ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

ابوالفضل بیهقی مورّخ، ادیب، نویسنده و پدر نثر پارسی

سمن انجمن یادمان ابوالفضل بیهقی پدر نثر پارسی، اول آبان ماه روز ملّی ادیب شیرین سخن، تاریخ نگار منصف، حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد.

غرض من آن است که تاریخ پایه ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند.
غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را فایده ای به حاصل آید و مگر کسی را از این به کار آید... و هرکس که این نامه بخواند، به چشم خرد و عبرت اندر این نامه بنگرد، نه بدان چشم که افسانه است.
اما براستی ابوالفضل بیهقی به عنوان یکی از برجسته ترین تاریخ نگاران تمامی ادوار ایران درباره تاریخ چگونه می اندیشید؟ از منظر او، اهمیت و فایده تاریخ چه بود؟ به باور وی، رسالت تاریخ را در چه مواردی باید جستجو کرد؟ در این کوتاه سخن، بنابر آن است تا پاسخی روشن بدین پرسش ها و سوالاتی از این دست داده شود و بدین طریق از ذهن تاریخ نگر این تاریخ نگار پرآوازه، آگاهی بهتری یافت.
اول آبانماه روز ملی ادیب شیرین سخن ، تاریخ نگار منصف ،حقیقت گوی عادل و پدر نثر پارسی ابوالفضل بیهقی گرامی باد. نویسنده: رضا حارث آبادی 09122042389 -09193060873
تلگرام Rezabeyhaghi@ اینستاگرام https://www.instagram.com/beyhaghi_news/

کلمات کلیدی

تاریخ بیهقی

ابوالفضل بیهقی

اول آبان روز ملی ابوالفضل بیهقی

تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید

روستای حارث آباد سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل بیهقی استاد مسلم نثر فارسی

رضا حارث آبادی

محمود دولت آبادی

روستای حارث آباد سبزوار

محمود دولت آبادی رمان نویس برجسته سبزواری

بیهقی

abolfazlbeyhaghi

abolfazl beihaghi

معلم شهید دکتر علی شریعتی

معلم شهید دکتر شریعتی

مجله اینترنتی اسرارنامه سبزوار

روستای حارث اباد سبزوار

حسین خسروجردی نویسنده معاصر تاریخ وادب فارسی

حسین خسروجردی نویسنده توانای معاصر سبزوار

حسین خسروجردی رمان نویس بزرگ سبزواری

اول آبان روز نثر فارسی و بزرگداشت ابوالفضل بیهقی در سبزوار

اول آبان ماه روز ملی ادیب شیرین سخن

رضا حارث آبادی بیهقی

روستای حارث اباد شهرستان سبزوار زادگاه ابوالفضل بیهقی

دانشگاه حکیم سبزواری

تاریخ بیهقی‌ و تأثیر آن بر ادبیات امروز

تمین همایش ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی

تاریخ نگار منصف

دکتر مهیار علوی مقدم

اول آبان روز ملی نثر فارسی و بزرگداشت بیهقی

بایگانی

پیوندها

۳۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید» ثبت شده است

اما حج ؟
پدر، مادر، با شما به حج آمدم . دیدم چه میکنید! دیدم که با یک جت بوئینگ ۷۰۷ به مکه آمدید ، وارد فرودگاه که شدید ، بعد ، آن کاتولوگ حج را در آوردید، با چندین اسم بزرگ پشت جلدش، از رویش اعمال و احکام حج را میخواندید ، میبینم که به عنوان اولین کاری که حاجی باید انجام بدهد نوشته: “وقتی که وارد میشوی و از شتر میخواهی پیاده شوی ، اول پای راست را زمین بگذار"! داستان تو و مناسکت را و حجت را تا آخرش خواندم . اما دنبالت آمدم، دیدم رفتی به مدینه ، آنجا شروع کردی (رو در روی مسلمانهای دیگر) به زیارتنامه خواندن برای کسانی که میپرستی ، اما اصلا نمیشناسی کی هستند! فقط توی این زیارتنامه فحش و لعن بود که با صدای بلند نثار معتقدات و احساسات اکثریت مسلمانی کردی که آنها هم مثل تو به زیارت پیغمبر آمده بودند! ... در مکه ، این همه وسواس داشتی برای اینکه در موقع طواف ، نوک شانه چپت با خانه ،کعبه دقیقا محاذی باشد ، اگر یک میلیمتر انحراف پیدا کند همه چیز باطل میشود حتی بسیاری از مردها شانه زنشان را میگیرند و به طرف خانه راست نگه میدارند که منحرف نشود و گویی حج یک عمل الکترونیکی و ماشینی پیچیدهای است که همه هوش و حواس باید متوجه مسائل تکنیکی و فنی کار باشد و اگر یک کمی در فرم کار غفلت شود منفجر میشود! در صورتیکه باز میشنوم که خودتان میگویید پیغمبر سوار بر شتر وارد مسجدالحرام شد و سواره طواف کرد! همیشه و همه جا ، تمام هوش و حواست سر همین فرمالیتههای تکنولوژیک بود.
هزار تا سوال کردی که:"چه جور؟"یکبار نپرسیدی: “چرا؟" ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۳۳
رضا حارث ابادی

خدایا کفر نمی گویم،پریشانم
چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا،اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردمان بیاندازی
وشب آهسته وخسته،تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۲۴
رضا حارث ابادی

عکس زیبا و دیدنی از روستای گاچ سبزوار گرفته شده در فروردین 1391 تو سط رضا حارث آبادی و اقعا دیدنی وتماشایی است این روستا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۳:۱۰
رضا حارث ابادی

قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد !کتابی است که نام بیش از ۷۰سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات ! آن هم حج و نماز !کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم تعلیم انسان با قلم…آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست …این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند ، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد ، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت ، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی ؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد...قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است ؟ “چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تورا برای مردگان ما نازل کرده است .قرآن ! من شرمنده توام اگر تورا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.یکی ذوق می کند که تورا بر روی برنج نوشته ،‌ یکی ذوق میکند که تورا فرش کرده ، ‌یکی ذوق می کند که تورا با طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که تورا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا تورا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تورا می شنوند ،‌ آن چنان به
پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند ! …
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ، خواندن تو از آخر به اول ، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری ؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند .خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است .آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم . دکتر علی شریعتی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۵۶
رضا حارث ابادی

 اشراط الساعه

حوادث طبیعی و دگرگونی‌های کیهانی در عصر ظهور و آستانه قیامت
أشراط جمع «شَرَط» به معنای نشانه یا ابتدای چیز است و «الساعة» به جزئی از اجزای شبانه روز گفته می‏شود و مقصود از آن این‌جا قیامت است؛ بنابراین، مراد از اشراط الساعه، نشانه‏هایی است که پیش از قیامت یا در آستانة آن، واقع می‏ شود.[78]
واژة اشراط در قرآن، فقط یک بار و به‏ صورت اضافه به ضمیر "الساعة" به کار رفته است:
(فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ)
آیا آن‌ها جز این انتظاری دارند که قیامت ناگهان بر پا شود؛ [آن گاه ایمان آورند] در حالی که هم اکنون نشانه‏های آن آمده است؛ اما هنگامی که بیاید، تذکر و ایمان آن‌ها سودی نخواهد داشت.[79]
مفسران، برخی از تحولات اجتماعی و همچنین فروپاشی نظام طبیعت و درهم پیچده شدن و تبدیل آسمان و زمین پیش از ظهور قیامت را که در آیات گوناگونی به آن‌ها اشاره شده است، از نشانه‏های قیامت دانسته ‏اند.
در روایات ـ به‏ ویژه روایات اهل سنّت ـ نیز بر تحولات اجتماعی و دگرگونی‌ های کیهانی که پیش از قیامت واقع می‏شود "اشراط الساعه" اطلاق شده است.[80]
پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره نشانه‌های قیامت می‏فرماید:
به ناگزیر ده چیز، پیش از برپایی قیامت، رخ خواهد داد: خروج سفیانی, دجّال، پیدا شدن دود, جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عیسی، فرو رفتن [در زمین] در ناحیة مشرق و فرو رفتن در منطقة جزیرةالعرب و آتشی که از انتهای عدن بر می‏خیزد و مردمان را به سوی صحرای محشر راهنمایی می‏کند.[81]
بر این اساس می‏توانیم "اشراط الساعه" را سلسله‏ای از حوادث اجتماعی و طبیعی بدانیم که از زمان بعثت رسول اکرم (ص) آغاز، و تا فروپاشی کامل نظام طبیعت ادامه می‏یابد و همة آن‌ها را می‏توان نشانه ‏هایی از نزدیک شدن رستاخیز بزرگ دانست.
البته در برخی روایات، افزون به موارد یادشده، به از پاره‌ای پدیده‌های اجتماعی نادرست و گناهان آشکار و عمومی نیز به عنوان اشراط الساعة نام برده شده که مشروح‌ترین و جامع‌ترین حدیث در این زمینه حدیثی است که ابن عباس از پیغمبر گرامی اسلام9 در داستان حجة البلاغ نقل کرده که بسیاری از مسائل را به ما می‌‏آموزد و حاوی نکات فراوانی است.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این روایت را به نقل از تفسیر قمی، از رسول گرامی اسلام (ص) این گونه نقل کرده است:
قمی در تفسیر خود از پدرش از سلیمان‌ بن مسلم خشاب از عبد اللَّه‌ بن جریح مکی از عطاء‌ بن ابی ریاح از عبداللَّه‌ بن عباس نقل کرده که گفت: با رسول خدا به زیارت حج رفتیم، همان حجی که بعد از آن رسول خدا (ص) از دنیا رفت، رسول خدا (ص) در کعبه را گرفت و سپس روی نازنین خود را به طرف ما کرد و فرمود: می‏خواهید شما را خبر دهم از علامات قیامت؟ و در آن روز سلمان رضی الله عنه از هر کس دیگر به آن جناب نزدیک‏تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا (ص) گفت: بله یا رسول اللَّه، حضرت فرمود: یکی از نشانه‌های قیامت این است که نماز ضایع می‏شودـ یعنی از میان مسلمین می‏رود. و از شهوات پیروی می‏شود و مردم به سوی هواها میل می‏کنند، مال، مقامی عظیم پیدا می‏کند و مردم آن را تعظیم می‏کنند، دین به دنیا فروخته می‏شود، در آن زمان است که دل افراد با ایمان درونشان، برای منکرات بسیاری که می‏بینند و نمی‏توانند آن را تغییر دهند آب می‏شود آن چنان که نمک در آب حل می‏گردد.
سلمان با تعجب گفت: یا رسول اللَّه! به راستی چنین روزی خواهد رسید؟
فرمود: آری، به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان در آن هنگام سرپرستی و ولایت مسلمانان را امرای جور به دست می‏گیرند امرایی که وزرایی فاسق و سرشناسانی ستمگر و امنایی خائن دارند.
سلمان پرسید: به راستی چنین وضعی پیش خواهد آمد یا رسول اللَّه؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان. در این موقع منکر، معروف، و معروف، منکر می‏شود، خائن امین قلمداد می‏گردد و امین خیانت می‏کند، دروغگو تصدیق می‏شود و راستگو تکذیب می‏گردد.
سلمان با حالت تعجب پرسید: یا رسول اللَّه به راستی چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود:
آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در آن روزگار زنان به امارت می‏رسند و کنیزان طرف مشورت قرار می‏گیرند و کودکان بر فراز منبر می‏روند و دروغ نوعی زرنگی و زکات خسارت، و خوردن بیت‌المال نوعی غنیمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولی به دوستش نیکی می‏نماید و ستاره دنباله دار طلوع می‏کند.
سلمان باز پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین چیزی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان! در این موقع زن با شوهرش در تجارت شرکت کند و باران در فصلش نیامده بلکه در گرمای تابستان می‏بارد و افراد کریم سخت خشمگین می‏گردند، مرد فقیر تحقیر می‏شود، در این هنگام بازارها به هم نزدیک می‏شوند وقتی یکی می‏گوید:" من چیزی نفروختم" و آن دیگری می‏گوید:" من سودی نبرده‏ام" طوری می‏گویند که هر شنونده می‏فهمد دارد به خدا بد و بیراه می‏گوید.
سلمان پرسید: آیا حتماً چنین وضعی خواهد شد یا رسول اللَّه؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان در این هنگام اقوامی بر آنان مسلط می‏شوند که اگر لب بجنبانند کشته می‏شوند و اگر چیزی نگویند دشمنان همه چیزشان را مباح و برای خود حلال می‏کنند تا با بیت المالشان کیسه‏های خود را پر کنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بریزند و دل‌هاشان را پر از وحشت و رعب کنند و در آن روز مؤمنین را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمی‏بینی.
سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا چنین روزگاری بر مؤمنین خواهد گذشت؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این هنگام چیزی از مشرق می‏آورند و چیزی از مغرب تا امت اسلام را سرپرستی کنند، در آن روز وای به حال ناتوانان امت من، از شر شرقی و غربی‏ها و وای به حال آن شرقیان و غربیان از عذاب خدا، آری نه کوچکی را رحم می‏کنند و نه پاس حرمت بزرگی را دارند و نه از هیچ مقصری عفو می‏کنند، اخبارشان همه فحش و ناسزا است، جثه آنان جثه و بدن آدمیان است ولی دلهاشان دل‌های شیاطین.
سلمان عرضه داشت: یا رسول الله آیا چنین روزی خواهد رسید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان، در این هنگام مردان به مردان اکتفاء می‏کنند و زنان به زنان و همان‌طوری که پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غیرت به خرج می‏دهند نسبت به پسر نیز غیرت به خرج می‏دهند، مردان به زنان شبیه می‏شوند و زنان به مردان و زنان بر مرکب‏ها سوار می‏شوند که از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی پیش می‏آید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان، در این هنگام مساجد طلا کاری و زینت می‏شود آن چنان که کلیساها و معبد یهودیان زینت می‏شود، قرآن‌ها به زیور آلات آرایش و مغازه‏ها بلند وصف‏ها طولانی می‏شود اما با دل‌هایی که نسبت به هم خشمگین است و زبان‏هایی که هر یک برای خود منطقی دارد.
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این وضع پیش می‏آید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را می‏آرایند و حریر و دیبا می‏پوشند و پوست پلنگ کالای خرید و فروش می‏گردد.
سلمان پرسید: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است، ای سلمان در آن روز ربا همه جا را می‏گیرد و یک عمل آشکار می‏شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام می‏شود و دین خوار و دنیا بلند مرتبه می‏شود.
سلمان گفت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این هنگام طلاق زیاد می‏شود و هیچ حدی جاری نمی‏گردد و البته خدای تعالی از این بابت هرگز متضرر نمی‏شود.
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا این نیز واقع خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این زمان کنیزان آوازه‏خوان و نوازنده پیدا می‏شوند و اشرار امت من بر امت، ولایت و حکومت می‏کند.
سلمان پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این موقع اغنیای امت من صرفا به منظور گردش و تفریح به حج می‏روند و طبقه متوسط برای تجارت و فقرا به منظور خودنمایی و ریا حج می‏روند، در این هنگام است که اقوامی قرآن را برای غیر خدا می‏آموزند و آن را نوعی مزمار و آلت موسیقی اتخاذ می‏کنند، اقوامی دیگر به تعلم فقه اسلامی می‏پردازند اما برای غیر خدا در آن روزگار زنا زادگان زیاد می‏شوند با قرآن آوازه‏خوانی می‏کنند و بر سر دنیا سر و دست می‏شکنند.
سلمان عرضه داشت: یا رسول اللَّه آیا چنین وضعی خواهد شد؟ فرمود: آری به خدایی سوگند که جانم به دست او است ای سلمان این وقتی است که حرمت‏ها و قرق‏ها شکسته شود و مردم از روی آگاهی و عمد در پی ارتکاب گناه باشند و اشرار بر اخیار مسلط شوند، دروغ فاش و بی پرده و لجاجت‏ها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علنی کنند، مردم در لباس به یکدیگر مباهات کنند و باران در غیر فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسیقی را کاری پسندیده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر را عملی نکوهیده بدانند تا آن‌جا که یک فرد با ایمان ذلیل‏ترین و منفورترین فرد امت شود و قاریان عابدان را ملامت کنند و عابدان قاریان را این مردمند که در ملکوت آسمان‌ها رجس و نجس نامیده می‏شوند.
سلمان از در تعجب پرسید: یا رسول الله آیا چنین وضعی پیش می‏آید؟ فرمود: آری به آن خدایی که جانم به دست او است ای سلمان در این هنگام است که توانگر هیچ دلواپسی جز فقیر شدن ندارد، حتی یک گدا در طول یک هفته یعنی بین دو جمعه درخواست می‏کند و کسی نیست که چیزی در دست او بگذارد.
سلمان باز پرسید: یا رسول الله آیا چنین روزگاری خواهد رسید؟
فرمود: آری به آن خدایی که جانم در دست او است ای سلمان در این زمان رویبضة تکلم می‏کنند، پرسید: یا رسول الله پدر و مادرم فدای تو، رویبضه چیست؟ فرمود: چیزی و کسی به سخن در می‏آید و در امور عامه سخن می‏گوید که هرگز سخن نمی‏گفت، در این هنگام است که مردم، دیگر زیاد زنده نمی‏مانند ناگهان زمین نعره‏ای می‏کشد و هر قومی چنین می‏پندارد که زمین تنها در ناحیه او نعره کشید بعد تا هر زمانی که خدا بخواهد هم چنان می‏مانند و سپس واژگونه می‏شوند و زمین هر چه در دل دارد بیرون می‏ریزد ـ و خود آن جناب فرمود: یعنی طلا و نقره را ـ آن گاه با دست خود به ستون‌هایی که در آن‌جا بود اشاره نموده و فرمود مثل این، ولی در آن روز دیگر نه طلایی فائده دارد و نه نقره‏ای، این است معنای آیه: فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها؛ علامت‏ هایش بیامد.[82]
نیز ن.ک: آخرالزمان، خروج سفیانی، خروج دجال، خروج دابه الارض، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی7.
پی نوشت :
[78] . خلیل‌ بن احمد، کتاب العین، ج6، ص235؛ طریحی، مجمع البحرین، ج4، ص257.
[79] . سوره محمد (47) آیه 18.
[80] . ر.ک: صنعانی، المصنف، ج11، ص274؛ علی‌ بن جعد، مسند، ص248؛ ابن ابى‏شیبه، المصنف، ج8، ص267؛ ابن ابی عاصم، کتاب الاوائل، ص114؛ نسائی، السنن الکبری، ج1، ص255؛ طبرانی، المعجم‏الکبیر، ج9، ص296.
[81] . «عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْیَانِیُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِیسَی7وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَی الْمَحْشَرِ»، کتاب الغیبة، ص436، ح426؛ ر.ک: ابن حبان, الصحیح، ج15، ص257.
[82] . محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص649 ـ 552.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۳۵
رضا حارث ابادی

"7%"

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"**خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!** **افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظرقحطی زده می آمدند.. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند..**مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. 

خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"**  **

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!**افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"**  **خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"**  **تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر "7%" ارسال کنید**و به یاد داشته باشید، همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را  با شما تقسیم کنم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۲۵
رضا حارث ابادی

نه مرادم نه مریدم

نه مرادم نه مریدم، نه پیامم نه کلامم، نه سلامم نه علیکم،
نه سپیدم نه سیاهم.نه چنانم که تو گویی،
نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.
نه سمائم،نه زمینم،نه به زنجیر کسی بسته و نه برده‌ی دینم
نه سرابم،نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،
نه گرفتار و اسیرم،نه حقیرم،نه فرستاده پیرم،
نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم چنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه‌ گفتم، نه‌ نوشتم،
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.

حقیقت نه به رنگ است و نه بو،نه به های است و نه هو،

نه به این است و نه او،نه به جام است و سبو...
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،
تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،آنچه گفتند و سرودند تو آنی ...
خود تو جان جهانی، گر نهانی و عیانی،
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه عشقی ، تو اسرار نهانی ،

همه جا تو ، نه یک جای ،نه یک پای، همه‌ای ، با همه‌ای ، همهمه‌ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی. تو به خود آمده از فلسفه‌ی چون و چرایی،
به‌ تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی،
در همه افلاک بزرگی،نه که جزئی ، نه چون آب در اندام سبوئی،
خود اوئی،به‌خود آی ، تا بدرخانه‌ی متروک هرکس ننشینی
و به‌ جز روشنی شعشعه‌ی پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل بچینی.......!

منبع : http://kaarmand.blogfa.com

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۱۱
رضا حارث ابادی

دوستان عزیز سلام توصیه می کنم این متن را که از دکتر شریعتی است بخوانید:

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد.. بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخش

هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن ؟

معلم شهید دکتر شریعتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۴۳
رضا حارث ابادی

بیاد دوست گرامی جنت مکان خلد آشیان مرحوم کربلایی عباس پوراشرف

رفتی و رفتن تو داغی نهاد بر دل ... 

