ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

غرض من آن است که تاریخ پایه ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.
غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایده ای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید... و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه بنگرد، نه بدان چشم که افسانه است.
اما براستی ابوالفضل بیهقی به عنوان یکی از برجسته ترین تاریخ نگاران تمامی ادوار ایران درباره تاریخ چگونه می اندیشید؟ از منظر او، اهمیت و فایده تاریخ چه بود؟ به باور وی، رسالت تاریخ را در چه مواردی باید جستجو کرد؟ در این کوتاه سخن، بنابر آن است تا پاسخی روشن بدین پرسش ها و سوالاتی از این دست داده شود و بدین طریق از ذهن تاریخ نگر این تاریخ نگار پرآوازه، آگاهی بهتری یافت.
اول آبانماه روز ملی ادیب شیرین سخن ، تاریخ نگار منصف ،حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد. نویسنده: رضا حارث آبادی 09122042389 -09193060873
تلگرام Rezabeyhaghi@ اینستاگرام https://www.instagram.com/beyhaghi_news/

کلمات کلیدی

تاریخ بیهقی

ابوالفضل بیهقی

اول آبان روز ملی ابوالفضل بیهقی

تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید

روستای حارث آباد سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

رضا حارث آبادی

محمود دولت آبادی

روستای حارث آباد سبزوار

محمود دولت آبادی رمان نویس برجسته سبزواری

بیهقی

abolfazlbeyhaghi

abolfazl beihaghi

معلم شهید دکتر علی شریعتی

معلم شهید دکتر شریعتی

مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار

روستای حارث اباد سبزوار

حسین خسروجردی نویسنده معاصر تاریخ وادب فارسی

حسین خسروجردی نویسنده توانای معاصر سبزوار

حسین خسروجردی رمان نویس بزرگ سبزواری

اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار

اول آبان ماه روز ملی ادیب شیرین سخن

رضا حارث آبادی بیهقی

روستای حارث اباد شهرستان سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

دانشگاه حکیم سبزواری

تاریخ بیهقی‌ و تأثیر آن بر ادبیات امروز

تمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی

تاریخ نگار منصف

دکتر مهیار علوی مقدم

اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی

بایگانی

پیوندها

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجله اینترنتی اسرارنامه» ثبت شده است

با درود و احترام به همه صاحبان فضل و خرد  


دوست گرانقدر و فرهیخته، جناب مهدی ضیایی بزرگوار عنایت فرمودند و پس از مطالعه تاریخ بیهقی جملات قصار و پندهای آن را استخراج و کتابت کرده و در اختیار ما قرار دادند. چون زحمات تحسین برانگیز ایشان درخور بهره برداری به نحو احسن بود، جسارت کرده و آنها را تایپ کردم تا همگان بهرمند شوند. 
آنچه می خوانید بازنویسی یافته های ارزشمند فرهیخته ارجمند جناب مهدی ضیایی از کتاب سترگ تاریخ بیهقی است:

سخنان گزیده و پند هایی که پس از مطالعه کامل تاریخ بیهقی به آنان رسیده‌ام:
۱- آخر کار آدمی مرگ است، احمق مردا که دل در این جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت بازستاند.
۲- از مکر دشمن ایمن نشاید بود.
۳- اعتقاد من باری آن است مُلک روی زمین نخواهم با تبعت آزاری بزرگ تا به خون چه رسد.
۴- او نخست ببرید و اندازه نگرفت پس بدوخت تا موزه و قبا تنگ و بی اندام آمد.
۵- این جهان گذرنده، دار خلود نیست و بر کاروانگاهیم و پسِ یکدیگر می رویم.
۶- بدا قوما که ماییم ( بونصر مشکان خطاب به سلطان مسعود)
۷- بَرِ آن تخم ها که ایشان کاشتند، برداشتند.
۸- بسا رازا که آشکار خواهد شد روز قیامت.
۹- بندگان گناه کنند و خداوندان در گذارند.
۱۰- به جویی که آب رفت یک، دوبار آب باز آید.
۱۱- پیرایه مُلک پیران باشند.
۱۲- پیش آفتاب ذره کجا برآید.
۱۳- تا جان در تن است امید صدهزار راحت است و فرج است.
۱۴- تا سر به جای است خلل ها را دریافت باشد

۱۵- مقام مردی باشد چنان تواند کرد و گردن حرص و آز را تواند شکست.
۱۶- چنان باید زیست که پس از مرگ دعایی نیک کنند.
۱۷- چون دوستی زشت کند چه چاره از باز گفتن؟
۱۸- چون شکوفه نهال را سخت تمام و روشن و آبدار بینند، توان دانست که میوه از چه جمله آید.
۱۹- چون ضعیفی افتد میان دو قوی توان دانست که حال چون باشد.
۲۰- چون گوسفند را بکشند از مثله کردن و پوست باز کردن دردش نیاید.
۲۱- چون مرا دشمن از خانه خیزد با بیگانه جنگ چرا باید کرد. 
۲۲- چون مرد بمرد اگرچه بسیار مال و جاه دارد با وی که همراه خواهد بود؟
۲۳- حاسد را هرگز آسایش نباشد.
۲۴- حق دوستی را بباید گزارد؛ خاصه که قدیم تر باشد.
۲۵- حق را همیشه حق می باید دانست و باطل را باطل.
۲۶- حق صحبت نان و نمک را نگاه باید داشت.
۲۷- حق همیشه حق باشد و باطل باطل.
۲۸- خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاهان کند که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست (بونصر مشکان پس از سی سال خدمت به پادشاهان این جمله را گفت)

۲۹-خردمند آن است که به نعمتی و عشوه ای که این جهان دهد فریفته نشود و بر حذر باشد از باز ستدن که زشت باز می ستاند و بی محابا

۳۰- خردمند آن است که در قناعت زند که برهنه آمده است و برهنه خواهد رفت.
۳۱- خود کرده را درمان نیست.
۳۲- خون ریختن کار بازی نیست.
۳۳- داد از دنیای فریبنده بباید ستد و خوش بخورد و خوش بزیست و راه دیگر گرفت.
۳۴- در شهری مُقام نکنید که پادشاهی قاهر و قادر، حاکمی عادل و بارانی دائم و طبیبی عالم و آبی روان نباشد.
۳۵- درویش گرسنه و در محنت و ضعیف و توانگر در همه نعمت، چون مرگ فراز آمد از یکدیگر باز نتوان شناخت.
۳۶- دشمن، دوست چون تواند بود؟ دشمن هرگز دوست نگردد.
۳۷- دل در فرع بستن و اصل را به جای ماندن محال است.
۳۸- دو تیغ به هیچ حال در یک نیام نتوانند بود.
۳۹- دولت افتان و خیزان باید، که پایدار باشد و دولتی که همواره می‌رود بر مراد، بی هیچ کراهیت و به یک بار خداوندش بیفتد.
۴۰- دولت و ملت دو برادرند که به هم بروند و از یکدیگر جدا نباشند.

۴۱- دیگ به همبازان بسیار به جوش نیاید.
۴۲- راست گفتن پیشه گیرید که روی را روشنی دارد.
۴۳- زده را که به زینهار شما آید مزنید، زده و افتاده را توان زد، مرد آن مرد است که گفته اند العفو عند القدرت) به کار آید.
۴۴- سخن حق و نصیحت تلخ باشد.
۴۵- سخنی که ناخوش خواهد آمد ناگفته به.
۴۶- سیر خورده، گرسنه را مست و دیوانه پندارد.
۴۷- شراب و نشاط با فراغ دل رود.
۴۸- شرط آن است که به وقت گل ساتگینی خوری که گل مهمانیست چهل روزه.
۴۹- صعبا و فریبنده که این درم و دینار است، بزرگا مردا که از این روی بر تواند گردانید.
۵۰- عاقبت کار آدمی مرگ است.
۵۱- فضل هر چند پنهان دارند آخر آشکار شود، چون بوی مشک.
۵۲- قلم روان از شمشیر گردد.
۵۳- قوادی به از قاضی گری.
۵۴- قیامتی خواهد بود و حسابی بی محابا و داوری عادل و دانا و بسیار فضیحت ها که از این زیرزمین برخواهد آمد.
۵۵- کسی بر راستی زیان نکرده است.

۷۳- نصیحت که به تهمت بازگردد ناکردنی است.
۷۴- نگر تا کار امروز به فردا نیفکنی که هر روزی که می آید کار خویش می آورد.
۷۵- وزیر بدگمان تدبیر راست چون تواند کار بندد؟
۷۶- هر چه بر کاغذ نبشته آید بهتر از کاغذ باشد.
۷۷- هر کسی آن کند که از اصل و گوهر وی سزد.
۷۸- هر کسی خرد او قوی تر، زبان ها در ستایش او گشاده تر. 
۷۹- هر که از عیب خود نابینا باشد، نادان‌تر مردمان باشد.
۸۰- هر که خرد وی اندک تر، او به چشم مردمان سبک تر.
۸۱- هر که خواهد که زنش پارسا ماند، گرد زنان دیگران نباید گشت. 
۸۲- هنر بزرگ آنست که روزی خواهد آمد جزا و مکافات را در آن جهان، و داوری عادل که از این ستمکاران داد مظلومان بستاند. 
۸۳- یوسف از گاه به چاه افتاد. 

مهدی ضیایی
فی مورخ ۲۵ محرم الحرام سنه ۱۴۴۳

با تشکر از سرکار خانم فرهبد مجری و استاد برجسته سخن شهرستان سبزوار 

لینک گروه واتس آپ: شبکه رسمی ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۷:۴۳
رضا حارث ابادی

برگزاری یازدهمین همایش ملی بزرگداشت بیهقی همزمان با روز ملی بزرگداشت بیهقی/ “ماه بیهقی”؛ برای نخستین بار بزرگداشت پدر نثر فارسی به مدت یک ماه برگزار می شود

یازدهمین همایش ملی ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی در دو محور علمی- پژوهشی و بخش عمومی همزمان با یکم آبان ماه روز ملی بزرگداشت پدر نثر فارسی برای نخستین بار از یکم آبان تا یکم آذر ۱۴۰۰ به مدت یک ماه و در قالب “ماه بیهقی” برگزار می شود.

دبیر یازدهمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در گفتگو با روابط عمومی دانشگاه، ضمن تشریح برنامه های بخش علمی- پژوهشی و بخش عمومی این همایش گفت: آیین افتتاحیه شنبه اوّل آبان۱۴۰۰ ساعت ۱۰-۱۲ صبح به صورت  حضوری و مجازی، با پیام یکی از مسئولان فرهنگی عالی رتبه کشوری و با توجه به همه گیری کرونا با حضور شماری محدود از پژوهشگران ایرانی و سفیر کشورهای  افغانستان و تاجیکستان و رایزن های  فرهنگی سفارت این کشورها برگزار خواهد شد.

دکتر مهیار علوی مقدم با اشاره به اینکه ارائه فراخوان چکیده مقالات درحوزه بیهقی پژوهی از اواخر تیر ۱۴۰۰ آغاز شده است و انتشار چکیده مقالات دارای نمایهISC و Civlica  خواهد بود، اضافه کرد: نظارت بر بخش علمی همایش، توسط کمیته ای علمی از دانشگاه های حکیم سبزواری، فردوسی مشهد، اصفهان، ارومیه، تهران، علامه طباطبایی، فرهنگیان و مرکز فرهنگی بین الملل شهر کتاب انجام می شود.

دانشیار گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری با اشاره به اینکه در این دوره برای نخستین بار بزرگداشت بیهقی طی یک ماه و در قالب”ماه بیهقی” برگزار می شود، اظهار داشت: برگزاری ۹ نشست های علمی- پژوهشی( درفضای مجازی) از اوّل آبان تا اوّل آذر۱۴۰۰ و سخنرانی دست کم ۱۸ بیهقی پژوه در این نشست ها و بیهقی خوانی و نمایشنامه خوانی درشنبه های  بیهقی و چهارشنبه های بیهقی از جمله برنامه های ماه بیهقی خواهد بود.

دکتر علوی مقدم افزود: از این میان، ۴ نشست به مناسبت  ۲ آبان(روز اخلاق و مهرورزی): پیوند تاریخ بیهقی و ارتقای اخلاق مداری و انسان دوستی در جامعه، ۱۳آبان(روز دانش آموز): پیوندهای تاریخ بیهقی و آموزش وپرورش، ۱۴ آبان(روز فرهنگ عمومی): پیوند تاریخ بیهقی وارتقای فرهنگ جامعه،  ۲۴ آبان(روز کتاب و کتابخوانی): بیهقی خوانی و پیوند تاریخ بیهقی با خوانش متن و ۵ نشست نیز درحوزه های زیباشناسی، تاریخ نگاری، مطالعات فرهنگی، روایت شناسی و داستان پردازی درتاریخ بیهقی است.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه آیین بیهقی خوانی در این ۹ نشست علمی- پژوهشی(در فضای مجازی) و ۵ بیهقی خوانی و گفتارهایی پیرامون تاریخ بیهقی با زبانی ساده و نمایشی در سبزوار خواهد بود، گفت: برگزاری ۱۵ کوته گفتار فرهنگی- ادبی در فضای مجازی در زمینه تاریخ بیهقی و ابوالفضل بیهقی، برگزاری مراسمی مردمی در حارث آباد(زادگاه ابوالفضل بیهقی) درهفته اول آبان ۱۴۰۰و به صدا درآمدن زنگ بیهقی در شنبه اول آبان۱۴۰۰ درمدارس شهرستان سبزوار و تببین جایگاه ابوالفضل بیهقی و تاریخ بیهقی در زنگ های تفریح توسط دبیران ادبیات و تاریخ در هفته اوّل آبان نیز از دیگر برنامه های ماه بیهقی خواهد بود.

دبیر یازدهمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی افزود: آیین اختتامیه همایش با حضور شماری از پژوهشگران ایرانی و مسئولان فرهنگی  شماری از کشورهای همسایه ی همزبان در  باغ ایرانی، درکنار تندیس ابوالفضل بیهقی و حکیم فردوسی برگزار می شود.

دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری خاطرنشان کرد: برگزار کنندگان بخش های علمی- پژوهشی و عمومی یازدهمین همایش بزرگداشت ابوالفضل بیهقی، دانشگاه حکیم سبزواری- انجمن ترویج زبان وادب فارسی ایران(شعبه خراسان)- مرکز فرهنگی وبین الملل شهر کتاب- بنیاد فرهنگی زنده یاددکتر علوی مقدم- شهرداری وشورای اسلامی شهرستان سبزوار – اداره فرهنگ و ارشاداسلامی سبزوار- اداره آموزش وپرورش سبزوار 

خواهند بود.

اعضای کمیته علمی یازدهمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی(آبان ۱۴۰۰) :

  • دبیر یازدهمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی(آبان ۱۴۰۰): دکتر مهیار علوی مقدّم

  • مدیر نظارت علمی، انتشارات و فضای مجازی: دکتر علی صادقی منش

  1. دکتر مه دخت پورخالقی چترودی(دانشگاه فردوسی مشهد)

  2. دکتر علی تسنیمی(دانشگاه حکیم سبزواری)

  3. دکترزهرا جمشیدی(دانشگاه حکیم سبزواری)

  4. دکتر احمد خواجه ایم(دانشگاه حکیم سبزواری)

  5. دکتر حسن دلبری(دانشگاه حکیم سبزواری)

  6. دکترابوالقاسم رحیمی(دانشگاه حکیم سبزواری)

  7. دکترروزبه زرین کوب(دانشگاه تهران)

  8. استاد مهدی سیدی(فرهنگسرای فردوسی)

  9. دکتر علی صادقی منش(دانشگاه حکیم سبزواری)

  10. دکتر محمّدعلی طالبی(دانشگاه حکیم سبزواری)

  11. دکترمهیار علوی مقدّم(دانشگاه حکیم سبزواری)

  12. دکترغلامحسین غلامحسین زاده(دانشگاه تربیت مدرس)

  13. آقای علی اصغر محمدخانی( مرکز فرهنگی و بین الملل شهرکتاب)

  14. دکتر عباس محمّدیان(دانشگاه حکیم سبزواری)

  15. دکتر فاطمه مدرّسی(دانشگاه ارومیه)

  16. دکتر رضا مصطفوی سبزوار(دانشگاه علامه طباطبایی)

  17. دکترسیدعلی اصغرمیرباقری فرد(دانشگاه اصفهان)

  18. دکتر اسماعیل نصرآبادی( دانشگاه فرهنگیان)

  19. دکتر محمد جعفر یاحقی(دانشگاه فردوسی مشهد)

فراخوان همایش ملی ابوالفضل بیهقی( کلیک کنید)

فرمت چکیده یازدهمین همایش ملی ابوالفضل بیهقی(کلیک کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۰۰ ، ۱۲:۴۴
رضا حارث ابادی

تقدیر رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار از موسسه کیاسبز به خاطر طرح ثبت روز ملی بیهقی

مجله اینترنتی اسرارنامه

ثبت اول آبان به عنوان روز ملی بزرگداشت بیهقی در متن تقویم ملی ایران قطعا یکی از مهمترین خبرهای هفته گذشته سبزوار بود. این دستاورد آنقدر بزرگ است که هر چند هنوز 9 ماه دیگر تا پایان سال باقی است، اما می توان از همین حالا به جرأت آن را مهمترین رویداد فرهنگی سال 1400 در دیار سربداران دانست.

یقینا در تحقق این دستاورد افراد و گروه های مختلفی در طول این سالها نقش داشته اند که زحمات همه آنان قابل تقدیر و ستایش است، از جمله موسسه فرهنگی هنری کیاسبز بیهق که طرح نهایی ثبت اول آبان را در اواخر سال 99 به رشته تحریر درآورد و همین طرح از جانب اداره ارشاد سبزوار به ریاست رضا شجاع مقدم و نمایندگان شهرستان آقایان محبی و به ویژه عنابستانی پیگیری شد و سرانجام در شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست دکتر روحانی رئیس جمهوری ایران مورد تأیید و تصویب قرار گرفت.

اما بی تردید تلاش های چندین ساله مردم و فرهیختگان روستای حارث آباد، اساتید دانشگاه های سبزوار، فرمانداران و نمایندگان وقت، کمیسیون فرهنگی شورای شهر و شهرداری که همه ساله به برگزاری همایش های بزرگداشت بیهقی در اول آبان و یادآوری ضرورت ثبت این روز در تقویم ملی به عنوان یک مطالبه مردمی پرداخته اند، در حصول نهایی این نتیجه تأثیر بسزایی داشته است.

در تصویر این پست تقدیرنامه رضا شجاع مقدم رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار از موسسه فرهنگی هنری کیاسبز بیهق به خاطر تدوین طرح پیشنهادی اول آبان روز بزرگداشت بیهقی و تعیین جایگاهی ویژه برای «نشان ادبی بیهقی» را مشاهده می کنید که در اسفند 99 اهدا شده است.

