث ابادی

زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :
به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟
دکتر علی شریعتی در جواب گفتند: نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۴۰
رضا حارث ابادی

عشق از نگاه دکتر شریعتی
عشق مرد از نگاه دکتر شریعتی:
مردها در چارچوب عشق به وسعت غیر قابل انکاری نامردند
برای اثبات کمال نامردی آنان همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن احساس میکنند مردند!!!!
تا وقتی که قلب زن عاشق نشده
پست تر از یک فقیر
گداتر از همه گدایان سامره
پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش گدایی می کنند
اما وقتی خیالشان از بابت قلب زن راحت شدبه یکباره یادشان می افتد که خدا مردشان آفریده!!!
آنگاه مردانگی را در نهایت نا مردی جستجو میکنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۳۷
رضا حارث ابادی

اما حج ؟
پدر، مادر، با شما به حج آمدم . دیدم چه میکنید! دیدم که با یک جت بوئینگ ۷۰۷ به مکه آمدید ، وارد فرودگاه که شدید ، بعد ، آن کاتولوگ حج را در آوردید، با چندین اسم بزرگ پشت جلدش، از رویش اعمال و احکام حج را میخواندید ، میبینم که به عنوان اولین کاری که حاجی باید انجام بدهد نوشته: “وقتی که وارد میشوی و از شتر میخواهی پیاده شوی ، اول پای راست را زمین بگذار"! داستان تو و مناسکت را و حجت را تا آخرش خواندم . اما دنبالت آمدم، دیدم رفتی به مدینه ، آنجا شروع کردی (رو در روی مسلمانهای دیگر) به زیارتنامه خواندن برای کسانی که میپرستی ، اما اصلا نمیشناسی کی هستند! فقط توی این زیارتنامه فحش و لعن بود که با صدای بلند نثار معتقدات و احساسات اکثریت مسلمانی کردی که آنها هم مثل تو به زیارت پیغمبر آمده بودند! ... در مکه ، این همه وسواس داشتی برای اینکه در موقع طواف ، نوک شانه چپت با خانه ،کعبه دقیقا محاذی باشد ، اگر یک میلیمتر انحراف پیدا کند همه چیز باطل میشود حتی بسیاری از مردها شانه زنشان را میگیرند و به طرف خانه راست نگه میدارند که منحرف نشود و گویی حج یک عمل الکترونیکی و ماشینی پیچیدهای است که همه هوش و حواس باید متوجه مسائل تکنیکی و فنی کار باشد و اگر یک کمی در فرم کار غفلت شود منفجر میشود! در صورتیکه باز میشنوم که خودتان میگویید پیغمبر سوار بر شتر وارد مسجدالحرام شد و سواره طواف کرد! همیشه و همه جا ، تمام هوش و حواست سر همین فرمالیتههای تکنولوژیک بود.
هزار تا سوال کردی که:"چه جور؟"یکبار نپرسیدی: “چرا؟" ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۳۳
رضا حارث ابادی

خدایا کفر نمی گویم،پریشانم
چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا،اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردمان بیاندازی
وشب آهسته وخسته،تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۲۴
رضا حارث ابادی

عکس زیبا و دیدنی از روستای گاچ سبزوار گرفته شده در فروردین 1391 تو سط رضا حارث آبادی و اقعا دیدنی وتماشایی است این روستا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۱۰
رضا حارث ابادی

قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد !کتابی است که نام بیش از ۷۰سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات ! آن هم حج و نماز !کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم تعلیم انسان با قلم…آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست …این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند ، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد ، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت ، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی ؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد...قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است ؟ “چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تورا برای مردگان ما نازل کرده است .قرآن ! من شرمنده توام اگر تورا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.یکی ذوق می کند که تورا بر روی برنج نوشته ،‌ یکی ذوق میکند که تورا فرش کرده ، ‌یکی ذوق می کند که تورا با طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که تورا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا تورا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تورا می شنوند ،‌ آن چنان به
پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند ! …
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو از آخر به اول ، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری ؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند .خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است .آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم . دکتر علی شریعتی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۵۶
رضا حارث ابادی