ای مهتاب عشق بتاب ، ای باران عشق ببار
ای خورشید محبت بسوزان فریاد جنگ و کینه ها را
آی آدمها بیایید بشوییم گرد وغبار سینه ها را
این همه حرص و طمع برای چیست ، آخه این دنیا مگه سرای کیست
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
چه کسی با خود برده ذ ره ای از مال د نیا را
چه کسی پیمان بسته که ببینه صبح فردا را
وقتی آدم یه روزی فنا میشه ، میمیره روح از بدن جدا میشه
پس دیگه جنگ وجدال واسه چیه
اونی که مونده تو این دنیا کیه ، اونی که مونده تو این دنیا کیه
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
انسان چرا وقتی که به قدرتی میرسه خودش رو گم میکنه ، این همه ظلم میکنه
این عمر کوتاه ما تموم میشه یه روزی طعمه خاک میشویم نیست وهلاک میشویم
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
خدای توانا فرا خوانده مارا سوی آدمیت به نور حقیقت
خداوند عاشق فرا خوانده ما را به عشق ومحبت نه بر خشم ونفرت
ما همه از خاکیم دوباره بر خاکیم نه باقی مطلق نه بام افلا کیم
شاهان همه رفتند کاخها به جا مانده ، شاه وگدا مردند دنیا به جا مانده
مهتاب عشق بتاب ، باران عشق ببار
اثری از استاد بابک رادمنش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۱ ، ۰۴:۲۴
رضا حارث ابادی

یکی از مشکلات فقدان الگوی مصرف و عدم استنکاف از اسرافها و تبذیرهائیست که هر کدام به تنهایی، فلج کننده اقتصاد یک کشور و تثبیت ادامه وابستگی به واردات کالاهای خارجی بخاطر تقاضای بسیار بالا و فقدان توان عرضه در تولید داخلی است. حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی که مستلزم عبور از این مشکلات و موانع اساسی است، باید به یک نهضت همه جانبه مبدل گردد تا سرمایه گذار ایرانی، صحت ادعای ما را در تحقق این شعار سالانه به عینه نظاره کند و فضاسازی منفی رسانه های بیگانه نتواند در او تاثیرگذار باشد و او به انگیزه کمک به اقتصاد ملی و معیشت هموطنانش، در کشور خود سرمایه گذاری کرده و مردم و بخصوص جوانان را از مواهب آن بهره مند سازد.

با حمایت از تولیدات داخلی و مصرف بیشتر کالاهای داخلی در بلندمدت می‌توان بهره‌وری و کارایی نیروی کار و سرمایه را افزایش داد.

یکی از راه های حمایت از تولیدات ملی ، رسیدگی بیشتر به وضع کشاورزان و ایجاد بازار مناسب برای فروش محصولات است.

در زمان حاضر دشمن درصدد است ایران را از نظر اقتصادی در تنگنا قرار دهد لذا همه ما وظیفه داریم با اتحاد و یکپارچگی تهدیدها و تحریم‌های دشمن را به فرصت‌های طلایی برای نظام تبدیل کنیم.

مردم در راس هرم به عنوان مصرف کنندگان جامعه با هر خرید از کالاهای با کیفیت ایرانی ، هزینه آنرا به جیب هموطنان خود وارد می کنند و از خروج ارز از کشور جلوگیری می کنند. هرچند در این مسیر نیاز به فرهنگ سازی از سوی متولیان فرهنگی و ایجاد فضای سالم مدگرایی اسلامی می توانند اثرات قابل توجهی بگذارند و کمک شایانی به این امر بکند. از سوی دیگر علمای بزرگ ما یا به تعبیری پیشقراولان فرهنگی کشور هم در گذشته و هم در حال در صورت وجود جنس ایرانی ، آنرا بر جنس خارجی ترجیح می دادند که روایات بسیاری از آن نقل شده است که در حوصله ی این مقال نمی گنجد.هدف اصلی دشمنان خارجی ضربه زدن به اقتصاد ایران و تحت فشار قرار دادن ملت ما است. آنها می خواهند مردم ما را تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی قرار داده و از صدور اجناس حتی کالاهایی مانند دارو و غذا به ایران جلوگیری می کنند. بنابراین برای خنثی سازی توطئه های دشمن چاره ای به غیر از حمایت از تولید ملی و استفاده از کالاها و اجناس داخلی نداریم.

در سال جهاد اقتصادی زیرساخت های لازم برای تحقق شعار امسال نیز فراهم شده و امیدواریم با تلاش جهاد گونه همه مردم و مسئولین شاهد تحقق صد در صدی فرامین مقام معظم رهبری در نامگذاری امسال باشیم.رسانه ها به خصوص رسانه ملی نیز در فرهنگ سازی استفاده از کالاهای ایرانی نقش موثر دارند و باید رویکرد استفاده از کالاهای تولید داخلی را به ارزش تبدیل کنند.

امسال مصرف‌ کالاهای داخلی خود به خود رونق بیشتری خواهد یافت و کالاهای ایرانی جای کالاهای خارجی را خواهد گرفت، در این راستا مصرف‌کنندگان نیز باید با ارایه نظرات و پیشنهادات خود به تولیدکنندگان، آنها را در تولید کالاهای منطبق با نیاز مشتری یاری رسانند.

پیشرفت های اقتصادی جمهوری اسلامی ایران به عنوان الگوی مقتدر مردم سالاری دینی در جهان، الهام بخش همه ملت های آزاده بوده و علاوه بر این بازار رقابتی سالمی در جهان اسلام برای آن فراهم می کند.

مردم ایران در عینیت‌بخشی به نام سال 91 نقش موثر و کلیدی‌ای دارند، چرا که هم با تجمیع سرمایه‌های خرد خود در قالب تعاونی‌ها می‌توانند گام بلندی در رونق‌بخشی به تولید داخلی بردارند و هم با مصرف کالاها و محصولات ایرانی، بازار عرضه و تقاضا برای آنها را گرم کنند.

سال تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ایرانی سالی است که ایرانیان با همت خود بی اثر بودن تمام تحریمها را نشان خواهند داد. امسال سال برداشت محصول در زمینه‌های اقتصادی ،صنعتی و خودکفایی کامل که حاصل اعمال فشارهای غرب به این ملت است خواهد بود.

اگر ما به دنبال حمایت از تولید داخل هستیم باید زمینه‌های ورود کالاهای قاچاق را از بین ببریم. این تجارت غیرقانونی سمی مهلک برای تولید ملی به حساب می‌آید.

خیلی از کالاهای با کیفیت ایرانی در حال حاضر به اسم کالاهای خارجی فروش می‌رود که این موضوع ضرورت فرهنگ‌سازی میان مردم برای حمایت از تولیدات داخلی را روشن می‌سازد.

حمایت از تولید داخلی و کار را نیازمند تغییر نگرش مردم نسبت به مصرف کالاهای خارجی است.

دستگاه‌های اجرایی و مردم با خرید کالاهای مورد نیاز خود از تولیدات داخلی کشور، زمینه تشویق تولید کنندگان داخلی را فراهم و تولید کنندگان نیز با بالابردن کیفیت کالاهای تولیدی خود در مقایسه با کالاهای خارجی، و همچنین کاهش هزینه تمام شده کالا، رغبت مردم را درخرید کالاهای تولید داخل بیشتر کنند.

باید با مصرف کالای ایرانی،مقدمه دستیابی و افزایش تولید ملی را فراهم کرد.

بخش عمده ای از مسئولیت ها در این زمینه ، متوجه خود تولیدکنندگان است که هم کیفیت کالاها را افزایش دهند و هم آن را ارزان قیمت تر از کالاهای خارجی ، به دست مصرف کننده برسانند و در عین حال ، خدمات بهتری هم ارائه دهند ؛ باز در این جهت نمی توان از نقش و مسئولیت رسانه های داخلی در تشویق مردم به مصرف کالاهای داخلی غافل شد .

حل مشکلاتی چون اشتغال که از معضلات اصلی در کشور است ، در گرو رونق تولید داخلی و افزایش مصرف تولیدات داخلی است و لذا جوانی که شلوار لی خارجی به تن می کند ، نمی تواند انتظار شغل از دولت داشته باشد.

سالی که به فرموده رهبر فرزانه انقلاب به عنوان سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی منقش شده؛ در تداوم سال جهاد اقتصادی می‏تواند امت اسلامی ایران را به خودباوری بیش از گذشته سوق دهد.

آنچه بر عهده مردم است بیشتر فرهنگ سازی و نهادینه کردن آن است. امری که هم بر دوش دولت و سازمان و نهاد مختلف فرهنگی است و مهم تر از آن بر عهده سازمان های مردم نهاد، حوزه های علمیه و دانشگاه هاست.

اول آنکه باید تولید ثروت حلال به عنوان یک ارزش در جامعه نهادینه شود و درکنار آن تولید ثروت های کاذب از طریق دلالی به امری مذوم در میان آحاد جامعه مبدل شود. دوم آنکه باید مصرف کالای داخلی تبدیل به ارزش شود. یعنی فرزندمان ما باید به پوشیدن لباسی با پارچه وطنی و دوخت ایضا وطنی افتخار کنند. این امری است که تلاش جمعی مردم را می طلبد. دانش آموزی که امروز به لباس وطنی خود افتخار می کند فردا همه ی تلاشش را در دانشگاه انجام می دهد که سوار هواپیمایی شود که وطنی باشد و بر ماشینی سوار شود که چنین باشد.

این مورد امری است که نیاز به تصمیم دولت ندارد. باید انقلابی فرهنگی در میان مردم و توسط مردم و نخبگان دینی و فرهنگی به وجود آید برای ارزش بخشیدن به کالای ایرانی. مصرف کالای وطنی امری است که مدعیان ناسیونالیتی و وطن پرستی و ملی گرایی اگر خالص باشند هم قبول دارند چه رسد به ایرانیان مسلمانی که فرهنگ و دین اشان نیز چنین می خواهد.

مدیریت اصولی،تقویت انگیزه های دینی و انقلابی ،توانمند سازی ،تشویق نیرو های فعال در سازمان های دولتی و خصوصی از عوامل مهم و راه کار های عملیاتی شدن این شعار مهم است.

رسالت خطیر رسانه ها در تشویق مردم و ارائه راهکارهای سازنده در زمینه عملی شدن هر چه بهتر این شعار در جامعه غیر قابل انکار و بسیار موثر است.

علاوه بر آثار زیانبار قاچاق کالا بر تولید داخلی و ناهنجاری های اقتصادی ناشی از این پدیده ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی از طریق تغییر فرهنگ و ذائقه مصرف خانوار به سمت کالاهای غیراستاندارد قاچاق با تضعیف تولید داخلی را به دنبال دارد. از سوی دیگر در حالی که برخی قاچاق را پدیده ای اقتصادی دانسته و معتقدند برای مقابله با این معضل باید راهکارهای اقتصادی مانند بهبود کیفیت و حمایت از تولید داخلی، تسهیل در واردات کالاهایی که تولید داخلی جوابگوی نیاز بازار نبوده و فرهنگ سازی و ترغیب مصرف کنندگان به حمایت از تولید داخلی می دانند برخی دیگر به کارگیری شیوه های برخورد فیزیکی و تشدید مجازات قاچاقچیان به منظور افزایش ریسک قاچاق را لازمه مبارزه با این پدیده شوم اقتصادی تلقی می کنند.

بنابراین شعار امسال، «تولید ملى، حمایت از کار و سرمایه‌ى ایرانى» است. ما باید بتوانیم از کارِ کارگر ایرانى حمایت کنیم؛ از سرمایه‌ى سرمایه‌دار ایرانى حمایت کنیم؛ و این فقط با تقویت تولید ملى امکان‌پذیر خواهد شد.سهم دولت در این کار، پشتیبانى از تولیدات داخلىِ صنعتى و کشاورزى است. سهم سرمایه‌داران و کارگران، تقویت چرخه‌ى تولید و اتقان در کار تولید است. و سهم مردم - که به نظر من از همه‌ى اینها مهمتر است - مصرف تولیدات داخلى است.ما باید عادت کنیم، براى خودمان فرهنگ کنیم، براى خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالائى که مشابه داخلى آن وجود دارد و تولید داخلى متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلى مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجى بجد پرهیز کنیم؛ در همه‌ى زمینه‌ها: زمینه‌هاى مصارف روزمرّه و زمینه‌هاى عمده‌تر و مهمتر.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۰۳:۳۲
رضا حارث ابادی

چرا هفت سین؟

در مورد نمادهای هفت‌سین امروزه، برخی اقلام سفره هفت «سین» فراموش گشته و یا «سین»‌های آن در برخی خانواده جا به جا گشته است. مثلا گذاشتن «سرکه» نماد ترشی و «سماق» نماد...  تا بحال فکر کرده اید چرا هفت‌سین؟ چرا مثلا شش سین یا پنج سین نمی‌گذاریم و همه می‌کوشیم حتما تعداد سین‌های مان را به هفت تا برسانیم؟ با  اینکه می‌دانیم عدد هفت در بسیاری از تمدن‌ها مقدس است. حتی در بین جادوگران هفت عدد قدرتمندی است .در ایران باستان، جشن‌هایی به مناسبت‌های گوناگون ملی و مذهبی برگزار می‌شد. اما از آن میان، هفت جشن جزء جشن‌های واجب به شمار می‌آمد که شش جشن، جشن‌های گاهانبار یا سالگرد آفرینش‌های شش گانه بود. این جشن‌ها به ترتیب عبارت‌اند از: «مید یوزرم گاه»،‌ جشن میانه بهار که از 11 تا 15 اردیبهشت به مناسبت سالگرد آفرینش آسمان برگزار می‌شد. «میذ یوشم گاه» جشن نیمه تابستان از 11 تا 15 تیر به مناسبت سالگرد آفرینش آب «پیتی شهیم گاه»، به معنی «دانه آور»، سالگرد آفرینش زمین و فصل گردآوری غله است که از 26 تا 30 شهریور برگزار می‌شد. «ایا سرم گاه»، از 26 تا 30 مهر است و سالگرد آفرینش گیاه و «برگشت» معنی می‌دهد، چون چوپان با گله بر می‌گردد و آغاز زمستان است. «مید یاریم گاه» به معنی «میان سال» که سالگرد آفرینش چارپای مفید است و جشن میان زمستان، زمانی است که برای دام انبار زمستانی می‌شود. «همسپد میدم گاه» به معنی «با هم بودن و با هم گرد آمدن‌» که سالگرد آفرینش انسان است و پنج روز آخر سال برگزار می‌شود. هفتمین جشن از اعیاد هفتگانه واجب «نوروز» است. رسم‌های بسیاری هم در حاشیه این جشن رواج داشت که با عدد هفت پیوند خورده بود. به عنوان مثال، در میز سیمین مقابل شاه وقت، هفت گونه غله و شاخه‌های هفت نوع درخت را می‌نهادند، روی همان میز هفت بشقاب کاشی سفید و هفت درهم سفید از سکه‌های ضرب شده در عرض سال.

رسم دیگری که هنوز در برخی روستاهای زردشتی نشین رعایت می‌شود، کشت هفت نوع بذر در ظرف‌های کوچک است تا اینکه برای نوروز سبزی و طراوت فراهم باشد.

در قدیم، هفت «سینی» از دانه‌هایی که برکت به سفره‌ها می‌آورد، می‌رویاندند و بر خوان نوروزی می‌نهادند. «سینی» معرب «چینی» است که در قدیم به طبق‌های بزرگی که از چین آورده بودند، گفته می‌شد. احتمالا هفت «سین» بازمانده همین هفت «سینی» است و یا نمادی از «سبزه» و «سرسبزی» با گذشت زمان، هفت «سینی» با هفت میوه یا گل یا سبزی که با «سین» آغاز می‌شوند و هر یک نشانه ای از باروری و تندرستی هستند، تلفیق شده است.

این هفت «سین» کدام اند و هر یک نماد چیست؟ «سبزه» نودمیده است، «سنبل» خوش بر و خوشبو، «سیب» میوه بهشتی و نمادی از زایش، «سمنو» مائده تهیه شده از جوانه گندم که یادآور بخشی از آیین‌های باستانی ایران است، «سنجد» که بوی برگ و شکوفه درخت آن محرک عشق و دلباختگی است، «سیر» دارویی برای تندرستی، «سپند» به معنی «مقدس» که دورکننده بیماری‌ها و دافع چشم بد است.

امروزه، برخی اقلام سفره هفت «سین» فراموش گشته و یا «سین»‌های آن در برخی خانواده جا به جا گشته است. مثلا گذاشتن «سرکه» نماد ترشی و «سماق» نماد بیکاری و سماق مکیدن روی سفره هفت «سین» مناسبت ندارد.

علاوه بر «سین‌ها» بر این سفره آینه نیز می‌گذاریم که نور و روشنایی می‌تاباند، شمع می‌افروزیم که روشنایی و تابش آتش را به یاد می‌آورد و شاید بازمانده جشن سوری و جشن‌های آتش باشد؛ تخم مرغ که تمثیلی از نطفه و باروری است. کاسه آب زلال به نشانه همه آب‌های خوب جهان و ماهی زنده در آب، به نشانه تازگی و شادابی؛ عسل و نقل و شیرینی و دیگر چیزهایی که بنا به رسم خاص هر شهر و روستا و خانواده ای بر این سفر می‌افزودند. گذاشتن چند شاخه بیدمشک روح افزا نیز بر زیبایی سفره می‌افزاید. وجود قرآن یا دیگر کتاب‌های دین بر سر سفره هفت «سین» برای راندن دیوان و شیطان از محیط خانه است. گذاشتن نمونه ای از غلات (معمولا نان و برنج) و حبوبات و همچنین در برخی خانواده‌ها گذاشتن شیر و فرآورده‌های شیری به نشانه تضمین برکت خانه متداول است. در برخی خانواده‌ها، به ویژه در میان هم میهنان زردشتی، هفت «شین» نیز معمول است که باید ناشی از شبیه سازی «شین» با «سین» باشد و نیز شاید به این دلیل که شهد و شکر از دیرباز از بنیادی‌ترین مائده‌های این خوان بوده اند. حتی از هفت «میم» نیز سخن گفته اند که برخی مرغ، ماهی، ماست، مویز و ... بر خوان نوروزی می‌گذاشتند. روی هم رفته، هفت سین نوروزی در جاهای متفاوت به شکل‌های متفاوت برگزار می‌شده است که برخی نمونه‌های آن در نوروزنامه آمده است. این اقلام و مراسم هیچ گاه در طول تاریخ ثابت نبوده اند. بستگی به شرایط، قومیت‌ها، باورها و اعتقادات دارد حتی برگزاری این مراسم در هر خانواده متفاوت است. اصولا چرا باید این مراسم در نقاط مختلف ثابت باشد؟ هر کسی به شکلی برگزار می‌کرده، گاهی هدف‌های سیاسی پشت قضیه بوده است و گاهی اهداف دیگر. نمی‌توان گفت مراسم سال نو و هفت سین از اصلی آمده و دگرگون شده‌اند. بلکه در طول تاریخ شکل گرفته اند و مردم هم به دلایل مختلف آنها را سال‌ها حفظ و برگزار کرده اند. تنها چیزی که شاید در این مراسم ثابت مانده است، عدد «هفت» آن باشند که با هفتم بودن جشن نوروز در اعیاد هفتگانه واجب توجیه می‌شود. به نظر زنده یاد دکتر «مهرداد بهار» اسطوره شناس فقید، شاید این عدد «هفت» با هفت سیاره نیز ارتباط داشته باشد که تصور می‌شد سرنوشت بشر در دست آنها است و این امر در تقدس عدد هفت موثر بود. شاید تصور می‌شد که اگر کسی هر هفت تا را در اختیار داشته باشد و نظر لطف هر هفت سیاره را به خود جلب کند، خوشبخت خواهد بود

نماد شناسی هفت سین:

 سنجد ( Sorb ): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

سمنو (Samanoo): نماد خوبی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان

سبزه (Verdure): موجب فراوانی و برکت در سال نو شود، رنگ سبز آن رنگ ملی و مذهبی ایرانیان است.

سیب سرخ (Red Apple ): نمادی است از باروریو زایش

سماق (Sumac): برای گندزدایی و پاکیزگی

سیر (Garlic): برای گندزدایی و پاکیزگی

سرکه (Vinegar): برای گندزدایی و پاکیزگی

قرآن(Quran): کتاب مقدس هر آیین

تخم مرغ (Eggs): از نوع سفید یا رنگی نمادی است از نطفه و نژاد

ماهی سرخ (Gold Fish): ماهی یکی از نمادهای آناهیتا فرشته آب و باروری است و وجود آن باعث برکت و باروری می‌گردد.

سکه (Silver & Gold Coin): موجب برکت و سرشاری کیسه است

نقل (Comfit ): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

شیرینی (Sweets ): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

آجیل (Nuts): نمادی است از زایش و تولد و بالندگی و برکت

اسپند ( Wild Rue): در زمانهای قدیم مقدس بوده و در رسم‌های نیایشی بکار برده می‌شده.