موسسه فرهنگی هنری کیاسبزبیهق با همت تعدادی از چهره های دانشگاهی و فرهنگی و هنری دیار سربداران در سال 1386 در سبزوار تأسیس شده و از آن زمان تا کنون منشأ فعالیت ها و خدمات فرهنگی و هنری ارزنده ای نظیر برگزاری کنگره بین المللی بزرگداشت آیت الله حاج عبدالاعلی سبزواری روحانی برجسته شیعه در سال 89، نکوداشت ملی استاد حمید سبزواری پدر شعر انقلاب در سال 91، جشنواره ملی ادبیات داستانی رضوی در سال 91، جشنواره ملی خوشنویسی رضوی در سال 94 و چندین جشنواره، همایش و نمایشگاه و نیز برگزاری کلاس های هنری و دوره های مهارت آموزی را در کارنامه خود دارد.

در حال حاضر آقای سیدنورالله رضوی مدیرمسئول و آقایان محمد همایی و رضا مناجاتی پور از اعضای هیأت امنای این موسسه هستند.

 

  بیهقی - Copy

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۰ ، ۱۱:۰۸
رضا حارث ابادی

 نام بیهقی به تقویم کشور زینت بخشید!

برای بیهقی چه کردیم و چه باید بکنیم؟

http://asrarnameh.com/uploads/1/123.jpg

✳️ ده روز پرهیاهو و پر هیجان انتخابات گذشت و تکلیف ها مشخص شد. این روزها همه یا در حال استراحتند و یا سخت مشغول حساب و کتابها هستند. اما هفته گذشته خبر بسیار مهمی برای سبزوار داشتیم که در غوغای بوقهای تبلیغاتی و ستادهای انتخاباتی زیاد دیده و شنیده نشد. این خبر مهم، ثبت اول آبان به عنوان روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در تقویم رسمی کشور بود.

بالاخره تقویم رسمی کشور به نام ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی مزین شد. تا کنون تقریبا همه مشاهیری که نام شان در تقویم آمده است از شاعران بودند؛ فردوسی، خیام، سعدی، مولوی و غیره. اما اکنون با ثبت اول آبان به نام بیهقی، روزی هم برای نثر خواهیم داشت. واقعا حیف بود که تقویم کشور روزی برای نثر نداشته باشد. روز بیهقی همچنین روزی برای تاریخ هم هست و تاریخ، معلم انسانهاست. اما تذکر چند نکته در این باره خالی از لطف نیست:

1- کار، نشد ندارد؛ اگر ابتکار و پشتکار داشته باشیم. کسب این موفقیت، بعد از سالها تلاش و پیگیری حاصل شده است. ثبت روز بیهقی یک کار گروهی و مستمر بود. این موفقیت به نام یک شخص یا گروه خاصی نیست بلکه حاصل پیگیری ها و سماجت های مسئولان مختلف در سال های مختلف است. اساسا این گونه کارها با اقدامات فردی و شخصی به جایی نمی رسد بنابراین موفقیت ثبت روز ملی بیهقی به نام سبزوار است نه فرد یا گروه خاصی. به هر حال این موفقیت بار دیگر ثابت کرد که اگر وحدت و همفکری و همکاری باشد هیچ کاری غیرممکن نیست. و با همبستگی و تعامل چه کارهای بزرگی را که می توان به سرانجام رساند. یادمان باشد که سبزوار کمبودهای زیادی در زمینه های فرهنگی و هنری  دارد و و هنوز کارهای بزرگی برای انجام دادن داریم: ساخت کتابخانه مرکزی شهر، کسب پایتختی کتاب ایران، محل دائمی نمایشگاه های شهرستان، پردیس جامع فرهنگی بیهقی، بازسازی و ساخت موزه و مرکز فرهنگی استاد سبزواری، گذر فرهنگ و هنر، بازسازی و احیای کاروانسراها، احیای سراهای سنتی شهر، مرمت و احیای خانه های تاریخی، ایجاد زیرساخت های گردشگری، ثبت آثار میراث فرهنگی و گردشگری در یونسکو و غیره.

2- شاید خیلی ها ندانند که اختصاص روزی به نام بیهقی نخستین بار در سال 1386 در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح و رد شد. علت اصلی رد شدنش هم غفلت و کوتاهی و پیگیری نکردن مسئولان وقت سبزوار بود. اگر مسئولان وقت شهرستان، مانند سال های اخیر پیگیری می کردند قطعا روز بیهقی ثبت می شد و 14 سال انتظار نمی کشیدیم. به موقع عمل کردن و سنجیده و با برنامه پیش رفتن و سماجت مسئولان در به نتیجه رساندن طرحی یا کاری بسیار مهم است. همین غفلت ها و کوتاهی هاست که کارها را سالها عقب می اندازد. مسئولان باید فرصت شناس باشند و به اصطلاح تا تنور داغ است نان را بچسبانند. وقتی با اندکی غفلت و کوتاهی، فرصت مناسب از دست رفت؛ بدست آوردن دوباره آن فرصت یا غیرممکن است و یا بسیار پرهزینه و زمان بر خواهد بود. متاسفانه مسئولان سبزوار از این غفلت ها و کوتاهی ها کم نداشته اند؛ محروم شدن سبزوار بعنوان دومین شهر بزرگ استان از راه آهن سراسری یک نمونه بارز آن است که بعد از 60 سال هنوز نتوانسته ایم سبزوار را به شبکه سراسری ریلی وصل کنیم. مگر نه این که یکی از دلایل عقب افتادگی منطقه بزرگ سبزوار در چهار دهه گذشته نداشتن راه آهن بوده است. قطعا تا زمانی که سبزوار به شبکه سراسری ریلی کشور وصل نشود شهرک های صنعتی و منطقه ویژه اقتصادی نیز رونقی نخواهند داشت. بنابراین یک روز هم یک روز است و هر روز تاخیر در راه اندازی راه آهن، یعنی تاخیر در پیشرفت و آبادانی منطقه و شهرستان.

نگنجاندن حداقل یک قنات از سبزوار در پرونده قنات های ایران برای ثبت در میراث جهانی یونسکو، جای خالی مشاهیر سبزوار در جمع مشاهیر یونسکو، انتخاب نشدن سبزوار بعنوان پایتختی کتاب ایران، رها شدن تپه باستانی سبزوار و... هم اکنون نیز پرونده کاروانسراها برای ثبت در یونسکو در جریان است و ظاهرا هیچ کاروانسرایی از سبزوار در این پرونده نیست. اگر مسئولان غفلت و کوتاهی کنند این فرصت بی نظیر را هم از دست خواهیم داد.

در چنین بزنگاه هایی اگر مسئولان به موقع عمل کنند و پیگیری و سماجت داشته باشند فرصت های بزرگی برای شهرستان ایجاد می کنند و اگر غفلت و کوتاهی کنند فرصت سوزی خواهند کرد.

3- هر چند آرامگاه بیهقی به طور دقیق، مشخص نیست اما برخی از بزرگان از جمله استاد باستانی پاریزی معتقد است که بیهقی در اواخر عمر خود به زادگاهش بیهق آمده و در همین جا درگذشته است. او در کتاب "سیاست و اقتصاد در عصر صفوی می نویسد:

"هر چند قسمت عمده عمر بیهقی در غزنه گذشته اما گمان من این است که پس از آزادی از زندان، همچون فردوسی، به زاد و بوم خود بازگشته و در بیهق مرده باشدکه قبر خاندان بیهقی در آنجاست. دلیل بر این گمان این است که هم امروز در غزنه و هیچ یک از شهرهای افغانستان، قبری به نامه بیهقی نداریم و در کتاب مزارات غزنه نیز از آن خبری نیست. با این حساب حق این است که انجمن آثار ملی، ستون یا بارگاهی به یاد بیهقی در سبزوار یا ششتمد بسازد که یادآور نام بلند بیهقی باشد و موسسات دیگر نیز هر چه بتوانند در تجلیل او بکوشند.” (منبع: سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، باستانی پاریزی، ص ۶)

پیشنهاد ساخت یادمانی شایسته برای ابوالفضل بیهقی را مرحوم ابراهیم باستانی پاریزی در سال ۱۳۴۴ ارائه کرد و در سال های بعد بارها آن را تکرار کرد اما تا کنون 56 سال گذشته و هنوز به جایی نرسیده است. مسئولان بارها وعده داده اند و حتی نمایندگان در دوره های قبل خبر از اختصاص 800 میلیون تومان اعتبار برای ساخت این یادمان داده بودند اما انگار فقط یک وعده بود و کسی نه اعتباری دید و نه یادمانی ساخته شد. به هر حال حالا که روز ملی بیهقی در تقویم کشور ثبت شد شایسته است مسئولان شهرستان همچنان با جدیت و پشتکار، طراحی و ساخت یادمانی آبرومند برای او را پیگیری کنند و به نتیجه برسانند. این یادمان باید با شکوه و در خور شان پدر نثر فارسی باشد.حتی می شود برای طراحی و ساخت یادمان بیهقی، فراخوان ملی داد و بهترین طرحها را انتخاب و عملیاتی کرد.

4- اول آبان 92  آقای محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب در مراسم بزرگداشت پیشنهاد تأسیس «مرکز بیهقی پژوهی» را ارائه داد و گفت: باید این مرکز به‌جایی برسد که هر کس در سراسر جهان بخواهد درباره بیهقی تحقیق کند و مطلبی بنویسد باید به اینجا مراجعه کند. او تأکید کرد این مرکز باید در سبزوار، زادگاه بیهقی راه‌اندازی شود. هشت سال از این پیشنهاد می‌گذرد اما واقعاً چه کردیم؟ آیا کوچک‌ترین قدمی برای راه‌اندازی این مرکز برداشتیم؟ کاری نشد و نشد تا این‌که سال 94 باز هم در مراسم بزرگداشت بیهقی، مرحوم استاد علوی مقدم گفت حاضرم کتابخانه‌ام را به مرکز بیهقی پژوهی تبدیل کنم. شش سال گذشت باز هم کاری نکردیم. تازه افتخار می‌کنیم که چند دانشگاه بزرگ داریم که همه هم دانشکده رشته ادبیات فارسی دارند. چه کسی باید مرکز بیهقی پژوهی را راه‌اندازی کند؟ آیا غیر از دانشگاه‌ها و دانشکده‌های ادبیات ما؟ چه کسانی غیر از استادان ادبیات فارسی باید برای این کارها آستین بالا بزنند؟ اگر دانشگاه‌ها این کارها را نکنند پس برای چه کار ساخته شده‌اند؟

اگر این فعالیت های اساسی درباره بیهقی صورت نگیرد، ثبت روز ملی به نام پدر نثر فارسی چه فایده ای دارد؟ اگر قرار است فعالیت ما برای بیهقی به یک همایش نیم بند و نصفه روزه در اول آبان خلاصه شود، ثبت یک روز به نام او در تقویم کشور چه ضرورتی داشت؛ چون همین کار را قبل از آن هم انجام می دادیم. فعالیت ها و اقدامات شهرستان، قبل و بعد از ثبت روز ملی بیهقی باید کاملا متفاوت باشد.

5- حالا دیگر اول آبان به نام بیهقی است و یک روز ملی به حساب می آید بنابراین طرح ها و برنامه ای این روز هم باید در سطح ملی و جهانی باشد. مسئولان باید از لاک محدود خود بیرون آیند و نگاه های شهرستانی خود را کنار بگذارند. در آستانه قرن جدید قرار داریم و باید جهش بزرگی برای فعال سازی ظرفیت ها فرصت های مختلف منطقه بزرگ سبزوار داشته باشیم تا سبزوار به جایگاه واقعی اش برسد. در شش گذشته شهرداری سبزوار، گرفتار حاشیه ها و روزمرگی محض بود و تقریبا هیچ کار اساسی و زیربنایی برای شهر صورت نگرفت و ما عملا شش سال مهم را در آستانه قرن جدید از دست دادیم. این تجربه باید برای همه مسئولان شهری مایه عبرت باشد. اگر سبزوار می خواهد مانند شهرهای دیگر از قافله پیشرفت و آبادانی عقب نماند افق نگاه مسئولان و مجموعه مدیریت شهری سبزوار باید ملی و جهانی باشد. مثلا شهردار آینده سبزوار باید با نگاه جهانی و ملی انتخاب شود؛ شهرداری توانمند، بی حاشیه و با افق نگاه ملی تا بتواند اول آبان هر سال برای بزرگداشت بیهقی برنامه ریزی کند./

شنبه 5 تیر 1400   

 منبع: آقای علی نورآبادی/ مجله اینترنتی اسرارنامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۰ ، ۱۱:۰۳
رضا حارث ابادی

نگاهی به پتانسیل های روستای حارث آباد، قطب بالقوه گردشگری ادبی و طبیعی در جنوب سبزوار 

امید برومندی / پایگاه خبری اسرارنامه

روستاها، کوچکترین واحدهای تقسیمات کشوری در ایران هستند که در چند دهه اخیر دائما از جمعیت آنان کاسته و به جمعیت شهرها افزوده شده است. با وجود این روستاها همچنان اهمیت خود را در ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور دارند و بسیاری از آگاهان و کارشناسان معتقدند باید به پایداری روستاها یاری رساند و روند مهاجرت از روستا به شهرها را متوقف و حتی برعکس کرد. البته برخی روستاها هستند که موفق شده اند پایداری خود را حفظ کرده و حتی هدف مهاجرت معکوس از شهر به روستاها را تحقق ببخشند. روستای تاریخی و پر استعداد حارث آباد شهرستان سبزوار یکی از آن موارد است. روستایی که در 10 کیلومتری جنوب شهر سبزوار و در همجواری کالشور معروف غرب خراسان چندین قرن است که بی هراس کویر، پنجه در پنجه طوفان انداخته و با خشکی زمین و زمان ساخته و تا حد امکان شرایط دشوار را به تکمین خود درآورده و همچنان به حیاتش ادامه می دهد.

روستایی که نه تنها امروز توانسته در زمینه کشاورزی با استفاده از الگوهای مناسب برای این جغرافیای کشور به یکی از قطب های تولید محصول با ارزش پسته در غرب خراسان تبدیل شود، بلکه طوفان های شن محلی را با کاشت صدها هکتار جنگل تاغ در چند دهه گذشته، به مهار درآورده و از همه مهمتر از دامان خود بزرگمردی چون خواجه ابوالفضل بیهقی را به تاریخ و ادبیات ایران تقدیم کرده است  که مورد احترام همه ملت های فارسی زبان است و به عنوان مشاهیر مشترک دو کشور ایران و افغانستان شناخته می شود.

این ارادت و احترام مشترک همه فارسی زبانان و خصوصا مردم منطقه خراسان و سبزوار نسبت به ابوالفضل بیهقی زمینه ای شد برای دوستی و آشنایی بیشتر چند ساله ما با آقای رضا حارث آبادی یکی از اهالی فرهیخته و از بیهقی پژوهان حارث آباد که هر چند اکنون سالهاست در تهران سکونت دارد، اما این پایتخت نشینی باعث فراموشی ریشه های اصیل و پر افتخار خود در شهر و روستای زادگاهش نشده و همچنان به همراه سایر هم روستایی ها و همشهریان فرهیخته اش دلسوزانه و مشتاقانه پیگیر همه اخبار و رویدادهای پیرامون بیهقی است و بعضا خود در تلاش برای ایجاد رویدادها و اتفاقاتی جدید در این عرصه می باشد.

طی فرصتی که در اواسط زمستان 99 دست داد، با آقای رضا حارث آبادی به گفتگویی صمیمانه نشستیم.

به دلیل فعالیت های دلسوزانه ای که پیرامون ابوالفضل بیهقی داشته، عده ای او را به عنوان رضا بیهقی می شناسند. وی تا سال 86 دهیار حارث آباد بوده و سپس به تهران مهاجرت کرده و در یک شرکت صنعتی مشغول فعالیت شده است. اما با اینکه ساکن سبزوار نیست ولی از خیلی از مسوولان در شهر و روستای زادگاهش حضور دارد و پیگیر امور فرهنگی حارث آباد است.

مصاحبه ما ابتدا قرار بود فقط پیرامون انتقادات آقای حارث آبادی از عدم توانایی مسوولان شهرستان و استان جهت جذب اعتبار 800 میلیون تومانی ای باشد که دولت برای ساخت المان بیهقی در حارث آباد اختصاص داده بود. اما آنقدر گفتنی ها زیاد بود و اطلاعات مفیدی از جانب این همشهری فرهیخته  ارائه شد که به گفتگویی مفصل پیرامون توانمندی های حارث آباد منجر گردید.

در ادامه متن صحبت های آقای حارث آبادی درباره توانمندی های ویژه روستای حارث آباد را می خوانیم:

حارث آباد روستایی است که می توانست به عنوان یک منطقه کویری دور از مرکز استان در غرب خراسان رضوی سالها قبل به طور کامل خالی از سکنه شود و پیکره متروک شده آن زیر طوفان های هولناک شنی که چند دهه گذشته میهمان همیشگی این منطقه بوده اند، مدفون گردد، اما با همت مردم محلی و احتمالا کمک و برنامه ریزی به موقع مسوولان مربوطه حارث آباد اکنون همچنان مقاوم و سربلند به حیات پویای خود ادامه می دهد. اما در صورتی که توجه و حمایت های بیشتری را پیرامون پتانسیل ها و استعدادهای ویژه خود، دریافت نماید، می تواند به شکوفایی بسیار بیشتری نیز برسد و به الگویی

 photo_2021-03-09_13-17-30

برای تثبیت و رشد دیگر روستاهای ایران تبدیل شود.

پتانسیل ها و استعدادهای ویژه روستای حارث آباد را می توان در 4 محور کلی مورد دسته بندی قرار داد:

1- سرمایه ادبی و فرهنگی ارزشمند؛

2- سرمایه طبیعی ارزنده؛

3- موقعیت مواصلاتی

4- پویایی و همت بالای مردم محلی؛

1- سرمایه ادبی و فرهنگی ارزشمند : وجود سرمایه ادبی و فرهنگی بزرگی نظیر ابوالفضل بیهقی که در حارث آباد متولد شده است، مهمترین امتیاز و اولویت روستای حارث آباد است که حتی با توجه به جایگاه بالای بیهقی در ایران و بین ملت های فارسی زبان بدون تردید می تواند از اولویت های فرهنگی شهرستان سبزوار محسوب شود. بنابراین ثبت اول آبان به عنوان روز ملی بیهقی، تکمیل المان یادبود و برگزاری همایش های بزرگداشت سالانه باید با جدیت در دستور کار قرار گیرد.