 اشراط الساعه

حوادث طبیعی و دگرگونی‌های کیهانی در عصر ظهور و آستانه قیامت
أشراط جمع «شَرَط» به معنای نشانه یا ابتدای چیز است و «الساعة» به جزئی از اجزای شبانه روز گفته می‏شود و مقصود از آن این‌جا قیامت است؛ بنابراین، مراد از اشراط الساعه، نشانه‏هایی است که پیش از قیامت یا در آستانة آن، واقع می‏ شود.[78]
واژة اشراط در قرآن، فقط یک بار و به‏ صورت اضافه به ضمیر "الساعة" به کار رفته است:
(فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ)
آیا آن‌ها جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان بر پا شود؛ [آن گاه ایمان آورند] در حالی که هم اکنون نشانه‏های آن آمده است؛ اما هنگامی که بیاید، تذکر و ایمان آن‌ها سودی نخواهد داشت.[79]
مفسران، برخی از تحولات اجتماعی و همچنین فروپاشی نظام طبیعت و درهم پیچده شدن و تبدیل آسمان و زمین پیش از ظهور قیامت را که در آیات گوناگونی به آن‌ها اشاره شده است، از نشانه‏های قیامت دانسته ‏اند.
در روایات ـ به‏ ویژه روایات اهل سنّت ـ نیز بر تحولات اجتماعی و دگرگونی‌ های کیهانی که پیش از قیامت واقع می‏شود "اشراط الساعه" اطلاق شده است.[80]
پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره نشانه‌های قیامت می‏فرماید:
به ناگزیر ده چیز، پیش از برپایی قیامت، رخ خواهد داد: خروج سفیانی, دجّال، پیدا شدن دود, جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عیسی، فرو رفتن [در زمین] در ناحیة مشرق و فرو رفتن در منطقة جزیرةالعرب و آتشی که از انتهای عدن بر می‏خیزد و مردمان را به سوی صحرای محشر راهنمایی می‏کند.[81]
بر این اساس می‏توانیم "اشراط الساعه" را سلسله‏ای از حوادث اجتماعی و طبیعی بدانیم که از زمان بعثت رسول اکرم (ص) آغاز، و تا فروپاشی کامل نظام طبیعت ادامه می‏یابد و همة آن‌ها را می‏توان نشانه ‏هایی از نزدیک شدن رستاخیز بزرگ دانست.
البته در برخی روایات، افزون به موارد یادشده، به از پاره‌ای پدیده‌های اجتماعی نادرست و گناهان آشکار و عمومی نیز به عنوان اشراط الساعة نام برده شده که مشروح‌ترین و جامع‌ترین حدیث در این زمینه حدیثی است که ابن عباس از پیغمبر گرامی اسلام9 در داستان حجة البلاغ نقل کرده که بسیاری از مسائل را به ما می‌‏آموزد و حاوی نکات فراوانی است.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این روایت را به نقل از تفسیر قمی، از رسول گرامی اسلام (ص) این گونه نقل کرده است:
قمی در تفسیر خود از پدرش از سلیمان‌ بن مسلم خشاب از عبد اللَّه‌ بن جریح مکی از عطاء‌ بن ابی ریاح از عبداللَّه‌ بن عباس نقل کرده که گفت: با رسول خدا به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (ص) از دنیا رفت، رسول خدا (ص) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود: می‏خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟ و در آن روز سلمان رضی الله عنه از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک‏تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (ص) گفت: بله یا رسول اللَّه، حضرت فرمود: یکی از نشانه‌های قیامت این است که نماز ضایع می‏شودـ یعنی از میان مسلمین می‏رود. و از شهوات پیروی می‏شود و مردم به سوی هواها میل می‏کنند، مال، مقامی عظیم پیدا می‏کند و مردم آن را تعظیم می‏کنند، دین به دنیا فروخته می‏شود، در آن زمان است که دل افراد با ایمان درونشان، برای منکرات بسیاری که می‏بینند و نمی‏توانند آن را تغییر دهند آب می‏شود آن چنان که نمک در آب حل می‏گردد.
سلمان با تعجب گفت: یا رسول اللَّه! به راستی چنین روزی خواهد رسید؟
فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می‏گیرند امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند.
سلمان پرسید: به راستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان. در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می‏شود، خائن امین قلمداد می‏گردد و امین خیانت می‏کند، دروغگو تصدیق می‏شود و راستگو تکذیب می‏گردد.
سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود:
آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می‏رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می‏گیرند و کودکان بر فراز منبر می‏روند و دروغ نوعی زرنگی و زکات خسارت، و خوردن بیت‌المال نوعی غنیمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می‏نماید و ستاره دنباله دار طلوع می‏کند.
سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می‏بارد و افراد کریم سخت خشمگین می‏گردند، مرد فقیر تحقیر می‏شود، در این هنگام بازارها به هم نزدیک می‏شوند وقتی یکی می‏گوید:" من چیزی نفروختم" و آن دیگری می‏گوید:" من سودی نبرده‏ام" طوری می‏گویند که هر شنونده می‏فهمد دارد به خدا بد و بیراه می‏گوید.
سلمان پرسید: آیا حتماً چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می‏شوند که اگر لب بجنبانند کشته می‏شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می‏کنند تا با بیت المالشان کیسه‏های خود را پر کنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بریزند و دل‌هاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤمنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی‏بینی.
سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می‏آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند، در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی‏ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا، آری نه کوچکی را رحم می‏کنند و نه پاس حرمت بزرگی را دارند و نه از هیچ مقصری عفو می‏کنند، اخبارشان همه فحش و ناسزا است، جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دلهاشان دل‌های شیاطین.
سلمان عرضه داشت: یا رسول الله آیا چنین روزی خواهد رسید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان، در این هنگام مردان به مردان اکتفاء می‏کنند و زنان به زنان و همان‌طوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می‏دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می‏دهند، مردان به زنان شبیه می‏شوند و زنان به مردان و زنان بر مرکب‏ها سوار می‏شوند که از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می‏آید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان، در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می‏شود آن چنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می‏شود، قرآن‌ها به زیور آلات آرایش و مغازه‏ها بلند وصف‏ها طولانی می‏شود اما با دل‌هایی که نسبت به هم خشمگین است و زبان‏هایی که هر یک برای خود منطقی دارد.
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می‏آید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می‏آرایند و حریر و دیبا می‏پوشند و پوست پلنگ کالای خرید و فروش می‏گردد.
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می‏گیرد و یک عمل آشکار می‏شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام می‏شود و دین خوار و دنیا بلند مرتبه می‏شود.
سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می‏شود و هیچ حدی جاری نمی‏گردد و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی‏شود.
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه‏خوان و نوازنده پیدا می‏شوند و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می‏کند.
سلمان پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می‏روند و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می‏روند، در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می‏آموزند و آن را نوعی مزمار و آلت موسیقی اتخاذ می‏کنند، اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می‏پردازند اما برای غیر خدا در آن روزگار زنا زادگان زیاد می‏شوند با قرآن آوازه‏خوانی می‏کنند و بر سر دنیا سر و دست می‏شکنند.
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است ای سلمان این وقتی است که حرمت‏ها و قرق‏ها شکسته شود و مردم از روی آگاهی و عمد در پی ارتکاب گناه باشند و اشرار بر اخیار مسلط شوند، دروغ فاش و بی پرده و لجاجت‏ها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علنی کنند، مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند و باران در غیر فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آن‌جا که یک فرد با ایمان ذلیل‏ترین و منفورترین فرد امت شود و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمان‌ها رجس و نجس نامیده می‏شوند.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی پیش می‏آید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک گدا در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه درخواست می‏کند و کسی نیست که چیزی در دست او بگذارد.
سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می‏کنند، پرسید: یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟ فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‏آید و در امور عامه سخن می‏گوید که هرگز سخن نمی‏گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی‏مانند ناگهان زمین نعره‏ای می‏کشد و هر قومی چنین می‏پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می‏مانند و سپس واژگونه می‏شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می‏ریزد ـ و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را ـ آن گاه با دست خود به ستون‌هایی که در آن‌جا بود اشاره نموده و فرمود مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره‏ای، این است معنای آیه: فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها؛ علامت‏ هایش بیامد.[82]
نیز ن.ک: آخرالزمان، خروج سفیانی، خروج دجال، خروج دابه الارض، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی7.
پی نوشت :
[78] . خلیل‌ بن احمد، کتاب العین، ج6، ص235؛ طریحی، مجمع البحرین، ج4، ص257.
[79] . سوره محمد (47) آیه 18.
[80] . ر.ک: صنعانی، المصنف، ج11، ص274؛ علی‌ بن جعد، مسند، ص248؛ ابن ابى‏شیبه، المصنف، ج8، ص267؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص114؛ نسائی، السنن الکبری، ج1، ص255؛ طبرانی، المعجم‏الکبیر، ج9، ص296.
[81] . «عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْیَانِیُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِیسَی7وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَی الْمَحْشَرِ»، کتاب الغیبة، ص436، ح426؛ ر.ک: ابن حبان, الصحیح، ج15، ص257.
[82] . محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص649 ـ 552.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۳۵
رضا حارث ابادی

"7%"

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"**خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!** **افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظرقحطی زده می آمدند.. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند..**مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. 

خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"**  **

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!**افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"**  **خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"**  **تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر "7%" ارسال کنید**و به یاد داشته باشید، همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را  با شما تقسیم کنم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۲۵
رضا حارث ابادی

نه مرادم نه مریدم

نه مرادم نه مریدم، نه پیامم نه کلامم، نه سلامم نه علیکم،
نه سپیدم نه سیاهم.نه چنانم که تو گویی،
نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.
نه سمائم،نه زمینم،نه به زنجیر کسی بسته و نه برده‌ی دینم
نه سرابم،نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،
نه گرفتار و اسیرم،نه حقیرم،نه فرستاده پیرم،
نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم چنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه‌ گفتم، نه‌ نوشتم،
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.

حقیقت نه به رنگ است و نه بو،نه به های است و نه هو،

نه به این است و نه او،نه به جام است و سبو...
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،
تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،آنچه گفتند و سرودند تو آنی ...
خود تو جان جهانی، گر نهانی و عیانی،
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه عشقی ، تو اسرار نهانی ،

همه جا تو ، نه یک جای ،نه یک پای، همه‌ای ، با همه‌ای ، همهمه‌ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی. تو به خود آمده از فلسفه‌ی چون و چرایی،
به‌ تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی،
در همه افلاک بزرگی،نه که جزئی ، نه چون آب در اندام سبوئی،
خود اوئی،به‌خود آی ، تا بدرخانه‌ی متروک هرکس ننشینی
و به‌ جز روشنی شعشعه‌ی پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی.......!

منبع : http://kaarmand.blogfa.com

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۱۱
رضا حارث ابادی

دوستان عزیز سلام توصیه می کنم این متن را که از دکتر شریعتی است بخوانید:

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد.. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخش

هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ؟

معلم شهید دکتر شریعتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۴۳
رضا حارث ابادی

بیاد دوست گرامی جنت مکان خلد آشیان مرحوم کربلایی عباس پوراشرف

رفتی و رفتن تو داغی نهاد بر دل ... 

ای مهتاب عشق بتاب ، ای باران عشق ببار
ای خورشید محبت بسوزان فریاد جنگ و کینه ها را
آی آدمها بیایید بشوییم گرد وغبار سینه ها را
این همه حرص و طمع برای چیست ، آخه این دنیا مگه سرای کیست
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
چه کسی با خود برده ذ ره ای از مال د نیا را
چه کسی پیمان بسته که ببینه صبح فردا را
وقتی آدم یه روزی فنا میشه ، میمیره روح از بدن جدا میشه
پس دیگه جنگ وجدال واسه چیه
اونی که مونده تو این دنیا کیه ، اونی که مونده تو این دنیا کیه
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
انسان چرا وقتی که به قدرتی میرسه خودش رو گم میکنه ، این همه ظلم میکنه
این عمر کوتاه ما تموم میشه یه روزی طعمه خاک میشویم نیست وهلاک میشویم
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
خدای توانا فرا خوانده مارا سوی آدمیت به نور حقیقت
خداوند عاشق فرا خوانده ما را به عشق ومحبت نه بر خشم ونفرت
ما همه از خاکیم دوباره بر خاکیم نه باقی مطلق نه بام افلا کیم
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
اثری از استاد بابک رادمنش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۲۴
رضا حارث ابادی

یکی از مشکلات فقدان الگوی مصرف و عدم استنکاف از اسرافها و تبذیرهائیست که هر کدام به تنهایی، فلج کننده اقتصاد یک کشور و تثبیت ادامه وابستگی به واردات کالاهای خارجی بخاطر تقاضای بسیار بالا و فقدان توان عرضه در تولید داخلی است. حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی که مستلزم عبور از این مشکلات و موانع اساسی است، باید به یک نهضت همه جانبه مبدل گردد تا سرمایه گذار ایرانی، صحت ادعای ما را در تحقق این شعار سالانه به عینه نظاره کند و فضاسازی منفی رسانه های بیگانه نتواند در او تاثیرگذار باشد و او به انگیزه کمک به اقتصاد ملی و معیشت هموطنانش، در کشور خود سرمایه گذاری کرده و مردم و بخصوص جوانان را از مواهب آن بهره مند سازد.

با حمایت از تولیدات داخلی و مصرف بیشتر کالاهای داخلی در بلندمدت می‌توان بهره‌وری و کارایی نیروی کار و سرمایه را افزایش داد.

یکی از راه های حمایت از تولیدات ملی ، رسیدگی بیشتر به وضع کشاورزان و ایجاد بازار مناسب برای فروش محصولات است.

در زمان حاضر دشمن درصدد است ایران را از نظر اقتصادی در تنگنا قرار دهد لذا همه ما وظیفه داریم با اتحاد و یکپارچگی تهدیدها و تحریم‌های دشمن را به فرصت‌های طلایی برای نظام تبدیل کنیم.

مردم در راس هرم به عنوان مصرف کنندگان جامعه با هر خرید از کالاهای با کیفیت ایرانی ، هزینه آنرا به جیب هموطنان خود وارد می کنند و از خروج ارز از کشور جلوگیری می کنند. هرچند در این مسیر نیاز به فرهنگ سازی از سوی متولیان فرهنگی و ایجاد فضای سالم مدگرایی اسلامی می توانند اثرات قابل توجهی بگذارند و کمک شایانی به این امر بکند. از سوی دیگر علمای بزرگ ما یا به تعبیری پیشقراولان فرهنگی کشور هم در گذشته و هم در حال در صورت وجود جنس ایرانی ، آنرا بر جنس خارجی ترجیح می دادند که روایات بسیاری از آن نقل شده است که در حوصله ی این مقال نمی گنجد.هدف اصلی دشمنان خارجی ضربه زدن به اقتصاد ایران و تحت فشار قرار دادن ملت ما است. آنها می خواهند مردم ما را تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی قرار داده و از صدور اجناس حتی کالاهایی مانند دارو و غذا به ایران جلوگیری می کنند. بنابراین برای خنثی سازی توطئه های دشمن چاره ای به غیر از حمایت از تولید ملی و استفاده از کالاها و اجناس داخلی نداریم.

در سال جهاد اقتصادی زیرساخت های لازم برای تحقق شعار امسال نیز فراهم شده و امیدواریم با تلاش جهاد گونه همه مردم و مسئولین شاهد تحقق صد در صدی فرامین مقام معظم رهبری در نامگذاری امسال باشیم.رسانه ها به خصوص رسانه ملی نیز در فرهنگ سازی استفاده از کالاهای ایرانی نقش موثر دارند و باید رویکرد استفاده از کالاهای تولید داخلی را به ارزش تبدیل کنند.

امسال مصرف‌ کالاهای داخلی خود به خود رونق بیشتری خواهد یافت و کالاهای ایرانی جای کالاهای خارجی را خواهد گرفت، در این راستا مصرف‌کنندگان نیز باید با ارایه نظرات و پیشنهادات خود به تولیدکنندگان، آنها را در تولید کالاهای منطبق با نیاز مشتری یاری رسانند.