انار (Pomegranate): پردانگی انار نشان

همه چیز درباره هفت سین :

در زمان ساسانیان، قاب های زیبای منقوش و گرانبهایی از جنس کائولین از چین به ایران آورده می شد و یکی از کالاهای ارزشمند بازرگانی چین و ایران همین ظرف هایی بود که بعدها به نام کشوری که از آن آمده بود نامگذاری شد و به نام «چینی» و به گویش دیگر به صورت سینی و معرب «صینی» در ایران رواج یافت. برای چیدن خوان نوروزی از همین ظرف ها استفاده می شد; آنها را به عدد هفت امشاسپند که عبارتند از اردیبهشت، خرداد، مرداد، شهریور، بهمن، اسپندارمذ و خود اهورامزدا، بر سر خوان های نوروزی می گذاشتند و از این رو خوان نوروزی، به نام هفت سینی و یا هفت قاب نام گرفت و بعدها با حذف «یا» به شکل «هفت سین» درآمد. یکی از لوازم خوان نوروزی، کتاب مقدس بود و چون این جشن ملی است، هر خانواده می توانست کتاب مذهبی ویژه خود را بر خوان نوروزی بگذارد. از دیگر خوراکی هایی که در زمان ساسانی بر خوان نوروزی می گذاشتند نان بود که نمادی از برکت است. در آن زمان، نان هایی به اندازه یک کف دست یا اندکی کوچک تر می پختند و آنها را، درون (DRON  ) می نامیدند و بر سر سفره هفت سین  می گذاشتند. شیر تازه دوشیده شده در خوان نوروزی نمادی است از غذای نوزادان گیهانی، زیرا بنابر اسطوره آفرینش انسان، در گهنبار همسپنتمدم، یعنی در سیصد و شصت و پنجمین روز سال آفریده شد. بنابراین در جشن زایش آدمیان، همانطور که کودک نوزاد به شیر نیاز دارد، نوزادان گیهانی نیز به شیر که در دین ایران کهن بسیار مقدس است، نیاز دارند. تخم مرغ بن مایه خوان نوروزی است و انواع سفید و رنگین آن می بایستی خوان هفت سین را زینت بخشد. زیرا تخم و تخمه نمادی است از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار می گردد، تخم مرغ تمثیلی است از نطفه باروری که به زودی باید جان گیرد و زندگی یابد و زایش گیهانی انجام پذیرد. پوست تخم مرغ خود نمادی است از آسمان و طاق گیهان.  آینه، سمنو، ماهی، سیب، انار و سکه از دیگر چیزهایی است که خوان نوروزی به آنها مزین می شود. رویاندن سبزه و نگریستن به رویش و بالش دانه ها در دوازده روز جشن نوروز از آیین های کهن ایرانیان بوده است. رشد بیشتر هر یک از دانه های کاشته شده را در گردش سال مظهری از رشد خوب آن دانه در سال نوی زراعی می پنداشتند. ایرانیان کهن، سبزه رویاندن را از زمان جمشید می دانستند و معتقد بودند که، جمشید پس از سرکوب اهریمن و پیروانش (که برکت را از مردم روی زمین گرفته بودند و باد را نمی گذاشتند که بوزد و درختان برویند) به زمین بازگشت. در این روز که نوروزش نامیدند، هر چوب و درختی که خشک شده بود باز رویید و سبز شد. یادآوری مردگان و بزرگداشت روان درگذشتگان در آخرین روزهای پایان سال، به ویژه در آخرین شب جمعه سال کهنه، بازمانده از آیین های نیاپرستی در جامعه های دوران ایران باستان است. روز عرفه (آخرین پنجشنبه سال) را که در برخی جاهای دیگر ایران مانند خراسان به «روز بی بی حور» معروف است، روز مردگان می پندارند و باور دارند که روان های مردگان در این روز آزادند و از آسمان به زمین فرود می آیند تا آن روز را نزد کسانشان بگذرانند.
فلسفه هفت سین چیست؟
به طور مقدمه باید دانست که عدد «هفت» نزد ایرانیان قدیم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه یعنی «زهره، مشتری، عطارد، زحل، مریخ، زمین و خورشید» عدد هفت را گرامی می داشتند. نیاکان ما که زرتشتی بودند، اعتقاد داشتند  که عقل مقدس یعنی «اهورامزدا» که به او «سپند مینو» نیز می گفتند، شش وزیر بزرگ به نام «امشاسپندان» دارد  که یعنی مقدسان جاویدان و این شش امشاسپند با «سپندمینو» تشکیل (هفت سپند) می دهند. علت این که هفت سین به راستی هفت سین است، اشاره به هفت «امشاسپند» است و چون کلمه «سپند» با سین شروع می شده، روی این اصل به علامت آن هفت مقدس جاودانی، چیزهایی در نظر گرفته شده که هم با حرف سین شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند. 
عدد هفت در فرهنگ ملل مختلف
1 )عدد هفت در قدیم: مردم بابل عدد هفت را مقدس می شمردند، طبقات آسمان و زمین و سیارات هفت بوده است، ایام هفته هفت روز است.
2 )هفت از نظر مذاهب: به عقیده هندی ها در آئین برهما، انسان هفت بار می میرد. عروس و داماد باید هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم می خورند. در آئین زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذکور است که هفت نر و ماده را با خود برگیر تا نسلی بر جهان بماند. 
-  هفت در آئین مسیح: هفت معجزه، از 33 معجزه را مسیح در انجیل ذکر کرده است، در انجیل از هفت روح پلید صحبت شده است، به نظر فرقه کاتولیک، هفت نوع شادی و هفت غسل تعمید وجود دارد. 
-  هفت در اسلام: آسمان هفت طبقه دارد. فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دید که گفتند هفت سال خشکسالی و هفت سال فراوانی می شود. جهنم هفت طبقه دارد. گناهان اصلی هفت عدد است. پیش از اسلام در بین اعراب، هفت بار طواف دور کعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامی نیز چنین است. هفت نفر قاری قرآن معروف بودند، هفت بار شستن اشیا» ناپاک و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز نیز مذکور است.
3 ) هفت در تصوف: هفت وادی سلوک در تصوف معروف است: 1-طلب، 2-عشق، 3-معرفت، 4-استغنا، 5-توحید، 6-حیرت، 7-فنا. مولوی می گوید: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم 
4 ) هفت در تاریخ: همراهان داریوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالای آرامگاه داریوش، هفت نقش ملاحظه می شود. جنگ های هفت ساله در زمان لوئی یازدهم واقع شد. اژدهای هفت سر معروف است. هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبدیل شدند و هفت خوان رستم و اسفندیار معروف است. 
5 ) معابد هفت طبقه: در بابل و آشور هر معبدی هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام یکی از سیارات و هفت رنگ بود (سرخ، سیمین، سفید، سیاه، ارغوانی، آبی و سبز). حصار اکباتان هفت دیوار داشت و آرامگاه کورش هفت پله دارد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۰ ، ۰۵:۰۲
رضا حارث ابادی

۲۹خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار شریعتی که تاکنون بالغ بر ۳۷ اثر رسیده است شامل آثار مختلفی چون، تاریخ، دین، جامعه شناسی، سیاست، عرفان، هنر و … است. در این میان او اهتمام ویژه ای به معرفی الگوهای خاص دینی دارد. شخصیتهایی چون ابوذر، علی(ع)، حسین(ع)، اقبال لاهوری و… کسانی هستند که در تاریخ اندیشه او به تدریج مشاهده می شوند. از منظر او معرفی الگوهای بزرگ در واقع نشان دادن توانمندیها و بستر مساعد تمدنی است که توانسته است آنان را در خود پرورش دهد.
او می گوید:
« این یک افتخار بزرگی است که هنوز علی رغم همه علل و عوامل سیاسی و استعماری و ارتجاعی و مادی که مانع رشد و پیشرفت شخصیتها و نبوغ ها در جامعه اسلامی هست، اسلام چون گذشته، قدرت سازندگی انسان و پرورش دهندگی نبوغ را در خود حفظ کرده.»

جملات دکتر شریعتی :

دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند ( شریعتی )
 
از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد! دکتر شریعتی.
 
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.. ( دکتر علی شریعتی )
 
روزگاریست که شیطان فریاد می زند: آدم پیدا کنید! سجده خواهم کرد. ( شریعتی )
 
در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است! ( دکتر شریعتی)
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ، گاهی نمی شود که نمی شود! گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست! گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود! گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست! گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!
 
ساعتها را بگذارید بخوابند! بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست. ( دکتر علی شریعتی )
 
مشکلات انسانهای بزرگ را متعالی می سازد و انسانهای کوچک را متلاشی. ( شریعتی )
 
خدایا،به من توفیق تلاش در شکست،صبر در نومیدی،رفتن بی همراه،جهاد بی سلاح،کار بی پاداش،فداکاری در سکوت،دین بی دنیا،عظمت بی نام،خدمت بی نان،ایمان بی ریا،خوبی بی نمود،مناعت بی غرور،عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت،و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند،روزی کن.(دکتر علی شریعتی)
 
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست التماسه. دکتر شریعتی.
 
زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم. ( دکتر شریعتی )
 
نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم. ( دکتر شریعتی )
 
دلی که ازبی کسی تنها است،هرکس رامیتواندتحمل کند.!
(دکترشریعتی)
 
به دکتر شریعتی گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ، دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم.
 
در دشمنی دورنگی نیست ، کاش دوستانم هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.
 
خیلی اوقات آدم از آن دسته از چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۰۴:۰۷
رضا حارث ابادی

تبریک به اصغر فرهادی عزیزی به خاطر فیلم زیبا و به یاد ماندنیش که با کسب جایزه اسکار  کلکسیون افتخارات سینمای ایران را کامل کرد و تبریک به اقای شهبازی عزیز به خاطر بازی او در نقش نادر در این فیلم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۰۳:۴۲
رضا حارث ابادی

تولد امام زمان (عج)

 

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت می کنند:

  حکیمه خاتون می گوید: یک روز به منزل امام حسن عسکری (ع) رفته بودم و تا هنگام غروب آفتاب، خدمت حضرت بودم، چون خواستم برگردم، ایشان به من فرمودند: عمه جان! امشب نزد ما بمان، در این شب فرزندی متولد می شود که خداوند زمین را به وسیله او با علم و ایمان هدایت، زنده می کند، پس از این که با رواج کفر و گمراهی مرده باشد. عرض کردم: از چه کسی؟ من که در نرجس، آثار حمل نمی بینم. حضرت فرمودند: خداوند حمل او را چون حمل مادر حضرت موسی (ع) مخفی قرار داده است.

  حکیمه می گوید: آن شب در منزل حضرت ماندم، افطار کردم و هنگام استراحت، نزدیک نرجس خوابیدم و پیوسته مراقب او بودم. او آرام خوابیده بود و من در حیرت بودم. در این شب زودتر برای نماز شب برخاستم، چون به نماز وتر رسیدم، نرجس از خواب برخاست و وضو گرفت و نماز شب خواند؛ به آسمـان نگاه کردم، فجر کاذب دمیده بود و صبـح صادق نزدیک بود؛ چیزی نمـانده بود که شک در دلم پدید آید، ناگاه امـام حسـن عسکری (ع) از داخل حجره خود صدا زدند: عمه جان! شک مکن، وعده ای که دادم نزدیک است.. در این هنگام آثار درد زایمان در نرجس پدیدار شد، من نام خداوند را بر او خواندم. حضرت صدا زدند: برای او سوره قدر بخوان. من شروع به خواندن سوره قدر کردم و شنیدم که آن کودک از درون شکم مادر با من همراهی نمود و بر من سلام کرد. من ترسیدم. صدای امام بلند شد که عمه جان! از قدرت خداوند شگفت زده نشو، خداوند، ما را در کودکی به حکمت گویا می گرداند و در بزرگسالی، حجت خود در روی زمین قرار می دهد.

کلام حضرت که به پایان رسید، نرجس از دیده من غایب شد،‌ با شتاب به سوی امام رفتم، حضرت فرمودند: باز گرد، او را خواهی یافت. چون باز گشتم، در نرجس نوری مشاهده کردم که چشمم را خیره کرد و حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که رو به قبله به سجده افتاد و بر زانو نشست و انگشتان سبابه خود را بلند کرد و گفت:

اشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و أن جدی رسول الله  و أن ابی امیرالمومنین وصی رسول الله،

بعد نام تمامی ائمه را برد تا به نام خودش رسید و فرمود:

 اللهم انجزلی وعدی و اتمم لی امری و ثبت وطاتی و املاء الارض بی عدلا و قسطا.

 (بار خدایا! به وعده ای که به من فرموده ای، وفا کن و امر امامت مرا کامل کن و قدرت انتقام از دشمنانت را به من عنایت کن و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن).

حضرت امام حسن عسکری (ع) صدا زدند: عمه جان! فرزندم را بیاور. من نوازد را گرفتم و دیدم بر بازوی دست راستش نوشته شده است:

جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً.

(حق آمد و باطل نابود گردید؛ یقیناً باطل نابود شدنی است. سوره اسری/ آیه 81)چون نوزاد را به نزد حضرت بردم، او را روی دست گرفت و فرمود: فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو. پس صاحب الامر فرمود:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

و نرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.

 (ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را درزمین پا برجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان؛ آنچه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم. سوره قصص/ آیه 5)

 پنج سال از زندگانى آن حضرت در حیات پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى گذشت.

در آن مدّت، فعّالیّت مهمّ و اساسى امام عسکرى بر دو امر مهمّ متمرکز بود:

1ـ احتیاط کامل از دستگاه حاکم،

2ـ آشنا کردن او با یاران نزدیک خود.

تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود.

امام مهدى(علیه السلام) پس از پدر، مسئولیت امامت را در سال 260 هجرى در پنج سالگى به عهده گرفت

 امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد.

به امید پیروزی  حق بر باطل یا مهدی ادرکنی 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۰۴:۳۱
رضا حارث ابادی

رنگ ها چه مى گویند

در ابتداى هر دوستى و آشنایى افراد از یکدیگر مى پرسند که چه رنگى دوست دارید؟ این نشان مى دهد که رنگ، نقش فوق العاده مهمى در زندگى آدم ها دارد، حال آنکه بسیارى از آن غافلند و خبر ندارند که رنگ ها حرف مى زنند و شخصیت درونى آدم ها را لو مى دهند. هرکاره اى که باشیم و هر منش و خلق و خویى که داشته باشیم، رنگ ها بیان مى کنند.دانستن اینکه رنگ ها چه مى گویند کار مشکلى نیست، فقط کافى است که آنها را بشناسیم و از تاثیر آنها بر خلق و خویمان آگاه باشیم.
رنگ هاى گرم، محرک سیستم عصبى بوده و احساسات را تشدید مى کنند. اما در میان آنها قرمز از همه پرهیجان تر است. افرادى که قرمز مى پوشند عاشق زندگى هستند و روحیه اى مبارزه طلب دارند. نترس، شلوغ و پرتکاپو و عاشق جمع هاى شلوغ اند. چنان پرهیاهو هستند که گویى انرژى شان هیچ گاه تمام نمى شود. البته در مواردى نیز بسیار خطرناک هستند. بهتر است افرادى که روحیه جنگ طلبى دارند هرگز قرمز نپوشند زیرا روحیه خشن آنها را دو  چندان مى کند.
سبز: آدم هایى که به رنگ سبز علاقه دارند بسیار مهربان هستند و روحیه معنوى و بسیار والایى دارند. سبزها بسیار سرزنده اند و پشتکار عجیبى در زندگى دارند. سنگ صبورتان را مى توانید از میان سبز ها انتخاب کنید.
زرد: افرادى که زرد مى پوشند، بسیار مثبت اندیش بوده و عاشق خلق کردن هستند. زندگى براى آنها مفهوم یکسانى ندارد. همیشه در پى تغییر و تحول اند و یک جا آرام و قرار ندارند. به عنوان یکى از با معرفت ترین آدم ها مى توانید روى آنها حساب کنید.
آبى: آبى دوست ها مروج صلح و آرامش هستند و آدم هایى صادق، پر احساس و دوست داشتنى. بسیار درونگرا هستند چنانکه برخلاف قرمز ها ترجیح مى دهند همیشه تک و تنها باشند.
مهم ترین خصوصیت آبى ها این است که مى توانند دوستان مورد اعتمادى براى شما باشند.
نارنجى: افراد بلند پروازى که آرزو هاى بزرگ در سر مى پرورانند همیشه نارنجى مى پوشند. نارنجى پسند ها بسیار سرزنده اند و براى کسب آزادى و قدرت حاضرند هر خطرى را به جان بخرند.
صورتى: آدم هاى صورتى بسیار عاشق پیشه اند و توجه خاصى به مسائل عاطفى دارند. افرادى که به صورتى علاقه دارند شفاف و راستگو هستند و بسیار سلطه طلب. به طورى که مى خواهند اختیار همه چیز را به دست گیرند. در عین حال آدم هایى رئوف و قابل اعتمادند.
بنفش: رنگ متعلق به هنرمندان و عارفان. آنهایى که بنفش را مى پسندند بسیار آرام، کمال جو و صلح طلب هستند. چنان صمیمى و بااحساسند که هرگونه بدى روحشان را آزار مى دهد. براى داشتن دوستى دیرینه با بنفش ها باید مهربان و ملایم بود.
سیاه: با این جماعت که اصلاً نمى توان ارتباط برقرار کرد. نیستى و ناامیدى در آنها موج مى زند. علاقه مندان به رنگ سیاه دو نوع اند؛ یا بسیار مغرور و ازخودراضى یا افتاده و غمگین هستند. در منش آنها براى حل مسائل هیچ راه گشایى وجود ندارد. همه چیز تیره و تار است و تنها درمانش مرگ.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۰ ، ۰۴:۲۷
رضا حارث ابادی

سبزواری ها ریشه در همیشه تاریخ دارند

 جاذبه های سبزوار

شهر سبزوار با بسیاری از داستان های پهلوانی ایران باستان ارتباطی نزدیک دارد. چنانکه مدتها، میدان مرکزی شهر به میدان دیو سفید معروف بود. در دوره های اسلامی، ولایت‌ بیهق دارای دو شهر سبزوار و خسروگرد بود. شهر سبزوار در حمله مغول به کلی ویران شد؛ لیکن به تدریج دوباره آباد گردید. حوادث تاریخی بی شماری در این شهر اتفاق افتاده است؛ از جمله در سال 737 ه. ق. این شهر پناهگاه و پایتخت سلسله سربداران شد. شهر سبزوار به "دارالمؤمنین" نیز معروف بوده است. هنوز زخم ناشی از حمله مغولان به مردم این شهر التیام نیافته بود که در زمان شاه عباس، بار دیگر، سبزوار زیر سم ستوران ازبک ‌ها ویران گشت و مردم آن قتل عام شدند. پس از این واقعه؛ این شهر کم کم رو به آبادانی گذاشت. دوره صفویان برای این شهر، شروع مرمت و بازسازی تاریخ گذشته بود. این شهر طی دهه های اخیر رونقی دوباره یافته و همچنان در حال توسعه و نوسازی است.  مردم سبزوار معتقدند جنگ ایرانیان و تورانیان در حوالی سبزوار اتفاق افتاده است. همینطور معتقدند قبر سهراب در این شهر و در محل فعلی شهرداری سبزوار قرار داشته است. کلاه خود و زرهی به تازگی در این شهر کشف شده که به موزه آستان قدس رضوی تحویل گردیده و شهرداری سبزوار در حال حاضر بنای یاد بودی بر آن نهاده است. هر چند بسیاری داستان رستم و سهراب را اثری اساطیری می دانند. در تاریخ مسعودی مطالبی در این خصوص آمده و در شرح مسافرت شاه طهماسب صفوی به خراسان و گذارش از شهر سبزوار؛ از آشنایی مردم آن دیار با شاهنامه سخن گفته شده است.

آثار دیدنی فراوانی در این شهر وجود دارد که مهم ترین آنها به شرح زیر است:

مصلی تاریخی سبزوار

-  تپه دامغانی ها

-  کاروانسرای فرامرزخان
این بنا در جبهه غربی میدان زند سبزوار قراردارد. رباط کانون از نوع کاروان سراهای چهار ایوانی است که به استناد وقف نامه موجود در سال 1291ه. ق توسط حاج فرامرز خان سبزواری جهت استفاده ی زوار حضرت رضا(ع) در کنار شاهراه خراسان ساخته شده است. ورودی این رباط از بخش جنوبی و از طرق یک هشتی به ایوان جنوبی منتهی می گردد. صحن رباط روباز بوده و علاوه به چهار ایوان اصلی غرفه هایی نیز مشرف بر صحن ساخته شده است . در انتهای غرفه ها حجره هایی تعبیه شده که در پشت اتاق های شمالی, ‌شرقی و غربی سالنهایی طویل جهت مال بند یا طویله در نظر گرفته شده است.

-  موزه مردم شناسی سبزوار
از بناهای چهار ایوانی و قاجاری شهر سبزوار ایجاد شده است. بنای مزبور با ساختار محور فرهنگی امروزه در ضلع غربی میدان کارگر و به فاصله نزدیکی از آرامگاه حاج ملا هادی سبزواری و مقبره بقراط واقع گردیده و ورودی آن از ضلع جنوبی و از طریق یک هشتی به ایوان جنوبی منتهی می گردد.علاوه بر چهار ایوان اصلی غرفه هایی نیز مشرف بر حیاط مرکزی ساخته شده و بخش غربی بنا با فضای وسیع خود کاربری اصطبل را داشته است.هشتی ورودی کاروانسرا دو طبقه بوده و تزئینات عمده معماری آن منحصر به کاربرد طرح های هندسی با استفاده از نقاشی اخرائی بر روی آجر است. این بنا به موجب وقفنامه ای در سال 1219 ق توسط  شخصی از باغان سبزوار که در زمان ناصر الدین شاه قاجار سمت سرتیپی داشته است به انضمام یک باب آب انبار مجاور،برای رفاه زائرین حضرت رضا(ع) در بیرون از دروازه نیشابور و در کنار شاهراه خراسان بنیان گردیده است.بازدید از موزه مردم شناسی سبزوار سفری است خاطره انگیز به گذشته برای معرفی گوشه هایی از آداب و رسوم و مشاغل و حرفه های سنتی این ناحیه که باید آنها را برای آیندگان حفاظت و صیانت نمود

-  امام ‌زاده یحیی (خیابان اسرار و بیهق سبزوار )

این بنا در تقاطع خیابان اسرار و بیهق شهر سبزوار قرار دارد و مشتمل بر فضای داخلی گنبددار، ایوان و مناره ها و دو فضای ارتباطی است. گنبد بنا چهارده متر ارتفاع دارد و با کاشی های زیبای فیروزه ای رنگ تزیین شده است. ارتفاع ایوان شمالی ۵۰/۱۴ متر است. دو مناره با ارتفاع بیست و نه متر در دو طرف در ورودی خیابان اسرار قرار دارد. تمام سطح مناره ها با کاشی نره الوان زینت یافته و تمام کاشی سردر بین دو مناره نیز کاشی خشتی تازه است که در سال ۱۳۸۰ قمری ساخته شده است. علاوه بر این در پشت بام امام زاده در جنوب گنبد روی دیوار کنار خیابان اسرار نمای دو ستون کاشی کاری مانند دو مناره کوچک ساخته شده است. همان طور که گفته شد بنای امام زاده دو راهرو ورودی دارد. راهروها یکی راه دسترسی از خیابان اسرار است که راهرو کوتاه تر است و به ایوان مقبره منتهی می شود و دیگری از خیابان بیهق که مردم بیشتر از این در به زیارت امام زاده می روند و دارای کفشداری است.حرم امام زاده در ضلع شرقی بنا واقع شده است. در وسط حرم ضریحی است که از آهن و برنج ساخته شده است و حدود هشتاد سال قبل ساخته شده و عمل استاد حاجی غده سبزواری ریخته گر است. البته پیش از این امام زاده ضریح چوبی داشته که از بین رفته است.بنا بر شواهد مقبره امام زاده یحیی در ابتدا بنای ساده و حجره ای با چهار شاه نشین بوده و بعدها ایوان و دو مناره و گنبد و حجره هایی دیگر بر بنای اصلی مقبره افزوده شده است و چون در حالت کنونی هیچ گونه تاریخ و کتیبه و سنگ نوشته ای حاکی از بنای اولیه این مقبره در محل موجود نیست تاریخ ایجاد بنای حرم امام زاده و ابنیه مجاور آن بر همه نامعلوم است. البته بعضی تاریخ بنای آن را به قرن ششم هجری نسبت داده اند. نماسازی امام زاده از قدمت زیادی برخوردار نیست و همگی در قرن چهاردهم هجری به وجود آمده اند، ولی سبک معماری گنبد خانه و برخی فضاهای داخلی آن از عمر طولانی تری حکایت می کنند

-   امامزاده شعیب بن موسی ابن جعفر ( خیابان طبرسی ) .