ما باید این موضوع را خیلی جدی بگیریم تا افسوس و حسرتی که درباره مولانا از سوی ترکیه به ایران تحمیل شد، اینبار برای بیهقی از جانب افغانستان برایمان پیش نیاید. دوستان ما باید خیلی هوشیار باشند، چون اگر بحث بیهقی به ثمر برسد، درآمد و مزایایش برای کل شهرستان است.

2- سرمایه های طبیعی ارزنده : همجواری با رودخانه فصلی کالشور و پوشش گیاهی و حیات وحش ارزشمند ساکن در این زیست بوم و نیز وجود اولین جنگل های دست کاشت تاغ ایران در این منطقه و اولین پایگاه ملی تثبیت شن کویر در حارث آباد از جمله سرمایه های طبیعی ارزنده این روستای کهن است.

 یکی از دغدغه های مهم در ارتباط با حارث آباد در حال حاضر جنگل های تاغ این روستاست. زیرا اگر همین جنگل نباشد حارث آباد و سبزوار از بادهای منطقه آسیب زیادی می بینند. مادربزرگ ها و پدربزرگ های ما تعریف می کردند که اینقدر باد و خاک می آمد که تلی از خاک رس همه جا می نشست و اصلا نمیشد زندگی کرد. دقیقا وجود این تاغزارها اکنون باعث شده با مهار بادها و طوفان های شن، فرصت رشد به درخت های پسته در باغات حارث آباد داده شود وگرنه همان بادهای روانی که در منطقه زابل هست دقیقا به همان شکلش را باید در اینجا می داشتیم یا ریزگردهای عراق و خوزستان دقیقا در اینجا می توانست اتفاق بیافتد.

یک نکته خوب دیگر درباره تاغزارهای حارث آباد همجواریش با دولت آباد است که خود یک مزیت دیگر است. حارث آباد و دولت آباد دو روستای همجوار که هر دو شخصیت های بزرگی نظیر ابوالفضل بیهقی و محمود دولت آبادی را به تاریخ و ادبیات ایران تبدیل کرده اند و می توانند در کنار هم به یک قطب گردشگری ادبی و طبیعی در جنوب سبزوار است تبدیل شوند.

در بحث سرمایه ها و منابع طبیعی حارث آباد، از دانشگاه حکیم سبزواری به عنوان دومین دانشگاه بزرگ شمال شرق ایران که گروه آموزشی محیط زیست نیز دارد، انتظار داریم که مرکز تثبیت شن حارث آباد را به عنوان اولین مرکز تثبیت شن کشور بازسازی و احیا کند. این کار هم از جنبه علمی و اعتباری برای خود دانشگاه مفید است و هم ارتباط متقابل دانشگاه و جامعه را به وجود می آورد و هم با احیاء و گسترش جنگل های تاغ می تواند جاذبه گردشگری مهمی در جنوب سبزوار باشد.

3- موقعیت مواصلاتی: قرار داشتن حارث آباد در مسیر دسترسی سبزوار به روداب، ششتمد و بردسکن و 80 پارچه آبادی در جنوب شهرستان یک نوع موقعیت سوق الجیشی برای این روستا ایجاد کرده است. همچنین نزدیکی به سبزوار و امکان بهره مندی از بزرگراه آسیایی تهران مشهد و بالعکس امتیاز مواصلاتی مهمی برای این روستاست که در 10 کیلومتری جنوب سبزوار واقع شده است.

4-پویایی و همت بالای مردم محلی؛ باعث شده حارث آباد یک روستای متمول، بدون بیکار و حتی مهاجرپذیر سبزوار باشد. طبق آخرین سرشماری رسمی در سال 85 حارث آباد 1535 نفر جمعیت ثابت دارد ولی در عمل جمعیت بیشتری در این روستا استقرار دارند. افرادی که شاید در سبزوار خانه دارند اما نیمی از سال را در این روستا حضور و سکونت پیدا می کنند.

حضور موفق جوانان حارث آبادی در نجاری و دکوراسیون داخلی و صنعت کابینت سازی  که در شهرستان سبزوار و بعضا در تهران اسم و رسم خوبی به دست آورده اند از پتانسیل های مردمی این روستا است. ظاهرا طبق آمارها در حال حاضر بالای 100 نفر نصاب و نجار حارث آبادی داریم که، حرفه ای کار می کنند. علاوه بر آن تعداد زیادی از مردم حارث آباد با داشتن کامیون و ماشین های سنگین در صنعت حمل و نقل جاده ای کشور حضور فعالانه ای دارند. به طوری که شاید بتوان گفت حارث آباد روستایی است که بیشترین تعداد کامیون داران را در سطح کشور دارد.

همچنین حارث آباد در حال حاضر قطب تولید پسته غرب خراسان است. در رابطه با پسته همین مقدار کافی است که بدانیم، اگر بیست و پنج سال به عقب بر گردیم، خواهیم دید در آن زمان فقط دو باغ در حارث آباد وجود داشت. اما الان با زحمتی که مردم کشیده اند، حارث آباد و دولت آباد به عنوان دو روستای همجوار به قطب های اول پسته سبزوار تبدیل شده اند. به طوری که اکنون در حارث آباد هر جا بروید باغستان پسته است و کمتر محصولات دیگری را خواهید دید. اتفاقا محصول پسته با خاک و آب و هوای این روستا سازگاری بیشتری دارد و بهتر به ثمر می نشیند.

اکنون حارث آباد از معدود روستاهای کویری جنوب سبزوار است که تقریبا با مشکل بیکاری مواجه نیست و مردم این روستا از بیشترین پویایی برخوردارند و رفاه زندگی مردم بالاست و به جای مهاجرفرستی، مهاجر پذیر است.

درباره انجمن  ابوالفضل بیهقی

ما سالهاست در حارث آباد انجمنی به نام  ابوالفضل بیهقی را تشکیل داده ایم. استارت کارمان از زمان تغییر نام حارث آباد به مسلم آباد خورد که عده ای به دلیل عدم آگاهی از تاریخ و پیشینه و وجه تسمیه این روستا می خواستند نامش را عوض کنند. اما با کمک بعضی از دوستان فرهیخته از جمله آقایان حسین خسروجردی و آقای گندمی فرماندار وقت سبزوار اطلاعاتی را به مردم دادیم و در نهایت نام اصلی حارث آباد را برای این روستا حفظ کردیم. بعد از آن تلاشی را آغاز کردیم برای معرفی هر چه بیشتر ابوالفضل بیهقی نزد خود حارث آبادی ها و سبزواری ها تا این ادیب و مورخ برجسته را بهتر بشناسند و به ضرورت پاسداشت وی پی ببرند.

خود من از سال 78 یا 79 از طریق آقایان رضا حارث ابادی نیکان، ابوالفضل سهرابی اصل و  استاد خسروجردی و برخی دوستان دیگر با ابوالفضل بیهقی آشنا شدم. از آن زمان که با خبر شدم چنین بزرگ مردی یکی از نیاکان ماست علاقه خاصی به بیهقی پیدا کرده ام و هر جا حرف بیهقی باشد، پیگیری می کنیم.

انجمنی هم که ایجاد کرده ایم، متشکل از چند نفر از اساتید دانشگاه ها و تعدادی از فرهنگ دوستان روستای حارث آباد و شهر سبزوار است و بعد از چند سال تلاش منجر به برگزاری همایش ملی بیهقی در اول آبان سال 86 در دانشگاه حکیم سبزواری(تربیت معلم سابق) شد. سال 86 همایش خیلی خوب و در سطح ملی برگزار شد و بعد از چند سال وقفه دوباره از سال 1390 همایش های دیگری در اول آبان هر سال برگزار با کمک دانشگاه حکیم و شورا و شهرداری سبزوار برگزار می شود که هر چند کیفیت اولین همایش در سال 86 را ندارد، اما به هرحال همین استمراری که دارد، جای امیدواری است و انشاالله در آینده به کیفیت و سطح مطلوب ملی و بین المللی برسد.

انجمن ابوالفضل بیهقی که از سالها قبل فعالیت خود را شروع کرده بود، در سال 95 به صورت یک سمن مجوزدار با حضور اساتیدی نظیر دکتر مهیار علوی مقدم، مهندس سیاوش پور، استاد مهدی سیدی پژوهشگر ادبی و بیهقی شناس خراسانی، محمود رضا سلیمانی کوشکی و شماری دیگر از اساتید و بیهقی دوستان فرهیخته به ثبت رسمی رسید و اکنون این سمن ثبت اول آبان به عنوان روز ملی بیهقی و نثر فارسی، ساخت یادمان و المان بیهقی در حارث آباد و برگزاری همایش های سالانه بزرگداشت بیهقی را دنبال می کند. 

پروژه ساخت المان یادبود بیهقی در زادگاهش حارث آباد در سال 82 کلنگ زنی شد، اما متاسفانه اکنون با گذشت حدود 18 سال هنوز تکمیل نشده و بلاتکلیف مانده است. ساخت و افتتاح این المان ابتدا با اداره ارشاد سبزوار بود. بعد اداره ارشاد خود را کنار کشید یه مدتی میراث فرهنگی آمد و الان زیرمجموعه امور بخشداری و دهیاری شده است. از آن ها هم در این سلسله مراتب اداری طویلی که وجود دارد، بازخورد چندانی نمی بینیم.

یک طرح بین المللی گردشگری که ناکام ماند

در سال 83 زمانی که بنده دهیار روستا بودم قرار بود یک موسسه خیریه جهانی از طرف سازمان ملل در حدود 30 روستای  ایران که پیشینه و قابلیت های فرهنگی و تاریخی و گردشگری داشتند، سرمایه گذاری هایی انجام دهد که از این تعداد سه روستای حارث آباد، خسروجرد و دولت آباد در سبزوار انتخاب شدند. انتخاب روستاهای حارث آباد و دولت آبادی به خاطر وجود ابوالفضل بیهقی و محمود دولت آبادی از بزرگترین ادبا و نویسندگان ایران بود و روستای خسروجرد به خاطر مناره خسروجرد و دیگر ظرفیت های تفریحی و گردشگری اش بود. 

photo_2021-03-09_13-18-57

در همان زمان آقای بسام رمضان که خودش لبنانی بود به عنوان نماینده آن سازمان خیریه جهانی به سبزوار آمد تا شرایط را بررسی کنید. ناگفته نماند برای دریافت کمک های آن سازمان، نیاز به تأسیس تشکلی مردم نهاد بود تا در قالب پروژه هایی که تعریف می کند، اعتبارات لازم را از این سازمان بگیرد.  

به همین خاطر ما در حارث آباد تشکلی به وجود آوردیم و ساعت ها کار گروهی و مطالعه و بررسی انجام دادیم و سرانجام یکی از پروژه هایی که طرح کردیم، مرتبط با کالشور بود که قرار بود با احداث سد خاکی، دشت های حارث آباد احیاء شود و همچنین بحث راه اندازی کارگاه های قالیبافی، و طرح های پزشکی سنتی با استفاده از آفتاب و شن داغ بیابان، شب های فرحبخش کویر، شترسواری در کویر بین روستاهای حارث آباد تا دولت آباد که موقعیت بسیار خوبی داشت و ... را دنبال می کردیم و دقیقا به جایی رسید که باید کار اجرایی انجام می شد ، اما با تغییر دولت و روی کار آمدن آقای احمدی نژاد دیگر آن پروژه ها رها شد.  

ریشه معضلات اجتماعی

با وجود همه این پتانسیل ها و جمعیت بالای 2000 نفری حارث آبادی های ساکن در خود روستا یا در شهر سبزوار و ... تعداد کمی از این جمعیت گاهی دچار مسائل یا حاشیه هایی می شوند که نمی توان اخلاق و رفتار آنان را به همه مردم حارث آباد نسبت داد. حارث آبادی ها اکثرا همانطور که عرض شد، روحیات متفاوتی دارند و کارآفرینی، تلاشگری و فرهنگ دوستی از ویژگی های آنان است. 

اما درباره آن گروهی هم که به بعضی معضلات اجتماعی دچار می شوند، باید ریشه یابی  کرد که چرا در روستای حارث آباد یا هر جای دیگر این مشکلات پیش می آید؟ این ها ریشه در ساختار آموزشی و فرهنگی کل جامعه ما دارد. مثلا یکی از مشکلات عمده روستای ما در بحث آموزشی عدم وجود مدارس کافی است که باعث می شود بچه های این روستا برای درس خواندن به مشقت بیافتند. آن هم یک روستا در 10 کیلومتری سبزوار! به طور کل مسوولان کار فرهنگی را در روستاها جدی نمی گیرند. اصلا در این همه سال نشده که یک بار از اداره میراث فرهنگی یا فرهنگ و ارشاد اسلامی به سبزوار بیایند و مردم را درباره فرصت ها و ظرفیت های فرهنگی و گردشگری این روستا توجیه کرده و فرهنگسازی انجام دهند.

حال آنکه اگر به مردم آموزش درستی داده شود و به موقع فرهنگسازی صورت بگیرد و مطمئن شوند که سرمایه گذاری در بخش گردشگری یا فرهنگی برایشان درآمد خواهد داشت، قطعا استقبال می کنند. همانطور که وقتی در زمینه پسته اطمینانشان جلب شد، حارث آباد در عرض 20 سال از روستایی که باغداری نداشت، اکنون تبدیل به روستایی پر از باغستان های پسته شده است.   

جای خالی آموزش های مردمی

چند سالی است که اسرارنامه را می شناسم و همیشه مطالبش را تعقیب کرده ام . تیمی که دارند کار می کنند، واقعا دغدغه فرهنگی دارند که جای تحسین دارد. می خواهم از همین تریبون از مسوولان فرهنگی سبزوار و خراسان درخواست کنم که بیایند از ظرفیت ها و استعدادهای حارث آباد در زمینه های مختلف ادبی، فرهنگی، طبیعی و اجتماعی حمایت و بهره برداری صحیح کنند. روستاهای حارث آباد و دولت آباد سبزوار به راحتی می توانند قطب های گردشگری فرهنگی و طبیعی در غرب خراسان باشند. حوزه گردشگری و میراث فرهنگی بزرگترین منابع درآمدی در سطح دنیا برای کشورهاست که می تواند به ثبات و افزایش جمعیت روستاها کمک کند.

ایده های زیادی هم در این زمینه می شود داد. اما وقتی که مثلا ساخت المان یادبود بیهقی بعد از 18 سال هنوز متولی مشخصی ندارد و متاسفانه بودجه 800 میلیون تومانی که سال قبل از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای این المان در نظر گرفته شد، در نتیجه عدم پیگیری و یا عدم کارآیی مناسب مسوولان شهرستان جذب نشد و بنای یادبود همچنان به سرانجام نرسیده است، این نشان می دهد مسوولان ما باید خیلی جدی تر و متعهدانه تر به این پتانسیل ها نگاه کرده و برایشان برنامه ریزی داشته باشند.

البته در مرحله اول مسوولان باید به طور جدی بحث های آموزشی را در حوزه های مختلف برای مردم داشته باشند. مثلا در حوزه پسته باید جهاد کشاورزی یا در بحث راه اندازی اقامتگاه های بومگردی میراث فرهنگی بیایند که به مردم آموزش بدهند و آن چیزهایی که می تواند منجر به  درآمدزایی، برای مردم بشود را به روشنی تبیین کنند. در زمینه آموزش های مردمی در حوزه شهرستان های اطراف سبزوار مسوولان متعهدانه تر عمل کرده اند. اما در سبزوار از زمان بازنشستگی مهندس فیله کش دیگر کسی از جهاد کشاورزی سبزوار برای پیگیری مرکز تثبیت شن حارث آباد و وضعیت باغداری و زراعت روستائیان حارث آباد به اینجا نیامده است.  

حداقل چهار، پنج مورد از دستگاه های اداری سبزوار از جمله جهاد کشاورزی، منابع طبیعی، اداره فرهنگ و ارشاد  اسلامی،  اداره میراث فرهنگی و گردشگری و دانشگاه حکیم سبزواری به جهات مختلف وظیفه دارند که نقش های پررنگ و موثرتری را در حارث آباد و هر روستای پر استعداد دیگری نظیر آن ایفا  کنند. اما اکنون مثلا سالی یک بار رئیس اداره ارشاد را در حارث آباد می بینیم آن هم برای بزرگداشت های بیهقی است و تمام می شود و می رود.

کارهای زیادی می شود در حارث آباد انجام داد. همین حالا خانه درخشانی را در روستا داریم که یک منزل خانی است و مربوط به خان منطقه بوده و به راحتی امکان دارد تبدیل به یک اقامتگاه بومگردی شود. مردم ما علاقه مند هستند. فقط نیاز به توجیه و آموزش دارند. هر گاه یک قدم از سمت مسوولان برداشته شود مردم ما 10 برابر بر می دارند.

تصاویری از روستای حارث آباد (کلیک کنید)

http://asrarnameh.com/uploads/8/photo-2021-03-09-13-20-38.jpg 

منبع مجلیه اینترنتی اسرارنامه سبزوار - جناب اقای امید برومندی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۴۰
رضا حارث ابادی

ثبت روز نثر فارسی، تجدید نظر درباره روز ملی شعر و ادب

 

کامران پارسی نژاد یکی از داستان نویسان، پژوهشگران و منتقدان ادبی کشور در سال های اخیر است که نوشته های او در بعضی مطبوعات کشور نیز به چاپ می رسند.

این پژوهشگر و منتقد ادبی کشور در روزهای اخیر درباره برگزاری همایش اول آبان روز بزرگداشت خواجه ابوالفضل بیهقی در زادگاهش سبزوار مطلبی را به رشته تحریر در آورده است که در این مطلب هم صدا با مردم سبزوار خواستار ثبت روز نثر فارسی با یاد ابوالفضل بیهقی در تقویم ملی کشور شده است.

پارسی نژاد که خود هیچ نسبتی با سبزوار ندارد و بنابراین با نگاهی غیرمتعصبانه به موضوع ثبت روز اول آبان به عنوان روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی ونثر فارسی نگریسته، در نوشته خود درخواست مردم سبزوار را، درخواستی سنجیده و به جا عنوان کرده است.

وی که ظاهرا درباره دلیل انتخاب اول آبان به عنوان روز بزرگداشت بیهقی به اشتباه افتاده و گمان کرده است این روز مصادف است با سالروز تولد نویسنده تاریخ گرانسنگ بیهقی، نسبت به تلاش کشورهای همسایه برای تصاحب بزرگان ایران یادآوری کرده و خواهان آن شده است که شورای انقلاب فرهنگی با نامگذاری هرچه سریعتر اول آبان به  عنوان روز بیهقی و نثر فارسی جلو از دست رفتن بیش از پیش افتخارات فرهنگی و ادبی ایران را بگیرد.

