تاریخ بیهقی این مکتوب یال افشان جاوید
(این مکتوب یال افشان جاوید) قسمت اول
مقاله ای از رمان نویس چیره دست معاصر سبزوار حسین خسروجردی
به یاد دارم که اولین شراره و گرمای جانبخش تاریخ بیهقی را وقتی حس کردم که در لحن و صدای نافذ استاد علویمقدم نشست و مرا مثل یک موج، یک نوای خوشِ موسیقی باخودش بُرد. آن روزها احوال جناب دکتر به حد اعلا خوب و پر از انرژی و حتی میتوان گفت که بسیار عالی بود بخصوص وقتی که رشته ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد سبزوار به همت و پایمردی ایشان در سالهای بین 64 و 68 داشت پای میگرفت و جمعی از استادان دانشگاه قدر و تراز اول مشهد را هم با خودش به همراه میآورد، انگار انرژی و توان جناب دکتر علویمقدم جوشانتر شده بود. سرزندگی، لبخند، حوصله، کلام بیلکنت که گاهی آن تکیه کلامهای استاد به تقلید هم مینشست و نیز حساسیتهایی که گاهگاه اوج میگرفت به خصوص اگر وقتی که کلمهای را دانشجو به غلط ادا میکرد یا احیاناً در کلاسِ درسِ ادبیات با گویش محلی صحبت مینمود که استاد از آن نمیگذشت و اعتقاد داشت که دانشجوی ادبیات فارسی حتماً و الزاماً باید به زبان کتابت فارسی صحبت کند و سخن به مقتضای احوال بگوید و آداب معاشرت اجتماعی را اخذ نماید که همه از متون گرانسنگی همچون تاریخ بیهقی یا قابوسنامه یا اخلاق ناصری و غیره بود و فزون بر آن، تأکید خاصی داشتند تا دانشجو در مراودات و مراسالات به حُسن خُلق و شعایر اخلاقی و سیر و سلوک و شان اجتماعی برسد و از فضایل و معارف کریمه هم باز نماند و همه اینها در رفتار و کردار و متانت و شان ایشان چقدر بارز و آشکار بود و به هنگام ورود به کلاس درس، نمودی استوار و غُراب مییافت که پنداری این خود ابوالفضل بیهقی است که وارد شده است و میخواهد از تاریخ پایه جاودانه خویش سخن بگوید. آری کلام ابوالفضل بیهقی با تأکیدات و فهم و معانی و دشواریابی استاد علوی چقدر آسان یاب میشد و چه راحت به ذهن ما شیفتگان متون ادب مینشست. عیار بازتاب درس تاریخ بیهقی در محضر استاد علویمقدم به راستی بالا و سرآمد بود و همین جا لازم است تا نکتهای را خدمت دوستان متذکر شوم که باید همیشه مابین تفسیر متون با نقد و سنجش آن فرق گذاشت و به نظر بنده استاد متبحر آن است که نقد را به هنگام تفسیر متون همراه نسازد و ذهن دانشجو را بیشتر مشوش و ملتهب نسازد. ای بسا که منتقدان بنام، ما را با تأکیدات سبک از کتب و شاهکارهای بیهمتای ادبیات گرفتهاند و از این نظر بیگزاف جناب آقای دکتر علویمقدّم خود مُفسری مجرّب و مُسلط درس تاریخ بیهقی بودهاند و هستند و از پس متون پیچیدهای همچون اخلاق ناصری که لاجرم لغات عربیش فراوان بود بر میآمدند و با تسلطی که به ادبیات عرب و علوم قرآنی داشتند، راه چنین متونی را هموار میساختند از «تاریخ بیهقی» میگفتم: با تأکیدات و نوازهای فونتیک استاد دکتر علویمقدم که هنوز هم از پی گذر این همه سال، باز هم در گوشم طنینانداز است و آن شاعر، آن شاعر گرانمایه سهراب سپهری چه خوب گفته است «دهان گلخانه فکر است» و آن دیگری فروغ فرخزاد را میگویم که در معیت اشعارش کلامی جاودانه و نغز دارد که میگوید «تنها صداست که میماند» و در مصداق این سخن، هنوز هم کلاس درس تاریخ بیهقی و صدای آشنای استاد علوی، حضور زنده و توانا و ابدی دارد که بنده سعی خواهم کرد تا در شناخت کلام ابوالفضل بیهقی حتماً از برخی ملاحظات و نقطه نظرات ایشان بهرهمند شوم و نکته مهمی را که همین جا در سرآغاز این مطلب باید متذکر شوم و به عرض دوستان ارجمندم برسانم همانا مجزا بودن دو کتاب «تاریخ بیهقی» و «تاریخ بیهق» است که اولی را ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی اهل دیه حارثآباد بیهق نگاشته است که او در سال 412 هجری قمری در دیوان رسالت امیر محمود غزنوی و بعدها امیرمسعودی غزنوی گمارده میشود که محتوا و موضوع مقاله حاضر ما هم مربوط به همین کتاب است اما کتاب دیگری به نام تاریخ بیهق وجود دارد که مؤلف آن ابوالحسن علیبن زید بیهقی ملقب به ابنفندق است که خود شرحی است راجع به محیط جغرافیایی بیهق و مردمان آن و نیز احوال بزرگان و ادبیان و محدثینی که از این نواحی به پا خواستهاند و همچنین شرح تاریخ مختصر این ناحیت است که سند معتبری از ولایت بیهق به شمار میآید که امروز، شهر باستانی سبزوار، تالی بیهق و مرکز آن محسوب میشود