-  مسجد جامع  ( سبزوار ) .

-  مسجد پامنار (سبزوار(،

-  آتشکده آذربرزین مهر ( 40 کیلومتری شمال غرب سبزوار )

پیش از این بررسی ها درباره چهار طاقی مشهور به «خانه دیو» در روستای «ریوند» در مرکز دهستان باشتین وجود این آتشکده را در سبزوار رد کرده بود اما یافته های جدید باستان شناسان مدعی وجود این آتشکده در سبزوار است.                                                              
«محمد عبدالله زاده ثانی»، باستان شناس اداره میراث فرهنگی و گردشگری سبزوار گفت: «تاکنون تصور بر این بود که این چهار طاقی یک بنای سنگی بدون تزئینات است اما بررسی های جدید به شناسایی ملات گچ در داخل و بیرون این بنا انجامید. همچنین بقایای معماری معروف به پاتاو که محل عبادت روحانیون زرتشتی بوده است نیز در جریان این بررسی ها شناسایی شد.»
در این مطالعات کارشناسان سازمان میراث فرهنگی سبزوار موفق به شناسایی در ورودی تالار و بقایای معماری نگهداری استودان(استخوان ها) در این آتشکده بر روی کوهی به نام ریوند(ریواس) شدند.
عبدالله زاده ثانی گفت: «براساس نظرات مستند «لازار فانی»،«کریستین سن» و «جکسن» آتشکده آذر برزین مهر متعلق به کشاورزان دوران ساسانی بوده و در شمال غربی ایالت نیشابور قرار داشته است. همچنین با توجه به بررسی های« فائق توحیدی» و دیگر باستان شناسان ایران و با در نظر گرفتن یافته های جدید احتمال وجود آتشکده در سبزوار قوت گرفته است.»
وی گفت: «قرار گیری آتشکده بر روی این کوه به شکل یک زیگورات است و بر خلاف تصور پیشین مبنی بر باز بودن اطراف این آتشکده، بررسی های جدید نشان می دهد که معماری هایی دراطراف این بنا وجودداشته و راه دسترسی به آن بسیار سخت بوده است.»
کارشناسان میراث فرهنگی و گردشگری سبزوار وجود ارتباط بین نیشابور و سبزوار را از دیگر دلایل اثبات این ادعا می دانند.
عبدالله زاده ثانی گفت: «در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریایی ها(هزاره اول تا سوم قبل از میلاد) از این گیاه شرابی بنام هوم درست می شد و در مراسم دینی و مذهبی آریایی ها مورد استفاده قرار می گرفت. در برهان قاطع به زبان سانسکریت نیز از این افشرده به نام صوم یاد شده است که آن را با ترکه انار مخلوط می کردند و بر روی آتش می پاشیدند.»
کارشناسان باتوجه به وجود آئین مشابهی در هند امروز بر آنند تا در بررسی های آتی خود ارتباط فرهنگی سبزوار با ایران مرکزی، آسیای مرکزی و هند را مورد بررسی قرار دهند.
در اسناد و مدارک تاریخی موجود در پنچ نطقه ایران از آتشکده آذربرزین مهر یاد شده است که از جمله آن می توان به شهر کاشمر اشاره کرد.
آتشکده “آذر برزین مهر“ یکی از سه آتشکده‌ی مهم دوران ساسانیان است که به طبقه کشاورزان و دهقانان اختصاص داشت 

-  مناره خسروگرد (10 کیلومتری غرب سبزوار)،

این مناره در آبادی خسروجرد قرار دارد که در اوایل اسلام و قرون اولیه آن مرکز و حاکم نشین منطقه بیهق بوده است که بعدها قصبه سبزوار از خسروجرد آبادتر شده و مدتهاست که مرکز ناحیه سبزوار است. خسروگرد که در گذشته شهرکی آباد و دارای جمعیت زیاد بوده، در جنگ ها و اغتشاش ها و انتقال حکومت از یک سلسله به سلسله دیگر رفته رفته خراب گردیده و آخرین خرابی که موجب ویرانی کامل خسروجرد شده و شهر آباد را به آبادی کوچکی مبدل کرده در موقع انتقال سلطنت از سلجوقیان به خوارزمشاهیان بوده است.در مورد مسجد جامع خسروجرد و سابقه آن در تاریخ بیهق در چند جا مطالبی آمده است. همچنین این آبادی آرامگاه سادات و علمایی چند بوده است. شاید بتوان یکی از ارکان مهم معماری‌ایران را طراحی و ساخت مناره دانست که از دیرباز برای استفاده‌های گوناگون ساخته می‌شده است. از جمله کاربردهای مناره می‌توان تحت عنوان برج صدر، برج راهیابی، برج نگهبانی و غیره یاد کرد. که هرکدام از ‌این موارد در اقلیم و جغرافیای خاصی طراحی و مورد بهره برداری قرارگرفته است.یکی از ابنیه مهم تاریخ سبزوار همانا مناره بلند خسروجرد می‌باشد که در مسیرجاده ابریشم که از کویر سبزوار می‌گذشته است و در ابتدای ورودی شهر سبزوار از طرف شاهرود به فاصله چهار الی پنج کیلومتر ساخته شده است. بنا بر اساس کتیبه آن در سال 505 هجری قمری در دوره سلجوقیان با طراحی فوق العاده زیبا با استفاده از تزیینات آجری به صورت تناسبات دایره‌ای و حلقه‌ای از پایین تا به بالا شکل گرفته است. همچنین در دیواره‌های مناره با خطوط کوفی ‌ایاتی نوشته شده است ارتفاع ‌این مناره یا میل 33 متر می‌باشد که در وسط آن حدود 100 پله مدور تعبیه شده است.در ‌اینکه چرا ‌این مناره تقریباً در روبروی روستای خسروجرد ساخته شده، بسیار جای تأمل و بررسی است. از آنجا که ‌این روستا قدمت هزار ساله و حتی بیش از ‌این را دارا است نمی‌توان به سادگی اظهار نظر نمود که‌این مناره فقط به لحاظ راه یابی ساخته شده است. هرچند که ویژگی‌های حاصله بیش از هر نظر دیگری نظر فوق را تأیید می‌کند. از طرفی به دلیل وجود دشت‌های سمت غربی مناره که هموار، و خالی از تپه‌های کوتاه و بلند هستند می‌توان ‌اینگونه تصور کرد که مناره از فاصله بیش از ده تا پانزده کیلومتر رویت می‌شده و ‌این بدان معناست که به مسافران محل اقامت بعدی یا مقصد بعدی را هر چه باشکوه‌تر نشان دهد. همچنین اگر بگوئیم که با توجه به دشت‌های مجاور اگر به جهت دیده بانی از آن استفاده می‌شده است، جای هیچ شکی را نخواهد گذاشت. به هر تقدیر‌این مناره با اصول دقیق و طراحی مناسب و مطلوب ساخته شده به گونه‌ای که چشم هر مسافر و رهگذری را خیره می‌سازد و جزء مجموعه‌های قابل توجه معماری ‌ایران محسوب می‌شود. در ورودی آن به سمت غرب باز می‌شود و یک نفر به راحتی می‌تواند از راه پله‌های مدور داخلی آن خود را به نوک مناره برساند. چنان که چشم انداز بسیار گسترده‌ای را بتواند تحت تسلط قرار دهد. ‌این بنا همانگونه که گفته شد یادگار عصر سلجوقیان و دارای زیبایی‌ها و ظرافت‌های همان عصر است

 -  قبر اسطوره ای سهراب ( داخل محوطه شهرداری ) .

-  آرامگاه شاه طهماسب یا گنبد سبز (سبزوار(،

-  آرامگاه حاج ملاهادی سبزواری (سبزوار(،

-  آرامگاه ابورفاعه از یاران پیغمبر .

-  آرامگاه پیر استیر (12 کیلومتری سبزوار(،

-  آرامگاه پیرمراد معروف به پیرحاجات (سبزوار(،

-  آرامگاه مولانا حسین کاشفی (سبزوار(،

-  مدرسه علمیه فصیحیه (سبزوار(،

-  مدرسه علمیه فخریه (سبزوار(،

-  مدرسه علمیه شریعتمدار (سبزوار(،

-  مسجد جامع چشم (دهستان چشام(،

-  امام ‌زاده هفت معصوم (سبزوار، )

-  امام زاده سید علی اکبر (بخش داورزن سبزوار(،

-  امام ‌زاده سلطان حسین (روستای آزادوار سبزوار(،

-  امام ‌زاده سید حسین (روستای آزاد منجیر، 100 کیلومتری شرق سبزوار(،

-  امام ‌زاده سید حسین و سید اسماعیل (روستای بهمن آباد سبزوار(،

-  اما‌م زاده بی بی‌ علیه خاتون (روستای باشتین در 40 کیلومتری غرب سبزوار(،

-  زیارتگاه سلطان سید قریش ( روستای ساروق ) .

-  مقبره ابن ابی طیب (سبزوار(،

-  بقعه بیلدار باشی (روستای فسنفر سبزوار(،

-  بقعه سید ناصر بن محمد (روستای چشام سبزوار(،

-  آرامگاه بقراط ( سبزوار ) .

-  حمام قیصریه ( سبزوار ) .

-  حوض هشت پایه ( سبزوار – چهارراه رضوی ) .

-  بازارچه سرپوش  ( سبزوار ) .

-  خانه عظیمیان ( متعلق به دوره تیموری ) .

-  خانه اسکویی ها ( روستای ابارش  - 3 کیلومتری سبزوار ) .

باغ و عمارت موسوم به ( اسکویی) در فاصله 4 کیلومتری غرب شهر سبزوار و در روستای
 ( ابارش) واقع است مجموع مساحت این امکان ده هکتار بوده و عمارت آن در میان باغ ساخته شده است. عمارت مزبور در دو طبقه مشتمل بر هشتی, حوضخانه, آب انبار, مطبخ, بادگیرخانه و ... می باشد و طبقه اول از فضاهایی مانند تالار ستوندار شرقی و شمالی, تالار پذیرایی , حجره های نشیمن و ... تشکیل شده است.از جمله عناصر تزئینی این بنا می توان به آجر کاریهای نمای بنا, گچبری قسمتهای سرستونها, طاق حوضخانه و نقاشی بر روی گچبریهای حوضخانه اشاره نمود. قدمت این باغ و عمارت میان‌ آن متعلق به دوره قاجار و مالک آن نیز خاندان اسکویی است

-  حسینیه قنادها ( سبزوار ) .

-  حسینیه بزازها ( سبزوار ) .

-  سرای معمارزاده ( سبزوار ) .

-  سرای حاج زمان ( سبزوار )

جاذبه های طبیعی سبزوار :
- جنگل تاغ با طبیعت زیبا و کویری در روستای حارث آباد

- مرکز ثبیت شن و تحقیقات کشاورزی حارث آباد به عنوان اولین مرکز تحقیقاتی کشور به عنوان اولین مر کز تحقیقات کشاورزی و تثبیت شن کشور می باشد که در فضایی به مساحت بالغ بر 2هکتار و در شمال روستای حارث اباد واقع شده است و داری بیش از چند صد نوع گونه گیاهی نادر از سراسر دنیا می باشد .و در کنار این مرکز بنای یادمان بزرگترین نویسنده و رمان نویسنده ادبیات فارسی ابوالفضل بیهقی در حال ساخت می باشد  

-   پناهگاه حیات وحش شیر احمد ( واقع در 25 کیلومتری جنوب سبزوار ) .

 -  باغ ملی ( قدیمی ترین بوستان سبزوار ) .

-  درخت سرو کهنسال  ( روستای بیزه ) .

-  درخت چنار کهنسال ( روستای    ) .

 -  منطقه ی ییلاقی  ششتمد . 

-  منطقه ییلاقی روستای  طبس . 

 -  منطقه ییلاقی روستای دلبر

 

- روستا های زیبای گاچ ، دیوانه خوی ، بیزخ و استاج

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۰ ، ۰۳:۳۷
رضا حارث ابادی

پیشینه اساطیری کوه میش سبزوار

باکمی تامل برنامهای اماکن بخش ششتمد ذهن انسان ناخودآگاه به افسانه هایی که پدر ومادر بزرگان نقل میکردند می رود و به نامهای آشنا که پرده خوان در کوچه پس کوچه های گذر قدیم سبزوار نقالی میکردند. کومش به مدد روایت بند هشن فصل دوازده فقره 32-23این کوه را مهر آمد به فریاد می نامد و خبر از آوردگاه گشتاسب و ارجاسب میدهد که گشتاسب ارجاسب را شکست میدهد میگوید :به کار زار دین چون شکست برایرانیان رسید کوه میان دشت از کوهها بگسست میان دشت فروافتاد و ایرانیان به یاری آن رهائی یافتند وآن را مهر آمد به فریاد بخوانند .در دوره اشکانی به نقل از رساله دانشگاه آزاد ایران بخش اشکانیان نام کومش ذکر گردیده است ، گروهی معتقدند کوه مش دگردگون شده کوه مس است که مس فراوان در این کوه ها بوده است .گروهی معتقدند نام این کوهها ،کوه میش است که به دلیل کثرت میش در دوره ای که این محل دارای جنگل طبیعی بوده به این نام مشهور شده است ، در حال حاضر بالای رودخانه ی ششتمد را هنوز مردم کهنسال سرجنگل میگویند ،گروهی کومش را قومس میدانند ،در جنوب شرقی ششتمد روستایی است به نام سلم آباد که درگویش محلی سولم آباد گویند این نام تداعی کننده پهلوانیهای سلم در دوران پیشدادی ست کی به زبان پهلوی یعنی پادشاه که جا پای کیانیان را می توان درنام روستای کیذور و کیذقان دید . دیوانخوی تداعی کننده نام خدایان در دوه اساطیری ست دیو مانند اهورا مزدا و خدا در قبل از اسلام نام یک جنس بوده یعن یک طبقه از جنس خدا و همین دیوان روزگاری مورد احترام مغ های زرتشتی نیز بوده اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۰ ، ۰۳:۵۴
رضا حارث ابادی

رنگ سال چیست و چرا؟

مؤسسه کالرپنتون (Color Panton) رنگ امسال را نارنجی مایل به قرمز یا همان نارنجی به رنگ میوه نارنگی انتخاب کرده است. متخصصان این مؤسسه که سال گذشته رنگ فیروزه‌ای را برای سال 2011 انتخاب کرده بودند، امسال با گردشی حدود 180 درجه، رنگ نارنجی مایل تلقی‌کننده اعتماد‌به‌نفس است را آن هم در سال 2012 انتخاب کرده اند.

رنگی جسور و خشن

رنگ سال قبل فیروزه‌ای؛ رنگی که میرعامل شرکت پنتون درباره آن گفته بود: «فیروزه‌ای رنگ محبت و شفا، ایمان و حقیقت است و با الهام از رنگ آب و آسمان، نشاط‌آور و آرامش‌بخش و در جهان امروز برای فراز از مشکلات روزمره، رنگی بسیار امیدوار‌کننده است.»‌اما وضعیت نابسامان اقتصاد جهانی و ناامیدی حاکم بر جوامع در سال 2012، رنگی جسورانه‌تر و خشن‌تر را طلب می‌کرد؛ رنگ نارنجی مایل به قرمز!

این تن نارنجی، رنگی پرانرژی و جسورانه است و همان انرژی‌ای که ما برای دوباره شارژ شدن و حرکت کردن به جلو نیاز داریم را در خود دارد. نارنجی نه تنها علامت انرژی و زنده‌ألی است بلکه نشانه‌هایی از قدرت و پشتکار دارد یعنی همان چیزی که باید امسال بین انسان‌‌ها طنین‌انداز شود تا بتوان به تغییراتی که چشم انتظارشان هستیم دست یابیم.

مدیرعامل کالر پنتون (لیتریک ایزمن) همچنین گفته است: «نارنجی می‌تواند افکار دلگرم‌کننده را در ما زنده و به فعالیت تشویق‌مان کند تا بتوانیم به سمت هدف‌های بهتری که در نظر داریم، حرکت کنیم.»

اما لیتریک ایزمن این پیش‌بینی درباره رنگ‌ها را از کجا می‌آورد که زیاد هم بیراه نیستند و خیلی مورد توجه طراحان و مدپوشان قرار می‌گیرد؟

تحصیلات و پیشینه لیتریک ایزمن در رشته روان‌شناسی است و همین مسئله باعث شده تا او بتواند به‌خوبی فرهنگ رنگ‌ها را باتوجه به مشخصات زمان معنی کند.

اما به جز او متخصصان دیگر در این زمینه توضیح می‌دهند:‌«رنگ نارنجی مایل به قرمز القا کننده امیدواری و خوش‌بینی است که در نتیجه پیوند : احساس سرزندگی حاصل از آدرنالین تولید شده توسط رنگ قرمز» و «دوستی و گرما و پختگی رنگ زرد» است.

اما هنوز هم شاید متقاعد نشده باشید که چگونه می‌تواند رنگی را تعیین کرد که بیانگر وضعیت یک سال باشد؟

باید بگوییم کارشناسان مؤسسه پنتون هرسال به دنبال رنگی میگردند که تحت‌تأثیر صنایع مختلف است. آنها با استفاده از بررسی روند وقایع جهان و نیز روان‌شناسی حالت روانی انسان‌ها در سال پیش‌رو به این تشخیص می‌رسند که کدام رنگ می‌تواند رنگ سال باشد. خیلی جالب است بدانید که رنگ سال قبل از اینکه مد، فیلم، تکنولوژی، هنر، طبیعت و حالت‌های اجتماعی و اقتصادی افراد قرار بدهد، خودش از آنها الهام می‌گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۰ ، ۰۳:۴۱
رضا حارث ابادی

اعتماد به خدا : مولانا یکی از روشهای مبارزه با غم و اندوه را اعتماد به خدا می دونه...البته این نکته رو هم باید گفت که در مسلک عرفا اعتماد به خدا در سه مرحله تعریف میشه .

اول ) اطمینان به خدا

دوم ) پناه بردن به خدا

سوم) تسلیم محض در برابر خدا

2.ایجاد تنوع در زندگی : البته منظور از تنوع در زندگی این نیست که زندگی رو کلا از این رو به اون رو کنین!!ایجاد تنوع در زندگی می تونه با تغییردر نگرش به طبیعت باشه ... و یا تغییر در رفتارهای ما نسبت به عزیزانمون باشه ...ویا تنوع در زیبا بخشیدن به رفتارهامون باشه...برای افراد شاد تماشای غروب یا دیدن شادی همسر و فرزند به همان زیبایی اولین دیدن است.

3. اغتنام فرصت و تاسف نخوردن بر گذشته : مولانا همه آدمها رو به تاسف نخوردن از گذشته و استفاده از زمان حال دعوت می کنه.یک روز بدرالدین ولد در حضور مولانا از دوری شمس آهی می کشه.مولانا مدتی ساکت میشه بعد به اون میگه : اگر اونو درک نکردی به روان مقدس پدرم ؛به کسی رسیدی که در هر تار موی او صد هزار شمس تبریزی آونگان است.

ای خنک آن را که او ایام پیش

مغتنم دارد ، گزارد وام خویش

اندر آن ایام کش قدرت بود

صحت و زور دل و قوت بود

و آن جوانی هم چو باغ سبز و تر

می رساند بی دریغی بار و بر

پیش از آن کایام پیری در رسد

گردنت بندد به حبل من مسد

4.مصاحبت با انسانهای شاد : مولانا در فیه ما فیه توصیه جالبی داره.می گه وقتی با یکی که نمیشناسی روبرو می شی...تو ساکت باش و بذار اون حرف بزنه تا بتونی اونو بشناسی .حال اگه حرف نزد تو در حرف زدنت و کلامی که می خوای بگی دقت کن چون این کلمات نتیجه درون اوست که در تو منعکس شده است.

گفتم که بر حریف غمگین منشین

جز پهلوی خوشدلان شیرین منشین

در باغ درآمدی سوی خار مرو

جز با گل و یاسمین و نسرین منشین

5.مشاوره : من خودم همیشه به مشورت ایمان داشتم در همه مسائل ...به نظر من باعث میشه انسان در زندگیش موفق تر باشه . مولانا میگه به زبان آوردن غم و مشورت کردن باعث زوال غم میشه.