گفتنی است، روز اول آبان برخلاف تصور پارسی نژاد روز تولد بیهقی نیست بلکه یک روز قراردادی است که دکتر مهیار علوی مقدم استاد دانشگاه حکیم سبزواری قبلا دلایل پیشنهاد این روز را به عنوان روز ملی بیهقی بیان نموده است:

دکتر علوی مقدم: چگونه روز اول آبان به عنوان روز ملی بیهقی پیشنهاد شد؟

اینک به نظر می رسد که مردم سبزوار و مسئولان سبزواری باید بسیار خرسند باشند که بعد از چندسال مداومت در برگزاری همایش های اول آبان به عنوان روز بزرگداشت بیهقی، سرانجام صدای مطالبه معقول آن ها و خبر اقدام زیبایشان در ارتباط با یکی از مشاهیر بزرگ ایران به گوش دیگران نیز رسیده و به تدریج ثبت روز اول آبان به عنوان روز ملی بیهقی و نثر فارسی دیگر در حال تبدیل شدن به خواسته  عمومی بسیاری از اهالی ادبیات و علاقه مندان عرصه فرهنگ ایران است.

اسرارنامه در ادامه به انتشار متن یادداشت کامران پارسی نژاد در روزنامه قدس می پردازد:
 

ثبت روز نثر فارسی، تجدید نظر درباره روز ملی شعر و ادب

 

 

روز اول آبان مصادف است با تولد ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، مورخ و نویسنده توانمند و صاحب نام سبزواری که به دلیل نگاشتن کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی به شهرت رسید.

در چنین روزی مراسم نکوداشتی برای این عالم و حکیم بزرگ در شهرستان سبزوار برگزار شد که در این مراسم بسیار ارزشمند آقای غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان ادب و فارسی اعلام داشت، درخواست مردم سبزوار برای ثبت روز نثر فارسی در روز تولد ابوالفضل بیهقی توسط شورای انقلاب فرهنگی را  پیگیری می‌کند. شایان ذکر است، کشورهای همسایه چون ترکیه، افغانستان و تاجیکستان همواره بر آن هستند تا با برگزاری کنگره‌ها و همایشهای بین المللی، بسیاری از ادیبان و دانشمندان ایرانی را متعلق به کشور خود معرفی کنند و باز هم لازم به تذکر نیست که در این میان آن چنان اقدام شایسته‌ای در مقابله با سیاستهای شوم فرهنگی این قبیل کشورها از سوی متولیان امور فرهنگی کشور نمیشود.

بنابراین برگزاری چنین مراسمی هرچند که بین المللی نباشد و برگرفته از حس و عرق ملی باشد قابل تقدیر و ستایش است. جدای از این مسأله طرح ثبت روز نثر فارسی آن هم به یاد نویسنده بزرگ و صاحب نامی چون ابوالفضل بیهقی اقدامی سنجیده و حساب شده ای است.

باشد تا کشورهای همسایه این فکر به ذهنشان خطور نکند که این عالم بزرگ را متعلق به کشور خود بدانند. توجه به این نکته ضروری است که در ایران متاسفانه آن‌چنان به متون منثور توجهی نشده است و همواره شاعران با متون منظومشان مورد توجه حاکمان، اشراف، درباریان و عموم مردم بوده‌اند و همین مسأله سبب شد تا هنر نویسندگی آن چنان مورد حمایت و توجه قرار نگرفت و لاجرم در این حوزه دچار ضعف عمده و بنیادین شده‌ایم و تأثیر مخرب آن را بر پیکره ادبیات داستانی کشور شاهدیم.

در چنین اوضاع و احوالی انتخاب روز نثر فارسی می‌تواند تأثیرگذار باشد . توجه به این مسأله ضروری است که روز ملی شعر و ادب که مصادف با درگذشت یکی از شاعران معاصر ایرانی انتخاب شده است اعتراض بسیاری از اهالی قلم و صاحبان اندیشه را بر انگیخت؛ زیرا ایران صاحب شاعران بسیار بزرگی چون حافظ، فردوسی، سعدی، مولوی، رودکی، نظامی....است.

بنابراین اولین سئوالی که به ذهن متبادر می‌شود، این است که با وجود چنین شاعران نام آشنایی که شهرت جهانی دارند، چرا باید روز درگذشت شاعر گرانمایه شهریار به عنوان روز شعر و ادب فارسی انتخاب شود؟ لازم به توضیح نیست که جایگاه این شاعر گرانمایه نزد ایرانیان محفوظ است اما تا زمانی که در ایران شاعران بزرگ و صاحب نامی وجود دارند انتخاب شهریار اما و اگرهای بسیاری را برانگیخته است .

به هرروی می‌طلبد تا شورای انقلاب فرهنگی در این خصوص تجدید نظر کند. پیشنهاد می‌شود، این شورای در یک اقدام بی سابقه از طریق اینترنت نظر سنجی کرده و اجازه بدهد مردم نظر خود را در خصوص انتخاب فرد شایسته تر اعلام کنند، زیرا انتخاب بسیاری از شاعران نام آشنای ایرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی کاری بس مشکل است و بهتر است نظر همگانی را در این خصوص جویا شد. در چنین شرایطی انتخاب یک شاعر معاصر که در قیاس با شاعران کلاسیک ما از شهرت جهانی هم برخوردار نیست بسیار غریب بوده است.

این در حالی است که بسیاری از مسؤولان دلسوز دولتی هم در ارتباط با تغییر روز شعر و ادب فارسی تلاش‌هایی داشتند. آن چنان که درمراسمی که به دعوت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در استان ایلام حضور داشتم شاهد بودم که  مسؤولان اداره فرهنگ و ارشاد این استان در کنار اهالی قلم تلاش داشتند تا طوماری در اعتراض به همین مسأله تهیه و امضا کنند.

در پایان اشاره به این نکته ضروری است که انتخاب یک شاعر  برای چنین روزی  هم این گمان بد را به ذهن متبادر می‌کند که در روزی که متعلق هم به شاعران و هم نویسندگان است، چرا یک شاعر باید انتخاب شود. بنابراین پبشنهاد می‌شود تا روز ملی شعر و ادب به روز ملی شعر تغییر نام دهد و در کنار آن روز نثر فارسی ثبت شود. با این اوصاف اگر پیشنهاد سنجیده اهالی سبزوار به تأیید شورای انقلاب فرهنگی برسد، توقع می‌رود در پی آن روز تولد یکی دیگر از بزرگان ادبیات فارسی  انتخاب شود و پس از آن نام این روز بزرگ هم تغییر یابد.

منبع: روزنامه قدس

مجله اینترنتی اسرارنامه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۵۵
رضا حارث ابادی

اختتامیه هشتمین همایش بزرگداشت ابوالفضل بیهقی 

اختتامیه بزرگداشت ابوالفضل بیهقی بعد از یک هفته به پایان رسید

 هشتمین بزرگداشت ابوالفضل بیهقی، مورخ قرن پنجم هجری نیز به پایان رسید و امسال با پیشنهاد اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی سبزوار این بزرگداشت امسال به جای یک روز، در طول یک هفته  با همت دانشگاه ها، آموزش و پرورش، شورای اسلامی شهر و شهرداری برگزار شد.  افتتاحیه این مراسم با زنگ بیهقی آغاز گردید، و اختتامیه آن نیز در جوار فرهنگیان و فرهیختگان به پایان رسید، و این را به فال نیک می گیریم که فرهگیان دیار سربداران هفته بیهقی را تبدیل به سال نمایند و در تمام طول سال ابوالفضل بیهقی را به فرزندان مان بشناسانند و عفت قلم و زبان او را آموزش دهند.
 
بعد از گذشت یک هفته، شب گذشته در جوانسرای اسرار به میزبانی آموزش و پرورش مراسم اختتامیه بزرگداشت ابوالفضل بیهقی با حضور استادان زبان و ادبیات فارسی، مسئولان اجرایی سبزوارو مردم سبزوار برگزار شد.
 
ریاست آموزش و پرورش در این مراسم ضمن خوش آمدگویی، اظهار داشت: یکی از ماموریت های مهم آموزش و پرورش، شناهخت هویت از طریق بزرگانی که در دیار بیهق و همچنین کشور عزیزمان ایران داریم، است.
 
حسن محرابی ادامه داد: امروز گرد هم آمدیم تا از یک شخصیت علمی و مذهبی به نام ابوالفضل بیهقی "پدر نثر پارسی" یاد کنیم. اعتقاد ما بر آن است که تکریم بزرگان بخشی از هویت ماست و ما در کنار سایر ماموریت هایی همچون آموزش حقوق شهروندی که در آموزش و پرورش داریم باید تکریم بزرگان را به عنوان بخشی از هویت ایرانی و اسلامی انجام دهیم.
 
وی گفت: هویت همان هستی و وجود است که در میراث گذشتگان وجود دارد و ما آن را برای بقای امروز جامعه مان پاس می داریم و در اهمیت هویت همین بس که زیستن برای کسی که احساس هویت نکند، در جامعه ممکن نیست. اگر تکیه به اصالت و هویت خویش نکنیم، قطعاً راه را گم خواهیم کرد و برای یافتن این راه با تکیه به بزرگانی که راهنمایان ما هستند می توانیم مسیر را پیدا کنیم. و امروز برای زنده نگه داشتن اصالت و هویت مان بزرگداشت بیهقی "پدر نثر پارسی" را برگزار کردیم.
 
محرابی به نمادهای مختلف هویت اشاره کرد و گفت: زبان، فرهنگ، زادگاه، بزرگان یک قوم ،افسانه‌های یک قوم و زادبوم یک گروه نمادهایی از هویت است. همچنین مهمترین شاخص هویت، وطن دوستی است و اولین عامل تمایل به تاریخ‌نویسی نیز وطن دوستی است که ما امروز از آنجایی که تاریخ بیهقی چیزی جز حقیقت و راستگویی و به ریشه های تاریخی یک ملت ندارد، آن را ارج می نهیم.
 
گفتنی ست در این مراسم ستایش یوسفی 11 ساله، به تعریف داستان حسنک وزیر با زبان شیرین و دوست داشتنی و به صورت نمایشی پرداخت و در انتهای مراسم از روزنامه دیواری با عنوان فرازنامه ای در جستجوی حقیقت ابوالفضل بیهقی اثر مهرآیین صالحی رونمایی شد.
 
سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی  در پایان مراسم  به خبرنگار اسرارنامه گفت: هدف غایی ما به ثبت رسانیدن اول آبان به عنوان روز ملی بیهقی در تقویم کشور است. در همه این سال ها خواسته مردم سبزوار و نیز اساتید و متخصصان ادبیات فارسی این بوده است که اول آبان به عنوان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در متن تقویم ملی کشور ثبت شود و ما تمام تلاش خود را برای برآورده شدن این آرزوی دیرینه مردم دیار سربداران به کار می گیریم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۱:۲۹
رضا حارث ابادی


دکتر مدرس زاده بیهقی پژوه و استاد دانشگاه کاشان:

بیهقی درس بزرگ ایران دوستی، خراسان شناسی، تاریخ مندی و اعتبار علمی را به همه می آموزد

بیهقی درس بزرگ ایران دوستی خراسان شناسی تاریخ مندی و اعتبار علمی را به همه می آموزد

 
بیهقی پژوه و استاد دانشگاه کاشان گفت: بیهقی در کتاب خود درس بزرگ ایران دوستی، خراسان شناسی ، تاریخ مندی و اعتبار علمی و تحقیقاتی را به همه ما می آموزد.
 
دکتر عبدالرضا مدرس زاده در هشتمین همایش علمی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی که به مناسبت یکم آبان در دانشگاه حکیم سبزواری برگزار شد، اظهار داشت: اوج کتاب تاریخ بیهقی داستان حسنک وزیر است که قبل از آن داستان بسیار عبرت آموز و تکان دهنده افشین و ابودلف را هم می آورد.
 
وی ادامه داد: در داستان حسنک وزیر مسعود غزنوی با یک شایعه وزیر مملکت خود را اعدام می کند اما در داستان افشین و ابودلف، خلیفه عباسی به افشین دستور می دهد که ابودلف را بکشد اما افشین با یک دروغ و شایعه جان او را نجات می دهد و بدین ترتیب بیهقی به ما نشان می دهد که در داستان افشین و ابودلف با یک شایعه جان کسی را نجات می دهند و در داستان حسنک وزیر، امیر مسعود با یک شایعه وزیر مملکت خود را به قتل می رساند.
 
وی ادامه داد: بیهقی در جایی خطاب به امیر مسعود می گوید عرب چگونه عجم را دوست بدارد از آن چه از شمشیر به ایشان رسیده است. یعنی ای امیر مسعود غزنوی تو که این همه سنگ عباسیان و خلفای بغداد را به سینه می زنی اما آن ها دیناری برای  نژاد تو و ایران تو ارزش قائل نیستند و بدین ترتیب بیهقی درس بزرگ ایران دوستی را به همه ما می آموزد.
 
مدرس زاده با اشاره به این که تاریخ بیهقی از استوانه های محکم و استوار نثر فارسی است گفت: از اندوه های بسیاری که در رابطه با تاریخ بیهقی همیشه با ماست یکی این است که اولا متن کامل تاریخ بیهقی را نداریم و از سی جلد این کتاب، تنها یک ششم آن به دست ما رسیده است و دیگر این که نسخه های نزدیک به زبان بیهقی را در اختیار نداریم و آن چه هست مربوط به قرن دهم هجری است. 
 
بیهقی پژوه و استاد دانشگاه کاشان با بیان این که تاریخ بیهقی کتاب تاریخی است که به زبان ادبی نگاشته شده است افزود: این موضوع برگ برنده و راز موفقیت بیهقی است، که در تاریخ بلعمی قابل بررسی نیست لذا به قول متن شناسان و منتقدان ادبی متن تاریخ بیهقی را می توان متنی زایا که همیشه زایندگی دارد نام نهاد.
 
وی ادامه داد: البته شما چنین ویژگی را می توانید در متون حکمی و عرفانی ببینید که بحث را با تأویلات عرفانی و به تعبیری هرمنوتیک دنبال می کنند اما متن تاریخی چنین ویژگی را ندارد و شما نمی توانید در متن تاریخ بیهقی تاویلات عرفانی و سوفیانه داشته باشید اما نوع چینش واژگان ، پیشوندها، پسوندها، کلمات خاص، تعبیرها، القاب ، عنوان ها و ... به گونه ای مهندسی شده است که می شود بعد از چندین دهه که بیهقی پژوهی را در ایران و دانشگاه هایمان داشته ایم، همچنان از تاریخ بیهقی استنباط نکات تازه داشته باشیم.
 
مدرس زاده در مورد پژوهش های صورت گرفته در مورد کتاب تاریخ بیهقی اظهار داشت: استادان بزرگی چون مرحوم دکتر فیاض، دکتر یاحقی، سعید نفیسی، سیدی و ... تحقیقاتی در مورد تاریخ بیهقی انجام داده اند که هر کدام از این تصحیحات و اقدامات برگ زرینی بوده که بر کارنامه بیهقی پژوهی افزوده است.
 
وی ادامه داد: از آن جهت که قبل از دکتر فیاض تکلیف نسخه های بیهقی مشخص نشده بود لذا وی تمام تلاش خود را در بحث نسخه پژوهی بیهقی قرار داد و اگر این مشکل مرتفع گردیده بود مسلما دکتر فیاض متن شناسی و متن خوانی خوبی از کتاب تاریخ بیهقی ارائه و نکات قابل اعتنایی را استنباط می کرد.همچنین دکتر یوسفی گام جدی تری  در باب ترکیب سازی ها و نو آوری های بیهقی بر می دارد.
 
مدرس زاده تصریح کرد: تاریخ بیهقی محصول نگاه و نگرشی است که به کارکردهای فرهنگی در دوره غزنویان می پردازد.
 
وی با بیان این که سامانیان به عنوان پایه گذاران تمدن ایرانی [بعد از ظهور اسلام] مطرح بودند ادامه داد: تفاوت عمده غزنوی ها و سامانی ها این است که سامانی ها کاملا ایرانی و ریشه دار هستند اما، سلاطین غزنوی اعتبار، نسب و نژادگی نداشته اند، چرا که محمود غزنوی فرزند سبکتگین است و او غلام آلپ تگین بوده که یک امیر ترک نژاد در دستگاه سیاسی سامانی ها بوده است.
 
استاد دانشگاه کاشان افزود: به همین دلیل محمود غزنوی برای پوشاندن این نقص بزرگ رسانه های فرهنگی آن زمان را فعال کرد که یک بخش آن شعر بود و از چهار گوشه ایران شاعران به دربار سرازیر شدند و در قبال دریافت پاداش ها با سروده های خود سلطان محمود را به عرش می رساندند. 
 
مدرس زاده ادامه داد: بخش دیگری از کار نیز بر عهده تاریخ بود، البته تاریخی که آن ها می پذیرفتند و انتظار داشتند نوشته شود به همین خاطر وقتی بیهقی کتابش را می نوشت با چالش ها و دشواری های زیادی همراه بود و نوشته های او به مذاق خیلی ها خوش نمی آمد.
 
این بیهقی پژوه ادامه داد: یکی از موضوعاتی که ذهن را مشغول می کند این است که چرا از کل تاریخ بیهقی تنها نسخه های مربوط به ده سال تاریخ مسعودی یعنی حدود سال های 421-432 باقی مانده است.
وی افزود: اگر قرار بوده است که کتاب به هر دلیلی مثل پوسیدگی، خوردن موریانه، حمله و یا غارت از بین برود چرا این ده سال باقی مانده است، پس این نشان می دهد در یادداشت های بیهقی از دوران دولت محمودی مطالبی نگاشته شده است که این اسناد تاریخی خیلی به آبروی خاندان غزنوی نمی افزوده و اگر منتشر می شده به ضررشان بوده است و به همین دلیل بخش هایی از کتاب تاریخ بیهقی را به طور کامل نابود کرده اند. 
 
این استاد دانشگاه همچنین گفت: هنر بسیار بزرگ و بی نظیر بیهقی این است که صاف و ساده و صادقانه بیان ماجرا می کند و حادثه را توضیح می دهد اما به گونه ای که مجال داوری و اظهار نظر برای خواننده باقی می ماند.
 
وی ادامه داد: یکی از بی نظیرترین کارهایی که بیهقی به خوبی آن را انجام می دهد که در بلعمی و جهان گشا نمی بینیم، آوردن داستان درون داستان و به عبارتی آوردن نظیره های تاریخی برای اتفاقاتی که در روزگار خودش رخ داده است.
 