پیشرفت های اقتصادی جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگوی مقتدر مردم سالاری دینی در جهان، الهام بخش همه ملت های آزاده بوده و علاوه بر این بازار رقابتی سالمی در جهان اسلام برای آن فراهم می کند.

مردم ایران در عینیت‌بخشی به نام سال 91 نقش موثر و کلیدی‌ای دارند، چرا که هم با تجمیع سرمایه‌های خرد خود در قالب تعاونی‌ها می‌توانند گام بلندی در رونق‌بخشی به تولید داخلی بردارند و هم با مصرف کالاها و محصولات ایرانی، بازار عرضه و تقاضا برای آنها را گرم کنند.

سال تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ایرانی سالی است که ایرانیان با همت خود بی اثر بودن تمام تحریمها را نشان خواهند داد. امسال سال برداشت محصول در زمینه‌های اقتصادی ،صنعتی و خودکفایی کامل که حاصل اعمال فشارهای غرب به این ملت است خواهد بود.

اگر ما به دنبال حمایت از تولید داخل هستیم باید زمینه‌های ورود کالاهای قاچاق را از بین ببریم. این تجارت غیرقانونی سمی مهلک برای تولید ملی به حساب می‌آید.

خیلی از کالاهای با کیفیت ایرانی در حال حاضر به اسم کالاهای خارجی فروش می‌رود که این موضوع ضرورت فرهنگ‌سازی میان مردم برای حمایت از تولیدات داخلی را روشن می‌سازد.

حمایت از تولید داخلی و کار را نیازمند تغییر نگرش مردم نسبت به مصرف کالاهای خارجی است.

دستگاه‌های اجرایی و مردم با خرید کالاهای مورد نیاز خود از تولیدات داخلی کشور، زمینه تشویق تولید کنندگان داخلی را فراهم و تولید کنندگان نیز با بالابردن کیفیت کالاهای تولیدی خود در مقایسه با کالاهای خارجی، و همچنین کاهش هزینه تمام شده کالا، رغبت مردم را درخرید کالاهای تولید داخل بیشتر کنند.

باید با مصرف کالای ایرانی،مقدمه دستیابی و افزایش تولید ملی را فراهم کرد.

بخش عمده ای از مسئولیت ها در این زمینه ، متوجه خود تولیدکنندگان است که هم کیفیت کالاها را افزایش دهند و هم آن را ارزان قیمت تر از کالاهای خارجی ، به دست مصرف کننده برسانند و در عین حال ، خدمات بهتری هم ارائه دهند ؛ باز در این جهت نمی توان از نقش و مسئولیت رسانه های داخلی در تشویق مردم به مصرف کالاهای داخلی غافل شد .

حل مشکلاتی چون اشتغال که از معضلات اصلی در کشور است ، در گرو رونق تولید داخلی و افزایش مصرف تولیدات داخلی است و لذا جوانی که شلوار لی خارجی به تن می کند ، نمی تواند انتظار شغل از دولت داشته باشد.

سالی که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب به عنوان سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی منقش شده؛ در تداوم سال جهاد اقتصادی می‏تواند امت اسلامی ایران را به خودباوری بیش از گذشته سوق دهد.

آنچه بر عهده مردم است بیشتر فرهنگ سازی و نهادینه کردن آن است. امری که هم بر دوش دولت و سازمان و نهاد مختلف فرهنگی است و مهم تر از آن بر عهده سازمان های مردم نهاد، حوزه های علمیه و دانشگاه هاست.

اول آنکه باید تولید ثروت حلال به عنوان یک ارزش در جامعه نهادینه شود و درکنار آن تولید ثروت های کاذب از طریق دلالی به امری مذوم در میان آحاد جامعه مبدل شود. دوم آنکه باید مصرف کالای داخلی تبدیل به ارزش شود. یعنی فرزندمان ما باید به پوشیدن لباسی با پارچه وطنی و دوخت ایضا وطنی افتخار کنند. این امری است که تلاش جمعی مردم را می طلبد. دانش آموزی که امروز به لباس وطنی خود افتخار می کند فردا همه ی تلاشش را در دانشگاه انجام می دهد که سوار هواپیمایی شود که وطنی باشد و بر ماشینی سوار شود که چنین باشد.

این مورد امری است که نیاز به تصمیم دولت ندارد. باید انقلابی فرهنگی در میان مردم و توسط مردم و نخبگان دینی و فرهنگی به وجود آید برای ارزش بخشیدن به کالای ایرانی. مصرف کالای وطنی امری است که مدعیان ناسیونالیتی و وطن پرستی و ملی گرایی اگر خالص باشند هم قبول دارند چه رسد به ایرانیان مسلمانی که فرهنگ و دین اشان نیز چنین می خواهد.

مدیریت اصولی،تقویت انگیزه های دینی و انقلابی ،توانمند سازی ،تشویق نیرو های فعال در سازمان های دولتی و خصوصی از عوامل مهم و راه کار های عملیاتی شدن این شعار مهم است.

رسالت خطیر رسانه ها در تشویق مردم و ارائه راهکارهای سازنده در زمینه عملی شدن هر چه بهتر این شعار در جامعه غیر قابل انکار و بسیار موثر است.

علاوه بر آثار زیانبار قاچاق کالا بر تولید داخلی و ناهنجاری های اقتصادی ناشی از این پدیده ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی از طریق تغییر فرهنگ و ذائقه مصرف خانوار به سمت کالاهای غیراستاندارد قاچاق با تضعیف تولید داخلی را به دنبال دارد. از سوی دیگر در حالی که برخی قاچاق را پدیده ای اقتصادی دانسته و معتقدند برای مقابله با این معضل باید راهکارهای اقتصادی مانند بهبود کیفیت و حمایت از تولید داخلی، تسهیل در واردات کالاهایی که تولید داخلی جوابگوی نیاز بازار نبوده و فرهنگ سازی و ترغیب مصرف کنندگان به حمایت از تولید داخلی می دانند برخی دیگر به کارگیری شیوه های برخورد فیزیکی و تشدید مجازات قاچاقچیان به منظور افزایش ریسک قاچاق را لازمه مبارزه با این پدیده شوم اقتصادی تلقی می کنند.