آن را که غمی باشد و بتواند گفت

غم از دل خود به گفت بتواند رفت

این طرف گلی نگر که ما را بشکفت

نی رنگ توان نمود و نی بوی نهفت 

6.سکوت و کم گویی 

خامشی بحر است و گفتن همچو جوی

بحر می جوید تو را ، جوی مجوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۰ ، ۰۳:۲۷
رضا حارث ابادی

تصاویر تعزیه مورخ 15/9/1390 هجری شمسی برابر با 10 محرم 1433 هجری قمری خراسان رضوی-شهرستان سبزوار-روستای حارث آباد

تعزیه در روستای حارث آباد دارای قدمت و سابقه طولانی دارد و جزو یکی از پرطرفدار ترین مراسم مذهبی می باشد از نامدار ترین و ماندگارترین  تعزیه خوان های این روستا می تواند به  زنده یاد حاج محمد فاضلی پور در نقش حربن یزید ریاحی زنده یاد علیرضا رحیمی نور در نقش شمر  زنده یاد حاج علی یاسینی در نقش امام حسین و دیگر عزیران از جمله زنده یاد مرحوم حاج عباس فولادی فر ، زنده یاد مرحوم حسن حارث آبادی رضا - زندیاد مرحوم  عباس حامدیان - زنده یاد مرحوم حاج محمد جاویدی نسب و زنده یاد مرحوم عباس حارث ابادی امام خادم فقید مسجد جامع روستای حارث آباد که به رحمت خداوند رفته ودر راه اعتلای دین و مذهب خود در این رشته تلاش نموده اند یادشان گرامی باد و همچنین نمی توان از نقش پررنگ و موثر زنده یاد کربلایی عباس پور اشرف  کارگردان فقید این مراسم به سادگی گذشت فردی که تلاشهای او در راه برگزاری این مراسم ستودنی بود یادش گرامی باد  .


 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۰ ، ۱۰:۱۵
رضا حارث ابادی

تصاویر تعزیه مورخ 15/9/1390 هجری شمسی برابر با 10 محرم 1433 هجری قمری روستای حارث آباد شهرستان سبزوار - خراسان رضوی

تعزیه (یا تعزیت) به معنی سوگواری، برپایی یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته،[۲] خرسندی دادن و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است.[۳] اما آنچه به عنوان تعزیه مشهور است گونه‌ای از نمایش مذهبی منظوم است که در آن عده‌ای اهل ذوق و کارآشنا در جریان سوگواری‌های ماه محرم و برای نشان دادن ارادت و اخلاص به اهل بیت، طی مراسم خاصی بعضی از داستان‌های مربوط به واقعهٔ کربلا را پیش چشم تماشاچی‌ها بازآفرینی می‌کنند.[۴] در تعزیه چون اهمیت خواندن هنرمندانهٔ اشعار بیش از روش اجرا و نمایش واقعه‌هاست، آن را — در قیاس با روضه‌خوانی — تعزیه‌خوانی نیز گفته‌اند.[۵]

پیشینه

تاریخ پیدایش تعزیه به صورت دقیق پیدا نیست. برخی با باور به ایرانی‌بودن این نمایش آیینی، پاگیری آن را به ایران پیش از اسلام به پیشینهٔ سه‌هزارسالهٔ سوگ سیاوش پهلوان داستان‌های ملی ایران نسبت داده و این آیین را مایه و زمینه‌ساز شکل‌گیری آن دانسته‌اند.[۶] برخی پژوهشگران نیز پیشینهٔ آن را به آیین‌هایی چون مصائب میترا و یادگار زریران بازمی‌گردانند و برخی پیدایش آن را متأثر از عناصر اساطیری میان رودان، آناطولی و مصر، و کسانی نیز مصائب مسیح و دیگر افسانه‌های تاریخی در فرهنگ‌های هند و اروپایی و سامی را در پیدایش آن کارساز دانسته‌اند. ولی به گمان بسیار، تعزیه — جدا از شباهت‌هایش با عزاداری‌های آیینی گذشته — شکل تکامل‌یافته‌تر و پیچیده‌تر سوگواری‌های سادهٔ شیعیان سده‌های نخستین برای کشته‌شدگان کربلا است.[۷]

برخی دیگر با استناد به گزارش‌هایی، پیدایش تعزیه را مشخصاً از ایران پس از اسلام و مستقیماً از ماجرای کربلا و شهادت حسین و یارانش می‌دانند. در دورهٔ اخیر سوگواری برای شهیدان کربلا از سوی دوستداران اهل بیت در آشکار و نهان در عراق، ایران و برخی از مناطق شیعه‌نشین دیگر انجام می‌گرفت؛ چنان‌که ابوحنیفه دینوری، ادیب، دانشمند و تاریخ‌نگار عرب، در کتاب خود از سوگواری برای خاندان علی به روزگار امویان خبر می‌دهد.[۸]

اگر تعزیه را به معنی عزاداری و سوگواری و نه به معنی شبیه‌خوانی امروز گمان کنیم، نخستین سوگواری بعد از پیشامد عاشورا از سوی گواهان عینی واقعهٔ کربلا بوده که در سنین کودکی و نوجوانی پس از عاشورا به اسارت رفتند؛ در واقع از هنگامی که قافلهٔ اسرا به طرف شام حرکت نمودند. برخی شبیه‌خوانی و برپایی تعزیه را جهت تماشای عینی واقعهٔ کربلا به یزید نسبت داده‌اند که گویا از عاملین واقعهٔ کربلا خواسته بود تا اعمالی را که مرتکب شده‌اند نمایش دهند و برخی به صفویه، دیلمیان و قاجاریه.[۹]

اما شکل رسمی و آشکار این سوگواری، به روایت ابن‌کثیر، برای نخستین بار در زمان حکمرانی دودمان ایرانی شیعه‌مذهب آل بویه صورت گرفت.[۱۰] این سوگواری به گونه‌ای بود که معزالدوله احمد بن بویه در دهم محرم سال ۳۵۲ هجری قمری در بغداد به مردم دستور داد که برای سوگواری، دکان‌هایشان را بسته و بازارها را تعطیل کرده، نوحه بخوانند و جامه‌های خشن و سیاه بپوشند.[۱۱] از این دوره دسته‌های عزاداری و نوحه‌خوانی رایج شده و پایه‌های نمایش شبیه‌گردانی ایران گذاشته شد.[۱۲]

در دوران حکومت سلطان محمد خدابنده، شیعیان حداکثر استفاده را در انجام مراسم سوگواری و بزرگداشت خاندان محمد می‌کردند اما سوگواری‌ها در این فاصلهٔ تاریخی سبک مشخصی نداشت. به‌تدریج و به مرور زمان، عزاداری‌ها برای حسین‌بن علی، شکل و شیوهٔ مشخصی پیدا کرد.[۱۳]

تعزیه بیشترین رواج خود را با حمایت دولت و حکومت صفویان پیدا کرد. در دورهٔ شکوفایی تعزیه، با رواج تشیع و دلایلی مانند روضه‌خوانی و حمله‌خوانی تعزیه از حمایت بیشتری برخوردار شد.[۱۴]

تعزیه اما در دورهٔ ناصرالدین شاه به اوج خود رسید و بسیاری این دوره را عصر طلایی تعزیه نامیده‌اند. تعزیه که پیش از آن در حیاط کاروانسراها، بازارها و گاهی منازل شخصی اجرا می‌شد، اینک در اماکن باز یا سربستهٔ تکایا و حسینیه‌ها به اجرا درمی‌آمد. معروف‌ترین و مجلل‌ترین این تکایا، تکیهٔ دولت بود که در همین دوره به دستور ناصرالدین شاه و مباشرت دوستعلی‌خان معیرالممالک در سال ۱۳۰۴ هجری قمری ساخته شد.[۱۵] تکیهٔ دولت در زمان ناصرالدین شاه به تقلید از تماشاخانه اپراهال انگلستان ساخته شد که ابتدا به منظور یک سالن تئاتر ساخته شد اما با مخالفت‌هایی که بود به تکیه تبدیل شد. از دیگر تکیه‌های معروف آن زمان تکیهٔ معاون‌الملک در کرمانشاه بود. [۱۶] در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، تعزیه در ۳۰۰ مکان مشخص برپا می‌شد.[۱۷] تعزیه تا زمان مشروطیت در اوج ماند.[۱۸]

در سال‌های آغاز دیکتاتوری رضاخان، یعنی پس از ۱۳۰۴ هجری شمسی، اجرای تعزیه و روضه‌خوانی رفته‌رفته ممنوع اعلام شد و با تخریب تکیهٔ دولت به دستور رضاخان، تعزیه پا به دوران افول خود گذاشت. هرچند پس از شهریور ۱۳۲۰ دیگر بار سر برآورد، اما در برابر سرگرمی‌هایی همچون سینما و تئاتر، نتوانست موقعیت و عظمت پیشین خود را بازیابد.

اما تعزیه در روستای حارث آباد دارای قدمت و سابقه طولانی دارد و جزو یکی از پرطرفدار ترین مراسم مذهبی می باشد از نامدار ترین و ماندگارترین  تعزیه خوان های این روستا می تواند به  زنده یاد حاج محمد فاضلی پور در نقش حربن یزید ریاحی زنده یاد علیرضا رحیمی نور در نقش شمر  زنده یاد حاج علی یاسینی در نقش امام حسین و زنده یاد حسن رضا ، زنده یاد احمد رحمانی ، زنده یاد عباس حامدیان ، زنده یاد مرحوم حاج محمد جاویدی نسب و زنده یاد مرحوم عباس حارث ابادی امام خادم فقید مسجد جامع روستای حارث آباد ودیگر عزیرانی که به رحمت خداوند رفته ودر راه اعتلای دین و مذهب خود در این رشته تلاش نموده اند یادشان گرامی باد و همچنین نمی توان از نقش پررنگ و موثر زنده یاد کربلایی عباس پور اشرف  کارگردان فقید این مراسم به سادگی گذشت فردی که تلاشهای او در راه برگزاری این مراسم ستودنی بود یادش گرامی باد  .

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۰ ، ۰۵:۰۵
رضا حارث ابادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۸
رضا حارث ابادی

 تاریخ بیهقی محمد بن حسین بیهقی دبیر
کتاب تاریخ بیهقی

نوشته : خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر
تصحیح : دکتر علی اکبر فیاض
صفجه : 815
حجم : 12.6

محمد بن حسین بیهقی مولف تاریخ بیهقی به سال 385 هجری قمری در روستای حارث آباد بیهق ولادت یافت ( دو فرسنگی شهر سبزوار ) وی ابتدا در سبزوار و بعد از ان مدتی در نیشابور به تحصیل گذراند تا این که در ادب سرآمد شده و در سن 27 سالگی به خدمت دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی ، به ریاست ابونصر مشکان در امده است
انچه اکنون با نام تاریخ بیهقی برجای مانده با برگهایی از جلد پنجم آغاز و به جلد دهم ختم می شود و محدوده وقایع ان عبارت است از شرح حوادث بعد از مرگ سلطان محمود تا فرار سلطان مسعود به هند به اضافه باب خوارزم

و روزی چند برین حدیث برامد ، و دل سلطان درشت شد بر اریارق و در فرو گرفتن وی خلوتی کرد و با وزیر شکایت نمود از اریارق گفت حال بدانجا می رسد که غازی ازین تباه می شود ؛ و ملک چنین چیزها احتمال نکند . و روا نیست سالاران سپاه بی فرمانی کنند ف که فرزندان را این زهره نباشد و فریضه شد او را فرو گرفتن  که چون او فرو گرفته شد غازی به صلاح آید . خواجه اندرین چه گوید ؟ خواجه بزرگ زمانی اندیشید پس گفت : زندگانی خداوند عالم دراز باد ، من سوگند دارم  که در هیچ چیزی از مصالح ملک خیانت نکنم . و حدیث سالار و لشکر چیزی سخت نازک است و به پادشاه مفوض
بخشی از کتاب تاریخ بیهقی بود که به علاقه مندان تاریخ پیشنهاد میکنم از این کتاب عالی استفاده بفرمایند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۰ ، ۰۳:۴۶
رضا حارث ابادی

ابوالفضل بیهقی

ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی ( 470-385 ه‍.ق ) در سال 385 ه‍.ق. در حارث آباد بیهق (سبزوار) متولد شد. خانواده‌ی وی دودمانی "نژاده" بودند. پدرش حسین، از خواجه‌گان دربار به شمار می‌آمد و با بزرگان روزگار خویش نشست و برخاست داشت.اوائل عمر را در نیشابور به تحصیل پرداخت، سپس به سمت دبیری وارد دیوان رسائل محمود غزنوی شد. بیهقی حدود 19 سال منشی دیوان رسالت غزنویان بود. ابتدا در زمان سلطان محمود، زیردست "بونصر مشکان" مشغول به کار بود و در زمان مسعود- پس از وفات بونصر- زیردست "بوسهل زوزنی" کار کرد. پس از مرگ مسعود- در زمان عبدالرشید- رئیس دیوان رسالت شد ولی پس از حمله مغول اموالش مصادره و خودش محبوس شد. بیقهی پس از آزادی از زندان ظاهرا دیگر وارد دربار نشد و اواخر عمر را به انزوا در منزل خود در غزنین به سر برد و به نوشتن کتاب پرداخت.

بیهقی فرزانه‌ای قدر شناس است. وی بارها از استادش، بونصر مشکان، به بزرگی و نیکی یاد کرده و او را از جمله نوادر روزگار دانسته است. او پس از درگذشت مشکان از روش‌رایی، کاردانی و رنج سی ساله استاد خود درکار دیوانی یاد می‌کند و قلم را به یاد وی می‌گریاند که: «و باقی تاریخ چون گذشت که نیز نام بونصر نبشته نیاید دراین تالیف، قلم را لختی بگریانم ... پس به سر تاریخ باز شوم».(تاریخ بیهقی /929).

پس از بونصر مشکان سلطان مسعود، "بوسهل زوزنی" را به ریاست دیوان رسائل گماشت. بوسهل «مردی امام‌زاده، محتشم، فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤکد شده» از این رو بیهقی نمی‌توانست با وی کار کند، وی نامه‌ای به امیر مسعود نوشت و از دبیری استعفا خواست. سلطان مسعود مانع آسیب رساندن بوسهل به بیهقی شد. بیهقی در زمان هفتمین شاه غزنوی، "عزالدوله عبدالرشید" صاحب دیوان رسالت شد اما بر اثر کید حاسدان و سخن بداندیشان از کار برکنار شد و به زندان افتاد. پس از آن در سال 444ه.ق «طغرل کافر نعمت» بر عبدالرشید شورید و او را به قتل رساند. بیهقی از زندان آزاد شد و نگارش تاریخی سترگ خود را درسال 448 ه.ق آغاز کرد و در فرصت باقی مانده عمرش آنرا به پایان رساند.

تاریخ‌نگاری ابوالفضل بیهقی در آغاز "تاریخ ناصری" نامیده شد که به احتمال زیاد از لقب سبکتگین، ناصرالدین پدر محمود گرفته شده است. این مجموعه تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ و جامع فی تاریخ هم خوانده شده است.

کسانی که با روش تحقیق و شیوه تاریخ‌نگاری در جهان امروز آگاهی دارند، نیک می‌دانند که بیهقی در نوشتن تاریخ خود علمی و روشمند عمل کرده است و چنان نوشته است که به «تعصبی و تزیدی» نکشد. او سالیان سال بر پایه اسناد و مدارک معتبر به تالیف و نگارش پرداخته است و از آنجا که خود مردی دیوانسالار بوده و بسیاری از وقایع را با چشم خود دیده، از«ثقات» شنیده و یا از متون معتبر خوانده است: «در اخبار ملوک عجم خواندم ترجمه ابن مقفع که بزرگ‌تر و فاضل‌تر پادشاهان ایشان عادت داشتند» (تاریخ بیهقی/ 159). یا «من حکایتی خواندم در اخبار خلفا که به روزگار معتصم بوده است...» (تاریخ بیهقی/ 220) یا «مرا که بوالفضلم کتاب بسیار فرونگرسته‌‌‌ام، خاصه اخبار و از آنها التقاط‌‌‌ها کرده...» (تاریخ بیهقی/241)و یا «مرا که بوالفضلم این روز نوبت بود، این همه دیدم و بر تقویم این سال تعلیق کردم...» (تاریخ بیهقی/ 271)بیهقی بارها از خداوند یاری می‌جوید که به او فرصت دهد تا تاریخش را به پایان برساند «توفیق اتمام آن از حضرت صمدیت خواهم...»(تاریخ بیهقی/149). وی معیار گردآوری اخبار را راستگویی و ثقه بودن گوینده و گواهی دادن "خرد" به درستی آن می‌داند و در این باره می‌نویسد:«و اخبار گذشته بر دو قسم گویند که آن را سه دیگر نشناسند یا از کسی بباید شنید و یا از کتابی بباید خواند و شرط آن است که گوینده باید که ثقه و راستگو باشد و نیز گواهی دهد که آن خبر درست است و نصرت دهد کلام خدا آن را... و کتاب همچنان است که هرچه خوانده آید از اخبار که خرد آن را رد نکند شنونده آن را باور دارد و خردمندان آن را بشنوند و فراستانند....» (تاریخ بیهقی/ 1099) «و در تاریخی که می‌کنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم بادا این پیر را! بلکه آن گویم که تا خوانندگان اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند». (تاریخ بیهقی/ 226).

بیهقی گاه از مردان امین، معتمد و خردمندی که او را در فراهم آوردن اخبار درست و اسناد تاریخی در ایام انزوا یاری کرده‌اند، به نیکی یاد می‌کند: «از عبدالملک مستوفی شنیدم همه در سنه خمسین و اربعمائه و این آزادمرد مردی دبیرست و مقبول القول...» (تاریخ بیهقی/249) وی در سنجش کردار نیک و بد و رفتار شایست و نا‌شایست کارگزاران دولت غزنوی تا پادشاه پروا ندارد. درباره خوارزمشاه ابوالعباس آورده است:« او مردی بود فاضل و شهم و کاری و در کارها مثبت و چنان که وی را اخلاق ستوده بود، ناستوده نیز بود و این از آن می‌گویم تا مقرر گردد که میل محابا نمی‌کنم ...». (تاریخ بیهقی/1100).

مولف از کسی چون استادش بونصر مشکان نیز با همه ارادتی که به او دارد و در ضمن بر شمردن منش‌های نیکش به لجاجت او نیز اشاره می‌کند:«بونصر مردی محتشم بود و حدود را نگاه داشتی و با مردم بر سبیل تواضع نمودن و خدمت کرد سخت نیکو رفتی...و با آن که حدود نگاه داشتی، لجوجی بود از اندازه گذشته...»(تاریخ بیهقی/ 618). یکی از عوامل و انگیزه‌هایی که باعث تالیف تاریخ بیهقی شده، حجم انبوه اسناد و مدارکی بود که عده‌ای از تنگ‌نظران کوتاه‌بین از یادداشت‌های او به عمد نابود کردند: «اگر کاغذها و نسخت‌های من به قصد، ناچیز نکرده بودندی، این تاریخ از لون دیگر آمدی....» (تاریخ بیهقی/439) «بسیار بار دریغا که آن روضه‌های رضوانی بر جای نیست...» (تاریخ بیهقی/ 445). طبیعتا اگر مؤلف می‌دانست که بعدها بخش‌هایی از اثر از بین می‌رود. «بسیار دریغا» ی حزین‌تری می‌گفت.

تاریخ بیهقی را می‌توان آیینه روزگار غزنویان و بخش‌های شرقی ایران در روزگار آنان دانست. این تاریخ یک اثر عمومی است. بیهقی مانند دیگر آثار تاریخ‌نگاری شده توسط مسلمانان، مطالبش را از آفرینش انسان و تاریخ ایران و عرب، آغاز کرده و ادامه داده است. نسخه کامل این تاریخ در اصل سی مجلد بوده که امروز فقط شش جلد آن بر جای مانده است. مطالب باقی مانده بیشتر در بردارنده حوادث روزگار غزنویان به ویژه دوره سلطان مسعود است و درست به همین علت است که تاریخ بیهقی را "تاریخ مسعودی" هم می‌نامند. این مجموعه غنی در برگیرنده رخدادهای پادشاهی مسعود، فرزند سلطان محمود، است که پس از پدر، بر اورنگ پادشاهی غزنین نشست. این اثر برخی فصل‌ها و دوره‌های تاریخی در نهایت دقت و فتانت توضیح می‌دهد، ازجمله: جنگ سلطان مسعود با ترکمانان و شکست وی در جنگ دندانقان، بر تخت نشستن طغرل، تعریف ولایت خوارزم و بیان تاریخ آن از انقراض آل مامون تا افتادن به دست سلطان محمود و حکمرانی آلتونتاش حاجب در آل سامان تا چیرگی سلجوقیان بر این خطه.

افزون بر آنچه آمد، این نویسنده و دبیر چیره دست اطلاعات سودمندی هم از سلسله‌های صفاریان، طاهریان و سامانیان به خواننده ارایه می‌کند. همچنین نام گروهی از شاعران ایرانی و عرب و نزدیک به 450 بیت از سروده‌های آنها در این اثر بیهقی آمده است.

تاریخ بیهقی از نظر علم جغرافیا نیز منبعی ارزشمند است، این کتاب نمودار جامع و کم نظیری از اوضاع و احوال غزنویان هم محسوب می‌شود. کمتر پدیده‌ای از زندگی مردم آن دوره می‌توان یافت که از دید تیزبین مؤلف این کتاب پنهان مانده باشد، در اینجا به برخی از این موارد اشاره می‌شود: رسم انداختن ملطفه و نامه، رسم خلعت دادن و خلعت پوشیدن، قرآن خواندن در مراسم استقبال، خوازه زدن در مراسم پیشباز، توقیع پادشاهان، برنامه منجنیق بر کار کردن، بخشش به شاعران، مظالم کردن امیر، رسم سوگند و امضاء کردن سوگندنامه، مراسم جشن مهرگان، آیین جشن سده، مراسم عید فطر، نکوداشت عید نوروز.