مدرس زاده افزود: به عنوان مثال در زمان دولت مسعودی، وقتی خواجه احمد حسن میمندی را دوباره به روی کار می آورند، بیهقی به خوبی می داند که آمدن خواجه احمد حسن که در دولت امیر محمود نیز صدر اعظم بوده است فایده ای ندارد، چرا که پسریان نمی گذارند پدریان کار کنند و این دولت در سایه که رئیس خبیثشان بوسهل زوزنی است نخواهند گذاشت کار پیش رود به همین خاطر بیهقی این داستان را به زیبایی بازنویسی می کند که یادآور کسی باشد که او را با شکوه به مسند قدرت بیاورند و او در عمل هیچ کاره باشد، در نتیجه قبل از شروع داستان خواجه احمد حسن میمندی، داستان آوردن اجباری امام رضا (ع) به خراسان را مطرح می کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۷ ، ۱۱:۰۹
رضا حارث ابادی

امسال بزرگداشت ابوالفضل بیهقی طی یک هفته در سبزوار برگزار می شود

امسال بزرگداشت ابوالفضل بیهقی طی یک هفته در سبزوار برگزار می شود

 
مسئول کمیسیون فرهنگی و گردشگری شورای شهرسبزوار از برگزاری بزرگداشت خواجه ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ گرانسنگ بیهقی به مدت یک هفته از اول آبان خبر داد.
 
مسعود پسندیده در گفت و گو با مجله اینترنتی اسرارنامه افزود: شورای شهر و شهرداری سبزواربا مشارکت سایر دستگاه های اجرایی از جمله اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری، آموزش و پرورش، دانشگاه حکیم سبزواری و دانشگاه پیام نور و ... برنامه های هفته بزرگداشت بیهقی را اجرا خواهند کرد.
 
وی اظهار داشت : از برنامه های امسال همچنین نواختن زنگ بیهقی در مدارس سبزوار با همکاری اداره آموزش و پرورش خواهد بود که این کار جهت فرهنگ سازی و اطلاع رسانی پیرامون شخصیت و جایگاه برجسته علمی و ادبی ابوالفضل بیهقی برای دانش آموزان سبزواری است که آینده سازان این مرز و بوم هستند.
 
پسندیده همچنین گفت: بخشی از برنامه ها در محل روستای حارث آباد زادگاه ابوالفضل بیهقی برگزار خواهد شد. 
 
گفتنی است مسعود پسندیده در یکی از جلسات قبلی شورای شهر از دعوت سفیران برخی کشورهای حوزه زبان فارسی برای شرکت در مراسم بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار خبر داده بود که این موضوع همچنان در حال پیگیری است اما تا به این تاریخ هنوز به طور دقیق مهمانان این مراسم تعیین نشده اند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۵:۵۶
رضا حارث ابادی


سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار:

هدف ما ثبت روز ملی بیهقی در تقویم کشور است

هدف ما ثبت روز ملی بیهقی در تقویم کشور است

امید برومندی / مجله اینترنتی اسرارنامه
 
سرپرست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوارگفت: امسال با همت مردم و همه دستگاه های فرهنگی شهرستان بزرگداشت ابوالفضل بیهقی مورخ و ادیب برجسته ایرانی را با شکوه ویژه ای برگزار خواهد شد و هدف غایی ما به ثبت رسانیدن اول آبان به عنوان روز ملی بیهقی در تقویم کشور است.
 
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه رضا شجاع مقدم گفت: در جلسه ای که اخیرا برای هماهنگی این موضوع برگزار کردیم، قرار شد امسال به جای یک روز، مجموعه برنامه های بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در طول یک هفته برگزار شود و هر یک از ادارات و دستگاه های مربوط به این مناسبت، برنامه های یک روز از هفته را برعهده بگیرند.
 
وی تأکید کرد: شورای شهر و شهرداری سبزوار امسال نیز مانند سال های گذشته حضور پررنگی در برگزاری مجموعه برنامه های بزرگداشت هفته بیهقی خواهند داشت.
 
شجاع مقدم با اشاره به نواخته شدن زنگ بیهقی در روز اول آبان در مدارس سبزوار گفت: امسال به همت آموزش و پرورش شهرستان در تمام مدارس سبزوار زنگ بیهقی نواخته می شود و پس از آن چند دقیقه کلاس بیهقی نیز به همت دبیران ادبیات فارسی در هر مدرسه ای برگزار می شود.
 
وی افزود: دعوت از شخصیت های برجسته ای نظیر یکی از وزرای فرهنگ و ارشاد و یا وزیر علوم، تحقیقات و فناوری یا یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از دیگر تلاش های تیم برگزار کننده بزرگداشت بیهقی است و همچنین دعوت از سفرای برخی کشورهای فارسی زبان نیز از برنامه هایی است که توسط آقای پسندیده پیگیری می شود.
 
سرپرست اداره ارشاد اسلامی سبزوار افزود: مسابقه مقاله نویسی در مدارس و نیز برگزاری کارگاه های علمی و آموزشی و جلسات بیهقی خوانی از دیگر برنامه هایی است که امسال از روز اول آبان تا یک هفته پس از آن ادامه خواهد داشت.
 
گفتنی است این هفتمین سال متوالی است که مراسم بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار برگزار می شود. 
 
در همه این سال ها خواسته مردم سبزوار و نیز اساتید و متخصصان ادبیات فارسی این بوده است که اول آبان به عنوان روز نثر فاارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در متن تقویم ملی کشور ثبت شود و نمایندگان و مسوولان شهرستان هم پیگیری هایی در این زمینه کرده اند و حتی ادعاهایی را مطرح نموده اند که تا کنون به نتیجه نرسیده است. 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۵:۵۳
رضا حارث ابادی

بیهقی در تاریخ نویسی مبتکر سبکی است که پیش از او سابقه نداشته


مهدی مقصودی مسئول سابق کمیسیون فرهنگی شورای شهر سبزوار و مدیرمسئول نشریه ستاره شرق درکانال تلگرامی خود از چند روز قبل به مناسبت نزدیک شدن به اول آبان روز بیهقی شروع به انتشار گزیده ای از مطالب مهمی کرده است که صاحب نظران و پژوهشگران ادبیات فارسی و تاریخ ایران در سالیان طولانی پیرامون ارزش ادبی و تاریخی کتاب تاریخ بیهقی اثر گرانسنگ ابوالفضل بیهقی نوشته اند.
 تا به اینجای کار مهدی مقصودی در میان کسانی که در گذشته یا در حال حاضر در سبزوار مسئولیت های فرهنگی داشته یا دارند، به صورتی جدی و محتوایی از چند روز قبل از فرا رسیدن مناسبت 1 آّبان به استقبال این روز رفته و گرامیداشت آن را آغاز کرده است.
در اینجا یکی از مطالب منتشر شده در کانال مدیرمسئول نشریه ستاره شرق را منتشر می کند:
 بیهقی در تاریخ‌نویسی مبتکر سبکی است که پیش از او نه در ایران و نه احتمالاً در نقاط دیگر سابقه نداشته است. البته تا دوران بیهقی کتب تاریخ معتبری مانند: تاریخ بلعمی و تاریخ سیستان و تاریخ گردیزی و تاریخ طبری (به عربی) و تاریخ ثعالبی (به عربی) و تاریخ یمینی عتبی (به عربی) و بسیار دیگر نوشته شده بود. ولی بیهقی تاریخ‌نویسی را به نوعی داستان نگاری موثق و مستند مبدل کرد، در نتیجه، به جای آنکه تفاله خشکیده‌ای از رویدادها به دست بدهد، زندگی را با همه زشتی و زیبایی و جوشش و جنبش عبرت‌انگیز آن در برابر چشم شما می‌گسترد و به هدفی که داشته، یعنی تبدیل تاریخ به نوزیستی حوادث و زمان‌ها و به اندرزنامه (و نه‌تنها کارنامه خشک پادشاهان و سالاران) دست می‌یابد.

 ابوالفضل بیهقی و جامعه غزنوی / احسان طبری / صفحه 23 - انتشارات فردوس چاپ اول 1394 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۷:۴۷
رضا حارث ابادی

ضرورت راه اندازی دبیرخانه دائمی اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار / مسئولان بلاتکلیفی را کنار بگذارند

در حالی که 5 سال از برگزاری مستمر مراسم اول آبان روزنثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار می گذرد و حداقل مسئولان حوزه فرهنگی شهرستان می دانند که این مناسبت را باید جدی بگیرند، اما متاسفانه امسال در کمتر از 10 روز باقی مانده به این مناسبت، همچنان بلاتکلیفی در میان ادارات و مسئولان مربوطه مشاهده می شود، موضوعی که ضرورت راه اندازی دبیرخانه جامع و دائمی بزرگداشت اول آبان را در سبزوار به ذهن ها متبادر می کند. 


 اگرچه وعده های ثبت روز اول آبان به عنوان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در متن تقویم ملی کشور هنوز به سرانجام نرسیده و نمایندگان و سایر مسئولان عالی اجرایی شهرستان و استان خراسان رضوی که باید پیگیری این مهم را انجام می دادند، نتوانسته اند در این زمینه کاری از پیش ببرند، اما حداقل از سال 91 هر سال در سبزوار شاهد برپایی مراسمی برای این مناسبت بوده ایم، اما پیگیری های خبرنگار اسرارنامه نشان می دهد، مسئولان فرهنگی شهرستان امسال هنوز نتوانسته اند هماهنگی لازم را در این زمینه بین خود به وجود آورند.
 
درهمین راستا چند روز قبل مسعود پسندیده عضو شورای شهر سبزوار طی مصاحبه ای با اسرارنامه گفته بود، امسال شورا از برگزاری همایش در روز اول آبان منصرف شده و به جای آن تصمیم دارد زنگ بیهقی را در همه مدارس سبزواربه صدا در آورد و برنامه های خود را با همکاری آموزش و پرورش به فرهنگ سازی در سطح مدارس و رده سنی کودکان و نوجوانان معطوف کند و دانشگاه حکیم سبزواری نیز به صورت مستقل همایشی علمی را در سطح دانشگاه برگزار می کند. 
 
علی رغم این اظهارات رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر سبزوار، پیگیری خبرنگار اسرارنامه حکایت از آن دارد که ادارات میراث فرهنگی و فرهنگ و ارشاد اسلامی سبزوار نیز تمایل دارند طبق وظیفه ی ذاتیشان در مناسبت اول آبان سهمی داشته باشند اما تماس های خبرنگار اسرارنامه با مسئولان این ادارات حاکی از قطعی نشدن تصمیمات و برنامه هایشان تا بدین لحظه است.
 
البته اگر فقط قرار به برگزاری یک مراسم خیلی ساده باشد، شاید در دو سه روز نیز بتوان با دعوت از یک یا دو استاد بیهقی پژوه از دیگر شهرهای کشور و گرفتن یک سالن و دعوت پیامکی از دبیران، اساتید و دانشجویان رشته ادبیات فارسی مدارس و دانشگاه ها و همچنین با دعوت از شماری از اصحاب فرهنگ و هنر شهرستان، چنین برنامه ای را هماهنگ کرد، اما مسئله اینجاست که انتظار می رود با روز اول آبان به عنوان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در شهر زادگاهش، آن هم بعد از چند سال برگزاری مداوم برخورد حرفه ای تری صورت بگیرد. به هرحال با توجه به اهمیت ابوالفضل بیهقی به عنوان یک ادیب برجسته و پدر نثر فارسی و راوی صادق و معتبر بخش های مهمی از تاریخ ایران و ضرورت نگاه ملی به روزی که برای بزرگداشت وی در نظر گرفته شده است، پیشنهاد وجود دبیرخانه دائمی بزرگداشت اول آبان در سبزوار پیشنهاد دور از ذهن و سنگینی نیست.
 
چنانچه دبیرخانه دائمی اول آبان به صورت جامع و با حضور نمایندگانی ازهمه دستگاه های شهرستان در سبزوار راه اندازی شود، علاوه بر اینکه در طول سال برای برگزاری هرچه بهتر مراسم  ابوالفضل بیهقی تدبیر و برنامه ریزی می شود، برای پیگیری و به ثمر رساندن نتایج و پیشنهادات همایش های قبلی نیز تلاش مستمری صورت می گیرد.
 
به طور مثال در آبان 94 مراسم بزرگداشت بیهقی با حضور هادی مرزبان هنرمند و کارگردان پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران برگزار شد و او در آن مراسم به این نکته اشاره کرد که از روی تاریخ بیهقی می توان بیش از 50 نمایشنامه ی زیبا خلق کرد، یا غلامعلی حدادعادل که در سال 93 میهمان سبزوار بود، قول داد پیگیر ثبت اول آبان در تقویم کشور باشد، همچنین میهمانان دیگری نظیر مهدی سیدی و محمد جعفر یاحقی یا شخصیت هایی نظیر این ها در سال های مختلفی که برای اول آبان در سبزوار حضور یافته اند، پیشنهاداتی برای دایر کردن جلسات ثابت بیهقی خوانی و تحقیق و پژوهش درباره تاریخ بیهقی مطرح کرده اند که بعضی از این موارد یا به طور کل فراموش شده و یا عملا پیگیری خاصی رویشان صورت نگرفته است. در این شرایط وجود دبیرخانه دائمی اول آبان در سبزوار به برگزاری هرچه بهتر برنامه های مربوط به این روز و تحقق اهداف و پیشنهادات آن یاری موثری خواهد رساند.
 
گفتنی است، نخستین همایش بزرگداشت بیهقی در سبزوار،  سال 86 در سطح ملی و به صورت کاملا علمی ، توسط دانشگاه حکیم سبزواری (تربیت معلم سبزوار سابق) برگزار شد و از همان زمان اساتید و متخصصان ادبیات که از دانشگاه های سراسر کشور در این مراسم حضور یافته بودند بر لزوم ثبت روزی به نام بیهقی و نثر فارسی در متن تقویم کشور و نیز برگزاری سالانه همایش بیهقی در زادگاهش سبزوار تآکید کردند، اما بعد از آن تا سال 91 در برگزاری دومین همایش بزرگداشت بیهقی 5 سال تاخیر افتاد تا اینکه اداره فرهنگی ورزشی شهرداری که در آن زمان تحت مدیریت مهدی مقصودی بود، برای به جریان انداختن برگزاری سالانه همایش بزرگداشت بیهقی پا به میدان گذاشت و آن سال تا کنون 5 سال متوالی مراسم مربوط به این روز در سبزوار برگزار شده است.
 
برگزاری هرچه با کیفیت تر مراسم سالانه و ثبت اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی در متن تقویم کشور، در حال حاضر یکی از مهمترین مطالبات فرهنگ دوستان و اهالی ادبیات فارسی و نیز مردم فرهیخه سبزوار و خراسان است.
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۱۳:۰۹
رضا حارث ابادی

طنز در کلام بیهقی، در آستانه اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی



بیهقی را پیش از هرچیز با کتاب «تاریخ بیهقی» می‌شناسند که اثری است با محوریت دوران پادشاهی غزنویان. به این مناسبت، یادداشتی می‌خوانیم از خانم رؤیا رسولی که طنز را در این اثر مورد بررسی قرار داده است. این مطلب را با یکدیگر می‌خوانیم:

شاید نام ابولفضل بیهقی در ذهن مخاطب، فردی عبوس و جدی را تداعی کند و همچنین نام تاریخ بیهقی،کتابی خالی از هرگونه نشاط و طنز را یادآور شود. بی‌تردید چنین تصویری با توجه به شخصیت تلخ‌مزاج بیهقی و تاریخی بودن کتاب او چندان دور از ذهن نیست؛ زیرا کتاب تاریخی ذاتاً نمی‌تواند جنبۀ طنز و شوخی داشته باشد.
با همۀ این تفاسیر، تاریخ بیهقی کتابی ادبی قلمداد می‌شود و طنز نیز در ادبیات فارسی یکی از شگردهای ادبی برای برقراری ارتباط مؤثر با خواننده است؛ بیهقی نیز در اثرش از بیشتر شگردهای ادبی همچنین طنز برای تأثیر‌گذاری بیشتر استفاده کرده است. طنز نوعی از ادبیات است که مسائل جامعه را به تصویر می‌کشد و یک شیوۀ بیان غیرمستقیم در جهت رساندن مقصود است؛ بنابراین بهترین شیوه برای سخن‌گویی در دربار غزنوی می‌باشد و به بیهقی کمک می‌کند تا افکار خود را غیرمستقیم، بدون آنکه به شخص خاصی بربخورد، بیان کند.
در فرهنگ‌های ادبی طنز معنی «فسوس کردن»، «طعنه»، «سخریه»، «برکسی خندیدن»، «لقب کردن»، «عیب کردن»، «سخن به رموز گفتن» و... معنی شده است. اگر طنز را با معانی فوق بشناسیم، باید صراحتاً اعتراف کنیم که این شگرد ادبی در تاریخ بیهقی به معنای واقعی خود نمود یافته است.
سخن طنزآمیز در ادبیات فارسی سخنی است انتقادی و روایتگرانه که جامعه و شخصیت‌های آن دوران را با زبانی منتقدانه به تصویر می‌کشد. طنزنویس علاوه بر ترسیم چهرۀ جامعه، هدف والاتر و مسئولیت مهم‌تری نیز دارد؛ آن هم نشان دادن ذات پنهان زمانۀ خویش است. با این تفاسیر، ابوالفضل بیهقی طنزپردازی حرفه‌ای است که ماهرانه رویدادها و تصاویر آشکار و پنهان زمان خویش را به تصویر کشیده است.
طنز در بیهقی با فکاهی‌نویسی، لطیفه‌گویی‌های پیشین و گفتار هزل‌آمیز کاملاً متفاوت است. منظور از طنز در تاریخ بیهقی طعنه‌زنی، القاب طنزآمیز، تمسخر و مزاح است. بیهقی استادانه به مزاح و تمسخر اشخاص و موقعیت‌ها پرداخته است. او در برخی داستان‌ها راوی صحنه‌های خنده‌دار شده است و در برخی برای دوری از اتهام و افترا در قالب شخصیت‌های داستان، زبان به طعنه زدن و مسخره کردن گشوده است. اما در کلام و قلم خشک بیهقی به‌تنهایی نمی‌توان مزاح را یافت. مزاح در کلام بیهقی انعکاس صحنه‌ها و وقایعی است که او دیده است و برگرفته از رفتار و طبع شادمانۀ دربار غزنوی است؛ وگرنه مزاح در قلم او جایگاهی ندارد و قلمش همچنان جدی است. زمینة مزاح در تاریخ بیهقی به ‌اندازة طعنه و طنز فراهم نیست. با این حال، گوشه و کنار مزاح‌هایی شاهانه و جز آن به ‌چشم می‌خورد.
- «وقتی بونعیم ندیم در مجلس مسعود، دست غلام محبوب او نوشتگین را فشرد، امیر بدید و به ‌غیرتش برخورد، ابتدا او را گوشمالی داد؛ اما پس از مدتی وی را بخشید و به ‌مجلس خود خواند.» بیهقی روایت می‌کند: «گاه از گاهی شنودم که امیر در شراب بونعیم را گفتی: سوی نوشتگین نگری؟ و وی جواب دادی که: از آن یک نگریستن بس نیک نیامدم تا دیگر نگرم و امیر بخندیدی».
 - «و بند جیحون از هر جانبی گشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به ‌طمع غارت خراسان؛ چنان که در نامه‌ای خواندم از آموی که پیرزنی را دیدند یک‌دست و یک‌چشم و یک‌پای در دست، پرسیدند از وی که: چرا آمدی؟ گفت: شنودم که گنج‌های خراسان از زیر زمین بیرون می‌کنند، من نیز بیامدم تا لختی ببرم! و امیر از این اخبار بخندیدی؛ اما کسانی که غور کار می‌دانستند، بر ایشان این سخن صعب بود».
 بیهقی در مثال فوق با تأکید بر عبارت «کسانی که غور کار می‌دانستند»، تلخی طنز را در کام خواننده بیشتر می‌کند. این روش یکی از ویژگی‌های طنز در ادبیات فارسی است که در پایان مزاح را به لبخند تلخی می‌کشاند. طنز در ادبیات همراه با تلخی است که شیرینی درک و فهم موضوعی در آن نهفته است.
همان‌طور که گفتیم، طنز در بیهقی علاوه بر مزاح، تمسخر را نیز در برمی‌گیرد. در ادبیات فارسی تمسخر یکی از عیب‌های بزرگ طنزپردازان است؛ یک طنزنویس خوب می‌خنداند، اما هیچ‌گاه خنده‌اش به تمسخر نمی‌آمیزد. پس بیهقی طنزپرداز خوبی نیست؛ زیرا او با لقب‌های طنزآمیز به مسخره کردن دیگران پرداخته است.
- «گاوان طوس: در مورد مردم طوس که از گذشته‌ها شایع بوده.»، «ترک ابله: در مورد طغرل عضدی»، «کیایی فراخ‌شلوار: در مورد افراد لشکری ری.»
- مردک شیرازی بناگوش آگنده: قاضی شیراز: «آن مردک شیرازی بناگوش آگنده چنان خواهد که سالاران بر فرمان او باشند.» قلم بیهقی در نگارش زبان بدن برای روایتگری بسیار قوی است. او در برخی موارد از زبان بدن برای به سخره گرفتن دیگران بهره جسته است. مصداق آن این است که در عکس‌العمل خردمندان در برابر لاف و گزاف‌های بوسهل آورده است:
-«خردمندان دانستندی که چنان است و سری می‌جنبانید و پوشیده خنده می‌زدندی که وی گزاف‌گوی است».
 او در توصیف صحنۀ مذکور از ترکیب کنایی «خنده زدن» که به معنی «مسخره کردن» است، استفاده می‌کند نه «خنده کردن» با قید «پوشیده» بر این تمسخر تأکید می‌کند.
همان‌طور که ذکر شد، بیهقی برای بی‌تقصیر نشان دادن خود و در امان ماندن در دربار غزنوی، طعنه‌ها و تمسخرهای خود را از زبان شخصیت‌های داستان و به طور غیرمستقیم بیان می‌کند. در مثال زیر، گوینده می‌توانسته است خود وی باشد. او سخن دردناک و زهرآگین را از دل خود اما به‌‌ظاهر از زبان غیر، طرح می‌کند. در مورد ابوالقاسم رازی که برای برادر سلطان، امیر نصرـ والی خراسان ـ کنیزک می‌آورد و صله و عنایت‌نامه می‌گرفت: «و از پدر شنودم که قاضی بوالهثیم پوشیده گفت ـ و وی مردی فراخ‌مزاح بودـ : ای بوالقاسم، یاددار: قوّادی به ‌از قاضی‌گری».
طنز او فی‌البداهه و برگرفته از رفتارها و حوادثی است که پیرامونش اتفاق می‌افتد و همچون طنز در ادبیات فارسی هدف والایی را دنبال می‌کند. در مثال زیر او غیرمستقیم و بدون خطاب قرار دادن شخص خاصی، افرادی که جایگاه خود را بزرگ جلوه دادند را به باد تمسخر می‌گیرد: 
- «و هستند در روزگار ما عظامیان با اسب و استام و جامه‌های گرانمایه و غاشیه و جناغ که چون به سخن گفتن و هنر رسند، چون خر بر یخ بمانند و حالت و سخنشان آن باشد که گویند بابا چنین بود و چنین کرد و طرفه آن که افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و بطر ایشان در رنج اند و الله ولی الکفایه».
این مثال ویژگی دیگر طنز ادبی را یادآور می‌شود و آن هم آموزنده و تعلیمی بودن آن است. در ادبیات، طنزنویس معلمی است که به مخاطب درس اخلاق می‌دهد. طنزها و تمسخرهای بیهقی در بعضی موارد انسان‌مدارانه است، مثل مسخره کردن نوخاستگانی چون سوری و حرص و جاه‌طلبی بی‌حدوحصرشان:
- و ندانم این نوخاستگان درین دنیا چه بینند که فراخیزند و مشتی حطام گردکنند وزبهر آن خون ریزند و منازعت کنند و آنگاه آن را آسان فروگذارند و با حسرت بروند. ایزد، عزّ و ذکره، بیداری کرامت کناد بمنّه و کرمه».
طنزنویس در ادبیات فارسی متعهد است که تصویر درستی از حقیقت ارائه دهد و تاریخ بیهقی نیز سراسر تصویر جامعۀ اطراف ابوالفضل بیهقی است. او وظیفۀ خود را در به تصویر کشیدن حقایق اطرافش به‌درستی انجام داده است و از جامعه و اطرافش همراه با نیشخند و مضحکه انتقاد کرده است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد مزاح و تمسخر بیهقی به فرد خاصی اشاره ندارد و دایرۀ وسیعی از جامعه را به سخره می‌گیرد. بیهقی حماقت انسان را در عدم درک واقعیت‌های این دنیای فانی به مسخره گرفته و چون معلمی به کل انسان‌ها درس اخلاق می‌دهد:
- «و سخت عجب است کار گروهی از فرزندان آدم (ع) که یکدیگر را برخیره می‌کشند و می‌خورند از بهر حطام عاریت را و آنگاه خود می‌گذارند و می‌روند، تنها به زیر زمین با وبال بسیار و در این چه فایده است یا کدام خردمند این اختیار کند».
همان‌طور که ذکر شد، طنز بیهقی اندیشمند و حاکی از فهم و ادراک آموزنده است. او درسراسر اثرش هیچگاه نیت گفتن طنز و مزاح و تمسخر را نداشته، بلکه فی‌البداهه و تحت تأثیر حوادث، واقعیت باطنی مسأله‌ای را طنزآلود و تمسخرآمیز مطرح می‌کند. بنابراین شناخت بیهقی به عنوان مردی عبوس و جدی و به دور از طنازی، برداشتی اشتباه است؛ بلکه باید ذکر کرد از آنجا که نوع طنز بیهقی برای هر کسی قابل فهم و درک نیست، افراد عادی او را فردی عبوس و جدی و تاریخش را به دور از طنز می‌دانند.  
نویسنده: رویا رسولی 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۶ ، ۰۷:۴۹
رضا حارث ابادی
یک شمعدانی برای دختر رحمان بخشی از رُمان یار حسین خسروجردی

بخشی از   “  رُمان  یار  “  اثر حسین خسروجردی

یک شمعدانی برای دختر رحمان

وقتی که راه افتادند ، آینه در دست آران بود و شمعدانها در دست اوجان و  هرکدام در سارقی چارخانه و ابریشمین  محکم بسته شده بود .  نم نم باران ، بوی کاهگل و خاک و بوی گُل و گیاه  می پر اکند و تا شمعی بخرند ، راهی دراز پیمودند .

-  نگفتی که آینه و شمعدان مال کیست ؟

-  مال یک زوج جوان  که تو هفت آسمون هم ، یک ستاره ندارند . آینه مال دخترِ  عبدالرحمانِ بناست . بنایی که فلج شده . هفتهٔ پیش ناگهان به مغازه ما آمد و وقتی که با حسرت به آیینه ها نگریست دانستم که پاپتی ست . قیمت آیینه ها را که پرسید حیرت کرد و بی آنکه حرفی بزند ، راه افتاد که برود ؛  اما من او را صدا زدم  و قول آیینه را به او دادم  .  می دونی چیه ؟ این ماه حقوق مان را دیر دادند و برای همین ، خرید به عقب افتاد . امید.ارم که دیر نشده باشه. تو هم هیچ ناراحت نباش ، خرید شمع  پای تو .

تو راسته خیابان لاله زار ، شمع پیدا نکردند و حالا آران داشت مغازه های میدان توپخانه را  می گشت و انگار هرچه شمع بود ، احتکار کرده بودند  که چنین نا پیدا  و نا یاب می نمودند .  حالا باران تندتر  شده بود و صدای غرش رعد ، دمادم به گوش می رسید .  با شدّتِ باران ، از ناودانها آب به راه افتاد و جوی ها روان شدند . و آنها تا به بازار برسند ، دیگر خیس شده بودند . در بازار، شمع پیدا نشد و وقتی که به سبزه میدان رسیدند ، نگاه اوجان به دهان  آران خیره ماند که چه می خواهد بگوید .

-  نه، من هنوز  نومید نیستم . پیدا  می کنیم . گفتی خانهٔ دختر رحمان کجاست ؟

-  پشت دروازه غار .  هنوز راه خیلی مونده  . تو راستهٔ هفت چنارند .

یک محله ی دیگر را گشتند و در محله ی دوم  دیگر از ضرب شب و باران و سرما ،   زیر یک درخت کهنسال بزرگ ایستادند و از عابری سراغ درخت هفت چنار را  گرفتند . عابر انگشتش را به سویی گرفت و گفت :

-  اونجاست ، ته  اون کوچه ، می بینید ؟  سرشاخه های بلندش دیده می شود .

اوجان دیگر سخت لرزش گرفته بود  و از سر تا به پایش می لرزید .  آران کتش را درآورد و به او پوشاند . صدای سلام صلوات می آمد . صدای کف و. دایره ای  که در آواز  و شادی  می پیچید  و آران درآمد که :

-  به گمانم عروسی دختر عبدالرحمانه 

-  می شنوم  ، دیر  رسیدیم !

پیر زنی فانوس به دست،  آرام  سر رسید . چتری به دست داشت و به آنها که رسید  ، ایستاد و پرسید :

-  چه شده  ؟ چرا معطل مانده اید ؟

-  شمع  مادر، به دنبال چند تا شمع عروسی هستیم . همه جا را گشتیم اما نیافتیم . اینها هم،  آینه و شمعدانیه که برای دختر عبدالرحمان می بریم .

-  خوب اینکه کاری نداره ، همراه من بیایید تا دو تا شمع قشنگ و سفید بهتان بدم .

خانه پیر زن  در سر کوچه بود . یک خانهٔ قدیمی که هنوز هم در باغچه هایش  گل مثل فواره ، فوران می زد

-  پسرم مشروطه خواه بود . تازه بساط عروسی اش را  جور کرده بودیم  که بعد از به توپ بستن مجلس ، یه شب چند نفر قزاق  به خانهٔ ما ریختند و پسرمو  کت بسته باخودشان  بردن . . .  نشون به اون  نشون که بیست و پنج ساله که از  آن گذشته و هنوز پسرم  به خانه بر نگشته .  چه می دانم  ! مقدر ات چنین بوده که شمع ها به روشنایی عروسی امشب  بروند .

وارد خانه که شدند پیر زن شمعدانی های فیروزه ای را نشان داد و گفت :

-  اونجاست می بینی دوتا شمع پا بلند که هنوز روشن نشده . مادر جون دیگه خسته شدم . بیا جلو  تا ببینمت .  تو 

چقدر شبیه پسر ،  من هستی . شامش دیر شده  !  یخ کرده . . . چرا بچه ام  دیر کرده ؟  تو بیا جلو  ؛  سوی چشمام  از بین رفته . باید برم  و سماور را.  روشن کنم . . .  میدونم میاد  . شیشه عطر اینجاست ؛  ترو خدا  یه کمی به موهات بزن  . بگیر . . .

در کوچه  و میان آن همه تاریکی شمع های براق و سفید روی شمعدانی برق می زدند .  اوجان آینه را از ساروق در آورد و هردو میان جمعیت رفتند . باران همچنان می بارید . کوچه در شب پاییز ، رام  گام های همراهان بود . یک چادر سفید که صورت عروس را  قاب گرفته بود و نگاه دزدانه از داماد می گرفت . پدر مفلوج در گاری دستی نشسته بود و داشت دستارش را به سر می پیچید و در خنده  آرزومندش نمی توانست  خوشحالیش را پنهان کند .

تا چاوش نفسی تازه کند، زنی دایره به دست گرفت و به تندی نواخت . دیگران دست زدند و سپس صدای هلهلهٔ همراهان کوچه را پر کرد .

باران به ریزه های برف تبدیل شده بود که با مه سفید رنگ در کورسوی چراغ برق ، عیان تر دیده می شد . همراهان عروس در سرما و میان دانه های ریز  برف لرز گرفته بودند . صدای مرغان خَپ کرده از پشت دیوار  می آمد . شباهنگ شب و ستاره های درخشان آسمان ، ناپدید شده بودند و شب و غلظت تاریکی  چونان استتاری جمعیت قلیل و اندک‌ را می پوشاند . در کشاله نورِ کم سوی چراغها ، کسی ، کسی را خوب  نمی دید . یکبار دیگر  صدای چاوش بلند شد و همسایه ها این جا و آنجا پرده ها را کنار زدند و گفتند عروس ، دختر‌ عبدالرحمانه .

همسایه ای با اسفند و منقل پر آتش  از منزل بیرون آمد و هوای نمناک کوچه را تغییر داد و بعد از آن که لسفند را به دور سر عروس و داماد گردانید ،  به روی مجمر آتش ریخت .  حالا چاله های گذرگاه از بارش باران ، پر شده بودند تا آنجا که پای جمعیت به گِل و لای فرو می نشست  . کور سوی فانوس ها وچراغ های کم سوی بالای تیرچه ها ، کفاف دیدن جلو پا را نمی داد و همچنان آسمان یک ریز می بارید و آیینه و شمعدان دیگر خیس و ،  آب چکان شده بودند و هرچند آران و اوجان به کمرهای خود قوس دادند ، چارهٔ کار نکرد  تا آنجا که اوجان آیینه را از دست آران گرفت و به زیر چتر عروس برد .  عروس خیس و پاییز و زمانهٔ خیس  .

شب ِ عروسی دختر رحمان  . «  آه . . چه می جویی ای مرد ؟ ای فغان نامراد تو  در این شب سرد و   بی  التفاتِ  نچه می کنی؟  و در سر کار چه فکری هستی ؟ » 

شاباش  در خانهٔ داماد آنجام گرفت  و وقتی که همه در زیر سقف کوتاه و  دود زدهٔ نمور جمع شدند ، آران تمام پولهای جیبش را درآورد و تا آخرین سکه ، به سر عروس و داماد ریخت  و بی درنگ بیرون آمد .

  نظرات (0)
بیوگرافی استاد حسین خسروجردی نویسنده و رمان نویس برجسته معاصر سبزوارنویسنده: رضا حارث آبادی 09122042389 -09193060873 - ۱۳٩٥/۸/۱٠ 

 (  بگو چه نام دارند گلهایی که در تو شکفته اند ؟ )       

حسین خسروجردی به روزگار سپنج . ودیعه ای برای  همسر و فرزندان ، بستگان و شمایانی که همیشه دوستتان داشته ام .                                    

انگار همین دیروز است که تو در باد و باران و آفتاب خیس ، به بیرون می زنی و در موج و تلاطم بیقرار هستی ، راه می جویی و با اسبی رَهوار و نعلی از کشف و شهود ، به ناشناخته ها  می تازی  تا با شتاب خود ،  به سوی امروزی برسی که از دیروز  تو  ،  اینک سی - چهل سال می گذرد. تا تو  همچنان در جلگه های عشق  و باغراهِ  دلجوی  هنر و ادبیات و جلوه های درخشان فرهنگ و سویه های  رمان و داستان  روان باشی و با اینکه جوانی تو  در عبور  سالیان درازی گذشته ،  اما تو همچنان در دهکده های  مهتاب و دره های خرم و دشتهای پر غبار میهن ات ،  ره. می پویی و گویی که دیدار پاگ نهاد مردمان این ملک ،  برای تو یک فریضه است و اینک که با نگاه  شیفتهٔ  همیشگی ات  به  گذشته های خود می نگری می بینی که چقدر هنوز برای ناگفته ها و ناپدیده ها و کشف نشده ها  جا هست و تو هنوز هیچ کاری نکرده ای و درست هم فهمیده ای که هنر  و از  آن میان ادبیات و رمان نویسی هیچ پایانی  ندارد . پس تا راه  رفته را بنگری  و در تلاطم همیشگی این راه گم نشوی ،  به داشته  هایت می نگری تا از آن نعل تازه ای برای اسب رهوارت بسازی که راه  دور است و مقصد بس دراز . پس می شماری و خلاصه می کنی  داشته هاو نمونه هایی که فشرده ای از اندیشه و خیال و ذوق و شوق تو ازتماشایٍ  گذرگاهِ زمان است  :     

با چراغ   یادها و خاطره های  دائم سوز  حسین خسروجردی  

                                               

 

 تولد من در روز هشتم فروردین سال  1333در شهرستان سبزوار رخ داد . شهر گرانمایه و شیدایی که در دیدگان کوهپایه های افراشتۀ  پیرامونش ، همیشه گردن فراز و ابرو گشاده می نماید . نمیدانم که در صغر سن و در عوالم کودکی چه چیزی پنهان است که بی درنگ یادهایش جیوه وار می آیند و فرار و بیقرار می گذرند تا تو در قوس قزح و رنگ واره های آن از آسمانی باز وکبوترانی آزاد و کوچه های پر افتاب و کاریزهای روانش بگویی . از آبهایی که بس لطیف  و سبک وزن  و خوشگوارند و ازخانه هایی که در چفت انگورهایش  قمریان ماوا گرفته اند و بادهای ملایم و سهره های خوشخوان ، چه بجا می خوانند و می وزند! ودر لطافت و شوق این یادها و غرفه های مهربان این یادگارها ست که باید بگویم  : کوچه ای که من در آن به دنیا آمده ام  جایی ست که اکنون آن را خیابان رضوی می نامند که باسه کوچه حمام حکیم و نقابشک وکوچه سرسنگ که به آن می پیوستند ،محدوده ی زادگاه و دوران کودکی من را می ساختند . اگر این گستره را با کوچه زارعی که مثل یک خط عمود ، به آنها می پیوست به حساب بیآوریم ، میدان و افق دید دیگری پیدا می شد که  آن کودک می توانست در پایین کوچه زارعی حتی باروهای شهر را ببیند و از آن پس امام زاده و ته صحرایی را بنگرد که از آنجا پرتو زندگی به نوعی دیگر می درخشید و از محدوده های تنگ پیرامون خود چه خوب بیرون می آمد ! این محدوده ها و این نام ها ، این کوچه های تو در تو واین بن بست های بسته ای که دریکی از آنها به نام ماروسا به دنیا آمده ام و حوض ها و جوی ها و کوی ها و حتی آنسوتر، صحرا و شش یخدان هایی که همچون  قله های بلند کوه میش همیشه پا بر جا بودند وما را می نگریستند و اینها همه زندگی بخش سامان و بهتراست بگویم دور خیز های فعال من بوده اند و پیش زمینه ای برای رفتن به دبستانی می گشتند که آقاخانی نام داشت . جایی بود که دنیای ماضی را با کلمات و واژه های خود ، نجوا و تقلید می کرد و به گفتار و تکلم می آورد و آموزگاری را به ما می نمایاند که با هجای کلمات و آموزش الفبا شناخته می شد. مردی که نامش محمد حسین اصفهانی بود و همو بود که به من خواندن و نوشتن آموخت و مرا همیشه  قدردان و حق گزار خود نمود . باری در ضرباهنگ مرکوب زمان ، دبیرستان ابن یمین را بیاد می آورم با دوستان و همکلاسان و دبیرانی که در من سرشته اند و همیشه خورجین خاطره های مرا سنگین و سنگینتر می کنند .و افزون بر اینها ، بی مناسبت نیست که همینجا از یک کتابفروشی بسیار موثر و عزیز نام ببرم که در پاینتر از میدان اسرار، کتاب کرایه می داد تا بدین گونه مرا با دنیای جدیدی آشنا کند که قصه و داستان نام داشت و در آستانه صد راه باز بسته ی جوانی ، چه به هنگام این کتابها به روی من آغوش گشودند و مرا همراهی کردند . 