بنابراین شعار امسال، «تولید ملى، حمایت از کار و سرمایه‌ى ایرانى» است. ما باید بتوانیم از کارِ کارگر ایرانى حمایت کنیم؛ از سرمایه‌ى سرمایه‌دار ایرانى حمایت کنیم؛ و این فقط با تقویت تولید ملى امکان‌پذیر خواهد شد.سهم دولت در این کار، پشتیبانى از تولیدات داخلىِ صنعتى و کشاورزى است. سهم سرمایه‌داران و کارگران، تقویت چرخه‌ى تولید و اتقان در کار تولید است. و سهم مردم - که به نظر من از همه‌ى اینها مهمتر است - مصرف تولیدات داخلى است.ما باید عادت کنیم، براى خودمان فرهنگ کنیم، براى خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالائى که مشابه داخلى آن وجود دارد و تولید داخلى متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلى مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجى بجد پرهیز کنیم؛ در همه‌ى زمینه‌ها: زمینه‌هاى مصارف روزمرّه و زمینه‌هاى عمده‌تر و مهمتر.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۳۲
رضا حارث ابادی

چرا هفت سین؟

در مورد نمادهای هفت‌سین امروزه، برخی اقلام سفره هفت «سین» فراموش گشته و یا «سین»‌های آن در برخی خانواده جا به جا گشته است. مثلا گذاشتن «سرکه» نماد ترشی و «سماق» نماد...  تا بحال فکر کرده اید چرا هفت‌سین؟ چرا مثلا شش سین یا پنج سین نمی‌گذاریم و همه می‌کوشیم حتما تعداد سین‌های مان را به هفت تا برسانیم؟ با  اینکه می‌دانیم عدد هفت در بسیاری از تمدن‌ها مقدس است. حتی در بین جادوگران هفت عدد قدرتمندی است .در ایران باستان، جشن‌هایی به مناسبت‌های گوناگون ملی و مذهبی برگزار می‌شد. اما از آن میان، هفت جشن جزء جشن‌های واجب به شمار می‌آمد که شش جشن، جشن‌های گاهانبار یا سالگرد آفرینش‌های شش گانه بود. این جشن‌ها به ترتیب عبارت‌اند از: «مید یوزرم گاه»،‌ جشن میانه بهار که از 11 تا 15 اردیبهشت به مناسبت سالگرد آفرینش آسمان برگزار می‌شد. «میذ یوشم گاه» جشن نیمه تابستان از 11 تا 15 تیر به مناسبت سالگرد آفرینش آب «پیتی شهیم گاه»، به معنی «دانه آور»، سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است که از 26 تا 30 شهریور برگزار می‌شد. «ایا سرم گاه»، از 26 تا 30 مهر است و سالگرد آفرینش گیاه و «برگشت» معنی می‌دهد، چون چوپان با گله بر می‌گردد و آغاز زمستان است. «مید یاریم گاه» به معنی «میان سال» که سالگرد آفرینش چارپای مفید است و جشن میان زمستان، زمانی است که برای دام انبار زمستانی می‌شود. «همسپد میدم گاه» به معنی «با هم بودن و با هم گرد آمدن‌» که سالگرد آفرینش انسان است و پنج روز آخر سال برگزار می‌شود. هفتمین جشن از اعیاد هفتگانه واجب «نوروز» است. رسم‌های بسیاری هم در حاشیه این جشن رواج داشت که با عدد هفت پیوند خورده بود. به عنوان مثال، در میز سیمین مقابل شاه وقت، هفت گونه غله و شاخه‌های هفت نوع درخت را می‌نهادند، روی همان میز هفت بشقاب کاشی سفید و هفت درهم سفید از سکه‌های ضرب شده در عرض سال.

رسم دیگری که هنوز در برخی روستاهای زردشتی نشین رعایت می‌شود، کشت هفت نوع بذر در ظرف‌های کوچک است تا اینکه برای نوروز سبزی و طراوت فراهم باشد.

در قدیم، هفت «سینی» از دانه‌هایی که برکت به سفره‌ها می‌آورد، می‌رویاندند و بر خوان نوروزی می‌نهادند. «سینی» معرب «چینی» است که در قدیم به طبق‌های بزرگی که از چین آورده بودند، گفته می‌شد. احتمالا هفت «سین» بازمانده همین هفت «سینی» است و یا نمادی از «سبزه» و «سرسبزی» با گذشت زمان، هفت «سینی» با هفت میوه یا گل یا سبزی که با «سین» آغاز می‌شوند و هر یک نشانه ای از باروری و تندرستی هستند، تلفیق شده است.

این هفت «سین» کدام اند و هر یک نماد چیست؟ «سبزه» نودمیده است، «سنبل» خوش بر و خوشبو، «سیب» میوه بهشتی و نمادی از زایش، «سمنو» مائده تهیه شده از جوانه گندم که یادآور بخشی از آیین‌های باستانی ایران است، «سنجد» که بوی برگ و شکوفه درخت آن محرک عشق و دلباختگی است، «سیر» دارویی برای تندرستی، «سپند» به معنی «مقدس» که دورکننده بیماری‌ها و دافع چشم بد است.

امروزه، برخی اقلام سفره هفت «سین» فراموش گشته و یا «سین»‌های آن در برخی خانواده جا به جا گشته است. مثلا گذاشتن «سرکه» نماد ترشی و «سماق» نماد بیکاری و سماق مکیدن روی سفره هفت «سین» مناسبت ندارد.

علاوه بر «سین‌ها» بر این سفره آینه نیز می‌گذاریم که نور و روشنایی می‌تاباند، شمع می‌افروزیم که روشنایی و تابش آتش را به یاد می‌آورد و شاید بازمانده جشن سوری و جشن‌های آتش باشد؛ تخم مرغ که تمثیلی از نطفه و باروری است. کاسه آب زلال به نشانه همه آب‌های خوب جهان و ماهی زنده در آب، به نشانه تازگی و شادابی؛ عسل و نقل و شیرینی و دیگر چیزهایی که بنا به رسم خاص هر شهر و روستا و خانواده ای بر این سفر می‌افزودند. گذاشتن چند شاخه بیدمشک روح افزا نیز بر زیبایی سفره می‌افزاید. وجود قرآن یا دیگر کتاب‌های دین بر سر سفره هفت «سین» برای راندن دیوان و شیطان از محیط خانه است. گذاشتن نمونه ای از غلات (معمولا نان و برنج) و حبوبات و همچنین در برخی خانواده‌ها گذاشتن شیر و فرآورده‌های شیری به نشانه تضمین برکت خانه متداول است. در برخی خانواده‌ها، به ویژه در میان هم میهنان زردشتی، هفت «شین» نیز معمول است که باید ناشی از شبیه سازی «شین» با «سین» باشد و نیز شاید به این دلیل که شهد و شکر از دیرباز از بنیادی‌ترین مائده‌های این خوان بوده اند. حتی از هفت «میم» نیز سخن گفته اند که برخی مرغ، ماهی، ماست، مویز و ... بر خوان نوروزی می‌گذاشتند. روی هم رفته، هفت سین نوروزی در جاهای متفاوت به شکل‌های متفاوت برگزار می‌شده است که برخی نمونه‌های آن در نوروزنامه آمده است. این اقلام و مراسم هیچ گاه در طول تاریخ ثابت نبوده اند. بستگی به شرایط، قومیت‌ها، باورها و اعتقادات دارد حتی برگزاری این مراسم در هر خانواده متفاوت است. اصولا چرا باید این مراسم در نقاط مختلف ثابت باشد؟ هر کسی به شکلی برگزار می‌کرده، گاهی هدف‌های سیاسی پشت قضیه بوده است و گاهی اهداف دیگر. نمی‌توان گفت مراسم سال نو و هفت سین از اصلی آمده و دگرگون شده‌اند. بلکه در طول تاریخ شکل گرفته اند و مردم هم به دلایل مختلف آنها را سال‌ها حفظ و برگزار کرده اند. تنها چیزی که شاید در این مراسم ثابت مانده است، عدد «هفت» آن باشند که با هفتم بودن جشن نوروز در اعیاد هفتگانه واجب توجیه می‌شود. به نظر زنده یاد دکتر «مهرداد بهار» اسطوره شناس فقید، شاید این عدد «هفت» با هفت سیاره نیز ارتباط داشته باشد که تصور می‌شد سرنوشت بشر در دست آنها است و این امر در تقدس عدد هفت موثر بود. شاید تصور می‌شد که اگر کسی هر هفت تا را در اختیار داشته باشد و نظر لطف هر هفت سیاره را به خود جلب کند، خوشبخت خواهد بود