از چهار جلد اول تاریخ بیهقی که مسلما درباره‌ی روزگار باستان و دوران پیش از غزنویان بوده تنها مطالبی اندک در "زبدة‌التواریخ" هافظ ابرو بر جای مانده است. هرچه ازاین کتاب بر جای مانده به کوشش دکتر "خلیل خطیب رهبر" در سه مجلد به چاپ رسیده است. این اثر با بخش‌های به جا مانده از مجلد پنجم آغاز می‌شود، در این مجلد: نامه حشم تگیناباد به امیر مسعود، فرمان امیر مسعود به علی رقیب، نامه حره ختلی به امیر مسعود، مذاکره صلح با اعیان ری، حرکت مسعود از ری، رسیدن رکاب‌دار به امیر مسعود، داستان فضل با عبدالله طاهر، نامه مسعود به غازی و... ثبت و ضبط گشته است.

مجلد ششم با تاریخ "امیر شهاب‌الدوله مسعود بن محمود" و خطبه مقایسه پیامبران و پادشاهان آغاز می‌شود و سرفصل‌های زیر در آن به چشم می‌خورد: قوت‌های سه گانه نفس، در شناختن نیک و بد، دنباله سخن جالینوس، عذر بیهقی در نوشتن تاریخ، احوال امیر مسعود در زمین داور، قصه بوسعید و بخشش به شعرا، وضع مسعود با پدر در سفر ری، روابط مسعود با منوچهر قابوس، حکایت افشین، داستان مامون و امام رضا(ع)، وضع دیوان رسالت دربلخ، سخن امیر با عبدالله و حاتمی...

مجلد هفتم تاریخ بیهقی نیز مانند دیگر مجلدهای آن در بردارنده تاریخ، پندها و داستان‌های زیبا و شیوایی است که در ذیل عناوین زیر نگاشته شده‌اند: خروج امیر مسعود، فرو گرفتن امیر یوسف، ورود امیر به غزنین و استقبال مردم، مطالبه صلات بیعتی، ذکر سیل، خلعت پوشی احمد ینالتگین، قصیده ابو حنیفه، درگذشت خلیفة‌القاد بالله، ترتیب هدیه برای خلیفه، مذاکره امیر با خواجه در باب خوارزمشاه، نامه مسعود به التون تاش، داستان زندانی شدن بزرجمهر، فتح بخارا، اقدام احمد عبدالصمد برای صلح، تعیین هارون به خوارزمشاهی، بیماری خواجه احمد حسن، رای زدن امیر در باب انتخاب وزیر.
مجلد هشتم در بردارنده بخش‌های دیگری از تاریخ غزنویان و درگیری این طایفه با سلجوقیان است. این فصل مطالب متنوعی را دربر دارد: انتخاب بوسهل حمدوی به کدخدایی ری، سخن بوسهل حمدوی در باب ری، تصمیم مسعود به گرفتن ترکمانان، کارهای سورس صاحب دیوان خراسان، دنباله حکایت فضل برمکی و یحیی علوی، تفصیل هدیه علی عیسی به هارون، سخن یحی برمکی به هارون درباب خراسان، جنگ طوسیان با نیشابوریان، ورود امیر مسعود به سرخس، ورود امیر مسعود به آمل، حکایت امیر لیث در مرگ فرزند، نامه ترکمانان در باب صلح، آوردن رسولان سلجوقیان به لشکرگاه ، مصالحه با پسر تاکو.

در مجلد نهم تاریخ بیهقی شرح بخش‌های دیگری از تاریخ به ویژه نبرد سرنوشت‌ساز دندانقان آمده است و در آن سرفصل‌های زیر دیده می‌شود: وصف تخت نو و بار دادن امیر، حرکت سپاهش به جانب سرخس، ورود ابراهیم ینال و طغرل به نیشابور، سخنان قاضی صاعد به طغرل، رفتن امیر مسعود به ترمذ و بازگشت به بلخ، جنگ امیر با سلجوقیان در طلخاب، مشاوره امیر با بونصر مشکان، صلح موقت با ترکمانان، ورود امیر مسعود به هرات، نامه به بوسهل حمدوی وبا تالیجار، مرگ بونصرمشکان، حال بوالفضل پس از بونصر، حرکت مسعود از هرات به قصد ترکمانان، بر تخت نشستن طغرل، حمله سلجوقیان به بلخ.
در مجلد دهم تاریخ بیهقی مطالب گوناگونی درج شده است، از جمله: تعریف ولایت خوارزم، حکایت خوارزمشاه ابوالعباس، مخالفت بزرگان لشکر با خطبه کردن به نام محمود، ذکر فساد الماحاد و تسلط اشرار، منازعه عبد‌الجبار و هارون، حمله شاه ملک به ترکمانان، بر تخت نشستن خوارزمشاه شاه ملک.

از دیگر آثار منسوب به او "مقامات بونصرمشکان" و "زینة الکتاب" است. وی در تاریخ مسعودی دو جا از کتابی به نام "مقامات" یا "مقامات محمودی" یاد می کند که شاید قسمت محمودی این کتاب باشد.
بیهقی دلیل نوشتن تاریخ را آیندگان می داند و بارها آن را بیان می کند. دو شرط عمده مورخ، صداقت و اطلاع است که بیهقی- شاید بیش از خوانندگان خود- متوجه اهمیت آن بوده است و بدین جهت در هر فرصتی خاطر خوانندگان را از راستگویی و حقیقت دوستی و نیز احاطه و اطلاع خود بر اخبار اطمینان می دهد. آنچه در کتاب بیهقی آمده یا از مشاهدات و مشهودات خود او است یا اطلاعاتی که با کنجکاوی بسیار از اشخاص مطلع و مربوط به دست می آورد و یا از کتابهایی که غالبا نام آنها را ذکر می کند و حتی راجع به ارزش آنها نظر خود را می گوید.

نثر بیهقی از نظر فصاحت و بلاغت نیز همواره بسیار مورد توجه بوده است. با آنکه به ذکر تاریخ می پردازد گاه از ایجازهای رسا بهره می گیرد که هرگز به اصل موضوع آسیبی نمی رساند. گاه نیز که به اطناب می پردازد نه در ذهن خواننده کسالت بار می نماید و نه از موضوع دور می شود.

زمان تألیف کتاب: بیهقی که دیگر به روزگار پیری و فرسودگی رسیده و در زندگی خود و پیرامونیان خویش فراز و نشیبهای بسیار دیده بود، زمان را برای گردآوری و تنظیم یادداشتهای خود مناسب یافته و از سال 448 هـ .ق به تألیف تاریخ پردازش خود پرداخت و به سال 451 این کار را به انجام رسانید، یعنی اندکی پس از درگذشت فرخزاد بن مسعـود و آغاز پادشاهی سـلطان ابراهیم بن مسعود(جلـد 451، ص 492).

مرگ بیهقی: بیهقی هشتاد و پنج سال زیسته و به تصریح ابوالحسن بیهقی در« تاریخ بیهق» به سال 470 هـ.ق در گذشته اسـت و به این ترتیب نوزده سال پس از اتمام تاریخ خویش زنده بوده و هرگاه به اطلاعات تازه‏ای در زمینه کار خود دسـترسی می ‏یافته، آن را به متن کتاب می ‏افزوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۰ ، ۰۳:۲۵
رضا حارث ابادی

 صد مرده زنده می شود از ذکز یاحسین

 عزاداری، احیاء خط خون و شهادت، و رساندن صدای مظلومیت آل علی به گوش تاریخ است. «اشک»، زبانِ دل است و «گریه»، فریاد عصر مظلومیّت  .

عزاداری، احیاء خط خون و شهادت، و رساندن صدای مظلومیت آل علی به گوش تاریخ است  .

«اشک»، زبانِ دل است و «گریه»، فریاد عصر مظلومیّت  .

رسالت «اشک»، پاسداری از «خون شهید» است  .

عزاداران حسینی، پروانگانی شیفته نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته و از شعله شمع، پیراهنِ عشق پوشیده اند و آماده جان باختن و پرسوختن و فدا شدن اند  .

عزاداری برای شهید کربلا، انتقال «فرهنگ شهادت» به نسلهای آینده است  .

عزاداری، شور و عاطفه را از شعور و شناخت، بر خوردار می سازد و ایمان را در ذهن جامعه هوادار، زنده نگه می دارد  .

عمیقترین پیوندها میان عقل و عشق و عاطفه و برهان، در سایه عزاداری برای عاشورا شکل می گیرد  .

«منا» یک قربانگاه بود، و... «کربلا»، قربانگاهی دیگر تنها هاجر و ابراهیم نبودند که «اسماعیل» را به «مذبح» آوردند، محمد و علی و فاطمه(ع) نیز «حسین» را به قربانگاه عشق فرستادند  .

برای رسیدن به کربلا، باید اراده ای آهنین، قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این سفر، باید رهتوشه ای از صبر و یقین، پاپوشی از توکّل، سلاحی از «ایمان» و مَرکبی از «جان» داشت، تا به منزل رسید، چرا که راه کربلا، از «صحرای عشق» و «میدان فداکاری» و پیچ و خم خوف و خطر می گذرد  .

زائر حسین(ع) باید تمثیلی از شداید و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در خویش پدید آورد و کربلایش «کرب» و «بلا» باشد  .

دانشگاه کربلا باز است و شاگرد می پذیرد، از هر جا که باشد، هرکه باشد محرّم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده و خوابیده، و شکوفایی غنچه های بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداکاری است  .

محرّم، وجدان همیشه بیدار تاریخ، و گلوی هماره فریادگر زمان است  .

محرّم، ماه پاسداری از حرمت انسان است  .

محرّم، حریم ایمان و حصار قرآن است  .

محرّم، اهرم حرکت دهنده انسانها و پدیدآورنده شورشهای شیعی و نهضتهای علوی و قیامهای مکتبی است  .

حسین(ع) پیامهای شفابخشش را، همه ساله بر بالهای سرخ شهادت می نویسد و پیکهای رهایی را بر موجهای محرّم و عاشورا سوار می کند  .

کلاسهای کربلا که در همه جاست حتی بدون یک روز تعطیلی، به من و تو و به همه آنانکه به نجات «انسان» می اندیشند، می آموزد. چرا که : هر روز عاشوراست و هر جا کربلاا

«غدیر علی»، «حرای محمّد» است، در جلوه ای پس از بیست و سه سال.

«عاشورای حسین»، دادخواهی غدیر علی(ع) است، پس از نیم قرن مظلومیّتِ حقّ.

«عاشورا»، سقّای تشنه کامانِ عزّت است،عاشورا، انفجاری از نور و تابشی از حق بود که بر «طور» اندیشه ها تجلی کرد و «موسی خواهان» گرفتار در «تیهِ» ظلمت را از سرگردانی نجات بخشید.

عاشورا درخششی بود که در دل دشمن، ترس ریخت و در دل دوست، امید آفرید و مردگان را بیدار ساخت و غافلان را به هوش آورد و «شب» را تا پشت دروازه های شهر شرک و قلعه نفاق، تاراند.

گرچه در آن نمیروز سرخ، در آن صحرای آتشگون، در آن کربلای «آزمایش»، قیام قیامت در خون نشست، ولی فریاد رسایت در عمق زمان برخاست.

ای حسین!... گرچه در آن «نینوا» نای حقیقت گوی تو را بریدند، امّا ... نوای «حق، حقِ» تو در تاریخ، همچنان ماندگار شد و جاودانه ماند.

ای حسین! کربلای تو، انقلاب آموز و انسان ساز نسلها و قرنها و سرزمینها بود و عاشورای تو، بارور سازنده لحظه ها و روزها و سالها.

حسین(ع) مرگ را «پل عبور» به آخرت می دانست و «بقا» را در «فنا» می جست و «پیروزی» را در «شکست»! «زندگی» را در «مرگ» می دید و «ماندن» را در «رفتن» و «حضور» را در «غیبت» می شناخت و «شهادت» را حضور جاودانه در تاریخ می دانست و مرگ را برای فرزندان آدم، همچون گلوبندی زیبا برسینه دختری جوان، شایسته می دید.

حسین(ع) شناگر دریای خون بود و رهپوی وادی عشق. و در قربانگاه خود، در آخرین لحظات نیز، سرود توحید و رضا خواند.

حسین(ع)، کربلایی نیست، جهانی است.

حسین(ع)، هم «راه» است و هم «راهنما». هم کاروان است و هم قافله سالار.

حسین(ع)، کشتی نجات و مشعل هدایت است.

هنوز هم بشریّت، تشنه درسهای «مکتب عاشورا»ست، مکتبی که الفبای آن، فداکاری، جانبازی، خلوص و خدامحوری است.

حسین(ع)، چشمه ای از حقیقت و حرّیت است که تا ابد کام تشنگان آزادی را سیراب می سازد.

ای حسین عشق منی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۰ ، ۱۴:۵۱
رضا حارث ابادی

علی شریعتی با نام اصلی علی مزینانی( متولد ۳ آذر ۱۳۱۲ در روستای مزینان از توابع شهرستان سبزوار ، استان خراسان رضوی)نویسنده، جامعه‌شناس، تاریخ ‌شناس و پژوهشگر دینی ایشان در نزد هواداران به معلم شهید دکتر شریعتی معروف می باشند استاد شریعتی: سردمدار جریان روشنفکری در ایران با تمام دیدگاهها و نظریات دکتر شریعتی آشنا شوید

http://www.1.forooshandeh.net/upload_pic/1287984750.jpg

  • عشق تملک معشوق است دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
  • عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
  • در عشق رقیب منفور است، در دوست داشتن است که:"هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند"
  • عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد
  • دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست
  • خدایا! به هر که دوست میداری بیاموز که:عشق از زندگی کردن بهتر است. و به هر که دوست تر میداری بچشان که:دوست داشتن از عشق برتر
  • عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
  • عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
    دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد
  • عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند
  • عشق طوفانی و متلاطم است دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت
  • عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست
    دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد
  • عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد
  • عشق یک فریب بزرگ و قوی است دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
  • عشق در دریا غرق شدن است دوست داشتن در دریا شنا کردن
  • عشق بینایی را می گیرد دوست داشتن بینایی می دهد
  • عشق خشن است و شدید و ناپایدار دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
  • عشق همواره با شک آلوده است دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر
  • از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر
  • عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

http://www.1.forooshandeh.net/upload_pic/1287984747.jpg

 

دکتر شریعتی، استادی که تمام مسایل  پیرامون خود را به نقد می کشد

مجموعه ای کامل از تمام کتابهای دکتر شریعتی

1- علی، حقیقتی برگونه اساطیر

2-مکتب، وحدت، عدالت، علی

3-بازگشت به خویشتن 

4-فاطمه، فاطمه است

5-مذهب علیه مذهب

6-نیازهای انسان امروز         

7-پیروان علی

8-سلمان پاک

9-کاربرد آیه های قرآن

10-تشیع علوی، تشیع صفوی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۰ ، ۱۱:۴۱
رضا حارث ابادی

حسین خسروجری مردی از جنس کویر صادق وبی ریا

نویسنده از جنس صداقت وسادگی که همیشه محبت و خلوص او آدمی را به وجد می اورد معلم گرامی و تاریخ دوستی ستودنی که نان از قلم نمی خورد بلکه نان خود را نیز دذر راه اعتلای قلم هزینه میکند و هم صحبتی دوست داشتنی و نویسنده ای گرانقدر متاثر از  ادبیات و سبک نویسندگی بیهقی و محمود دولت آبادی

به امیدی که روزی به آنچه حقش است که همان برتری و موفقیت است دست یابد

تالیفات :

1- ماهگل

چکیده : داستان حاضر، که در آن گویش نیشابوری و جنبه‌های فولکوریک آن مرز و بوم، نمود ویژه‌ای دارد در واقع سرگذشت دختری است به نام ماه گل .او کس و کاری ندارد و با عمویش زندگی می‌کند فضای داستان مربوط به زمان گذشته است و زندگی ماه گل نیز با یکی از روستاییان مبارز رژیم که دوستدارش است، پیوندی عمیق می‌یابد . ماه گل، تنها صاحب باغچه‌ای است که عمال رژیم درصددند از دست او بربایند، اما ... در پایان کتاب، معانی واژه‌های محلی آمده است  

2- جهانبانان

این کتاب داستان زندگی پر فراز و نشیب دختری به نام گلمهر است که به دستور رضاشاه همراه پدر و مادرش به سبزوار تبعید می‌شود.در یکی از روزها وقتی گلمهر متوجه می‌شود که رضاشاه قصد عبور از سبزوار را دارد سعی می‌کند با نوشتن عریضه‌ای به رضاشاه برای پدرش که تهمت جاسوسی به او زده‌اند عفو بگیرد.در همین زمان او با پهلوانی به نام مدد آشنا می‌شود. مدد به او قول می‌دهد که هرطور شده عریضه‌اش را به رضاشاه برساند ولی ...

3- به نسیم عطر تو می آیم

 چکیده : ,"داستان حاضر روایت مرد جوانی است که به دنبال انفجاری مهیب در معدن مس فلج می شود. در این حادثه«گلش» توانایی گفتن را نیز از دست می دهد؛ بنابراین شرمساری از ناتوانی و دردمندی، او را به مردی خشن و تلخ تبدیل می کند.

4- تگرگ تاتار

رمان «تگرگ تاتار» روایت و تصویری از یک جنبش مردمی‌ است که به شکل پیکارجویانه‌ای در قرن هشتم هجری در گوشه‌ای از خراسان بزرگ اتفاق افتاده است. این پیکار که با استغنای معنوی و عدالت‌طلبی توده‌های محروم جامعه همراه بوده است علیه ایلغار مغول و اشراف و دست‌نشاندگان آن‌ها انجام می‌گیرد. این گوشه شگرف و عبرت‌آمیزی است که منابع زیادی از آن یاد کرده‌اند؛ جنبش حق‌طلبانه‌ای که ابتدا با تعالیم خلیفه مازندرانی در سبزوار شکل می‌گیرد و سپس این نگرش انقلابی به شیوه جوانمردانه و عیارانه‌ای قشرهای محروم جامعه را دربرمی‌گیرد و تا آنجا پیش می‌رود که پایه‌های ستم و غارت مغولان را سخت می‌لرزاند و می‌تکاند!

نمی‌دانم! شاید که رمان تگرگ تاتار، بیان غیرتمند و پرخاشجوی سنن حماسی و پهلوانی و نظریات شیعی و همچنین روایت اندوه‌زای مردمی است که با رنج نامحدود خود می‌خواهند از غبار ستم بگذرند و به یک دگرگونی بنیادی و انسانی برسند و در این تکوین و سگالش که چونان ماهی شناور بر آب، دیگر در بستر طبیعی خود نیستند، رمان انسجام می‌گیرد تا به غنای لازم برسد. و بسا تا این شخصیت‌ها به ادراک بنشینند و حس و حال بگیرند، به سال و ماه زیادی نیاز بود که البته درنهایت چنین هم شد و نوشتن رمان تگرگ تاتار،‌ بیش از هشت، نه سال طول کشید. اصولا رمان‌های تاریخی از جهت به فهم و ادراک رسیدن خود، نیاز به مطالعه و تحقیق و شناخت بیشتری دارند و از این رو برای شناخت جنبش سربداران، تحقیق اولیه‌ای لازم بود که انجام شد و سپس برای اشیا و لزومات زندگی آن دوران و نیز دیدن ابنیه‌و معماری و جایگاه‌های استقرار سربداران و نیز محیط جغرافیایی آن‌ها و حتی درخت و پرنده و گل و گیاه و تغذیه و کشت و کار آن‌ها، چقدر سفر کردم؛ و چقدر در جستجوی نیازهای اولیه رمان، بیتاب و بیقرار به هر جا رفتم و مشتاقانه از آن دیدن کردم! تا آنجا که محل زندگی‌ام را که ده سال پیش در تهران بود، به خاطر اینکه در حال و هوا و محیط جغرافیای سربداران قرار بگیرم، تغییر دادم و به خراسان آمدم. و این درست برخلاف عقیده‌ای بود که به شیوه آشنازدایی، مهاجرت را عاملی برای به بن‌بست کشیدن نگاه و دلتنگی به گذشته می‌دانند که نماینده برجسته آن را هنریک ایبسن می‌شناسند با نمایشنامه‌های بزرگ و جاودانه‌اش. و حال‌آنکه توانایی در درون واقعیت‌ها و زندگی واقعی نهفته است و به هنر و از آن جمله رمان، بازشناختی تازه و خودجوش و دگرگونه‌ای می‌بخشد که مثلا میخائیل شولوخوف می‌تواند از آن، دُن آرام را کشف کند و بنگارد و یا یاشار کمال را به شاهین آنا و ارزا برساند. باری، تگرگ تاتار برای درونی‌شدن خود که ویلیام فاکنر از آن با نام عرق‌ریزی روح یاد می‌کند، یک دوره معارفه و مکشوف حسی و عاطفی بسیار شدیدی داشت که باید مثل زیبای خفته‌ای از خواب گران سده‌ها بیدار می‌شد و می‌خرامید و آنگاه، خودش را می‌نگاشت. زبان هم در میانه این پیدایی تا به موضوع رمان نزدیک شود و خودش را منطبق بنماید، شروع‌های متعددی داشت که در رمان‌های گذشته من اصلا سابقه نداشت. یک زبان حماسی و غنایی که با دلی دردمندانه‌ می‌خروشد و با عشق و شیفتگی می‌شکوفد تا به روانی و رسایی برسد. زبانی که فراخور حال و مردمی باشد که گردآلود فقرند و به غاصبین مغول و تاتار می‌تازند. در پایان با تبعیت از هوارد فاست، نویسنده بزرگ و نامدار رمان تاریخی اسپارتاکوس که در صفحه تقدیمی کتابش، آن را رمانی در راه بهبود می‌داند، من نیز رمان تگرگ تاتار را چنین می‌انگارم و آن را به پیشگاه مردمانی تقدیم می‌دارم که با وارستگی و بی‌نیازی و بردباری خود، ابرهای اندوه زمانه را همیشه در دل خود گریسته‌اند.
با تواضع و حق‌شناسی: حسین خسروجردی- بهار1390- مشهد