باری جوانی همچون متاع بالقوه ای  است که از انبار آزماینده و پالاینده ی زمانه بیرون می آید که اگر زمینه ها و امکانات و دور خیز های فعال وجود نداشته باشد ، بسا متاع جوان به هرز خواهد رفت و طبعا برزی به عمل نخواهد آمد. بنابر این در ره آورد دنیای بیقرار هردم شونده ی بیرون ، باید به پدیده ی بسیار مناسب و نوینی اشاره کنم که سینما نام داشت که چقدربجا و مناسب به دنیای ذهن  و دیدگان من وارد شد و آن را گسترش داد و در جنب آن ، ورزش هم به آن کمک کرد تا در رشته های دلخواهش همچون بدن سازی و وزنه برداری و شنا و ورزش باستانی و حتی دوچرخه سواری به تعادل جسم و جان برسم  و بعدها بتوانم آن نیروهای نهفته در جانم را بیدار و آزاد کنم . دراین خصوص مایلم به یک نمونه از تجربه ی ورزشی دوچرخه سواری اشاره کنم که مرا در طبیعت بسیار جذاب و متنوع خارج از شهر می برد و به من کمک می کرد تا بهیگانگی عواطف و عوالم نوشتن نزدیک و نزدیکتر شوم و این در نواخت و یارستن من ، کم چیزی نبود . در هم نوازی کتابهای کرایه ای باید از کتابخانه قدیمی مدرسه فخریه نیز بگویم که چه زود با آن محیط و کتابهایش مانوس و آشنا شدم و بیاد دارم که از آنجا بود که توانستم داستان غوک نوشته ویکتور هوگو را از کتابی به نام دریای گوهر بیابم و سر کلاس بخوانم. تاثیر بخشی و عواطف این داستان کوتاه بقدری آن زمان بالا بودکه از ورای این همه سال  هنوز هم آن اسب بارکش که نمی خواست غوکی را که بچه های محل در پیش پای  او انداخته بودند ، له کند و این براستی برای من بیادماندنی بود . بخصوص وقتی شلاق مرد گاری دار چپ و راست بر کفل و پشت او فرو می خورد و خون از او فوران می زد ، چقدر عبرت انگیز و جانفرسا بود . درفراروی آموختن ها ، بی گمان کتابخانه ی بزرگ شهر گه در محل شهرداری فعلی قرار داشت ، خود امکان دیگری بود که توسط کتابدار خونگرم و خوب و بیاد ماندنیش جناب آقای اکبری و بعدها خانم سیستانی به روی ما باز و گسترده می شد . بیاد دارم با توجه به علاقه وروحیه ای که من داشتم ، روزی آقای اکبری رمان عظیم سرخ وسیاه استاندال را ارزش گذاری کرد و سپس به من توصیه نمود تا در پناه دنیای اندیشه هایم معطل نمانم . کتابخانه ی مرکزی شهر به ریاست جناب آقای احمدی و فرزندان خلف ایشان  در آن زمان براستی خوب وموثر و دوستانه اداره می شد .

آنسان که کتابخانه ی مدرسه ی نظیف وساده وبی آلایش فخریه توسط مردی متین و با وقاری که کلاه دوری داشت ، چنین اداره می شد و ای کاش اسم اورا بیاد می داشتم تا به همه ی رسانه های سبزوار می گفتم که تا دیر نشده است سراغی از این کتابدار پیر و شایسته بگیرند و حق گزار خدمات بی شا ئبه و راستین  او شوند . اما در پیوند کار و زحمت و تلاش بی وقفه ی پدرم ، دورانی را بیاد می آورم که سه ماه تعطیلی را باید همراه او به درو دشت می رفتیم و من خوشه چینی می کردمویا به کارهایی که نه چندان سنگین بود می پرداختم . زیرا در جنب زندگی ما ، کار یک امر ضروری و در سنین پایین یک سنت معطوف به ورزیده شدن و یا به اصطلاح ، تسمه شدن بود . بعدها هم در انبوه کارهای متنوعی که پیشه  کردم ، کار بجز دستمزد و منافع آن ، یک پیوند وشناخت همگانی ومردمی به من می داد که درعواطف و خوی و خصلت های من عمیقا تاثیر گذار شد و بعد ها وقوف مرا به زندگی و رنج  وشادی وحساسیتهای مردم بیشتر نمود .  تا دیر نشده باید از روحیه ی گریز پای خود از شهر سبزوار بگویم و از دلبستگی های خودم به سفر رفتن به دیگر نقاط و شهر ها . و نیز از شوق بازیگری سخن به میان آورم که مرا گاه و بیگاه افسون می کرد و به تهران می کشاند و شده برای چند هفته یا یکی دو ماه وحتی سالی ،تهران خودش را به من  تحمیل می کرد تا  من گریز پای ، سر در تاتر و سینماهای لاله زار کنم  که حیران در خیابان ها ی شلوغ و ساختمان های بلندش بگردم ودوشادوش مردم مهاجر و رنگ وارنگ آن ، راه بجویم .  درس و مشق مدرسه بعد از سیگل اول و حتی پیش از آن ، همیشه و همواره در جنب و حاشیه ی تجربه ها و سفرها و دغدغه ها و روحیه ی آزاد من بود و جسته گریخته با آن می آمد و مهمتر از آن ، این کتابها و مطالعات آزاد و تجربه ها و علایق من بودند که به من نیرو و روحیه می دادند ومرا پخته تر و آزموده تر می ساختند و در این پیدایی  ، تاتر وبازیگری ، شوق بی حدی بود که مرا با آقای محمود امیریآشنا کرد .جوانی با ذوق و استعداد جوشان هنری و بصیرت عالمانه ای که دوستی پایداری را ایجاد کرد و همو بود که تاتر علمی برتولد برشت را در اوایل دهه ی پنجاه در سبزوار آزمود و به منصه ظهور رسانید . حالا انگار دکتر شریعتی و کتابهای او از راه  می رسیدند و نیز ادبیات و هنر با چاشنی اندیشه های فلسفی و تاریخی و جامعه شناسی ، جدی تر می شدند و بسا که کتاب کویر دکتر شریعتی دیگر اثر خودش را  روی من گذاشته بود و مرا شیدای نثر و بینش و احساس عمیق انسانی خود ساخته بود . بی گمان داستانها و رمان ها و شعر وادبیات  و سینما و تاتر و موسیقی و تلاش معرفتی  چشمان مرا بهتر به روی واقعیتها ی  پیرامون می گشود تا محیط اجتماعی خود را بهتر بشناسم و به همبستگی و همخوانی و هم دلی بیشتری  با مردم خود برسم .  این بود که حتی دوران سربازی هم که می خواست در ما جنبه کندویی و پادگانی و اطاعت کور کورانه ایجاد کند به حکم همین تلاش معرفتی ، بی تاثیر و خنثی می شد و با انقلاب سترگ مردم ایران هم آوا و همصدا می گشت .انقلاب شط خروشانی بود که تمام آن شور و آرمانهای دیر پای والا  را به منصه ظهور می رساند و فضایی آکنده از شورانقلابی ایجاد می کرد .و آزادی مطبوعات و احزاب و سازمانهای فعال سیاسی را تضمین می نمود . و همچنین بازار گفتگو و ایدیولوژی و جدل و مباحثه را داغ  می نمود و روزگاری دگرگونه ایجاد می کرد که خود شرح جداگانه ای را می طلبید . آنچنان که جنگ و دفاع مقدس و گستردگی آن چنین است   . در عین حال دوران دانشگاه  در دهه ی شصت اتفاق افتاد و من رشته ی زبان و ادبیات فارسی را در همین دوران گذراندم و چگونه بگویم که اخگرها و فروزش انقلاب در آغاز ، از چنان پتانسیل ونیروی شگرفی بر خوردار بود که وقتی در سال 1359 ، از طرف اداره آموزش وپرورش جهت سواد آموزی بزرگسالان به روستایی در شمال سبزوار رفته بودم ، روز می شد که سیزده – چهارده ساعت مطالعه آزاد داشتم  و چنان در مطابعت از آرزوها و آرمان های بزرگ انقلاب ، آماده و سرشار از تفاهم وسایه روشن امید بودیم که مجالی برای خود نبود . دوران نوینی آغاز شده بود که از ما فداکاری و همیاری و تعاون و دوستی و تحول و پشتیبانی و دگرگونی می طلبید . یک باور اصیل که با درک اعتلایی و عواطف پاک انسانی همراه بود که به سود جامعه رقم می خورد و به تعالی می رسید . در تکاپوی هدف های آفریننده و ورزیدن های آغازین انقلاب ، کم کم علایق و تمایل خودم را به نوشتن و باز تاب آن عشق بزرگ باز می یافتم . عشقی که چونان نسیم می آمد و از من می خواست که آن را رفتار کنم . فصل نوی که در من چونان چشمه می جوشید و راه به زندگی مردم و تاریخ و فرهنگ یک ملت می برد . ابتدا داستانها یی که نوشته می شد کوتاه بودند و از نهفت و سرشت گمشده ها راز جویی می کردند. این سیاه مشقها و رهیافتها و تمرین های داستانی دیری بود که شروع شده بود و اکنون با پشتوانه ی تجربه ها و مطالعات ودیده ها و شنیده ها می بایست درقامت داستان بلند ، ظاهر می شد که شد و وقتی که در سال  1364 آن اتفاق بزرگ وخجسته وکار ساز بوقوع پیوست و من توانستم نویسنده ی بزرگ زمانه خود ، محمود دولت آبادی را  ملاقات کنم و اولین داستان بلند خودم را به او بسپارم . انگار در راه صعب العبور داستان نویسی همراهی را جسته بودم که همچون یک قطب نمای دقیق ، راه می نمود ومرا از شوره زارها وسرابهای آن آگاه می کرد . این پشتوانه حتی بعد ها هم که در یک دوره کلاس فشرده داستان نویسی ایشان شرکت کردم ، غنی تر و منسجم تر شد و شکل و محتوی کارم را بالاتر برد . داستان ماه گل که کارش در سال 1370 پایان یافت ، تنگنا و بی پناهی مردمی را می نمایاند که درون سیاهی ها و نکبت زندگی ، دسته پنجه نرم می کردند و همسوی آن به ارتش کرمان نیم نگاهی  انداخته می شود که همچون قهرمان این داستان ، قوام و انسجامی ندارد ورنجور و آوارۀ سرنوشت درد بار خود است .  

برای کار و زمینۀ بعدی رمانی که جهان بانان نام گرفت نوعی نثر و زبانی فاخر وحما سی می طلبید که نیاز به مطالعه و پشتوانۀ  متون کلاسیک داشت و گذشته از آن ، از آنجا که این رمان ،به  نوعی نگاه ریشه ای به  سنت ها و سابقه قومی و فرهنگی و علائق ملی پیدا می کرد  ، لذا حتما و الزاما باید مطالعه قبلی و پشتوانۀ  تحقیقی می یافت . باری این رمانی بود که در عشق و شور نوشتن از دل و جان من بر می آمد و در بی قراری و بیتابی های آن ، پا به عرصۀ وجود گذاشت . در تداوم کار خلاقانۀ داستان نویسی ، همیشه نگاه و ذهن من متوجه قابلیت ها و اثر بخشی و مولفه ها یی از تاریخ جنبش سربداران بود و از آنجا که می دیدم که چگونه هنوزم مردم ما به این نهضت عشق می ورزند و از آن گفتگو می کنند ، اینها سبب شد که نوشتن این داستان همچنان در ذهن وضمیر من باقی بماند تا سر انجام نوبت نوشتن آن فرا رسید . البته پیشتر می دانستم که نوشتن این رمان  ، احتیاج به تحقیق زیاد و خواندن متون و کتابهای مربوط به آن و نیز سفرها و گشت و گذارفراوان دارد که همین خود بحث مفصلی است که اکنون مجال آن نیست و شد  آنچه بدنبالش بودم و برای شروع و تطبیق موضوع با زبان موضوع لاجرم تمرین ها شروع شدند و کتابها و تحقیق ها فراهم آمدند و عملی شدند  تا در طول سالیان نسبتا دراز و طولانی ، نوشتن رمان تگرگ تاتار ( یا  سربداران ) میسر گشت و به چاپ رسید و در چهرۀ بنفشه ای  از تقویم کهنۀ سربداران متجلی گشت و تقدیم خوانندگان خود شد . ضمنا نوشتنداستان بلند  به نسیم عطر تو می آیم   هم  همسوی نوشتن رمان سربداران یا همان تگرگ تاتار بود و چه خوب گه هردو ، تقریبا همسوی هم به چاپ رسیدند و به بازار آمدند . اما رمان اخیر من که هنوز عنوانی برایش انتخاب نشده ، تدارک و نوشتن آن بیش از سه سال به طول انجامید  که زمینه و محتوی آن به دوران انقلاب مشروطه بر می گردد و کاری ست که براستی نیرو  و تلاش فراوانی برای خلق و پیدایشش بکار برده شده است که امیدوارم روزی بشود که در مورد موضوع ومحتوی وچگونگی آن باز هم صحبت کنم . خاصیت نوشتن خلاقه و مستقل و پرداختن به عمیق ترین لایه های پنهان زندگی و همیشه در پی کشف و شهود و نیز پیدا کردن زوایای آن بودن و از پی  بدایع و ابداعات و آزمون های نو به نو  بر آمدن و مدام بدنبال ایجاد و خلق و ابتکار تصویرهای زندۀ تخیل هنری گشتن ، خود احتیاج به انسجام و تمرکز فگر و اندیشۀ فراوان دارد و از  اینرو ، داستان نویسی یک مقوله و فرایند آسان نیست که اگر آن عشق و دلبستگی و جان مشتاق آدمی نبود ، بسا که نوشتن غیر ممکن می شد . حالا بر این پویه ، دغدغۀ کار و معیشت زندگی و محدودیت ها و پیامد های ناگواری که گاه  سخت شکننده و دشوار و حتی فرساینده می شود  را هم  اضافه کنید، خواهید دید که داستان نویسی مستقل وحرفه ای  چه موقعیت و حال و روزی  دارد و انصافا سزاوار هیچ غفلت و بی اعتنایی نیست . ادبیات گوشه ای از تاریخ ماست . بنابر این اگر بر آن نهال نیکی و حمایت نشانده شود ، مطمئن باشید که گل توفیق  از آن شما خواهد شد .  اما در پایان این گفتار و خاطرات دائم سوز که شرح بسیار کوتاه و ناقصی از آزمون و سیر زندگی من بود  ، تا همینجا به آن بسنده می کنم و امیدوارم که روزی بتوانم طیف متنوع تری  از آن را بنگارم و تقدیم شما دوستان ویاران همراه بنمایم . اکنون مایلم سخنی از شمس و از کتاب مقالات او را به عنوان حسن ختام و قدر شناسی از وبلاگ راهگشا و پوینده و کوشندۀ ابوالفضل بیهقی یبیاورم که خود بیدارترین دلهای همۀ روزگاران بوده است ، آنجا که می گوید : آنکه به  هوشیاری رسد لطفش بر قهرش سبقت دارد و  آنکه لطف غالب شد ، راهبری را شاید . 

 

 

حسین خسروجردی رمان نویس برجسته معاصر سبزوار
استاد حسین خسروجردی یکی از نویسندگان پرکار معاصر سبزوار به ویژه در عرصه رمان نویسی است که از وی تا کنون چندین جلد کتاب داستان و رمان منتشر شده است.  فعالیت های وی اما تنها به نوشتن رمان های فارسی خلاصه نمی شود بلکه وی در مطبوعات ملی و محلی نیز تا کنون مقالات و یادداشت های ادبی فراوانی را منتشر کرده که عمده این مطالب در راستای معرفی تاریخ و فرهنگ دارالمومنین سبزوار شهر دیرینه های پایدار بوده است.

حسین خسروجردی یکی از رمان نویسان خراسان است. زادگاه خسروجردی شهر سبزوار است . در سبزوار نویسنده ناگزیر است رمان بنویسد ، زیرا سبزوار پیشینه ی گسترده ی نثر نویسی دارد .اگر بگوییم سرآمد تمام نثر نویسان تاریخ و ادبیات فارسی ، ابوالفضل بیهقی است سخنی به گزافه نگفته ایم و دوره معاصر نیز می توان از محمود دولت آبادی به عناون گل سرسبد نثر و داستان نویسی یاد کرد. لذا سبزوار بدون هیچ تعصب و تزیدی پایتخت نثر فارسی است و اگر یک شهر در ایران بخواهد بدون هیچ تعصب و تزیدی به نام پایتخت نثر فارسی شناخته شود، کجا بهتر ازسبزوار خواهد بود؟ از همین رو در اینجا مناسب است که به معرفی بیشتری از این نویسنده توانمند معاصر خراسان داشته بپردازیم . برای این منظور نگاهی می اندازیم به مطالبی که تا کنون در رسانه های مختلف برای معرفی این نویسنده سبزواری منتشر شده است :
اگر بگوییم سرآمد تمام نثر نویسان تاریخ و ادبیات فارسی ، ابوالفضل بیهقی است سخنی به گزافه نگفته ایم و دوره معاصر نیز می توان از محمود دولت آبادی به عناون گل سرسبد نثر و داستان نویسی یاد کرد. لذا سبزوار بدون هیچ تعصب و تزیدی پایتخت نثر فارسی است و اگر یک شهر در ایران بخواهد بدون هیچ تعصب و تزیدی به نام پایتخت نثر فارسی شناخته شود، کجا بهتر ازسبزوار خواهد بود؟



حسین خسروجردی نیز در همین سنت رمان می نویسد . رمان های خسروجردی روئالیستی هستند . نگرش تاریخی خسروجردی به رویداد های پیرامون انسان ، سبب شده ، شخصیت های بزرگ تاریخ معاضر ایران را به عنوان شخصیت رمان ،گسترش بدهد.