نماد شناسی هفت سین:

 سنجد ( Sorb ): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

سمنو (Samanoo): نماد خوبی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان

سبزه (Verdure): موجب فراوانی و برکت در سال نو شود، رنگ سبز آن رنگ ملی و مذهبی ایرانیان است.

سیب سرخ (Red Apple ): نمادی است از باروریو زایش

سماق (Sumac): برای گندزدایی و پاکیزگی

سیر (Garlic): برای گندزدایی و پاکیزگی

سرکه (Vinegar): برای گندزدایی و پاکیزگی

قرآن(Quran): کتاب مقدس هر آیین

تخم مرغ (Eggs): از نوع سفید یا رنگی نمادی است از نطفه و نژاد

ماهی سرخ (Gold Fish): ماهی یکی از نمادهای آناهیتا فرشته آب و باروری است و وجود آن باعث برکت و باروری می‌گردد.

سکه (Silver & Gold Coin): موجب برکت و سرشاری کیسه است

نقل (Comfit ): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

شیرینی (Sweets ): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

آجیل (Nuts): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

اسپند ( Wild Rue): در زمانهای قدیم مقدس بوده و در رسم‌های نیایشی بکار برده می‌شده.

انار (Pomegranate): پردانگی انار نشان

همه چیز درباره هفت سین :

در زمان ساسانیان، قاب های زیبای منقوش و گرانبهایی از جنس کائولین از چین به ایران آورده می شد و یکی از کالاهای ارزشمند بازرگانی چین و ایران همین ظرف هایی بود که بعدها به نام کشوری که از آن آمده بود نامگذاری شد و به نام «چینی» و به گویش دیگر به صورت سینی و معرب «صینی» در ایران رواج یافت. برای چیدن خوان نوروزی از همین ظرف ها استفاده می شد; آنها را به عدد هفت امشاسپند که عبارتند از اردیبهشت، خرداد، مرداد، شهریور، بهمن، اسپندارمذ و خود اهورامزدا، بر سر خوان های نوروزی می گذاشتند و از این رو خوان نوروزی، به نام هفت سینی و یا هفت قاب نام گرفت و بعدها با حذف «یا» به شکل «هفت سین» درآمد. یکی از لوازم خوان نوروزی، کتاب مقدس بود و چون این جشن ملی است، هر خانواده می توانست کتاب مذهبی ویژه خود را بر خوان نوروزی بگذارد. از دیگر خوراکی هایی که در زمان ساسانی بر خوان نوروزی می گذاشتند نان بود که نمادی از برکت است. در آن زمان، نان هایی به اندازه یک کف دست یا اندکی کوچک تر می پختند و آنها را، درون (DRON  ) می نامیدند و بر سر سفره هفت سین  می گذاشتند. شیر تازه دوشیده شده در خوان نوروزی نمادی است از غذای نوزادان گیهانی، زیرا بنابر اسطوره آفرینش انسان، در گهنبار همسپنتمدم، یعنی در سیصد و شصت و پنجمین روز سال آفریده شد. بنابراین در جشن زایش آدمیان، همانطور که کودک نوزاد به شیر نیاز دارد، نوزادان گیهانی نیز به شیر که در دین ایران کهن بسیار مقدس است، نیاز دارند. تخم مرغ بن مایه خوان نوروزی است و انواع سفید و رنگین آن می بایستی خوان هفت سین را زینت بخشد. زیرا تخم و تخمه نمادی است از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار می گردد، تخم مرغ تمثیلی است از نطفه باروری که به زودی باید جان گیرد و زندگی یابد و زایش گیهانی انجام پذیرد. پوست تخم مرغ خود نمادی است از آسمان و طاق گیهان.  آینه، سمنو، ماهی، سیب، انار و سکه از دیگر چیزهایی است که خوان نوروزی به آنها مزین می شود. رویاندن سبزه و نگریستن به رویش و بالش دانه ها در دوازده روز جشن نوروز از آیین های کهن ایرانیان بوده است. رشد بیشتر هر یک از دانه های کاشته شده را در گردش سال مظهری از رشد خوب آن دانه در سال نوی زراعی می پنداشتند. ایرانیان کهن، سبزه رویاندن را از زمان جمشید می دانستند و معتقد بودند که، جمشید پس از سرکوب اهریمن و پیروانش (که برکت را از مردم روی زمین گرفته بودند و باد را نمی گذاشتند که بوزد و درختان برویند) به زمین بازگشت. در این روز که نوروزش نامیدند، هر چوب و درختی که خشک شده بود باز رویید و سبز شد. یادآوری مردگان و بزرگداشت روان درگذشتگان در آخرین روزهای پایان سال، به ویژه در آخرین شب جمعه سال کهنه، بازمانده از آیین های نیاپرستی در جامعه های دوران ایران باستان است. روز عرفه (آخرین پنجشنبه سال) را که در برخی جاهای دیگر ایران مانند خراسان به «روز بی بی حور» معروف است، روز مردگان می پندارند و باور دارند که روان های مردگان در این روز آزادند و از آسمان به زمین فرود می آیند تا آن روز را نزد کسانشان بگذرانند.
فلسفه هفت سین چیست؟
به طور مقدمه باید دانست که عدد «هفت» نزد ایرانیان قدیم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه یعنی «زهره، مشتری، عطارد، زحل، مریخ، زمین و خورشید» عدد هفت را گرامی می داشتند. نیاکان ما که زرتشتی بودند، اعتقاد داشتند  که عقل مقدس یعنی «اهورامزدا» که به او «سپند مینو» نیز می گفتند، شش وزیر بزرگ به نام «امشاسپندان» دارد  که یعنی مقدسان جاویدان و این شش امشاسپند با «سپندمینو» تشکیل (هفت سپند) می دهند. علت این که هفت سین به راستی هفت سین است، اشاره به هفت «امشاسپند» است و چون کلمه «سپند» با سین شروع می شده، روی این اصل به علامت آن هفت مقدس جاودانی، چیزهایی در نظر گرفته شده که هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند. 
عدد هفت در فرهنگ ملل مختلف
1 )عدد هفت در قدیم: مردم بابل عدد هفت را مقدس می شمردند، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است، ایام هفته هفت روز است.
2 )هفت از نظر مذاهب: به عقیده هندی ها در آئین برهما، انسان هفت بار می میرد. عروس و داماد باید هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم می خورند. در آئین زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذکور است که هفت نر و ماده را با خود برگیر تا نسلی بر جهان بماند. 
-  هفت در آئین مسیح: هفت معجزه، از 33 معجزه را مسیح در انجیل ذکر کرده است، در انجیل از هفت روح پلید صحبت شده است، به نظر فرقه کاتولیک، هفت نوع شادی و هفت غسل تعمید وجود دارد. 
-  هفت در اسلام: آسمان هفت طبقه دارد. فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دید که گفتند هفت سال خشکسالی و هفت سال فراوانی می شود. جهنم هفت طبقه دارد. گناهان اصلی هفت عدد است. پیش از اسلام در بین اعراب، هفت بار طواف دور کعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامی نیز چنین است. هفت نفر قاری قرآن معروف بودند، هفت بار شستن اشیا» ناپاک و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز نیز مذکور است.
3 ) هفت در تصوف: هفت وادی سلوک در تصوف معروف است: 1-طلب، 2-عشق، 3-معرفت، 4-استغنا، 5-توحید، 6-حیرت، 7-فنا. مولوی می گوید: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم 
4 ) هفت در تاریخ: همراهان داریوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالای آرامگاه داریوش، هفت نقش ملاحظه می شود. جنگ های هفت ساله در زمان لوئی یازدهم واقع شد. اژدهای هفت سر معروف است. هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبدیل شدند و هفت خوان رستم و اسفندیار معروف است. 
5 ) معابد هفت طبقه: در بابل و آشور هر معبدی هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام یکی از سیارات و هفت رنگ بود (سرخ، سیمین، سفید، سیاه، ارغوانی، آبی و سبز). حصار اکباتان هفت دیوار داشت و آرامگاه کورش هفت پله دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۰ ، ۰۵:۰۲
رضا حارث ابادی