5- کوشش پروانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۰ ، ۰۷:۰۳
رضا حارث ابادی
چرایی انتخاب «تاریخ بیهقی» به عنوان کتاب سال 89 در نشستی با حضور دکتر یاحقی، مهدی سیدی و دکتر راشد محصل
 دکتر یاحقی در دیباچه «تاریخ بیهقی» تصحیح دکتر فیاض در مطلبی با عنوان «دمی با ابوالفضل بیهقی» این چنین از او یاد می کند: «خواجه ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی دبیر، مولف تاریخ بیهقی به سال ۳۸۵ هجری قمری در روستای «حارث آباد» بیهق ولادت یافت. حارث آباد در دو فرسنگی جنوب شهر سبزوار قرار دارد، تکیه داده به کوه و افتاده در بیابانی کویر مانند با حدود یکصد و پنجاه خانوار جمعیت؛ بی هیچ باغ و درخت و سرسبزی و کشت و برزی، مگر سبزی جنگل مصنوعی «گز»ی که برای مقابله با توفان شن در حد فاصل حارث آباد تا رودخانه «کال شور» ایجاد شده است... وی ابتدا در سبزوار و بعد از آن مدتی را در نیشابور به تحصیل گذرانده تا این که در ادب سرآمد شده و در ۲۷ سالگی به خدمت دیوان رسالت سلطان محمود غزنوی، به ریاست بونصر مشکان در آمده است... یکی از سوال های مهم درباره تاریخ بیهقی که تنها بخش میانی آن به دست ما رسیده، این است که محدوده تاریخی این اثر گرانقدر چه سال هایی از حکومت غزنویان را دربر می گرفته است؟ آن چه تاکنون با نام «تاریخ بیهقی» بر جای مانده با برگ هایی از مجلد پنجم آغاز و به مجلد دهم ختم می شودو محدوده وقایع آن عبارت است از شرح حوادث بعد از مرگ سلطان محمود (۴۲۱)، فرار سلطان مسعود به هند (۴۳۲) به اضافه «باب خوارزم» از زمان سلطنت محمود. از سخن مولف نیک پیداست که از او پیش و پس از قسمت موجود، بخش های دیگری هم داشته است. در نگاه نخست آغاز و انجام کار به درستی معلوم نمی شود اما با اندکی دقت می توان یقین کرد که سال ۴۰۹ هجری قمری ابتدای تاریخ بیهقی و پایانش اندکی پیش از درگذشت مولف یعنی زمان سلطنت ابراهیم بن مسعود (۴۵۱ تا ۴۹۲) بوده است...
«سخنی نگویم تا خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را» و این جان کلام مردی است که امروز اثر سترگ و گرانسنگ او گنجینه ای از تاریخ و فرهنگ و ادب فارسی به شمار می آید. او که صداقت و راستی را اساس کار خود قرار داده تا قلمش به خطا نرود. مردی که از سرزمین ادب خیز و ادب پرور خراسان برخاست تا در شمار بزرگانی چون فردوسی، مولانا، رودکی، خیام، عطار، خواجه نصیر و صدها بزرگ دیگر نامی به بلندای تاریخ داشته باشد و در هماره روزگاران او و شاهکار بی بدیلش زبانزد صاحبان خرد و قلم باشد.

«تاریخ بیهقی» اثری ماندگار و جاودان سالیانی است که ذهن و جان بسیاری را به خود مشغول داشته است. چه آن هایی که به سحر کلام او مجذوب می شوند تا از نثر دلنشین اش حظی برگیرند و چه استادانی که سال ها عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش و تصحیح این اثر ارزشمند کرده اند. تاریخ بیهقی از جمله تک آفرینش های ادبی و تاریخی است که با تمام اهمیت ادبی، تاریخی و زبانی که دارد، هنوز هم نیازمند توجه و پژوهش است.

این کتاب از جهات مختلف جای بررسی های بسیار دارد که یکی از آن ها ابعاد داستانی است. تاریخ بیهقی بنا بر تعاریف امروزی داستان نویسی که روایت گری، شخصیت پردازی، فضاسازی، لحن، مکالمه (دیالوگ) و زاویه دید را مبانی قصه نویسی می داند، منطبق است. به طوری که عناصر داستانی به خوبی در بافت داستان ها شکل گرفته و جانمایی شده است.

«تاریخ بیهقی» جدای از تمام زمینه های پژوهشی که دارد، همواره نیازمند تصحیحی جامع و کامل بوده و هست. در طول دهه های گذشته مصححان فاضلی دست به تصحیح این اثر زده اند اما آخرین و جامع ترین آن متعلق است به دکتر محمدجعفر یاحقی و استاد مهدی سیدی که با تلاشی محققانه، تصحیحی قابل اعتنا را به چاپ رسانده اند. در ارزش و اهمیت این چاپ همین بس که در سال ۸۹ به عنوان کتاب فصل، کتاب برتر جشنواره فارابی، اثر برگزیده انجمن استادان سبزوار و سرانجام کتاب سال در بخش ادبیات، شناخته شد. افتخاری که نه تنها نصیب آقایان دکتر یاحقی و سیدی شد که موجب سربلندی خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد هم شد و نشان از ظرفیت علمی این بوم و بر دارد. شایسته دیدیم به پاس قدردانی از این افتخار علمی در نشستی با دکتر یاحقی، استاد سیدی و نیز دکتر راشد محصل که به قول خودشان دورادور دستی در این کار داشتند، ساعتی به گفت وگو بنشینیم و ابعاد مختلف این تصحیح را بازکاویم و از ویژگی های این چاپ بیشتر آگاه شویم.

نشست ما با آقایان در منزل دکتر یاحقی انجام شد. قراری که تقریبا سروقت تعیین شده آغاز شد و نزدیک به ۲ ساعت طول کشید. در لابه لای گفت وگویمان، البته حرف ها و گلایه هایی مطرح شد. تاسف برانگیزترین آن این بود که چرا در مشهد هنوز خیابانی شایستگی نام بیهقی را نیافته است و این کوتاهی را شهرداری چگونه و کی می خواهد جبران کند.

بی گمان چنین چاپ و تصحیح عالمانه با پیشینه ای همراه بوده است که شنیدن و دانستن آن خالی از لطف نیست از این رو ترجیح دادم در دیباچه گفت وگویمان از دغدغه هایی بپرسم که دکتر یاحقی را به جایی رساند که تصحیح «تاریخ بیهقی» او شایستگی دریافت جایزه نخست کتاب سال را یافت.

داستان «سیل غزنین» برایم خیلی جذاب بود

یاحقی: ارتباط من با تاریخ بیهقی برمی گردد به دوران دبیرستان. یعنی از همان دوران یک علاقه ای نسبت به بیهقی در من بود. یادم می آید چاپ دکتر فیاض و غنی را با زحمت می خواندم به ویژه داستان سیل غزنین که برایم خیلی جذاب بود. بعدها که به دانشگاه رفتم با زنده یاد دکتر احمدعلی رجایی آشنا شدم که او هم علاقه خاصی به تاریخ بیهقی داشت و همیشه در بحث ها و گفت وگوها از بیهقی مثال می آورد. در سال دوم دانشکده با ایشان داستان حسنک را خواندم که به صورت جزوه کوچکی با نظارت دکتر صفا و دکتر خانلری چاپ شده بود. آن سال ها قطعاتی از متون ادب فارسی با عنوان «شاهکارهای ادب فارسی» چاپ شده بود که به کار دانشجویان و دیگر علاقه مندان می آمد. هنوز لحن حماسی و خراسانی شادروان دکتر رجایی را فراموش نمی کنم که به خوبی بیهقی می خواند و توضیح می داد. در همان سال ها -در شهریور ۴۹- یکی از بهترین و مهم ترین کنگره ها مربوط به شخصیت های ادبی برگزار شد که آن هم کنگره بزرگداشت ابوالفضل بیهقی بود. ظاهرا پژوهش های مهم درباره بیهقی از همین کنگره آغاز شد و به تعبیری نتیجه همین کنگره بود یاحقی: بله، این کنگره خیلی تاثیرگذار بود البته کسانی مثل مرحوم دکتر فیاض با مرحوم دکتر قاسم غنی از دهه ۱۰ تا ۲۰ مشغول تصحیح تاریخ بیهقی بودند اما پس از چاپ «فیاض- غنی» در سال ۱۳۲۴، ضرورت چاپ تصحیح بهتری از تاریخ بیهقی مطرح بود.بنابراین سهم مرحوم دکتر فیاض در تصحیح تاریخ بیهقی سهمی غیرقابل انکار است و هم چنان باید به کار این مرد بزرگ ادای دین کرد. یاحقی: دقیقا، زنده یاد فیاض با تصحیح دقیق تری و آماده کردن یادداشت هایش سعی کرد آن را به کنگره بیهقی برساند که این اتفاق نیفتاد. به هر حال دانشگاه مشهد که از حضور بزرگانی چون دکتر فیاض و دکتر یوسفی بهره مند بود، کنگره بزرگداشت بیهقی را تدارک دید که هنوز هم به عظمت آن کنگره، همایش دیگری در مشهد به یاد ندارم. در این کنگره از پاکستان، افغانستان، هندوستان، کانادا، ژاپن، انگلستان، آلمان و آمریکا مهمانانی حضور یافتند و افراد صاحب نامی چون مجتبی مینوی، زریاب خویی، زرین کوب، باستانی پاریزی، محیط طباطبایی، دانش پژوه و خطیب رهبر نیز از ایران به آن کنگره آمده بودند. در آن سال من دانشجوی چهارم ادبیات بودم و علاقه و انگیزه من به بیهقی و تاریخ بیهقی از آن زمان بیشتر شد. نکته تاسف برانگیز پس از این کنگره درگذشت دکتر فیاض بود که در شهریور ۵۰ ایشان فوت کرد آن هم در حالی که نه یادنامه بیهقی منتشر شده بود و نه تاریخ بیهقی چاپ جدید ایشان. اگرچه چند ماه پس از فوت دکتر فیاض، هم یادنامه و هم تاریخ بیهقی منتشر شد اما یادداشت های استاد فیاض ناتمام ماند. تعلیقات باقی مانده از ایشان هم فقط حدود ۲۲ صفحه است و تاسف بیشتر این است که موفق نشد حتی مقدمه ای بر آن بنویسد. به همین دلیل مقاله ای که استاد فیاض در کنگره خواند به جای مقدمه چاپ شد. این کتاب فقط دو فهرست داشت، فهرست اعلام تاریخی و جغرافیایی که آن ها را هم تعدادی از دانشجویان با نظارت دکتر متینی استخراج کردند. چند سال بعد که تصمیم گرفته شد کتاب تجدید چاپ شود، آن زمان من در کارشناسی ارشد تحصیل می کردم در سال ۵۵ به دکتر متینی پیشنهاد کردم که برای «تاریخ بیهقی دکتر فیاض» یک فهرست لغات هم اضافه شود ایشان هم از من خواست این کار را انجام دهم. چندین ماه طول کشید تا این که موفق شدم فهرست لغاتی در حدود ۵۰- ۴۰ صفحه تهیه کنم که در چاپ دوم یعنی ۱۳۵۶ با نام من در آخر تاریخ بیهقی اضافه شد. این نسخه یکی، دوبار دیگر هم تجدیدچاپ شد. از دهه ۷۰ با آقای سیدی آشنا شدم. پس از آشنایی با ایشان ما انتشار کتاب «پاژ» را آغاز کردیم. جالب این که اولین مقاله ایشان با عنوان «مویی به ریسمان» درباره تاریخ غزنوی با استناد به تاریخ بیهقی در همین کتاب پاژ منتشر شد. از این زمان به بعد احساس کردیم بیش از این نیاز است به تاریخ بیهقی بپردازیم و اولین بار «دیبای خسروانی» را در سال ۷۲ منتشر کردیم که اکنون چاپ نهم آن به بازار آمده است. دهه ۷۰ دهه پرکاری برای ما بود که هم به تاریخ بیهقی پرداختیم و هم شاهنامه.

اگر چاپ دکتر فیاض کامل می شد...

تاریخ بیهقی تاکنون چند چاپ داشته است؟

یاحقی: تاریخ بیهقی تاکنون ۵ بار چاپ شده است. اولین بار در کلکته چاپ شد که یک دانشمند انگلیسی با توجه به نسخه هایی که در دست داشته چاپ کرده و نایاب است و در ایران فقط یک نسخه در کتابخانه وزیری یزد وجود دارد. این کتاب چند دهه بعد در ۱۳۰۷ قمری رونویسی و به عنوان چاپ ادیب در ایران منتشر شد. این چاپ براساس نسخه های نامشخصی نوشته شده است و بیشتر تصحیح ذوقی بوده است. مدتها چاپ بیهقی در ایران همین نسخه بود تا این که در ۱۳۱۹ یعنی حتی قبل از دکتر فیاض جلد اول چاپ سعید نفیسی به بازار آمد. این چاپ بر مبنای چاپ ادیب و چاپ هند بود. یکی، دونسخه خطی هم خودش نوشته که چندان قابل اعتنا نیست. در ۱۳۲۴ چاپ فیاض درآمد که چهارمین چاپ تاریخ بیهقی بود. بنابراین فیاض در فاصله ۱۳۲۴ تا ۱۳۵۰ که چاپ دوم فیاض درآمد، تمام تلاش خود را مصروف بیهقی کرد. مرحوم فیاض از چند نسخه استفاده کرد که خیلی ارجاع نمی دهد. البته اگر چاپ فیاض کامل می شد و همراه با مقدمه و تعلیقات کامل می بود، قطعا کار خوبی می شد.

در دهه ۷۰ که من معاون پژوهشی دانشگاه فردوسی بودم یادنامه بیهقی و همین چاپ مرحوم فیاض را در دانشگاه فردوسی تجدید چاپ کردم و مقدمه ای بر آن ها نوشتم. این هم مرحله ای از ادامه کار بود. در سال ۸۲ با حروف چینی دوباره با کمک آقای سیدی و دیگر دوستان تغییراتی در آن دادیم که در سال ۸۳ منتشر شد. اما باز هم احساس کردیم هنوز می توان چاپ های بهتر و کامل تری از بیهقی ارائه داد. جلسه بیهقی خوانی هم که در قطب علمی تشکیل می شود شاید ادامه این دغدغه بود

سیدی: دقیقا، این جلسه های بیهقی خوانی که احتمالا بی سابقه است در کنار شاهنامه خوانی و مثنوی خوانی در قطب علمی فردوسی شناسی دانشکده ادبیات تشکیل شد و از قضا چون برای ادامه کارهای پژوهشی تاریخ بیهقی نیاز به کمک دانشجویان داشتیم، از دل همین جلسه بیهقی خوانی دانشجویانی مستعد و علاقه مند پیدا شدند که دستمان را گرفتند. از اردیبهشت ۸۳ این جلسه ها شکل گرفت و هنوز هم ادامه دارد. در واقع از اردیبهشت ۸۳ و روزهای دوشنبه که جلسه بیهقی خوانی بود، کار جدی ما شروع شد و به این کتابی رسید که کتاب سال ۸۹ شناخته شد. از همان روزهای اول به فکر تصحیح با این کیفیت افتاده بودید؟

یاحقی: نه اول بنا داشتیم شرح ناتمام دکتر فیاض را کامل کنیم. البته قبل از این هم به فکر بودیم. یعنی می خواستیم شبیه «دیبای خسروانی» شرح مفصل تری بر تاریخ بیهقی چاپ فیاض بدهیم. البته در این فاصله تصحیح جدید از چاپ دکتر فیاض را در اسفند ۸۳ رونمایی کردیم که شما هم حضور داشتید.

از دانشجویان فارسی زبان و غیرایرانی هم کمک گرفته اید؟

سیدی: اتفاقا در همین جلسه بیهقی خوانی افرادی از کشورهای افغانستان، تاجیکستان و پاکستان حاضر می شدند که خیلی وقت ها در پیدا کردن معنای واژه ها و اعلام به ما کمک می  کردند.

پس چه شد که به فکر تصحیح کامل افتادید.

سیدی: از بهار ۸۴ به فکر تصحیح افتادیم و از خرداد این سال به طور جدی کار شروع شد و تا زمستان ۸۸ ادامه یافت که در این بین ما نسخه های متعددی را از گوشه و کنار به دست آوردیم که بیش از ۲۰ نسخه چاپی و خطی بود. یعنی ۱۶ نسخه خطی به دست آوردیم که چاپ دکتر فیاض نداشت، چاپی هم ۷ نسخه داشتیم.

شاید پرسشی که بتوان از دکتر راشد پرسید این باشد که به نظر شما که کمی دورتر با این مجموعه همکاری داشته اید و هم از بیرون می توانید نگاهی به این کتاب داشته باشید، چه چیزهایی «تاریخ بیهقی» را کتاب سال کرد؟

راشد محصل: من اولا تاکید کنم که همان طور که گفتید دورادور در خدمت دوستان بوده ام و متاسفم که به طور مستقیم در تصحیح دستی نداشته ام به همین دلیل وظیفه دارم که در ابتدای سخن تبریکی به آقایان یاحقی و سیدی بگویم که این تحقیق ارزشمند به عنوان کتاب سال شناخته شد. ضمن این که امتیازاتی در این اثر می بینم که نمی توان نادیده گرفت و حق این است که هنوز بزرگداشت های دیگری برای این اثر ارزشمند در نظر گرفته شود تا به شایستگی از این اثر و تلاشی که شده تقدیر شود. این اثر یک تابوی بزرگی را شکست، چون آخرین چاپ بیهقی متعلق به دکتر فیاض بود که همه فکر می کردند این کار آخرین تصحیح شایسته بیهقی است ولی تلاش دوستان ثابت کرد که تصحیح دکتر فیاض با تمام اهمیت و ارزشی که دارد، نقایصی داشت.

چون به دلایلی مثل فضلی که استاد داشت براساس نسخه های موجود، گاهی اجتهاد می کرد. با چاپ و تصحیح این کتاب ثابت شد که نه تنها تاریخ بیهقی بلکه هر اثر دیگری می تواند بارها تصحیح شود. چاپ اخیر امتیازات دیگری هم دارد. یکی از این امتیازها این بود که نسخه های مختلفی در دست آقایان بوده است.دوم این که بسیاری از این نسخه ها راهگشای مشکلاتی است که در تاریخ بیهقی به آن برمی خوریم.البته قطعا آقای دکتر یاحقی و همکاران شان می دانند که چه بسا هنوز نیاز به تجدیدنظر در چاپ های بعدی باشد و این در کار تصحیح یک قانون است.

تاریخ بیهقی یک ابتکار است

آقای دکتر راشد! به نظر شما چرا در قیاس با مثلا سعدی پژوهی یا فردوسی و حافظ پژوهی، بیهقی پژوهی ضعیف است و کارنامه بیهقی پژوهی راضی کننده نیست؟

راشد: ببینید، من فکر می کنم بیهقی پژوهی حتی واجب تر از سعدی پژوهی است.

چون آثار سعدی هم عامه پسند است هم خاصه پسند.ضمن این که آثار امثال سعدی ادبی است اما تاریخ بیهقی هم ادبی است هم تاریخی. در بخش ادبی، تاریخ بیهقی یک ابتکار است. ما پیش و پس از سعدی نمونه های زیادی داریم اما چه اثری داریم که با نثر بیهقی قابل مقایسه باشد بنابراین بیهقی پژوهی هم ضرورت دارد و هم باید جمعی باشد، یکی از امتیازات این اثر اخیر همین جمعی بودن است و قطعا در چاپ های بعدی بازهم از این تفکر جمعی بهره می برند.

دوست دارم بدانم آیا آقایان دکتر یاحقی و سیدی خودشان هم به ضرورت نگاه مجدد به این چاپ پی برده و نیازی احساس کرده اند؟

یاحقی: طبیعی است که هر کاری نیاز به تکامل دارد. همان طور که تاکنون روند تکاملی را طی کرده بازهم احساس می کنم به عنوان یک مصحح دیگر و ناقد، تغییراتی را ضروری می بینیم که نمونه هایی از آن را در همین نسخه ای که در دست داریم می توانید ببینید.(که نمونه هایی از تغییرات را به عنوان شاهد مثال نشانمان می دهند). چاپی که الان داریم، چاپ سوم این کار است و قطعا در چاپ چهارم تغییراتی را خواهیم داشت. ضمنا بنا داریم در یک حرکت دیگر تاریخ بیهقی را در یک جلد منتشر کنیم منهای نسخه بدل ها و فقط با توضیحات فشرده ای که به کار دانشجویان و پژوهشگران عادی بیاید. یک مطلب را با قطعیت عرض کنیم که در این چاپ متن تاریخ بیهقی بدون غلط است و نقطه گذاری ها با دقت دیده شده است.