 مروری به کارنامه نوشتاری.

کتابها ی چاپ شده :                       

 ۱-  ماه گل.    نوشته حسین خسروجردی  ناشر : حسام - ۱۲۴ صفحه‌  رقعی  (شومیز ) چاپ سال ۱۳۷۸ ،  ۳۵۰۰ نسخه- ۱۵۰۰۰   ریال                

 ۲ - جهانبانان ـ نویسنده حسین خسروجردی ـ ناشر گنبد طلایی ـ ۱۹۲ صفحه ـ رقعی ( شومیز ) چاپ سال ۱۳۸۳ـ.   ۱۱۰۰ نسخه ـ   و نیز منتشر شده در مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار  

                                 

  ۳ -  به نسیم  عطر تو می آیم  نویسنده حسین خسروجردی نشر آژند -  ۶۴ صفحه - رقعی (شومیز ) چاپ ۱۳۸۹ -   ۱۱۰۰ نسخه   

                  

 ۴-تگرگ تاتار -  نویسنده حسین خسروجردی  -  نشر امید مهر - ۱۷۶ صفحه رقعی ( شومیز ) چاپ سال ۱۳۹۰  -   ۱۰۰۰ نسخه -  ۲۵۰۰۰ریال.     

                           

 ۵  -  یار  -  نویسنده حسین خسروجردی-  ناشر  یوبان -  ۴۲۴  صفحه -  رقعی ( شومیز ) چاپ سال۱۳۹۵ -  ۵۰۰ نسخه -  ۲۰۰۰۰۰  ریال.  

                                                  

۶  - کتاب  کوشش پروانه -  برخی نوشته های پراکنده - نوشته حسین خسروجردی -  ناشر : امبد مهرا-  این کتاب در مجله اینترنتی اسرارنامه نیز  ، منتشر شده است.

نوشته ها و مقاله های  پراکنده  :

۱ - یلدا ، این جشن دهقانی دیرپای هفته نامه توس  -  آذر ۱۳۷۵  و همچنین در مجله اینترنتی اسرارنامه  - آذر ۱۳۹۱

۲- سبزوار و نیشابور ،  دو شهر هم تاریخ و همچند  - چاپ شده  در نشریه صبح نیشابور و نشر داده در مجله اینترنتی اسرار نامه سبزوار -  با بازدید ۴۲۵۲  نفر-  نظرات ۲۶ نفر .

۳- نظام الملک و آیین کشور داری  درج شده در روزنامه صدای ملت سبزوار -  و منتشر شده در سایت سربداران نیوز -  پنجشنبه ۱۱ دی ۹۳

۴ - نامه سرگشاده  یک نویسنده سبزواری به  رییس شورای شهر  سایت سبزوار نیوز ۳ مهر۱۳۹۲

۵  - اسرارنامه ،  رسانه ای در زمان و بر زمان  مجله اینترنتی اسرارنامه دی ۱۳۹۱  -  بازدید ۱۷۲۴ نفر

6-  دلنوشته ای برای محمود دولت آبادی.  منتشر در مجله اینترنتی اسرارنامه -  ۱۷ بهمن ۱۳۹۱ - بازدید ۲۳۴۵ نفر

7- جسین ترابی مقدم ، مردی از انتهای مژگان ستاره ای به نام هنر -  مجله اینترنتی اسرارنامه ۷ آبان ۱۳۹۳

8- نگاهی کوتاه بر اسرارالتوحید محمد منور ( ابوسعید ابولخیر ) چاپ شده در هفته نامه توس -

9- گزارشی از بوشهر با عنوان خرمای بوشهر و خواب آشفته دریا   چاپ شده در مجله کشاورزی سنبله سال۱۳۷۲

10- داستان کوتاه :  خس   ، چاپ شده در هفته نامه توس

11- به همان آسانی باد پاییزی - نگاهی دارد به کتاب حکایت بلوچ نوشته محمد زند -  درج شده در مجله کشاورزی سنبله - ستل ۱۳۷۲

12-شیده  یمگان  ( نگاهی به ناصر خسرو )  مجله پیام هامون ( مشهد )  آذر ۱۳۷۷ 

13-زین چرخ پر ستاره فزونست اثر مرا  شرح احوال ناصرخسرو قبادیانی - چاپ شده در روزنامه سلام -  تاریخ ۲۰ مهر ۱۳۷۷

13-سبزوار شهر ارغوانهای مشکبار  روزنامه همبستگی - شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۰   و همچنین منتشر شده در مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲ -  بازدید ۱۷۱۹ نفر 

14-کولی های خراسان چاپ شده در مجله مقام - ماهانه موسیقی - تیرماه ۱۳۷۳

15-مطلبی در مورد گستره تاریخی و گردشگری سبزوار چاپ شده در مجله  تمام رنگی گردشگری  .

16-بیهق ، این اقلیم هزار تکه باستان چاپ شده در کتاب ماه هنر - فروردین ۱۳۸۲  - تعداد صفحات ۱۳ صفحه

17-بیهق ، این اقلیم هزارتکه  باستان ‍منتشر شده در مجله اینترنتی اسرار نامه در سه بخش جداگانه و به تاریخهای بخش اول ۱۸ بهمن ۱۳۹۱ و بازدید۱۹۰۳ نفر و بخش دوم در تاریخ ۲۶ بهمن  ۱۳۹۱ با بازدید ۲۲۴۹ نفر و بخش سوم . . .  ‍شده در مجله اینترنتی اسرارنامه

19-در همراهی و همدلی با زلزله زدگان مردم آذربایجان   (بیانیه )  چاپ شده در هفته نامه سهند تبریز و وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم  نثر فارسی

20-نقدی بر اثر فاخر گروه موسیقی داروگ در سبزوار منتشر شده در مجله اینترنتی اسرارنامه -   ۳۱اردیبهشت ۱۳۹۳ -  و منتشر شده در وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

21-تاریخ بیهقی این مکتوب بال افشان جاوید  منتشر شده در وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

 22-سخن راندن کار من است  ( شمه ای از داوری های تاریخ بیهفی)  منتشر شده در دو سایت : مجله اینترنتی اسرارنامه   به تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۹۳  و وبلاگ ابولفضل بیهقی اسناد مسلم نثر فارسی

23-ابولفضل بیهقی و نیکی نوشتن.  (  در گفتگو با استاد حسین خسروجردی ) سایت خانه فرهنگ دانشجو سبزوار  و  مجله اینترنتی اسرار نامه و وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

24-در جستجوی لعل رمان یار : منتشر شده در مجله ایترنتی اسراراسرارنامه

25-افترا به بهار. (  در واکنش به غربت قلم و اندیشه در خاستگاه قلم و اندیشه ) سایت مجله اینترنتی اسرارنامه

26-سخنی در باب شاهنامه فردوسی از منظر وظیفه و کردار قهرمانان : مجله اینترنتی اسرار نامه ۲۳  اردیبهشت ۱۳۹۲

27-جواهری از خاک زرخیز نیشابور. ( به مناسبت گرامیداشت عطار ) مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۶ فروردین ۱۳۹۲

28-افترا به بهار : مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۰ فروردین ۱۳۹۳  و درج شده در سایت ابولفضل بیهقی استاد نثر فارسی

29-سبزوار شهر دیرینه های پایدار  ( در سه شماره چاپ شده در هفته نامه توس. ( محلی )

30-کوه های زمرد هنر  ( به مناسبت افتتاح نگارخانه سپنج  ) نوشته شده در مجله ابنترنتی اسرارنامه

31-چقدر خوشحالم که امروز روز دگر شده ای است ( متن رونمایی از رمان یار ) درج شده در مجله اینترنتی اسرارنامه و رسانه های محلی سبزوار

32-چه ویران ؟!  ( یک پرسه عاشقانه ،  در کوچه سار شهر‍ باستانی سبزوار )  چاپ شده در دو هفته نامه بیهق

33-نمایشنامه عطار  -  آماده و تاپ شده برای اجرا

34-عطار  -  (مقاله ) درج شده  در مجله گاهنامه انسان و اندیشه دانشگاه اسلامی سبزوار

 برخی نوشته ها  و یاد داشتهایی که در ماهانه آموزشی و خبری تکلان توس  نگاشته ام به شرح زیر است 

35-دور روزگاران : اردیبهشت ۱۳۸۶

36-ما کهنه نیستیم ، ما کهنیم : دیماه ۱۳۸

37-متاعی به آینده    ( نگاهی به کتاب فرایند حسابداری معکوس )  مهرماه ۱۳۸۵

38-پرواز شایستگی : تیرماه ۱۳۸۵

39-در  راه سفر ( یک داستان کوتاه ) تیر ۱۳۸۵

40-نوروز است . . .فروردین ۱۳۸۵

41-ترنج  (یک داستان کوتاه ) فروردین ۱۴۸

42- هنرمند و محیط : فروردین ۱۳۸۵

43-جان هستی : هنر و زیبایی  در صنعت   (در دو قسمت )قسمت دوم در مهر و آبان ۱۳۸۲ - شماره ۱۰

44-نیایش اندیشه  ( مطلبی برای بزرگداشت محمد حسین اصفهانی ، معلم کلاس اول ابتدایی ) شهریور ۱۳۸۴ - شماره ۱۷

45-هجاء کلمات ( تعطیلات ) شهریور ۱۲۸۴ - شماره ۱۷

46-شکفتن در مه : اردیبهشت ۱۳۸۲

47-احساس و اندیشه تجلی کار و صناعت در ادبیات : اردیبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۷

48-عطر دلاویز آفاق ( در بزرگداشت عطار ) مرداد ۱۳۸۱ 

مطالب و مقالات متفرقه :

49-بازهم شب فرخ دیرپای دژ سپید سبزوار  : مجله اینترنتی سبزواریها - اردیبهشت ۱۳۹۳ 

50-جهان جز تو معنایی نداشت. (  از اسطوره تا واقعیت :  رستم و سهراب و سپید دژ ) مجله اینترنتی  سبزواریها  ۷  اردیبهشت ۱۳۹۳

51-پروانه ی مراد می رسد خموش . . .( یک داستان کوتاه ) چاپ شده در سایت دیباچه و درج شده در مجله اینترنتی سبزواریها 

52- بیوگرافی حسین خسروجردی   خود نگاشته ی حسین خسروجردی ) درج شده در مجله اینترنتی اسرار نامه  سبزوار  ۲۳ شهریور ۱۳۹۳

53-روایتی ادبی از زندگی نامه استاد حسین خسروجردی. ( به قلم حسین خسروجردی) درج شده در وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

54-دمی با جلوه های جان محمود دولت آبادی : درج شده در دو سایت : مجله اینترنتی اسرار نامه و وبلاگ ابولفضل بیهقی

55-آشنایی با حسین خسروجردی  رمان نویس معاصر ( قسمت مشاهیر خراسان ) درج شده در  : مجله اینترنتی اسرارنامه

56-روزی به یاد دیروز :  مجله اینترنتی اسرار نامه - فروردین ۱۳۹۲

57-گلهای زیر پنجره داستان نویسی سبزوار ( قسمت اول )  :  مجله اینترنتی اسرار نامه -  اردیبهشت

58-خودنگاری حسین خسروجردی بر چهارمین رمانش تگرگ تاتار  : سایت سبزوار نیوز / تاریخ انتشار ۱۲/ ۱۱ /۱۳۹۳

59-جهانبانان رمانی که حافظه پهلوانان سبزوار است سبزوار نیوز / تاریخ ۱۷/۳/۱۳۹۳

60-نگاهی به حوزه داستان نویسی در سبزوار پایتخت نثر ایران - سایت گلهای زیره

61-معرفی کتاب کوشش پروانه به قلم استاد حسین خسروجردی -نگاشته شده در بلاگ دایر

62-باغ بی برگی ( داستان کوتاه ) منتشر شده در سبزوار نیوز . تاریخ ۲۲/۲/۹۳

63-نامه سرگشاده یک نویسنده سبزواری به ریس شورای شهر سبزوار نیوز  . 3/7/1392

64-در چگونگی رمان جهانبانان و پاسخ به نقد از روح رمان کوندرا تا جهانبانان خسروجردیسایت مجله اینترنتی اسرارنامه /  ۱ دی ۹۳

65-ورق های پایانی رمان جهانبانان مجله اینترنتی اسرار نامه-  ۲۳ اسفند ۹۳

66-رمان تگرگ تاتار بیان غیرتمند سنن حماسی ، پهلوانی و نظرات شیعی وبسایت. کنگره بین المللی سربداران دانشگاه حکیم سبزواری

67-نام آنها ، ما را روشن نگه می دارد   ( مصاحبه با حسین خسروجردی )کنگره بین المللی سربداران دانشگاه حکیم سبزواری و مندرج در مجله کاغذی این کنگره

68-بخشی از رمان یار ،  درج شده در مجله اینترنتی اسرارنامه

69-رونمایی از رمان یار مجله اینترنتی اسرارنامه ، ۲۲تیر ۱۳۹۵

70-اشک گرمی در خانه خاموش دل مردمان مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۳ تیر ۱۳۹۵

71-در جستجوی لعل رمان یار  مجله اینترنتی اسرارنامه ۳مرداد۱۳۹۵

72-رمان جهانبانان حسین خسروجردی توسط مجله اینترنتی اسرارنامه منتشر شد  و هر هفته قسمتی از آن نمایش داده می شود

73-مجله اینترنتی اسرارنامه ۶ آذر ۱۳۹۵

74-کوشش پروانه  مجله اینترنتی اسرارنامه ۱۹ تیر ۹۳

75-شمه ای از داوری های تاریخ بیهقی مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۷ مهر ۹۳

76-در شناخت عکاس برجسته ایران: محمود امیری سبزوار نیوز. ۲۵ اردیبهشت ۹۴

77-متن کامل سخنرانی نویسنده رمان یار در آیین رونمایی مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۸ تیر۹۵ 

78-در ستایش روز آرمانی کارگر .  یازدهم اردیبهشت ماه 19اردیبهشت ۱۳۹۲ مجله اینترنتی اسرارنامه

79-نقدی بر اثر فاخر گروه موسیقی داروگ در سبزوار مجله اینترنتی اسرارنامه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ و منتشر شده در وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارس

80-تاریخ بیهقی ، این مکتوب بال افشان جاوید وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

تعلیقات : 

81-نامه سرگشاده یک نویسنده خراسانی به ریس جمهور :  مجله اینترنتی اسرارنامه ۲۵ آبان ۱۳۹۲

82-نامه سرگشاده یک نویسنده سبزواری به ریس شورای شهر :  مجله اینترنتی اسرارنامه ۳ آبان ۹۲ و همچنین درج شده درسایت خبری - تحلیلی سبزوار نیوز ۳ مهر ۱۳۹۲

83-پیام برای همراهی و همدلی با زلزله زدگان مردم آذر بایجان منتشرشده در هفته نامه سهند تبریز  و وبلاگ ابولفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

گفت و شنود ها :

84-نام آنها ما را روشن نگه می دارد . مصاحبه در کنگره بین المللی سربدارا ن دانشگاه حکیم سبزوار ی

85-ابولفضل بیهقی و نیکی نوشتن . در گفتگو با استاد حسین خسروجردی . نویسنده توانمند خراسانی خانه فرهنگ دانشجو سبزوار  - به مناسبت روز بیهقی

86-نقد: در چگونگی رمان جهانبانان و پاسخ به نقد: از روح رمان کوندرا تا جهانبانان خسروجردی مجله اینترنتی اسرارنامه ۱دی ۱۳۹۳

87- در جستجوی لعل رمان یار : مجله اینترنتی اسرارنامه ۳مرداد ۱۳۹۵

سخن پایانی :

به یاد دارم که در  مجله فرهنگی حافظ  که به سردبیری پرفسور امین اداره می شد مطلبی به عنوان : دکتر رضا انزابی نژاد در مجله حافظ در دیماه ۱۳۹۰ صفحات ۳۴ و ۳۵ نگاشتم. احساس من چنان بود که آن دانشی مرد بزرگ که آن موقع هنوز زنده بودند ،  دچار آلزایمر سختی شده بودند که چند بار که به ایشان تلفن کردم ، بجز گریه ی خاموش  و چند کلامی افسرده و غمناک ، از او نشنیدم !  این بود  تا  آن بزرگمرد ادبیات فارسی ایران  به لقاء الله پیوست و چندی بعد ،  در در مجله حافظ مقاله ای خواندم از دکتر اسماعیل تاج بخش ( استاد دانشگاه علامه طباطبایی  با عنوان :  یادی از دکتر رضا انزابی نژاد مندرج در حافظ شماره ۹۴ در خرداد ۱۳۹۱ که در ابتدای مقاله خود نوشته بود :  مقاله ای  از آقای حسین خسروجردی چاپ شده در . .. . . این مقاله حیرت انگیز و اندوه خیز مراذهن و ضمیر و دل و روح مرا بر بال خیال نشاند و مرا به گذشته ها  می برد . . .  نویسنده در این شماره مقاله اش را به یاد دکتر انزابی نژاد نوشته بود که چون نیک نظر می کردی،  چنان والا و متین و معطر به ادب و فضیلت های خوب بود که در همان لحظه های اول ، لیاقت یک دوست ، یک عالم ، یک انسان شیفته و دانشی مردی را تداعی می کرد که می خواستی او را ببینی . این بود  که چند روز پیش به یاد شادروان دکتر انزابی نژاد افتادم و اینکه در همگامی و همپایی و زنده اندیشی چه خوب است که مطالب پراکنده ام را  گرد بیاورم  باشد که با این کار ،  شاید دکتر تاج بخشهایی باشند که باز هم  در تولید فکر و اندیشه و در سیر اسباب و مسببات ،  نگاه دوباره ای داشته باشیم به مطالبی که زاینده و آباد هستند ، همچون خود زندگی که می بالند و می سازند .

                                             زنده به لبخند شما : حسین خسروجردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۸
رضا حارث ابادی