۲۹خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار شریعتی که تاکنون بالغ بر ۳۷ اثر رسیده است شامل آثار مختلفی چون، تاریخ، دین، جامعه شناسی، سیاست، عرفان، هنر و … است. در این میان او اهتمام ویژه ای به معرفی الگوهای خاص دینی دارد. شخصیتهایی چون ابوذر، علی(ع)، حسین(ع)، اقبال لاهوری و… کسانی هستند که در تاریخ اندیشه او به تدریج مشاهده می شوند. از منظر او معرفی الگوهای بزرگ در واقع نشان دادن توانمندیها و بستر مساعد تمدنی است که توانسته است آنان را در خود پرورش دهد.
او می گوید:
« این یک افتخار بزرگی است که هنوز علی رغم همه علل و عوامل سیاسی و استعماری و ارتجاعی و مادی که مانع رشد و پیشرفت شخصیتها و نبوغ ها در جامعه اسلامی هست، اسلام چون گذشته، قدرت سازندگی انسان و پرورش دهندگی نبوغ را در خود حفظ کرده.»

جملات دکتر شریعتی :

دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند ( شریعتی )
 
از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد! دکتر شریعتی.
 
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.. ( دکتر علی شریعتی )
 
روزگاریست که شیطان فریاد می زند: آدم پیدا کنید! سجده خواهم کرد. ( شریعتی )
 
در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است! ( دکتر شریعتی)
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ، گاهی نمی شود که نمی شود! گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست! گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود! گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست! گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!
 
ساعتها را بگذارید بخوابند! بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست. ( دکتر علی شریعتی )
 
مشکلات انسانهای بزرگ را متعالی می سازد و انسانهای کوچک را متلاشی. ( شریعتی )
 
خدایا،به من توفیق تلاش در شکست،صبر در نومیدی،رفتن بی همراه،جهاد بی سلاح،کار بی پاداش،فداکاری در سکوت،دین بی دنیا،عظمت بی نام،خدمت بی نان،ایمان بی ریا،خوبی بی نمود،مناعت بی غرور،عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت،و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند،روزی کن.(دکتر علی شریعتی)
 
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه. دکتر شریعتی.
 
زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم. ( دکتر شریعتی )
 
نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم. ( دکتر شریعتی )
 
دلی که ازبی کسی تنها است،هرکس رامیتواندتحمل کند.!
(دکترشریعتی)
 
به دکتر شریعتی گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ، دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم.
 
در دشمنی دورنگی نیست ، کاش دوستانم هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.
 
خیلی اوقات آدم از آن دسته از چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۰۴:۰۷
رضا حارث ابادی

تبریک به اصغر فرهادی عزیزی به خاطر فیلم زیبا و به یاد ماندنیش که با کسب جایزه اسکار  کلکسیون افتخارات سینمای ایران را کامل کرد و تبریک به اقای شهبازی عزیز به خاطر بازی او در نقش نادر در این فیلم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۰۳:۴۲
رضا حارث ابادی

تولد امام زمان (عج)

 

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت می کنند:

  حکیمه خاتون می گوید: یک روز به منزل امام حسن عسکری (ع) رفته بودم و تا هنگام غروب آفتاب، خدمت حضرت بودم، چون خواستم برگردم، ایشان به من فرمودند: عمه جان! امشب نزد ما بمان، در این شب فرزندی متولد می شود که خداوند زمین را به وسیله او با علم و ایمان هدایت، زنده می کند، پس از این که با رواج کفر و گمراهی مرده باشد. عرض کردم: از چه کسی؟ من که در نرجس، آثار حمل نمی بینم. حضرت فرمودند: خداوند حمل او را چون حمل مادر حضرت موسی (ع) مخفی قرار داده است.