فرزندان بیهقی

چند بار در گوشه و کنار و نشست ها شنیده ایم که تاریخ بیهقی چند فرزند هم داشته است. بد نیست یادی هم از این فرزندان بشود. به خصوص «روضه های رضوانی» که نثر بیهقی را به شعر نو تبدیل کرده و چاپ کرده اید؟

یاحقی: من دوست دارم به ترتیب به این فرزندان اشاره کنم. بعد از چاپ اصلی ما خلاصه تاریخ بیهقی را داشتیم با عنوان «دیبای زربفت» که جزو گزیده ادبیات فارسی و برای تدریس در دوره کارشناسی بود. این اولین فرزند تاریخ بیهقی بود.دومین آن همین «روضه های رضوانی» است که نثر بیهقی را به شعر نو در آورده ایم. چاپ این کتاب تاریخچه ای دارد که بد نیست بیان کنم. همیشه می شنیدیم که شاعرانی مثل شاملو از تاریخ بیهقی الهام گرفته اند و یا افرادی مثل دولت آبادی بسیار تحت تاثیر بیهقی بوده اند. در دهه ۶۰ به رضا افضلی که خودش هم شاعر است پیشنهاد کردم که بخش های آهنگین تاریخ بیهقی را درآورد. ولی من همواره در ذهنم بود که این کار را به طور جدی دنبال کنم در سال ۸۳ یا ۸۴ در شب های ادبیاتی که در شیراز برگزار می شد من درباره تاریخ بیهقی صحبت کردم و همان جا نوید دادم که روزی اشعار نویی با استناد به متن بیهقی منتشر خواهم کرد.این «روضه های رضوانی» در واقع مجموعه ای از کلمات و جملات آهنگین بیهقی است که به شعر نو و شعر سپید نزدیک است و ما بدون این که چیزی اضافه کنیم فقط تقطیع شده این عبارت را آورده ایم.به تعبیر دیگر «روضه های رضوانی» بخش های ذوقی تاریخ بیهقی است که روح شعری دارد.

استاد راشد! به یاد دارم شما در سال گذشته که به مناسبت روز بیهقی در همایش میان فصلی فرهنگسرای فردوسی صحبت می کردید به بیهقی و فردوسی و تاثیری که بیهقی از فردوسی داشته اشاره کردید، اگر ممکن است توضیح بیشتری داشته باشید.

راشد: من فکر می کنم فردوسی هم در زمان خودش و هم بعد از فوتش آدم شناخته شده ای بوده است بنابراین بیهقی حتما به شاهنامه نظر داشته است.ولی چون در دستگاه غزنوی کسی جرات نداشته است نام فردوسی را بیاورد، کسانی مثل بیهقی این علاقه را پنهان می کردند. ضمن این که خردورزی مهم ترین شاخصه شباهت این دو بزرگوار است.

سیدی: من توضیحی بدهم که بحث دقیق تر بررسی شده باشد. ما قطعا حرفمان این نیست که تاریخ بیهقی با شاهنامه همبری می کند چون بیهقی یک دوره کوتاهی از تاریخ غزنوی را بیان می کند ولی شاهنامه گستره تاریخ ایران را. آن چه شباهت این دو را بیان می کند خدمتی است که این دو به زبان فارسی کرده اند و دایره واژگانی آن هاست. در واقع فضل و تقدم فردوسی و بیهقی در دایره واژگانی که به ادبیات تقدیم کرده اند می باشد.

یاحقی: من هم تاکید و تایید می کنم که زبان بیهقی از زبان های استوار ادبیات و زبان فارسی است. اگر به کتاب های قبل از بیهقی مثل تاریخ بلعمی ، ترجمه تفسیر طبری، متون علمی مثل حدودالعالم، الابنیه و امثال آن نگاه کنیم می بینیم دایره واژگان آن ها بسیار محدود است.مخصوصا ترکیبات بیهقی قابل توجه است که ویژه خود اوست. گاهی ترکیبات و واژه هایی از زبان مردم گرفته و به آن ها حیات بخشیده است همانند کاری که فردوسی در شاهنامه انجام داده است.ما نسخه ای که مرحوم دهخدا از تاریخ بیهقی داشته به دست آوردیم و متوجه شدیم هرکجا که دهخدا خواسته است شاهد شعری بیاورد از اول سراغ شاهنامه رفته و هرجا خواسته شاهد نثری بیاورد اول سراغ تاریخ بیهقی رفته است. اما نکته مهم این است که برخی لغات که به عنوان شاهد مثال در لغت نامه دهخدا و حتی معین و سخن آمده است، باید اصلاح شود چون براساس چاپ ادیب بوده است. البته در اواخر لغت نامه دهخدا گاهی از چاپ دوم دکتر فیاض استفاده کرده است. مواردی هم هست که به دلیل بدخوانی وارد لغت نامه شده است که در چاپ ما تصحیح شده و صورت درست آن آمده است. البته هیچ مشکلی متوجه مرحوم دهخدا نیست چون او عین متن ادیب را می خوانده است.ما در چاپ خودمان مواردی را استخراج کرده ایم تحت عنوان «نویافته ها»

اشاره ای به مجموعه مقالاتی که تاکنون درباره تاریخ بیهقی چاپ شده است نکردید.

یاحقی: بله، خوب بود یادآوری کردید. شاید بتوان گفت یکی از فرزندان تاریخ بیهقی همین مجموعه مقاله هایی است که منتشر خواهیم کرد. یکی از آن ها حتما مقاله ای خواهد بود که به همین نویافته ها و واژه ها و ترکیبات جدیدی اشاره می کند که مادر چاپ خودمان به آن رسیده ایم.

تاریخ بیهقی را جز یک خراسانی نمی تواند تصحیح کند

ظاهرا هم سفرهایی به چند کشور اطراف یعنی حوزه خراسان بزرگ و تاریخی داشته اید و هم با پژوهشگرانی از دیگر فارسی زبانان در تماس بوده اید ، این مراودات چقدر در این تصحیح دخالت داشت؟

سیدی: ابتدا عرض کنم که جالب است بدانید تاریخ بیهقی را باید به گویش تاجیکی بخوانید تا خوب بفهمید. اما در پاسخ به شما باید بگویم ما بیش از همه از جغرافیای تاریخی منطقه بهره بردیم. من با قاطعیت عرض می کنم که تاریخ بیهقی را جز یک خراسانی نمی تواند تصحیح کند، آن هم کسی که به جغرافیای خراسان بزرگ آشنا باشد یعنی پهنه وسیعی شامل تمام افغانستان، تمام پاکستان،نیمی از ازبکستان، تمام تاجیکستان و نیمی از ایران جزو قلمرو بیهقی بوده اند. ۴۰۰ اسم جغرافیایی در بیهقی آمده است ، ما تمام این ها را شناسایی کرده ایم در سال ۷۴ که به ماوراءالنهر رفتیم نقطه به نقطه مناطقی که بیهقی اشاره می کند را گشتیم و پیدا کردیم.

آقای دکتر یاحقی!به طور مشخص به ویژگی های چاپ اخیر بکنید که موفق شد کتاب سال ۸۹ در حوزه ادبیات شود

یاحقی:چاپی که کتاب سال شد در ۲ جلد منتشر شد. جلد اول آن شامل متن تاریخ بیهقی همراه با حواشی و نسخه بدل ها و توضیحاتی راجع به تصحیح است.این کتاب یک مقدمه ۱۵۶ صفحه ای دارد که به قول یکی از دوستان مطلب ناگفته ای از بیهقی نیست که در آن نیامده باشد. در این مقدمه به خیلی مسائل اشاره شده است همچون: شرح حال، نسخه های تاریخ بیهقی، اظهارنظر دیگران، ترجمه ها، حتی نسخه هایی که ما ندیدیم ولی سراغش را گرفته ایم.ما ۴۸ نسخه از تاریخ بیهقی را شناسایی کرده ایم که برخی از آن ها را ندیدیم ولی در مقدمه به آن اشاره شده است. بنابراین در این مقدمه تقریبا همه چیز درباره بیهقی و تاریخ او نوشته شده است. البته هنوز هم معتقدیم آن چه نوشته ایم فقط به اختصار است و بازهم نکات زیاد دیگری هست که می توان به آن ها پرداخت. در پایان این کتاب  ۴ نقشه داریم که اعلام جغرافیایی از آن جمله است و خیلی از آن ها یا امروز تغییر کرده یا در چاپ های قبلی جور دیگری نوشته شده است.ما این نقشه ها را فقط مخصوص تاریخ بیهقی رسم کرده ایم.در این نقشه ها هم اسامی و اعلام مشخص است، هم فاصله مکان ها درج شده و موقعیت آن ها دقیقا آمده است. شما وقتی تاریخ بیهقی را می خوانید برای پیدا کردن نام اعلام تاریخی و جغرافیایی آن می توانید به این نقشه ها مراجعه و دقیقا موقعیت آن ها را پیدا کنید.نقشه طبیعی این مناطق را هم رسم کرده ایم و در اختیار خوانندگان قرار دارد. بنابراین این ۴ نقشه امتیاز بزرگی برای کتاب است. در چاپ جدید قرار است تصویری هم اضافه شود یکی از دانشجویان براساس پژوهشی که انجام داده، توانسته است تصویری از بیهقی را ترسیم کند که به چاپ بعد می افزاییم. از این ها که بگذریم به اصل متن بیهقی می رسیم.

در جلد اول ۲ فهرست اعلام تاریخی و جغرافیایی گذاشته ایم که بسیار به کار محققان می آید.

علاوه بر این یک فهرست دیگری هم داریم که کار خواننده را ساده می کند تا وقتی می خواهد هرکدام از داستان ها و داستانک های تاریخ بیهقی را پیدا کنید به راحتی قابل دسترس باشد. چون خیلی از داستان های کوچک و نکات تاریخی در بیهقی وجود دارد که در دل متن است و پیدا کردن آن به سادگی ممکن نیست این فهرست این مشکل را حل کرده است. بنابراین جلد اول با این کیفیت ارائه شده است.اما جلد دوم کلا کار خود ماست که بیش از ۱۰۰۰ صفحه دارد. در این جلد ۳ نوع تعلیقات داریم، یکی تعلیقات عام که دشواری های متن، شعرهای عربی، آیات، احادیث و عبارت های پیچیده را با شواهد زیاد بازکرده ایم که در بیش از ۴۰۰ صفحه آمده است.تعلیقات بعد، تاریخی است که شامل تمام اشخاص، دودمان ها و اقوام به ترتیب الفبا می شود حدود ۷۰۰ نفر در این اعلام آمده که از برخی از آن ها فقط در تاریخ بیهقی نام برده شده است. بعد تعلیقات جغرافیایی است که بسیار اهمیت دارد چون در چاپ های قبلی خیلی به آن توجه نشده و حتی دکتر فیاض هم از کنار آن گذشته است و خودش گفته بود که کاری دشوار و سخت به نظر می رسد.تعلیقات جغرافیایی هم به ترتیب الفبایی و بیش از ۴۰۰ نمونه را شامل می شود. این ها همه براساس منابع دست اول ذکر شده و کاملا مستند و تاریخی است.

فهرست های دیگری هم دارد، بد نیست به آن ها اشاره کنید

یاحقی:بله، علاوه بر این ۳ فهرست، ۱۴ فهرست دیگر هم داریم که یکی از آن ها راهنمای تعلیقات است. فهرست لغات و ترکیبات هم از بخش های مهم کتاب است که فعلا بیش از ۱۳۰ صفحه است ولی در چاپ بعدی به ۱۵۰ صفحه خواهد رسید. شما در چاپ های قبلی این فهرست ها را پیدا نمی کنید مگر در چاپ قبلی تاریخ بیهقی خود من که البته آن هم کامل نیست.

در این فهرست های چهارده گانه ، لباس ها و پوشیدنی ها ، خوراکی ها، مدنی ها و حتی فهرست ناسزاها و طعنه ها ، اشعار و امثال و حکم کتابنامه آمده است.

تاریخ بیهقی برای شعر فارسی یک گنجینه است

نکته دیگری که نباید فراموش کرد در خصوص اشعار عربی تاریخ بیهقی است. من معتقدم تاریخ بیهقی برای شعر فارسی یک گنجینه است. چون بسیاری از شاعرانی که قبل از بیهقی بوده اند، اشعارشان منحصرا در بیهقی آمده است یعنی این که مثلا ۳۲ شعر از رودکی در تاریخ بیهقی داریم که در هیچ منبع دیگری پیدا نمی شود و از این کتاب به کتاب های دیگر راه پیدا کرده است.بنابراین ضبط تاریخ بیهقی مبنای چاپ های دیوان رودکی است. ما این ها را در چاپ جدید تصحیح کرده ایم و به صورت یک مقاله با عنوان «صورت نوین ابیات رودکی در تاریخ بیهقی» آورده ایم. ده ها شاعر دیگر هم هستند که منحصرا شعرشان در تاریخ بیهقی آمده است که «اسکافی» یکی از آن هاست که در چاپ های قبلی اشعارش با کلی غلط همراه بوده است ما در این کتاب 4 قصیده «اسکافی» را که در بیهقی آمده سعی کردیم با صورت صحیح ارائه کنیم.از معضلات همیشگی تاریخ بیهقی اشعار عربی آن بوده است. حتی ادیب که خود عربی دان بوده است در ارائه صورت صحیح این اشعار درمانده است.

نسخه اول تاریخ بیهقی در هند پیدا شده است

چرا این اشعار غلط ضبط شده است؟

یاحقی: ببینید ما تردید نداریم که تاریخ بیهقی در هندوستان پیدا شده است یعنی نسخه ای از ایران به هند رفته و آن جا تکثیر شده و بعد به ایران آمده است. کاتبان هندی نه تنها به فارسی تسلط نداشتند، عربی که اصلا بلد نبوده اند بنابراین غلط می نوشتند و این دشواری های زیادی در اشعار عربی بیهقی ایجاد کرده بود.مرحوم ادیب چند بار به دشواری این اشعار اعتراف می کند.ما این ابیات را با توجه به نرم افزارها و سی دی هایی که هست و دیوان های شعر عربی که در اختیار داریم، جست و جو کردیم و به نتایجی رسیدیم.مرحوم نوید و دکتر فیاض هم این مشکل را داشتند به خصوص در اشعار منتسب به بحتری و ابن رومی ولی ما در دیوان ابن رومی و بحتری گشتیم و با توجه به واژه ها، ابیاتی را که قافیه آن ها تغییر کرده بود پیدا کردیم. برخی را هم از دیوان های تصحیح شده به دست آوردیم.کتابنامه هم قابل توجه است چون بیش از ۳۰۰ ماخذ و منبع قدیم و جدید را دیده و در تعلیقات از آن ها استفاده کرده ایم. پروفسور یونس جعفری که دانشمندی هندی است و در هند زندگی می کند در مواردی به ما کمک های خوبی کرد. یک متن هندی در یکی از نسخه های خطی ما بود که دو خطبه به هندی داشت که توسط یکی از دوستان هندی ترجمه شد. در سفری که به دوشنبه رفتم در کتابخانه میراث خطی این شهر از منابع آن جا استفاده کردیم. اطلاعاتی از انگلیس و فرانسه هم به دست آوردیم. نامه ای نوشتیم به پروفسور آشتیانی که در دانشگاه کلمبیا تدریس می کند و از این طریق با پروفسور کلیفوردادموند با سورث که تاریخ بیهقی را به انگلیسی ترجمه کرده مرتبط شدیم و از آن ها خواستیم که اگر مقالات تازه ای درباره بیهقی دارند بفرستند که فهرست بلندبالایی فرستادند و در پایان مقدمه آمده است و نشان می دهد در غرب هم کارهای خوبی درباره تاریخ بیهقی انجام شده است.پروفسور با سورث بزرگ ترین بیهقی شناس در غرب است.منظورم از این حرف ها این بود که از تمام ظرفیت های موجود در ایران و خارج از ایران برای این تصحیح استفاده کردیم.تقریبا تمام مکان هایی که بیهقی می گوید ما در خراسان بزرگ و قلمرو بیهقی رفته ایم و دیده ایم.سپاس نامه ما در کتاب نشان می دهد که از افراد زیادی در تصحیح این کتاب کمک گرفتم.

ما هم از شما که موجب افتخار خراسان ، مشهد و دانشگاه فردوسی شدید سپاسگزاریم.

داستانک

*... و حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند، بر مرکبی که هرگز ننشسته بود بنشاندند و جلادش استوار ببست و رسن ها فرود آورد و آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به سنگ نمی کرد و همه زار زار می گریستند خاصه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده. این است حسنک و روزگارش.

 داستانک

* ... پس بباید دانست که چشم و گوش دیده بانان و جاسوسان دل اند که رسانند به دل آن که ببینند و بشنوند و وی را آن به کار آید که ایشان بدو رسانند و دل آن چه از ایشان یافت بر خرد که حاکم عدل است عرضه کند تا حق از باطل جدا شود و آ ن چه به کار  آید بردارد و آن چه نیاید دراندازد.

 داستانک

* بند جیحون از هر جانبی گشاده کردند و مردم آمدن گرفتند به طمع غارت خراسان و پیرزنی را دیدند یک دست و یک چشم و یک پای، تبری در دست! پرسیدند از وی که «چرا آمدی»؟ گفت: «شنودم که گنج های زمین خراسان بیرون می کنند، من نیز بیامدم تا لختی ببرم»! و امیر مسعود از این اخبار بخندیدی، اما کسانی که غورکار می دانستند برایشان این سخن صعب بود.

 داستانک

* بوسهل بر جاه و نعمت و مردمش در جنب امیر حسنک یک قطره آب بود از رودی- فضل جای دیگر نشیند- اما چون تعدی ها رفت از وی که پیش از این در تاریخ بیاورده ام- یکی آن بود که عبدوس را گفت: «امیرت را بگوی که من آ ن چه کنم به فرمان خداوند خود می کنم، اگر وقتی تخت ملک به تو رسد حسنک را بر دار باید کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۰ ، ۰۶:۲۲
رضا حارث ابادی

کامیون داران روستای حارث آباد

آیا می دانید روستای حارث آباد رکورد دار داشتن بیشترین تعداد کامیون ،تریلی و دیگروسایل نقلیه در یک روستا در سطح کشور می باشد

بالغ بر چهارصد دستگاه انواع کامیون در این روستا وجود دارد

مردم در این روستا عاشق این شغل هستند به طوری که کامیون بسان یک شخصیت و جزو ه خانواده آنها محسوب می شوند در داخل روستا گاها مشاهده می شودن که کودکان 10 ساله بامهارت مثال زدنی در حال رانندگی با کامیون و تریلی می باشند و عشق به رانندگی در خون مردم این روستا نهفته است

بالغ بر 500 راننده پایه یک دراین روستا وجود دارند و خود تضمین کننده درامد و همچنین اشتغال بخش عظیمی از اهالی روستا می باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۰ ، ۰۳:۵۲
رضا حارث ابادی

دولت آبادی غریب در وطن

شهیر در جهان 

زنده باد بزرگ نویسنده نثر فارسی

محمود دولت آبادی نویسنده معروف معاصر در سال ۱۳۱۹ در دولت آباد بیهق متولد شد و در خانواده ای روستایی که از راه کار بر زمین سخت کویر ؛ روزگار می گذراندند بزرگ شد.  کودکی اش در روستا سپری شد و تاثیر این سالها باعث تا "رمان روستایی" به دست او به اوج شکوفایی برسد.


او برای تحصیل به دولت آباد رفت و هم زمان به کارهای گوناگونی از جمله کفاشی و سلمانی و کارگری در کارخانه پرداخت .  در ۲۰ سالگی به تهران مهاجرت کرد و برای جامه عمل پوشاندن به دغدغه های اصلی ذهنش به کار نوشتن و بازی در تئاتر مشغول شد و از راه کارگری در چاپخانه نیز امرار معاش می کرد .  ذوق او به نوشتن باعث شد تا نویسندگی را قبل از مهاجرت به تهران تجربه کند اما نخستین داستانش به نام « ته شب » در سال ۱۳۴۱ در مجله ای در تهران چاپ شد.  از آن پس؛ کار نوشتن را به صورت جدی و با پشتکار فراوان ادامه داد و از سال ۱۳۴۷ داستان هایش در نشریات ادبی و به صورت کتاب به چاپ رسید و برای وی شهرت زیادی را به بار آورد .

 

نثر دولت آبادی در اوج جذابیت و زیبایی است.

نثری زنده، جذاب، اثرگذار و با قدرت انتقالی شگفت که گویی خواننده تمام شخصیت ها و مناظر و پدیده های طبیعت را که او توصیف می کند، به چشم می بیند. مهارت دولت آبادی در توصیف اندام و چهره و حالات روحی قهرمانانش چنان است که تا مدت ها پس از مطالعه ی داستان، سیمای یک یک آنان در ذهن خواننده می ماند. این قهرمانان، کردان کوچیده به روستاهای خراسان و چادرنشینانی ایلیاتی اند که با گله داری و کشاورزی روزگار می گذرانند. در نثر دولت آبادی واژگان محلی (کردی و خراسانی) نیز در کنار واژه های امروزی آورده شده اند و این موضوع بدون اینکه نقصی در معنی متن ایجاد کند، به شیرینی و زیبایی زبان نثر او می افزاید. مهم ترین کتاب دولت آبادی رمان بلند ده جلدی "کلیدر" است که نزدیک به 3000صفحه می باشد. کلیدر، آینه ای است که حقیقت زندگی روستانشینان خراسان را نشان می دهد.

 

آثار دیگر دولت آبادی عبارتند از :

ته شب (داستان ) ؛ هجرت سلیمان و مرد (مجموعه داستان) ؛ لایه های بیابانی (مجموعه داستان) ؛ اوسنه بابا سبحان (داستان بلند) ؛ تنگنا (نمایشنامه ) ؛ باشبیرو ( نمایشنامه ) ؛ گاواره بان (داستان) ؛ ناگریزی و گزینش هنرمند ( مجموعه مقاله ) ؛ عقیل عقیل ( داستان ) ؛ موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی ( مجموعه مقاله ) ؛ دیدار بلوچ (سفرنامه) ؛ کلیدر ( رمان) ؛ جای خالی سلوچ ( رمان) ؛ ققنوس ( نمایشنامه ) ؛ آهوی بخت من گزل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۰ ، ۱۲:۵۵
رضا حارث ابادی