  حکیمه می گوید: آن شب در منزل حضرت ماندم، افطار کردم و هنگام استراحت، نزدیک نرجس خوابیدم و پیوسته مراقب او بودم. او آرام خوابیده بود و من در حیرت بودم. در این شب زودتر برای نماز شب برخاستم، چون به نماز وتر رسیدم، نرجس از خواب برخاست و وضو گرفت و نماز شب خواند؛ به آسمـان نگاه کردم، فجر کاذب دمیده بود و صبـح صادق نزدیک بود؛ چیزی نمـانده بود که شک در دلم پدید آید، ناگاه امـام حسـن عسکری (ع) از داخل حجره خود صدا زدند: عمه جان! شک مکن، وعده ای که دادم نزدیک است.. در این هنگام آثار درد زایمان در نرجس پدیدار شد، من نام خداوند را بر او خواندم. حضرت صدا زدند: برای او سوره قدر بخوان. من شروع به خواندن سوره قدر کردم و شنیدم که آن کودک از درون شکم مادر با من همراهی نمود و بر من سلام کرد. من ترسیدم. صدای امام بلند شد که عمه جان! از قدرت خداوند شگفت زده نشو، خداوند، ما را در کودکی به حکمت گویا می گرداند و در بزرگسالی، حجت خود در روی زمین قرار می دهد.

کلام حضرت که به پایان رسید، نرجس از دیده من غایب شد،‌ با شتاب به سوی امام رفتم، حضرت فرمودند: باز گرد، او را خواهی یافت. چون باز گشتم، در نرجس نوری مشاهده کردم که چشمم را خیره کرد و حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که رو به قبله به سجده افتاد و بر زانو نشست و انگشتان سبابه خود را بلند کرد و گفت:

اشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و أن جدی رسول الله  و أن ابی امیرالمومنین وصی رسول الله،

بعد نام تمامی ائمه را برد تا به نام خودش رسید و فرمود:

 اللهم انجزلی وعدی و اتمم لی امری و ثبت وطاتی و املاء الارض بی عدلا و قسطا.

 (بار خدایا! به وعده ای که به من فرموده ای، وفا کن و امر امامت مرا کامل کن و قدرت انتقام از دشمنانت را به من عنایت کن و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن).

حضرت امام حسن عسکری (ع) صدا زدند: عمه جان! فرزندم را بیاور. من نوازد را گرفتم و دیدم بر بازوی دست راستش نوشته شده است:

جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً.

(حق آمد و باطل نابود گردید؛ یقیناً باطل نابود شدنی است. سوره اسری/ آیه 81)چون نوزاد را به نزد حضرت بردم، او را روی دست گرفت و فرمود: فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو. پس صاحب الامر فرمود:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و نرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.

 (ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را درزمین پا برجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان؛ آنچه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم. سوره قصص/ آیه 5)

 پنج سال از زندگانى آن حضرت در حیات پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى گذشت.

در آن مدّت، فعّالیّت مهمّ و اساسى امام عسکرى بر دو امر مهمّ متمرکز بود:

1ـ احتیاط کامل از دستگاه حاکم،

2ـ آشنا کردن او با یاران نزدیک خود.

تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود.

امام مهدى(علیه السلام) پس از پدر، مسئولیت امامت را در سال 260 هجرى در پنج سالگى به عهده گرفت

 امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد.

به امید پیروزی  حق بر باطل یا مهدی ادرکنی 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۰۴:۳۱
رضا حارث ابادی

رنگ ها چه مى گویند

در ابتداى هر دوستى و آشنایى افراد از یکدیگر مى پرسند که چه رنگى دوست دارید؟ این نشان مى دهد که رنگ، نقش فوق العاده مهمى در زندگى آدم ها دارد، حال آنکه بسیارى از آن غافلند و خبر ندارند که رنگ ها حرف مى زنند و شخصیت درونى آدم ها را لو مى دهند. هرکاره اى که باشیم و هر منش و خلق و خویى که داشته باشیم، رنگ ها بیان مى کنند.دانستن اینکه رنگ ها چه مى گویند کار مشکلى نیست، فقط کافى است که آنها را بشناسیم و از تاثیر آنها بر خلق و خویمان آگاه باشیم.
رنگ هاى گرم، محرک سیستم عصبى بوده و احساسات را تشدید مى کنند. اما در میان آنها قرمز از همه پرهیجان تر است. افرادى که قرمز مى پوشند عاشق زندگى هستند و روحیه اى مبارزه طلب دارند. نترس، شلوغ و پرتکاپو و عاشق جمع هاى شلوغ اند. چنان پرهیاهو هستند که گویى انرژى شان هیچ گاه تمام نمى شود. البته در مواردى نیز بسیار خطرناک هستند. بهتر است افرادى که روحیه جنگ طلبى دارند هرگز قرمز نپوشند زیرا روحیه خشن آنها را دو  چندان مى کند.
سبز: آدم هایى که به رنگ سبز علاقه دارند بسیار مهربان هستند و روحیه معنوى و بسیار والایى دارند. سبزها بسیار سرزنده اند و پشتکار عجیبى در زندگى دارند. سنگ صبورتان را مى توانید از میان سبز ها انتخاب کنید.
زرد: افرادى که زرد مى پوشند، بسیار مثبت اندیش بوده و عاشق خلق کردن هستند. زندگى براى آنها مفهوم یکسانى ندارد. همیشه در پى تغییر و تحول اند و یک جا آرام و قرار ندارند. به عنوان یکى از با معرفت ترین آدم ها مى توانید روى آنها حساب کنید.
آبى: آبى دوست ها مروج صلح و آرامش هستند و آدم هایى صادق، پر احساس و دوست داشتنى. بسیار درونگرا هستند چنانکه برخلاف قرمز ها ترجیح مى دهند همیشه تک و تنها باشند.
مهم ترین خصوصیت آبى ها این است که مى توانند دوستان مورد اعتمادى براى شما باشند.
نارنجى: افراد بلند پروازى که آرزو هاى بزرگ در سر مى پرورانند همیشه نارنجى مى پوشند. نارنجى پسند ها بسیار سرزنده اند و براى کسب آزادى و قدرت حاضرند هر خطرى را به جان بخرند.
صورتى: آدم هاى صورتى بسیار عاشق پیشه اند و توجه خاصى به مسائل عاطفى دارند. افرادى که به صورتى علاقه دارند شفاف و راستگو هستند و بسیار سلطه طلب. به طورى که مى خواهند اختیار همه چیز را به دست گیرند. در عین حال آدم هایى رئوف و قابل اعتمادند.
بنفش: رنگ متعلق به هنرمندان و عارفان. آنهایى که بنفش را مى پسندند بسیار آرام، کمال جو و صلح طلب هستند. چنان صمیمى و بااحساسند که هرگونه بدى روحشان را آزار مى دهد. براى داشتن دوستى دیرینه با بنفش ها باید مهربان و ملایم بود.
سیاه: با این جماعت که اصلاً نمى توان ارتباط برقرار کرد. نیستى و ناامیدى در آنها موج مى زند. علاقه مندان به رنگ سیاه دو نوع اند؛ یا بسیار مغرور و ازخودراضى یا افتاده و غمگین هستند. در منش آنها براى حل مسائل هیچ راه گشایى وجود ندارد. همه چیز تیره و تار است و تنها درمانش مرگ.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۰۴:۲۷
رضا حارث ابادی